eitaa logo
یادداشت‌ های یک طلبه
386 دنبال‌کننده
533 عکس
282 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان امام‌مهدی علیه‌السلام قسمت صد و دوازدهم وکیل‌های حُقّه‌باز ۴ توی کتاب‌های قدیمی به دنبال نایب قلّابی بعدی بودم. به آقایی ابوطاهرْ نام از خانواده‌ای حديثى و مورد اعتماد ائمهٔ اطهار رسیدم. ابوطاهر پدری حدیث‌گو داشت که معتمد امام‌هادى و امام‌عسكرى بود. داداش‌های ابوطاهر هم راه‌به‌راه برای مردم حدیث می‌گفتند. اصلا این خانواده، درب خونشون به روی علاقه‌مندان سخنان اهلبیت همیشه باز بود. ابوطاهر مجموعه‌ای از روایات نفیس در اختيار داشت كه حتی نایب سوم امام‌مهدی، حسين‌بن‌روح نوبختى هم، وقت و بی‌وقت بهش مراجعه می‌کرد. به‌ویژه در موضوعات اعتقادی. ابوطاهر هم سخاوتمندانه وقت می‌گذاشت تا مشکل حدیثی حسین حل بشه. البته این مراجعه برمی‌گرده به روزگاری که هنوز حسین، نایب امام‌مهدی نشده بود. ابوطاهر می‌گه به اندازه‌ای مَحرم امام‌عسكرى بودم که حضرت دو سال قبل از شهادت، طیّ نامه‏‌اى امام‌مهدی رو به من معرفى كرد. حتی سه روز قبل از شهادتش با نوشتن نامۀ دوم، یادآور جانشینی امام‌مهدی شد. داخل کتابی قدیمی دیدم اسم ابوطاهر در فهرست وكيلان ملاقات‌كننده با امام‌مهدی اومده! تا اینجای قصه، همه‌چی خوب پیش می‌ره و ابوطاهر حدیث‌گوی مورد قبولی بوده. البته گاهی تنش‌هایی جزئی پیش‌آمد می‌کرد که خیلی مهم نبود و می‌شد ماجرایی طبیعی تلقّی بشه. مانند اینکه ابوطاهر بعد از انجام مناسک حج، به امام‌عسکری از رفتار یکی از وكيل‌ها اعتراض کرد که چرا فلانی از بیت‌المال اِنقده بریز و بپاش داره؟! امام‌عسکری برخلاف انتظار ابوطاهر پشتِ وکیل دراومد و طیّ فرمایشی گلایه‌آمیز از کار وکیل در برابر ابوطاهر دفاع کرد. این‌ تنش‌ها خیلی چیز بااهمیّتی نبود. حتی بعدها ابوطاهر در خدمت عثمان‌بن‌سعید به عنوان دست‌یار به‌کار گرفته شد. متأسفانه انحراف ابوطاهر از دوران نيابت محمّد فرزند عثمان، آغاز شد. ظاهرا حسادت به نايب دوم، باعث شد از تحويل اموالی که در اختيارش بود به محمّد‌بن‌عثمان خوددارى کنه. و حتی براى رفع اتهام مالى، دست به کار خطرناکی زد و در نيابت محمّد تشکیک کرد! محمّد ملاقاتی ترتیب داد و ابوطاهر رو به ديدار امام‌مهدی برد تا حجّت رو براش تمام کنه. ولى اين ملاقات هم در اصلاح ابوطاهر كارگر نيفتاد. پس از اين اتّفاقات بود که ابوطاهر از سوی نایب دوم رانده شد. این‌طور که نوشتند ظاهراً طردشدن او بی‌دردسر بوده، آخه هرچی دنبال کردم گزارشی دربارۀ لعن و طرد ابوطاهر از طرف امام‌مهدی یا نایب دوم پیدا نکردم. البته توی دست‌خطّی که بعدها از امام‌مهدی در لعن شلمغانى به دست شیعیان رسید به انحراف ابوطاهر اشاره‌ای شده بود. بعد از این رد بود که ديگه كسى به روایات جدید او اعتماد نمی‌كرد و شیعیان فقط احادیث زمان سر‌به‌راه بودنش رو نقل می‌کردند. خدا عاقبتمون رو ختم بخیر کنه! الغيبةللطوسی: ص ۳۰۵ ح ۳۰۸، ص ۳۸۷ ح ۳۵۱، الكافى: ج ۱ ص ۳۲۸ ح ۱، رجال الطوسى: ص ۴۰۱، وسائل الشيعة: ج ۳۰ ص ۲۳۲ و ص ۴۷۸، معجم رجال الحديث: ج ۱۷ ص ۳۳۵، خلاصة الأقوال: ص ۱۴۲ ش ۲۶، رجال ابن داوود: ص ۳۲۴. ادامه دارد...
در چهار کتاب کهن (سلوةالاحزان، الفاضل، مجالس ثعلب، المختار من مناقب الاخیار) به‌نقل از طاوس یمانی اینگونه نوشته بود: حضرت زین‌العابدین را دیدم که در حالت سجده این ذکر را می‌فرمود: اِلهيٰ عُبَيْدُكَ بِفِنٰائِكَ، مِسْكِينُكَ بِفِنٰآئِكَ، فَقيرُكَ بِفِنٰآءِكَ. طاوس در ادامه می‌گوید: سخن امام سجاد علیه‌السلام را به سرعت از حفظ کردم. به خدا سوگند هرگاه در گرفتاری‌ها این دعا را می‌خوانم، بلافاصله مشکلم حل می‌شود. @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز در جلد چهارم کتاب المختار نوشتهٔ ابن‌اثیر چیز جالبی دربارهٔ نماز شب دیدم. یکی از فرزندان امام‌زین‌العابدین علیه‌السلام می‌گوید: روزی پدرم دربارهٔ نمازشب‌خواندن به من فرمود: این کار بر شما واجب نیست ولی دوست دارم هر کس این کار را انجام داد ادامه دهد و ترک نکند. @talabehtehrani
🌏أَینَ مُؤَلِّفُ شَملِ الصَّلاحِ و الرِّضا: کجاست آنکه پریشانی های خلق را اصلاح و دلها را خشنود میسازد؟! دعای ندبه-فراز ۳۴ 📣انجمن علمی دانشجویی علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهرا(س) برگزار می‌کند: 🔴نشست معرفت افزایی مهدوی 🎤سخنران: حجة الاسلام والمسلمین علیرضا نظری خرم 📌دانش‌آموختهٔ سطوح عالی حوزه، محقق، پژوهشگر، نویسنده‌و... 🕰️زمان: یکشنبه ۲مهر۱۴۰۲،ساعت۱۵الی۱۷ مصادف با آغاز امامت حضرت ولیعصر (عج) 📱مکان: ادوبی کانکت 📜لینک نشست:https://meeting.alzahra.ac.ir/farhangianjoman/ ✔️شرکت برای عموم آزاد است. ✔️رایگان ✨انجمن علمی دانشجویی علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهرا سلام الله علیها✨ https://eitaa.com/quranic_sciences_a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 خصوصیت برجستهٔ امام‌ حسن عسکری علیه‌السلام 🏴 سالروز شهادت مظلومانه یازدهمین امام معصوم تسلیت باد! @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آن سفرکرده که صد قافله دل همرهِ اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش ❤🌹❤💐 @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد فرزندان شهدا و کودکانی که پدر خود را از دست داده‌اند. 💔😭🌺🇮🇷 @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 فرا رسیدن دهم ربیع الاول سالروز پیوند آسمانی پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و ام‌المومنین حضرت خدیجه کبری سلام‌الله‌علیها مبارک... 🌸❤️ مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب وقایع‌الایام از قول سید بن طاووس نوشته است: مستحب است روزهٔ آن بجهت شکرانهٔ این نعمت. 🤲🌺🤲❤️ @talabehtehrani
داستان امام‌مهدی علیه‌السلام قسمت صد و سیزدهم وکیل‌های حُقّه‌باز ۵ به دنبال وکیل‌های حقّه‌باز بودم. سال‌به‌سال جلو میومدم. حوالی سال ۳۰۹ قمری به حسین حلّاج برخوردم. بخاطر نام پدرش که منصور بود، حسین به منصور حلاج مشهور شده بود. در سپيدان‏ فارس، به دنيا اومد. توی شوشتر، رشد و نمو پیدا کرد. دربارۀ شخصيت حسین، حرف و حدیث زیاده! سخنان مختلف و متضاد. این حرف‌ها یا بهتره بگم دعواها از زمان زندگی حلّاج شروع شد. البته من در اینجا به شرح احوال منصور حلّاج، صرفاً از منابع کهن شيعى می‌پردازم و با کتاب‌های صوفيه، کاری ندارم. رفتم سروقتِ شيخ طوسى تا ببینم ایشون چی می‌گه. جناب شیخ‌الطایفه، بدون هیچ ملاحظه و لاپوشانی، نام حلّاج رو در فهرست مدّعيان دروغين وكالت ذکر فرموده! دوتا گزارش هم نقل می‌کنه که بزرگان شيعى مانند ابوسهل نوبختى و پدر شيخ صدوق بخاطر همین ادعای دروغ، حلّاج رو به استهزا گرفته و ریشخند کردند. ظاهراً بعد از این بود که زمينۀ رسوايى عمومی حلّاج فراهم و سرانجام در سال ۳۰۹ قمری اعدام شد. برخورد شيعيان با او به قدرى تند بود كه گفته‏ می‌شد شيعيان، خواستار قتل اويند و حتّى برخى به اشتباه گمان كردند اين شيعيان بودند كه با استفاده از نفوذ و توانايى خود در اعمال نظرشون، زمينه اعدام او رو فراهم كردند. البته بعد از جستجو در کتاب‌ها، چیزی پیدا نکردم که اعدام منصور حلاج بخاطر شیعه‌گری و ادعای دروغین وکالت امام‌مهدی بوده باشه. قتل او به دست حكومت وقت، صورت گرفته. جالب‌تر اینکه در زمان اعدام حلّاج، جناب حسين‌بن‌روح در زندان خليفه به سر می‌برده! بعدها که فیل آقای شلمغانى هم هوای هندوستان کرد و به دروغ ادّعاى وكالت نمود، حسين‌بن‌روح، نايب سوم امام‌مهدی در ضمن تقبيح و طرد شلمغانی این آقا رو به حلّاج، تشبيه و با تعبيرِ "حلّاج ‌که ‌خدا لعنتش ‌کنه" از حلّاج یاد می‌کنه. به‌هرحال دو سه سالی از قائله و مرگ حلاج نگذشته بود که در سال ۳۱۲ هجری قمری نامه‌ای از امام‌مهدی به دست شیعیان رسید. چهار نفر از مدّعيان قبلى وكالت، صریحاً لعن شده بودند اما خبری از منصور حلّاج نبود. البته امام‌مهدی در این نامۀ تند و گله‌آمیز بعد از لعن چهار نفر از ساير وکیل‌های لعنت‌شده با تعبير "وغیره" یادکردند. به گفته طَبرِسى در كتاب الاحتجاج، حلّاج يكى از این "وغیره"هاست. درسته که منصور حلّاج در كلام نايب سوم با صراحت لعن شده، امّا نمی‌شه قسم حضرت عباس خورد که لعن اشاره‏‌ای توی نامۀ امام‌مهدی شامل حال حلّاج هم می‌شه! آخه اين توقيع، چند سال بعد از مرگ حلّاج نوشته شده و توی نامه‌های صادره در زمان حلّاج هرچی گشتم خبری از لعن حلّاج نبود. فکر می‌کنم حلّاج اصلاً عددی نبوده تا امام‌مهدی بخواد دربارۀ انحرافش نامه بنویسه! آخه اولاً حلّاج، جايگاهى بين شيعيان نداشته تا مثلا با گم‏راه‌شدنش، خدای‌نکرده بخواد در مسير صحيح تشيّع، خللى ایجاد بشه؛ امّا بعضی‌ها مثل شلمغانی، مدّت مديدى از اصحاب شناخته‌شده بودند و حتّى در نهاد وكالت، جايگاه ويژه‌ای داشتند. درثانی، حلّاج به دليل صوفيگرى و به‌ خدمت ‌گرفتن جنّی‌ها و سِحر و جادو، آبروی چندانى پیش شيعيان نداشت. از این‌ها گذشته، هوشيارى بزرگان شيعيان مانند ابوسهل نوبختى و پدر شيخ صدوق در شناساندن حلّاج به مردم، ظاهرا باعث شد نيازى به موضع‏گيرى جداگانۀ امام‌مهدی نباشه. از نوشته‌های قدیمی برمیاد بعدها هم کشمکش بزرگان شيعه با پيروان حلّاج، ادامه داشت. مثلاً شيخ مفيد داخل کتابی که بر ضد فرقهٔ حلّاجی‌ها نوشته، اینطور می‌گه: حلّاج آدم گمراهى بود که به فسق شهرت داشت و از دایرۀ ايمان خارج بود. حتی به نظرم آتش‌‌پرست‌ها و مسيحی‌ها از پیروان حلّاج به آيين عبادى نزديک‌ترند. شيخ طوسى هم بی‌کار نبوده و اینجور نوشته که حلّاج با شعبده‏‌بازی مردم رو گمراه می‌کرده و با این‌حال ادعا داشته باب رسیدن به امام‌مهدی بوده! خلاصه اینکه حلّاج رو با یه‌مَن عسل هم نمی‌شه خورد. بزرگانی چون طَبرِسی، علّامه حلّی، ابن‏‌فهد حلّى و سيّد مرتضى علم‌الهدى، حسابی از خجالت حلّاج دراومدند هرچند با امثال شلمغانی كه از بزرگان شيعه بودند و گم‏راه شدند تومنی هفت صنار فرق داره! الغيبةللطوسى: ص ۴۰۱ ح ۳۷۶، العبر فى خبر من غبر: ج ۲ ص ۱ و ۲، المسائل‌ الصاغانية: ص ۵۸، رجال النجاشى: ج ۱ ص ۴۰۱ ش ۱۰۶۷، تصحيح الإماميةللمفيد: ص ۱۳۴، الاقتصادللطوسی: ص ۱۷۸، الغيبةللطوسى: ص ۳۹۷، الاحتجاج: ج ۲ ص ۵۵۳، خلاصةالأقوال: ج ۱ ص ۲۷۴. ادامه دارد...
ساعتی پیش، جلد ۱۴ کتاب المنتظم نوشتهٔ ابن جوزی در سدهٔ ۶ هجری را مطالعه می‌کردم. در تکاپوی حدیثی از نمازشب‌های امام‌سجاد علیه‌السلام بودم. برخلاف انتظار در صفحهٔ ۷۶ کتاب، چیز جالبی توجه‌ام را به خود جلب کرد. برای لحظاتی، بی‌حس شدم. به فکر فرو رفتم. سخن بر سر حدیث‌شناسی از تبار عالمان اهل‌سنت در نیشابور به نام علی‌بن‌حماد بود. ابن‌جوزی از قول آقایی به اسم ابوبکر نوشته بود: "خیلی‌ وقت‌ها در سفر و حضر همراه علی‌بن‌حماد بودم. گمان نمی‌کنم فرشتگان ثبتِ اعمال تا به حالا چیز بدی از او نوشته باشند. هیچگاه بیداری در شب برای عبادت را ترک نگفت". آری! شرح احوال علی‌بن‌حماد سنّی‌ مذهب، برای من که خود را در جرگهٔ پیروان اهلبیت می‌شمارم، تلنگری بود. @talabehtehrani
در جلد ۵ کتاب المجالسة نوشتهٔ آقای ابوبکر دینوری در سدهٔ چهارم هجری آمده است: روزی انوشیروان روکرد به موبَد قصر خویش (موبَد در کیش زرتشت به فرد روحانی اطلاق می‌شود) و گفت: برترین چیز برای تعلیم و تربیت چیست؟ موبَد پاسخ داد: فطرت پاک است که با مختصر نصیحتی تاثیر می‌پذیرد و با اندک آموزشی، خود به دنبال علم می‌رود. انوشیروان به وجد آمد و گفت: خوبْ موبَدی برگزیده‌ام. 🌺🚩🌸🇮🇷 @talabehtehrani
این روز عزیز را به شما تبریک عرض می‌کنم ان شاءالله از برکات وجودی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و امام جعفر صادق علیه‌السلام در دنیا و آخرت بهرمند گردید. التماس دعا 🌺❤️🌸 @talabehtehrani
داستان امام‌مهدی علیه‌السلام قسمت صد و چهاردهم وکیل‌های حُقّه‌باز ۶ بالاخره رسیدم به ماجرای شلمغانى. می‌خوام دربارۀ این آقای سقوطِ پله‌پله‌ای حرف‌هایی بزنم. اهل روستاى شلمغان از توابع شهر واسط عراق و یارغار حسین‌بن‌روح بود. این رفاقت نافرجام، نخستين بار بعد از نایب‌سوم شدن حسين در منزل شلمغانى شکل گرفت. به عنوان نمايندۀ حسين با مردم ملاقات می‌كرد. حوائج خلق‌الله رو داخل نامه‌ها می‌گرفت و جواب امام رو بهشون می‌رسوند. بویژه زمانى كه حسين، بنا بر عللی مخفيانه زندگى می‌كرد. شلمغانی نمايندۀ امام‌مهدى محسوب نمی‌شد؛ بلكه دست‏يار حسين به حساب میومد. البته این حرف که شلمغانى به جانشينى از حسین، وظايف وكالت رو پيگيرى می‌کرد، همان زمان، مخالفینی جدی داشت. مانند دانشمند بزرگ شیعه، ابوعلی بغدادی. آبش با شلمغانی تو یه جوب نمی‌رفت و می‌گفت: شلمغانى هيچگاه نماينده ويژه و رابط حسين با مردم نبوده و ایشون اصلا شلمغانی رو به این مقام نذاشته بود. با این‌حال امّ‌كلثوم، دختر نايب دوم، می‌گه: شلمغانی آبرو و اعتبارش رو از حسين گرفته بود. اما متاسفانه نمک‌نشناسی کرد و یابو برش داشت و خودش رو وكيل امام‌مهدى جا زد. البته موقعيّت علمى شلمغانى هم بی‌تاثیر نبود. لازم می‌بینم در این رابطه چند خط بنویسم. همین ‏ابوعلی بغدادی که چند خط عقب‌تر ازش نوشتم، علی‌رغم اینکه با شلمغانی آبش توی یک جوب نمی‌رفت، از شلمغانی با تعبير "فقیهی از فقهای ما" ياد كرده! درباره كتاب‏‌هاش از حسین پرسش شد كه تکلیف چیه و با این نوشته‌ها چی‌کار کنيم؟! آخه خونه‏‌هاى مردمِ شیعه پُر بود از كتاب‏‌هاى شلمغانی. اين سؤال، از شهرّت علمی و اهمیّت نوشته‌های حدیثی و غیر حدیثی شلمغانی حکایت داره! كتاب "التكليف" نوشتۀ شلمغانی توی هر خونه‌ای پیدا می‌شد. دقیقاً به همین خاطر، انحراف شلمغانی شوک شديدى به شيعى وارد كرد. موقعيت زمانیِ انحراف هم، مزید بر علت شد. آخه حسين، نایب سوم امام‌مهدی همان زمان داخل زندان بود. در چنین شرایطی نیاز بيشتری به حضور شلمغانى احساس می‌شد. برگردم به ادامۀ داستان. به‌هرحال شلمغانی بجای اینکه بیاد در این وانفسا باری از دوش حسین برداره، ابتدا خودش رو در کار نیابت امام‌مهدی، شریک حسین جا زد و بعد هم با پُررویی اعلام کرد حسين، مسئول امور مالى و خودم نماينده امام‌مهدی در مسائل علمى شدم. شلمغانی رسماً داخل كتابش به اين موضوع، اشاره كرد. حتی به دروغ ادعا داشت من و حسین سر این موضوع با هم به توافق رسیدیم!! خبر که به گوش حسین رسید، از داخل زندان به کمک ابوعلى نامۀ امام‌مهدی دربارۀ کارهای شلمغانی رو منتشر کرد. ابوعلى كه واسطه انتقال و عامل انتشار نامه بود اینجور تعریف می‌کنه: حسين دربارۀ تکلیف خود از امام‌مهدی پرسش كرد. امام هم دستور به اظهار نظر حسین داد. حسین از داخل زندان، دست‌نوشتۀ امام‌مهدی رو که حاوی لعن و دروغگو بودنِ شلمغانی بود به من داد تا برای شیعیان بیارم. شلمغانی که از لَجِش کُفری شده بود به سیم آخر زد و خودش رو نایب خاصّ امام‌مهدی و حسين‌بن‌روح رو دروغگو معرفی کرد و ازش خواست که باهاش مباهله کنه. اما حسين به درخواست شلمغانی برای مباهله، اهمیّتی نداد و در پاسخ گفت: هر كدام از ما كه زودتر از دنيا بره، باطله. مباهله‌نکردن حسين به این خاطر بود که شلمغانی می‌خواسته از این نمد، کلاهی بهش برسه! علاوه بر این، مباهله گزک به دست حكومتی‌ها می‌داد كه به سختگيرى نسبت به ناحيه وكالت اقدام كنند. از اين مرحله به بعد، شلمغانى از ادّعاى نيابت، فراتر رفت و دهان به ناسزاگويى و توهين باز کرد. او به نایب امام تهمت می‌زد كه توقيعات امام‌مهدى رو خودش می‌نویسه و اَلَکی به امام نسبت می‌ده!! البته اين ادّعا هم با ارسال نامه‌ای از جانب امام‌مهدی تكذيب شد. همۀ این‌ها بخاطر حسادت و ریاست‌طلبی بود. شلمغانی پا فراتر گذاشت و به گونه‏‌اى جسارت‏‌آميز با خودزنی عجیبی، انگيزه خودش و ساير افراد سازمان وكالت رو دنياطلبى و استفاده از موقعيت، عنوان كرد. الصراط المستقيم: ج ۱، ص ۸۷، سيرأعلام‌النبلاء: ج ۱۵ ص ۲۲۲ ش ۸۵، الغيبةللطوسى: ص ۳۰۲ ح ۲۵۶ و ۲۵۷ ص ۳۰۷ ح ۲۵۸ ص ۳۸۱ ح ۴۰۸ ح ۳۸۰ ص ۴۰۳ ح ۳۷۸ ص ۴۰۸ ح ۳۸۱، ص ۳۸۹ ح ۳۵۵ ص ۳۹۱ ح ۳۶۱، رجال النجاشى: ص ۳۷۸ ش ۱۰۲۹، الكامل فى التاريخ: ج ۵ ص ۱۶۵ و ۱۶۶، اللّباب فى تهذيب الأنساب: ج ۲ ص ۲۰۶، خلاصة الأقوال: ص ۳۹۹، رجال ابن داوود: ص ۲۷۴، معجم رجال الحديث: ج ۱۸ ص ۵۴، قاموس الرجال: ج ۹ ص ۴۴۸. ادامه دارد...
در زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها این دو فراز را بسیار دوست می‌دارم. از این رو استجابت آن را برای همهٔ علاقمندان به اهلبیت علیهم‌السلام آرزو می‌کنم. 👈 یَا فاطِمَهُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّهِ فَإِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ ای فاطمه درباره بهشت برایم شفاعت کن، به درستی که برای تو نزد خدا مقامی از مقامات بلند است 👈اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعادَهِ فَلَا تَسْلُبْ مِنِّی مَا أَنَا فِیهِ خدایا از تو می‌خواهم سرانجام کارم را به خوشبختی ختم کنی و آنچه را در آنم از دستم مگیری! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سالروز ورود خانم فاطمهٔ معصومه سلام‌الله‌علیها به قم مبارک باد. 🌸🌺❤️🌸🌺 @talabehtehrani
داستان امام‌مهدی علیه‌السلام قسمت صد و پانزدهم وکیل‌های حُقّه‌باز ۷ انحراف شلمغانی به عقب‌تر از این قضایا بر می‌گشت. به روزگاری که حرف‌هایی شبیهِ قائلین به حلول روح می‌زد و می‌گفت: "حق و حقيقت، واحده و نمودهاش متفاوت. گاهی در لباس سفيد و گاهی در لباس قرمز و گاهی هم نيلى متبلور می‌شه!". امّ‌كلثوم، دختر نايب دوم امام‌مهدى از اون روزها اینطور یاد می‌کنه: طرفداران شلمغانى، قائل به حلول روح پيامبر و امامان در جسم نايب دوم و سوم امام‌مهدی و حلول روح حضرت زهرا در منِ امّ‌كلثوم هستند!!! شلمغانی دربه‌در شده، این آخری‌ها حتی برای جمع‌کردن مریدهای بیشتر به سیم آخر زد و گفت: چه کشکی، چه پشمی اصلا خیلی از حرام‌های الهی حلالند!! پشتیبانی برخی از وزیران قدرتمند خلیفه، شلمغانی رو بیش از پیش گستاخ کرده بود. نهایتا حسين دستور داد هواداران شلمغانی ازش كناره‌ بگیرند و به گفته‏‌هاش توجّه نكنند اما پيروى کورکورانۀ مريدان در کنار مظلوم‏‌نمايى، فرصت‏‌طلبى و توجيه‏‌گرىِ شلمغانى، موجب شد اين فرمان، كارگر نيفته. ظاهراً در سال‏‌های آخر عمرش به موصل رفت. هروقت دولتى موافق با افکارش، سرِ کار میومد راهی بغداد می‌شد و به نشر عقايد باطلش‏ می‌پرداخت. افکارِ انحرافی شلمغانی در ميان غير شيعيان و افراد لاابالى حكومتى هم طرفدارانى داشت. عاقبت در سال ۳۲۲ هجرى و در زمان وزارت ابن‌مقله، دستگير و به اعدام محكوم شد. توی مجلس محاكمه، يكى از مریدهای خُل‌تر از خودش، شلمغانی رو اینجوری خطاب کرد که الهى و سَيّدى و رازقی و... ولى شلمغانى، كه اين تیپ حرف‌ها فعلا به ضررش بود صحبت‌های مرید احمق رو به ظاهر رد کرد. شلمغانی سال‏‌هاى پيش از انحراف به دست خودش کتابی نوشته شده بود به اسم «التکلیف». این كتاب، سال‏‌ها كتاب رسمى و رايج شيعه شناخته می‌شد و توی خونهٔ خیلی از شيعيان پیدا می‌شد. البته بسيارى از مطالب کتاب به تأييد حسين‌بن‌روح، رسيده بود. بعدها که دربارهٔ نوشته‏‌هاى شلمغانی از حسین، جويا شدند، نایب سوم امام‌مهدی با استناد به فرمایشی از امام‌عسکری پاسخ داد: حضرت عسكرى در جواب به سؤالى مشابه فرمود: احادیث کتاب جدا بشه و بقیهٔ حرف‌ها که صحبت‌های خودشه، دور ریخته بشه. به گواه خادمِ حسین‌بن‌روح، نایب سوم، خودش دست به کارِ شد و بعد از بازبینی کتاب شلمغانی، حكم داد که قريب به اتّفاق روايات و احكام موجود در کتاب درسته. طیّ مطالعاتم متوجه شدم مرحوم آيةاللَّه خويى به سبب ناشناخته بودن خادم حسين‌بن‌روح، شلمغانى رو توثيق نكرده و رواياتش رو هم معتبر ندونسته. آخرین چیزی که از شلمغانی می‌نویسم و البته دونستنش ممکنه برای طلبه‌ها جالب باشه اینکه بعضى از محقّقین (ظاهراً مرحوم سید رضا صدر) با توجّه به مقایسۀ كتاب التكليف با كتاب فقه‌الرضا، نتيجه گرفتند كتاب فقه‌الرضا، همون كتاب التكليف شلمغانی هست. این چند روزی که برای داستان امام‌مهدی ناچار بودم ماجراهای شلمغانی رو بخونم، وقت و بی‌وقت به عاقبت بخیری فکر می‌کردم. الصراط المستقيم: ج ۱، ص ۸۷، سيرأعلام‌النبلاء: ج ۱۵ ص ۲۲۲ ش ۸۵، الغيبةللطوسى: ص ۳۰۲ ح ۲۵۶ و ۲۵۷ ص ۳۰۷ ح ۲۵۸ ص ۳۸۱ ح ۴۰۸ ح ۳۸۰ ص ۴۰۳ ح ۳۷۸ ص ۴۰۸ ح ۳۸۱، ص ۳۸۹ ح ۳۵۵ ص ۳۹۱ ح ۳۶۱، رجال النجاشى: ص ۳۷۸ ش ۱۰۲۹، الكامل فى التاريخ: ج ۵ ص ۱۶۵ و ۱۶۶، اللّباب فى تهذيب الأنساب: ج ۲ ص ۲۰۶، خلاصة الأقوال: ص ۳۹۹، رجال ابن داوود: ص ۲۷۴، معجم رجال الحديث: ج ۱۸ ص ۵۴، قاموس الرجال: ج ۹ ص ۴۴۸. ادامه دارد...
از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان، خیلی زیاد خوشحالم از اینکه با نگارش کتاب رویای دیرینه‌ام به واقعیت پیوست. خدا را شکر که به چاپ بیستم هم رسید. در آن سه سالی که برای نگارش پژوهش می‌کردم و می‌نوشتم، اربعین‌ها به کربلای معلی می‌رفتم و در بین‌الحرمین می‌نشستم و موبه‌مو به آقا اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام گزارش‌کار می‌دادم. همچنین صمیمانه از سپاسگزارم. هنوز هم بر این باورم تا سدهٔ هشتم هجری، هر آنچهٔ دربارهٔ واقعهٔ کربلا در کتاب‌ها وجود دارد در آورده‌ام. خواننده محترم آسوده‌خاطر باشد که متن تاریخ را بدون خیال‌پردازی ولو یک پاراگراف، مطالعه می‌کند. @talabehtehrani
کتاب المنتظم نوشتهٔ ابن‌جوزی را مطالعه می‌کردم. به حوادث سنهٔ ۹۴ هجری رسیدم. خدا بهتر می‌داند اما ابن‌جوزی با سندی متصل از امام زین‌العابدین علیه‌السلام نوشته است: مدتی بود بعد از نمازها از خدا می‌خواستم اسم اعظم را به من بیاموزد. روزی بعد از اقامهٔ فریضهٔ صبح همینطور که در سجاده نشسته بودم، چشمم مقداری سنگین شد. حالت خواب و بیداری به من دست داد. ناگهان در آن حال، مردی را مقابل خود دیدم. با احترام فرمود: دعایت مستجاب گردیده است. این می‌باشد: اللهم انی اسئلک باسمک الله الله الله الله الله الذي لا اله الا هو رب العرش العظیم. سپس ادامه داد: آیا متوجه شدی؟ گفتم: یک‌بار دیگر تکرار کن! او نیز تکرار فرمود. آن روز گذشت. بعدها هرگاه این ذکر را برای انجام کاری، می‌خواندم، نتیجه می‌داد. امیدوارم خداوند آن را ذخیره‌ای برای آخرتم قرار بفرماید. المنتظم ج ۶ ص ۳۲۹ @talabehtehrani
کتاب ارزشمند شرح احقاق الحق، شاید بهترین نوشتهٔ آیة‌الله العظمی مرعشی نجفی باشد. می‌خواهم از میان صدها منبع و ماخذ این کتاب به کتاب مسائل‌الجاهلیة نوشتهٔ علامه شیخ محمد تمیمی نجدی اشاره کنم. شیخ محمد در این اثر خواندنی‌اش، کارهایی از دوران جاهلیت را برشمرده که رسول خدا با آنها به مخالفت برخواست. رسول‌الله تا جایی که می‌توانست صبورانه به مانند جراحی حاذق، این غدد چرکین را از جان اعراب جاهلیِ تازه مسلمان شده خارج می‌فرمود. شیخ محمد در صفحهٔ ۱۲۹ از کتاب، ماجرایی را به نقل از کتاب شرح نهج البلاغهٔ ابن‌ابی‌الحدید می‌نویسد: ابوذر غفاری در ابتدای مسلمانی‌اش، روزی با ناراحتی به سیاه‌پوستی بلال حبشی اشاره کرد و گفت: برو بچهٔ زن سیاه‌پوست! بلال با حالی غمگین، نزد پیامبر اکرم شکایت برد. رسول خدا کسی را فرستاد عقب ابوذر تا خبرش کند. طولی نکشید ابوذر آمد. حضرت _ احتمالا با مهربانی که زبانزد خاص و عام بود _ به ابوذر فرمود: هنوز از دورهٔ جاهلیت، مقداری کبر در درونت باقی مانده است. باید آن را چاره کنی! ابوذر که در پی آدم‌شدن بود بی‌درنگ، صورت بر خاک نهاد و از بلال خواست پا بر صورت او بگذارد. بلال نپذیرفت. ابوذر اصرار می‌کرد. نهایتا بلال با بی‌رغبتی این کار را انجام داد. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱۱ ص ۱۹۷ @talabehtehrani
بسم الله الرحمن الرحیم نوار غزه این روزها در معرض بمباران مداوم و حملات شدید و کم‌سابقه‌ای قرار دارد که تا این لحظه منجر به شهادت و زخمی شدن بیش از شش هزار غیرنظامی بی‌گناه شده و افزودن بر آن، موجب آوارگی شمار زیادی از مردم و تخریب مناطق مسکونی گسترده شده است، این بمباران مناطق مختلقی را هدف گرفته به طوری که مکان ایمن برای پناه مردم باقی نمانده است. در عین حال، ارتش اشغالگران محاصره نفسگیری بر نوار غزه اعمال کرده که اخیرا حتی آب و غذا و دارو و دیگر الزامات زندگی را هم شامل شده و خسارت و مشکلات بسیاری برای مردم بی‌نوا به بار آورده است، گویی با این اقدامات به دنبال انتقام گرفتن از آنها و جبران خسارت‌های سنگین و شکست بزرگ در رویارویی‌های اخیر است. همه این اقدامات در برابر دیدگان تمام جهانیان در حال روی دادن است و هیچ مانع و بازدارنده‌ای در مقابل این حملات وجود ندارد بلکه برخی از این اقدامات جنایتکارانه پشتیبانی کرده و به بهانه دفاع از خویشتن، آن را توجیه می‌کنند! در این میان، همه جهان باید در مقابل این توحش شدید بایستند و مانع از زیاده‌روی نیروهای اشغالگر در اجرای طرح‌هایشان برای آزار و اذیت بیشتر مردم مظلوم و ستمدیده فلسطین شوند. پایان دادن به تراژدی این مردم عزیز –که هفت دهه است ادامه دارد-با تحقق حقوق مشروع‌شان و برچیدن اشغالگری از اراضی غصب شده تنها راه برای برقراری امنیت و صلح در این منطقه است و بدون تحقق این امر، مقاومت در برابر متجاوزان ادامه خواهد داشت و چرخه خشونت همچنان جان‌های بی‌گناه بیشتری را به کام مرگ خواهد کشاند. دفتر حضرت آیت الله سیستانی – نجف الاشراف