eitaa logo
یادداشت‌ های یک طلبه
386 دنبال‌کننده
531 عکس
281 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا سید را نمی‌شناختم. جلوتر از من راه می‌رفت. به مردمی که از کنارش عبور می‌کردند پیش‌قدم در سلام می‌شد. این، سیرهٔ پیامبر می‌باشد. @talabehtehrani
خاطرهٔ دهم مادربزرگ‌ام پنج شنبه ۲۶ آبان ۱۳۷۹ بعد از نماز صبح همراه دوستان طلبه‌ام، آقایان سید کاظم حجازی و نبی فلاح به قم رفتیم. بعد از زیارت حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها جهت خرید تعدادی کتاب به پاساژ قدس و از آنجا به زیارت قبر مطهر آیت‌الله مرعشی نجفی، مقابل پاساژ قدس رفتیم. آقا سید کاظم حجازی از دفتر کتابخانه تعدادی از تصاویر مرحوم آیت‌الله مرعشی را گرفتند. شب را قم ماندیم. صبح زود به تهران برگشتیم. در میدان کشتارگاه از اتوبوس پیاده شدیم. پیشنهاد دادم به منزل مادربزرگم در محلّۀ نازی‌آباد برویم. ابتدا تعارف کردند اما نهایتا پذیرفتند. وقتی رسیدیم با اینکه از آمدن ما اطلاع نداشت، اما خانه‌اش مثل همیشه دستۀ گل بود. نظم ایشان مثال‌زدنی است. مادربزرگ مهربانم به دوستان طلبه‌ام بسیار احترام گذاشت. مخصوصاً وقتی متوجه شد آقا سیّد کاظم، از اولاد فاطمه و علی علیهماالسلام می‌باشد، بیشتر احترام کرد. بعد از صرف صبحانه، آقا سیّد کاظم حجازی یکی از تصاویر آیت‌الله مرعشی را به مادربزرگم هدیه داد. گویی مادربزرگم همۀ دنیا را هدیه گرفته است. عکس را بوسید و تشکر کرد. بعدها دیدم آن عکس را به دیوار اتاق نصب کرده است. شانزده سال از آن زمان می‌گذرد. در این مدت، بارها شاهد بودم مادربزرگم بابت آن عکس اظهار تشکر و قدردانی می‌کرد. از قدرشناسی مادربزرگم به یاد دارم برای زیارت امام‌رضا علیه‌السلام به مشهد رفتیم. اتفاقا در آن سفر، علاوه بر مادربزرگ، مادر همسرم نیز همراه بودند. ظاهراً در این سفر، مادر همسرم برای مادربزرگ یک حدیث کساء خوانده بودند. سالها از آن زمان گذشته است. اما مادر همسرم می‌گوید: خیلی وقت‌ها که مادر بزرگ شما را می‌بینم هنوز بابت آن حدیث کسا از من قدردانی و تشکر می‌کند. قم/ ۲۹ فروردین ۹۵ @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"یلدا لغت‌نامه دهخدا یلدا. [ ی َ ] (سریانی ، اِ) لغت سریانی است به معنی میلاد عربی، و چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می‌کرده اند از این رو بدین نام نامیده‌اند. باید توجه داشت که جشن میلاد مسیح (نوئل) که در ۲۵ دسامبر تثبیت شده، طبق تحقیق محققان در اصل، جشن ظهور میترا (مهر) بوده که مسیحیان در قرن چهارم میلادی آن را روز تولد عیسی قرار دادند. یلدا اول زمستان و شب آخر پاییز است که درازترین شب‌های سال است و در آن شب یا نزدیک بدان، آفتاب به برج جدی تحویل می‌کند و قدما آن را سخت شوم و نامبارک می‌انگاشتند. در بیشتر نقاط ایران در این شب مراسمی انجام می‌شود. شعرا زلف یار و همچنین روز هجران را از حیث سیاهی و درازی بدان تشبیه کنند و از اشعار برخی از شعرا مانند سنایی و امیرمعزی که به عنوان شاهد در زیر می‌آید رابطهٔ بین مسیح و یلدا ادراک می‌شود. یلدا برابر است با شب اول جدی و شب هفتم دی ماه جلالی و شب بیست ویکم دسامبر فرانسوی (از برهان، آنندراج، حواشی علامه قزوینی بر آثارالباقیه، شرح پورداود در یشتها، فرهنگ فارسی معین و یادداشت مؤلف): چون حلقه ربایند به نیزه تو به نیزه خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا. عنصری." 🌺🌸 @talabehtehrani
اول دی ۱۴۰۲ قرعه‌کشی کتاب داریم. علاقمندان به کتاب و نیز کتاب تا ساعت ۱۸ روز اول دی فرصت دارند نام و نام خانوادگی و آدرس دقیق پستی خود را به صفحهٔ اینجانب در پیام رسان ایتا ارسال بفرمایند. بزرگوارانی که قبلا ثبت‌نام کرده‌اند نیاز به ثبت‌نام مجدد ندارند. نتیجهٔ قرعه‌کشی از طریق همین کانال به اطلاع می‌رسد. ان‌شاءالله 🌺🙏🌸 آیدی 👈 @tamass کانال 👈 @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به لطف خدا قرعه‌کشی اول دی ماه برای اهدای کتاب و کتاب سلام‌الله‌علیها انجام پذیرفت. امشب نیز دو قرعه‌کشی و دو هدیه داشتیم. نفر اول آقای حسین ابوالقاسمی. نفر دوم جناب آقای محمدرضا علیپور. مبارک هر دو بزرگوار باشد. 🌺🌸 از همهٔ عزیزانم تشکر می‌کنم. قرعه‌کشی بعدی ان‌شاءالله ۱۵ دی ماه. @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطره یازدهم مسجد سهله هرگاه به اصفهان می‌روم تلاش می‌کنم حتی‌المقدور یک وعده نمازم را در مسجد کمرزرّین به امامت آیت‌الله ناصری دولت‌آبادی بخوانم. در یکی از همین دیدارها چیزی از آقای ناصری شنیدم که تا مدت‌ها ایمانم را تقویت می‌کرد. حاج آقا می‌فرمود: در شهر نجف رسم بود طلبه‌ها، شب‌های چهارشنبه به مسجد سهله بروند. من هم در یکی از این شب‌ها به مسجد سهله رفته بودم. گوشه‌ای از مسجد را برای نشستن انتخاب کردم. مقداری که گذشت، مرحوم آیت‌الله سید بهاءالدین مهدوی به همراه یکی از دخترانشان تشریف آوردند و کنار من نشستند. پس از احوالپرسی به ایشان گفتم: با خانواده تشریف آورده‌اید؟ در پاسخ فرمودند: نه! گفتم پس چطور این دخترتان را تنها آورده‌اید؟ فرمودند: من تقیّد دارم نمازم را به جماعت بخوانم. امشب به خاطر شرایط سخت جوّی احتمال دادم حاج آقا بزرگ تهرانی، صاحب کتاب الذریعة تشریف نیاورند و نماز جماعت تشکیل نشود لذا از دخترم تقاضا کردم تا با من بیاید، برای اینکه در وقت نماز به بنده اقتدا کند و فضیلت نماز جماعت تَرک نشود. دخترم نیز از صمیم قلب پذیرفتند. قم/ ۲۸ فروردین ۹۵ @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب بااحترام به جناب آقای حسین ابوالقاسمی از قم و جناب آقای محمدرضا علی‌پور از تهران تقدیم گردید. مبارکشان باشد. 🌺🌸🌹🌻🌷🌼 @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطرهٔ دوازدهم آقای خمینی روزی در جلسۀ اخلاق که پنج‌شنبه‌ها در مدرسۀ فیضیه برپا می‌شد خاطره‌ای جالب از مرحوم آیة‌الله مشکینی شنیدم. ای کاش نوشته‌ها آهنگ دل‌نشین صدای آدم‌ها را نیز همراه داشتند. اما افسوس که الفاظ فقط آبستن معانی هستند. آقای مشکینی با صدایی لطیف و آهنگی صمیمی می‌فرمودند: در اَوان نوجوانی‌ام برای طلبگی به قم آمده بودم. روزی از روزها یک عدد نان سنگک گرم خریده بودم و همینطور که در حال و هوای خودم قدم می‌زدم نان را تکه‌تکه می‌کردم و می‌خوردم. چند لقمه‌ای نخورده بودم که ناگهان متوجه شدم سیدی روحانی با قدی رشید در مقابلم ایستاده است. برای لحظه‌ای لقمه گلوگیرم شد. نگاهم را به نگاه سید دوختم. مهابت و ابهت عجیبی داشت. به ناچار سرم را پایین انداختم. سید رو کرد به من و فرمود: طلبه هستی؟ مِنّ و مِن‌کنان عرض کردم: بله آقا. فرمود: پسرجان! طلبه هنگام راه‌رفتن چیزی نمی‌خورد! سید این را گفت و بی‌معطّلی راه افتاد و رفت پی کارش. یواشکی طوری که متوجه‌ام نشود به دنبالش رفتم. در جایی مناسب از کسی پرسیدم: این آقا کیست؟ گفتند: ایشان آقای خمینی هستند. مرحوم آقای مشکینی می‌فرمود: هفتاد سال از آن روز به‌یادماندنی گذشته است. ولی هنوز صدای امام‌خمینی در گوشم طنین‌انداز است. نفوذ کلام ایشان بی‌نظیر بود. قم/ بیستم فروردین ۹۵ @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان امام‌مهدی علیه‌السلام قسمت صد و چهل و یکم وظایف مردم در غیبت کبری ۴ با همۀ این‌حرف‌ها اما روزهای سختِ دينداری فرا رسید. چیزی که قبل‌تر وعده‌اش از سوی اهلبیت داده شده بود.‏ پایبندی به ارزش‌های دینی، تشبیه‌شده بود به کشیدن دست بر روی شاخهٔ پُر تيغ، طوری که خارها از شاخه جدا بِشَن!! واقعا تصوّرش هم دلخراش و دشواره. اما چاره چیه؟! مگه جز رعایت پرهیزکاری و چنگ‌زدن به دینِ خدا، کارِ دیگه‌ای هم می‌شه کرد؟ این، دستور اهلبیت بود و جایگزینی هم نداشت. توی قم و بغداد و کوفه و سایر شهرهای شیعه‌نشین، چو افتاده بود که امام‌مهدی غيبتى طولانی داره و حالاحالاها خبری از ظهور نیست. شيعيانِ بعضا کم معرفت، شده بودند عینهو گلّه‌ای که دنبال چراگاه، اين طرف و اون طرف می‌ره و چيزى پیدا نمی‌کنه. راویان حدیث خیلی دست و پا می‌زدند، اما طولانی‌شدن غیبت، باعث فتنه‌های زیادی شد. عده‌ای شیعهٔ سردرگم که شک و حیرت وجودشون رو گرفته بود، به کل، زیر همه چی زدند و مُنکِر حجّت خدا شدند و گفتند که اساسا امامت باطل شده. عدّه‌ای هم که یه‌خُرده از قبلی‌ها بهتر بودند اما گوششون بدهکار حرف علما نبود سرخودْ راهیِ حج شدند تا بلکه اونجا خبری از امام‌مهدی پیدا کنند. اما بعد از زیارت خونهٔ خدا دست از پا درازتر به شهر و دیارشون برگشتند. راویان حدیث راه‌به‌راه با خوندنِ روایات اهلبیت برای مردم، تکالیف اصلی رو بهشون یادآور می‌شدند. گاهی هم قاطی حرف‌های خود با چاشنیِ هشدار اینطور توپ و تشر می‌زدند که مثلا چی‌کار دارید می‌کنید و این شک و تردیدها چیه؟! چرا غافل از اینید که امام‌مهدی همین الانم حاضره و کارهای اشتباهتون رو می‌بینه؟! مگه نمی‌دونید که به خونه‌هاتون رفت و آمد داره و از معابر شهر و آبادیتون رد می‌شه و به همه‌جا سر می‌زنه و به تک‌تک شما سلام می‌کنه، حرف‌هاتون رو می‌شنوه، اما شما نمی‌شناسید؟! توی این دوره و زمونه بايد دودستی به دينتون بچسبید. با شکّ، راهى به براى طمع شيطان باز نکنید. خدای‌نکرده شیطون یه‌وقت با این فکر و خیالات، دينتون رو می‌گيره! البته شیعیان سر به‌راه و بااخلاص هم کم نبودند که با تذکر راویان حدیث، آرامش می‌گرفتند. توی این فتنه‌های عقیدتی که تا حدود زیادی هم جنبهٔ آزمایش برای شیعیان داشت، تنها اون‌هایی نجات پیدا می‌کردند که خداوند، عقيده به امام‌مهدی و دعاکردن براى تعجيل در فرجش رو به دلشون انداخته بود. این افراد با اینکه در فراغ امام‌غایب ضجّه مویه می‌زدند اما دارای آسودگى برخاسته از يقين بودند. شگفت‌انگیزتر اینکه خیلی از این‌ها اصلاً امام‌های شیعه رو ندیده بودند و فقط از سیاهه‌‌های کاغذ که همان احادیث باشه، به امام‌مهدی ايمان و يقين داشتند. گویا خداوند خودش دست‌به‌کار شده و ايمان رو در دل‏هاشون استوار کرده و با روحى از طرف خودش تأييدشون کرده بود. بی‌علت نبود که اهلبیت، مژدۀ پاداشِ هزار شهيد از شهدای جنگ بدر و احُد رو به این افراد داده و دربارشون فرموده بودند: این‌ها از ما هستند و ما از اين‌ها. خوشا به حالشون که روز قيامت با ما هم‏رتبه‌اند. اما بعضا پیدا می‌شدند شیعه‌نماهایی که توی گوش بقیهٔ شیعیان می‌خوندند دیگه خدا احتیاجی به خاندانِ پیغمبر نداره! این آدم‌ها مانند كشتى واژگون از عقیده به امام‌مهدی پا پس‌کشیده و برگشته بودند. اما شیعیان مومن بی‌توجه به این چرندیات، مشغول خوندنِ دعای غریق و معرفت و عهد بودند. آخه در محافل شیعی بویژه کوفه و حِلّه حدیثی از امام‌صادق دست‌به‌دست می‌شد که هر كس دعای عهد رو یک بار در عمرش بخونه، جزو بندگان خدا نوشته می‌شه و نام او توی دفتر امام‌قائم ثبت و چون قائم قيام كنه، او رو به نام خود و پدرش صدا می‌زنه و اين نوشته رو بهش می‌ده و می‌گه: بگيرش؛ این همان عهدى هست كه با ما در دنيا بستی. كمال‌الدين: ص ۳۶۳ ح ۵ ص ۲۸۸ ح ۸ ص ۳۰۳ ح ۱۴ ص ۳۰۴ ح ۱۶ ص ۳۸۴ ح ۱، الغيبةللنعمانى: ص ۱۴۲ ح ۳، كفايةالأثر: ص ۲۶۰، منهج‌الدعوات: ص ۳۹۸. ادامه دارد...
کتاب، حضوری به جناب آقای حسین ابوالقاسمی از قم تقدیم و برای جناب آقای محمدرضا علی‌پور از تهران ارسال گردید. مبارکشان باشد. 🌺🌸🌹🌻🌷🌼 @talabehtehrani
یاد آن روزهای بی‌بازگشت بخیر. عکس که می‌خواستیم بگیریم، لباس‌خوشگل‌ها را می‌پوشیدیم. قشنگ‌ترین جای خانه را انتخاب می‌کردیم. ژست می‌گرفتیم و... به فرمودهٔ آقا امیرالمؤمنین فرصت مانند ابر از افق زندگی می‌گذرد، مواقعی که فرصت‌های خیری پیش می‌آید غنیمت بشمارید و از آن‌ها استفاده کنید 🌺🌸⛅️🌧🌈 @talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 تفاوت مسلمان با مسیحی به روایت یک پادشاه مسیحی 🌹 ۴ دی، سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح بر تمام یکتاپرستان مبارک باد. @talabehtehrani