انا لله و انا الیه راجعون
حادثه تروریستی امروز در استان کرمان که انسانهای بیگناه را به خاک و خون کشید موجب تأسف و تأثر فراوان گردید.
از خدواند متعال برای شهدای گرامی رحمت و رضوان الهی و برای مجروحان شفای عاجل مسألت دارم.
قم مقدس
علیرضا نظری خرّم
@talabehtehrani
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا جانم! دلهای ما غمگین است. بیگمان اندوه دل نازنین شما را فرا گرفته است.
😭🥀⛅️💔🏴
#کرمان_خونین
@talabehtehrani
هدایت شده از یادداشت های یک طلبه
#اطلاعیه
۱۵ دی ۱۴۰۲ قرعهکشی کتاب داریم.
علاقمندان به کتاب #داستان_بریده_بریده و نیز کتاب #داستان_فاطمه تا ساعت ۱۸ روز پانزدهم دی فرصت دارند نام و نام خانوادگی و آدرس دقیق پستی خود را به صفحهٔ اینجانب در پیام رسان ایتا ارسال بفرمایند.
بزرگوارانی که قبلا ثبتنام کردهاند نیاز به ثبتنام مجدد ندارند.
نتیجهٔ قرعهکشی از طریق همین کانال به اطلاع میرسد.
انشاءالله
🌺🙏🌸
آیدی 👈
@tamass
کانال 👈
@talabehtehrani
داستان اماممهدی علیهالسلام
قسمت صد و چهل و شش
دیدن امام در غیبت کبری ۵
اوایل سدۀ پنجم هجری ملاقات دیگهای سر زبون شیعیان افتاد. اینبار قرعه به اسم آقای دَعلجی دراومد. اونم در موسم حج و سرزمین عرفات. اینطور که شیخ قطب راوندی گزارش میکنه این ملاقات به تایید شیخ مفید هم رسیده.
خوشبختانه آقای دَعلجى، آدم شناختهشدهای هست. در اینجا مقداری دربارهٔ ایشون شرح میدم. اگه بخوام دقیق بگم آقای دعلجی توی بغداد پشت دروازهٔ کوفه محلهای به اسم دعالجه زندگی میکرد. فقیه و عارف و استاد شیخ مفید بود. چند صباحی هم به دانشمند نامدار در علم رجال یعنی نجاشی، بحث فقهی ارث یاد میداد. علاوه بر اینها كتابى هم درباره حج نوشت. اینها رو گفتم تا بگم آقای دعلجی، کم کسی نبود.
اینطور که مرحوم راوندی گزارش کرده آقای دعلجی دوتا پسر داشت. یکی به اسم ابوالحسن که آدم باخدایی بود و توی غسالخونهٔ شهر کار میکرد. اما اونیکی پسر از بد روزگار بچهٔ سربهراهی نبود.
تُخس، سرکش، لجوج و نافرمان بود تا جایی هم که از پَسِش برمیومد به پدر دِقّ دلی میداد. با لات و لوتها دمخور و همپیاله بود. متاسفانه از هیچ کار ناروا و حرومی اِبا نداشت.
ماجرای دیدار دعلجی با اماممهدی از اینقرار بود که بندهٔ خدایی از آقای دعلجی درخواست میکنه تا در قبال گرفتن پول به مکه بره و به نیابت از اماممهدی حَجّی بجا بیاره.
ظاهرا اونوقتها چنین کاری بین شيعیان رواج داشته. آقای دعجلی هم بعد از دریافت دستمزد، مقداری از پولها رو به پسر ناخلف میده و خودش راهی حج میشه. بعدها وقتی از حج برمیگرده برای اونهایی که برای زیارتقبولی اومده بودند تعریف میکنه که توی عرفات، یهوقت دیدم جوانی خوشسیما و گندمگون با موهایی پُرپشت كنارم به دعا و مناجات مشغوله. معنویت و جاذبهٔ فوقالعادهای داشت. با فاصلهای کوتاه کنارش نشستم و به راز و نیازش گوش دادم. با سوز و گداز عجیبی مناجات میخوند و من هم باهاش اشک میریختم.
نزدیکهای غروب آفتاب باید از بیابان پُرجاذبه، رازآلود و مُسَطّح عرفات با کوههای نیمدایرهاش خداحافظی و به طرف مَشعَر حرکت میکردم.
مرد جوان متوجهام شد. نگاهی به من انداخت. کمی خودم رو جمع و جور کردم. با اشارهٔ سر سلام کردم. جواب سلامم رو داد. فهمیدم میخواد چیزی بگه. اما حالت صورتش کمی ناراحت بود. با لحنی گلهآمیز فرمود: پيرمرد! حيا نمیكنى؟!
از شنیدن این حرف، جا خوردم. یعنی توقع شنیدنش رو نداشتم. با دستپاچگی گفتم: از چی سَرور من؟!
انگار که از همهچیز من خبر داشته باشه با اطمینان خاصی خطاب به من فرمود: از اینکه پول به آدم فاسقى دادی كه شراب مینوشه! با انگشت به چشمم اشاره کرد و ادامه داد: تاوان این اشتباه، از دستدادن این چشمه!
اشک آقای دعجلی روان بود. با نگرانی گفت: از اون زمان تا به حالا هراس دارم نکنه کور بشم.
بعدها شیعیان بغداد از قول شيخ مفيد نقل میکردند از برگشت دعجلی چهل روز نگذشته بود كه داخل چشمی كه مرد جوان فرموده بود، زخمی پیدا شد. از اونجایی که آقای دعجلی بندهٔ خوب خدا بود در همین دنیا تاوان کارش رو داد و به مرور بیناییش از بین رفت.
رجال النجاشى: ج ۲ ص ۳۶ ش ۶۰۷، خلاصة الأقوال: ص ۱۱۲ ش ۵۳، الخرائج و الجرائح: ج ۱ ص ۴۸۰ ح ۲۱.
ادامه دارد...
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به لطف خدا
قرعهکشی ۱۵ دی ماه برای اهدای کتاب #داستان_بریده_بریده
و کتاب #داستان_فاطمه سلاماللهعلیها
انجام پذیرفت. امشب نیز دو قرعهکشی و دو هدیه داشتیم.
نفر اول آقای مهدی کرمی از تهران.
نفر دوم جناب آقای ابوالفضل ادیب از قم.
مبارک هر دو بزرگوار باشد. 🌺🌸
از همهٔ عزیزانم تشکر میکنم.
قرعهکشی بعدی انشاءالله اول بهمن ماه.
#قرعهکشی
@talabehtehrani
May 11