داستان اماممهدی علیهالسلام
قسمت صد و شصت و دو
علائم ظهور ۵
سرعت تحوّلات بالاست. توی شهر مدینه حوادثی در جریانه. برخی اخبار میگن اماممهدی ساکنِ کوه رَضْویٰ در منطقۀ یَنبُع در غرب مدینهست. در شرایطی که نااميدیِ مردم از ظهور اماممهدی به اوج خود رسیده، ناگهان حضرت ظهور میکنه. البته من جلوتر به داستان ظهور میرسم. فعلا ناچارم بطور گذرا اشارهای داشته باشم.
امام به همراه تعدادی از یارانش با میراث رسول خدا شامل شمشير، زره، عمامه، ردا، چوبدستی، پرچم، ابزارآلات جنگى و زين اسب از مدینه به قصد مکه خارج میشه. حضرت حجّت توی راه مکه برای اصحاب طیّ سخنانی میگه: اهالی مکه علاقهای به من ندارن، بااینحال برای هدایتشون نمایندهای به مکه میفرستم.
امام بعد از این سخنرانی کوتاه، یکی از یارانش به نام محمّدبنحسن، معروف به نفْسزكيّه رو صدا میزنه و میگه: به مکّه برو و از قول من به مردم بگو: "ما خاندان رحمت، معدن رسالت و خلافت و فرزندان محمّد و از نسل پيامبران هستيم. بعد از وفات پيامبر تا به امروز در حق ما ظلم و ستم شده. اما حالا از شما يارى میخواهيم".
نفْسزكيّه بعد از خداحافظی به مکه میره. طولی نمیکشه فرستادۀ امام وارد مکه و مسجدالحرام میشه. اما خیلی زود به اسارت عوامل سفیانی درمیاد. آشوبگران قسیالقلب به طرز فجیعی، فرستادۀ اماممهدی رو بین حجرالاسود و مقام ابراهیم به شهادت میرسونن. سر بریدهٔ نفْسزكيّه براى سفيانی به شام فرستاده میشه. سفیانی با اطلاع از تحولات سرزمین حجاز بیدرنگ لشکری نیرومند و خونخوار راهیِ مکه میکنه. سپاهِ سفیانی در بین راه، وارد مدينه شده و به كشتاری کمسابقه دست میزنن. توی این درگیری یکی از دوستان اماممهدی که مردى پاک از نسل اهلبیت بوده در نقطهای به اسم اَحجار الزَّيت که معمولا نماز باران در اونجا خونده میشد به شهادت میرسه. البته بعضیها قائلن شهید محلّۀ اَحجار الزَّیت، نفْسزكيّه بوده.
بههرحال نزدیکهای مکه خبر شهادتِ نفْسزكيّه به اطلاع امام داده میشه. حضرت که متاثر بود در جمع سیصد و سیزده نفر از یارانِ خود به این جملهٔ کوتاه بسنده میکنه که من به شما نگفتم اهل مکّه علاقهای به ما ندارن؟!
بعد از این فرمایش، یاران امام که به شمار جنگاوران بدر بودند از گردنۀ طُوى در ورودى مكّه بدون هیچگونه درگیری در رکاب اماممهدی وارد مسجد الحرام میشن. حضرت حجّت پیش از اینکه دست به کاری بزنه، چهار ركعت نماز در کنار مقام ابراهيم اقامه میکنه و سحرگاه جمعه مصادف با بیست و سوم ماه مبارک رمضان نزدیکهای طلوع خورشید همونجا در حلقۀ یاران، عمامۀ رسولالله بر سر گذاشته و ردای پیامبر به تن میکنه. سپس زره نظامی پوشیده و با شمشیری از نیام کشیده، پرچمبهدست به حجرالأسود تكيه داده و آغاز به صحبت میکنه. امام بعد از حمد و ثناى الهى به پيامبر صلوات میفرسته و صحبتهای بیسابقهای به زبان جاری میکنه. مهمترین بخش از فرمایش امام اینه که از خدا اجازۀ ظهور میخوام. به محض این درخواست، ندایی آسمانی با این محتوا در همه جای دنیا میپیچه كه: "حق پیش اماممهدی و پیروانشه. خداوند، دلهاى شيعيان رو التیام میده و خشم از دلهاشون میبره. دوران حكومت زورگوها به پايان رسيده و كار به دست بهترين فرد از امّت محمّد افتاده. امروز روز شادى فرزندان و پيروان علیست. هرچه زودتر خودتون رو به مكّه برسونيد".
علاوه بر این ندای آسمانی، جناب جبرئیل به فرمان خدا سهبار تکرار میکنه که "الان هنگام قیام قائم فرا رسیده". پیام فرشتهٔ وحی به همه جای دنیا میرسه. به گونهای که حتی دختركانِ در كُنج خونهها هم این صدا رو میشنوَن و تحت تاثیر این سروش آسمانی تلاش میکنن تا پدر و برادرهاشون رو هم برای کمک به اماممهدی تشویق کنن. ندایی که آدمِ خوابيده رو بيدار و مرد بيدار رو میترسونه. در اون لحظه، خوابيدهها بلند میشن روی پاشون وایمیستن. ايستادهها هم از بیحسّیِ پاهاشون بهناچار میشینن. کسی از جایی که هست جُم نمیخوره. مردم چنان بیحركت میشن كه انگاری پرندهای روی سرشون نشسته.
الغيبةللطوسی: ص ۲۵۳ ح ۱۳، الإرشاد: ج ۲ ص ۳۷۵، الهداية الكبرى: ص ۴۰۲، مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۸۸، بحار الأنوار: ج ۵۳ ص ۱۴، الغيبةللنعمانى: ص ۳۰۱، رجال النجاشى: ج ۲ ص ۲۲۶ و ۲۱۶، منتخب الأثر: ج ۳ ص ۱۰۳ - ۱۱۱ و ۲۸۴ - ۲۸۸، المسند: ج ۱ ص ۲۴۲ و ۲۹۸ و ج ۲ ص ۹۵ و ۱۰۴ و ج ۴ ص ۷ - ۶ و ج ۵ ص ۱۴۵ و ۳۸۹، صحيح مسلم: ج ۱ ص ۱۳۸ و ج ۸ ص ۱۸۰ - ۱۷۹ و ۱۹۵، سنن الترمذى: ج ۴ ص ۵۰۷ و ۵۰۸، تفسير المنار: ج ۳ ص ۳۱۷.
ادامه دارد...
داستان اماممهدی علیهالسلام
قسمت صد و شصت و سه
علائم ظهور ۶
ندای آسمونی یجوریه كه همهٔ مردم دنیا با هر زبونی که حرف میزنن متوجه پیام میشن. به محض انتشار این سروش الهی، سر و کلّۀ مخالف اصلی اماممهدی یعنی ابليس از دور پیدا میشه. او بیکار نمینشینه و با همهٔ امکاناتی که در اختیار داره، دست به ایجاد شک و تردید میزنه. متاسفانه خیلیها تحتتاثیر القائاتش قرار میگیرن. ابلیس موفق میشه آدمهای زیادی رو به شک بندازه و نهایتا جهنّمی کنه! از حربهٔ جنگ روانی استفاده میکنه و با هوچیگری قشقرق راه میندازه که آی مردم! چه نشستید که کشتند و غارت کردند و بردند!! گاهی که میخواد از عواطف و احساسات مردم سوء استفاده کنه دست به کشتهسازی دروغین میزنه كه فلانی مظلومانه كشته شد.
تا مدتی این دو ندا کم و بیش به گوش مردم میرسه. یکی نداى آسمانیِ جبرئيل که به طرف اماممهدی دعوت میکنه و دیگری وسوسههای فتنهانگیز ابلیس. تکلیف روشنه. باید از نداى فرشتهٔ وحی اطاعت و از دعوت ابلیس دوری کرد. حتی وقتی جبرئیل ندا سر میده که حق با على و پيروانشه، ابليس بیکار نمینشینه و با دامنزدن به فتنههای مذهبی، ندا سر میده که حق با عثمان و پيروانشه. متاسفانه باطلانديشان متعصّب شک میكنن.
مطالعه و دونستن این چیزها خیلی خوب و لازمه. آخه در اون بلبشو طبیعتا کسانی نجات پیدا میکنن که از قبل با چند و چون حوادث آشنا باشن. خوبی این حرفها اینه که به کمک روایات اهلبیت میفهمیم راست و دروغ چیه و راستگو و دروغگو کیه.
بعد از اين ندای آسمانی، مردمان بسیاری از گوشه و کنار جهان راهیِ شهر مکّه میشن. از مصر از شام از زاهدان از عراق و خیلی نواحی دیگه. مجاهدانی که در طول زندگی، خلوتگزین شب و شير روز بودند. انسانهای پارسایی که دلهاشون مانند پارۀ آهن بوده، بین حجرالأسود و مقام ابراهيم با اماممهدی بيعت میكنن.
حضرت چند صباحی در مکه میمونن تا شیعیان برسن. بعدها میگم که دين و قرآن و اسلام و مسلمونها با وجود اماممهدی عزّت پیدا میکنن. شرک و اهلش خوار میشن. به كسى تازيانه نمیزنه، جز برای اجراى حدّ الهى. خداوند به دست او همهٔ بدعتها رو محو و فتنهها رو از بین میبره. اسيران مسلمون هر جای دنیا كه باشن به وطن بر میگردن.
فعلا برگردم به ادامهٔ داستان. تعدادی از اهالی شام که از دست ظلم و ستم سفیانی به ستوه اومدن راهی مکه میشن. از طرفی خبر تحولات مکه به گوش لشکر نیرومند و خونخوار سفیانی در مدینه رسیده. این میشه که سپاهان سفیانی فیالفور برای مقابله با اماممهدی راهیِ مکه میشن. در این شرایط ساداتی از نسل امامعلى که هنوز مخفیانه در مدينه موندن، اونها هم بهناچار به مكّه فرار میکنن. اماممهدی در شهر مكّه بر اساس قرآن و سنّت پيامبر از مردم بيعت میگيره و حکمرانی میکنه. امام با اطلاع از حرکت سپاه سفیانی، یکی از یارانش رو به عنوان حاکم توی مكّه میذاره و خودش به طرف مدينه حركت میكنه. اما هنوز از مکه دور نشده که خبر ترور و شهادت حاکم مکه به گوش حضرت میرسه. امام به مکه بر میگرده و بعد از قصاص قاتل، مجددا به طرف مدینه راه میوفته. توی راه، هرگاه فرصتی دست میده مردم رو به كتاب خدا، سنّت پيامبر، ولايت علىبنابیطالب و بيزارى از دشمن امامعلی دعوت میکنه. تا اين كه به بیابانی به اسم بيداء میرسن. از طرف مدینه هم لشکر با کرّ و فَرّ سفيانى وارد همین سرزمین بیداء شده و به شکل حیرتانگیزی گرفتار حادثۀ عجیبی میشن. اینطور که نقل شده، ناگهان منادیای از آسمان، ندا سر میده: اى بيداء! اين قوم رو هلاک كن.
به محض شنیدهشدنِ این سروش آسمانی، زمین دهان باز میکنه و سپاه سفیانی همگى در زمين فرو میرن، جز دو نفر به نامهای وَتر و وُتَير از قبيلۀ مراد که زنده میمونن و مردم رو از اونچه بر سر همراهانشون اومده، آگاه میکنن. این حادثۀ عجیب یکی از علائم حتمی ظهور اماممهدی به حساب میاد. بعد از این واقعۀ عظیم، برای اینکه اهالیِ مدینه، آسودهخاطر به شهرشون برگردن، به دستور اماممهدی لشكرى روانۀ مدينه میشه تا اونجا رو امن كنه. همینطور هم میشه و نهایتا خود حضرت به مکه بر میگرده.
الغيبةللطوسی: ص ۲۵۳ ح ۱۳، الإرشاد: ج ۲ ص ۳۷۵، الهداية الكبرى: ص ۴۰۲، مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۸۸، بحار الأنوار: ج ۵۳ ص ۱۴، الغيبةللنعمانى: ص ۳۰۱، رجال النجاشى: ج ۲ ص ۲۲۶ و ۲۱۶، منتخب الأثر: ج ۳ ص ۱۰۳ - ۱۱۱ و ۲۸۴ - ۲۸۸، المسند: ج ۱ ص ۲۴۲ و ۲۹۸ و ج ۲ ص ۹۵ و ۱۰۴ و ج ۴ ص ۷ - ۶ و ج ۵ ص ۱۴۵ و ۳۸۹، صحيح مسلم: ج ۱ ص ۱۳۸ و ج ۸ ص ۱۸۰ - ۱۷۹ و ۱۹۵، سنن الترمذى: ج ۴ ص ۵۰۷ و ۵۰۸، تفسير المنار: ج ۳ ص ۳۱۷.
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨دوستان خوبم! در این شب قدر بهترینها رو براتون آرزو میکنم، حاجتروا باشید✨
@talabehtehrani
داستان اماممهدی علیهالسلام
قسمت صد و شصت و چهار
علائم ظهور ۷
خبر شکست و به زمین فرورفتنِ سپاه سفیانی به گوش سفیانی در شام میرسه. روزها میگذره تا اینکه بالاخره روز شنبه مصادف با دهم محرّم و عاشورا یعنی روز قیام و حرکت حضرت مهدی فرا میرسه. همان روز شهادت مظلومانۀ حسینبنعلی. در این روز قیام عدالتگستر و جهانی اماممهدى آغاز میشه. فردی به اسم شعيببنصالح به پرچمداری سپاه اماممهدی انتخاب میشه. حضرت بین حجرالأسود و مقام ابراهيم ایستاده. جبرئيل سمت راست، ملازم ایشونن که ناگهان ندا سر میده: "بيعت، از آنِ خداست".
وقت حرکت فرا رسیده. مقصد کوفهست. سفیانی به طرف کوفه لشکرکشی کرده. اماممهدی، وقت صبح به منطقۀ نُخَيله در اطراف كوفه میرسه. وارد مسجد ابراهيم در نخيله شده و دو ركعت نماز اقامه میکنه. سفیانی که قبلتر به کوفه رسیده، با خیلیهای دیگه، همگی برای جنگ با اماممهدی به سمت نُخَیله حرکت میکنن. سپاه سفیانی به نُخَیله نزدیک میشن. اماممهدی به چندتا از يارانش فرمان میده تا به سوى اين طغيانگر رفته و به سوی قرآن و سنّت پيامبر دعوتش کنن. براساس برخی گزارشها گویا سفيانى متمایل به بيعت و تسليم میشه؛ ولى قبيلۀ كلب كه داییهاى سفیانی هستن به اعتراض هوار میکشن كه چیکار دای میکنی؟!! به خدا سوگند که باهات همراه نمیشیم.
سفيانى که ظاهراً مردد بهنظر میرسه به بزرگانِ قبیلۀ کلب از جمله به داییها میگه: حالا من چیكار كنم؟ بزرگانِ قبیلۀ کلب و داییها در جواب میگن: تنها راه، جنگ با مهدی و رو در رو شدن با اونه. سفیانی هم به حرف داییهاش گوش میده و راهی جنگ و رویارویی با املممهدی میشه. امام یهبار دیگه به سفیانی هشدار میده که مراقب باش! من اونچه لازم بود، به تو گفتم. اما هشدارهای امام موثر واقع نمیشه. نهایتا امام با لحنی توبیخانه خطاب به سفیانی میگه: آمادهباش که فردا صبح با تو میجنگم.
اماممهدی، صبحزود وارد نبرد با سفیانی میشه. بعد از نبردی سخت و دلهرهآور نهایتا سفیانی به اسارت امام درمیاد و به دست خود حضرت کشته میشه. بعد از قتل سفیانی، امام وارد کوفه میشن. هيچ مؤمنى در جهان نمیمونه، جز اینكه به كوفه میاد يا آرزوی اومدن به کوفه رو داره. امام بعد از استقرار در کوفه، سيصد و ده نفر از اصحابش رو براى ادارۀ نقاط مختلف جهان، روانۀ سرزمینهای دور میكنه. دستهاى از یاران امام راهی سرزمینهای روم میشن تا فراریهای سپاه سفیانی رو که به اون نواحی پناهنده شدن از رومیها تحویل بگیرن. فرستادههای امام به مرزهای روم میرسن و به مرزبانان رومی میگن: همكيشان ما رو تحویل بدین! امّا رومیها از پسدادنِ فراریها خوددارى میكنن و با پررویی میگن: ما چنين کاری نمیکنيم. فرستادههای اماممهدی سماجت به خرج داده و میگن: به خدا سوگند، اگه امام به ما فرمان بده، با شما میجنگيم. رومیها وقتی اصرارِ یاران اماممهدی رو میبینن، پیش فرمانرواشون میرن تا کسب تکلیف کنن. فرمانروای روم که به نظر آدم پختهای میاد به مرزبانها میگه: بريد همكيشانشون رو بهشون بدید. اینطور که من میبینم اينها با قدرتى بزرگ اومدند و دستبردار نیستن.
الغيبةللطوسی: ص ۲۵۳ ح ۱۳، الإرشاد: ج ۲ ص ۳۷۵، الهداية الكبرى: ص ۴۰۲، مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۸۸، بحار الأنوار: ج ۵۳ ص ۱۴، الغيبةللنعمانى: ص ۳۰۱، رجال النجاشى: ج ۲ ص ۲۲۶ و ۲۱۶، منتخب الأثر: ج ۳ ص ۱۰۳ - ۱۱۱ و ۲۸۴ - ۲۸۸، المسند: ج ۱ ص ۲۴۲ و ۲۹۸ و ج ۲ ص ۹۵ و ۱۰۴ و ج ۴ ص ۷ - ۶ و ج ۵ ص ۱۴۵ و ۳۸۹، صحيح مسلم: ج ۱ ص ۱۳۸ و ج ۸ ص ۱۸۰ - ۱۷۹ و ۱۹۵، سنن الترمذى: ج ۴ ص ۵۰۷ و ۵۰۸، تفسير المنار: ج ۳ ص ۳۱۷.
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد شهید مرتضی مطهری: یک شخص مادی که منکر خدا بود این داستان را در کتاب داستان راستان خوانده بود و اشکش جاری شده بود...
@talabehtehrani
داستان اماممهدی علیهالسلام
قسمت صد و شصت و پنج
علائم ظهور ۸
فکر میکنم صحبت دربارۀ سفیانی به همین مقدار کافی باشه. لازم میبینم کمی هم به نشانۀ عجیب و البته غیرمتعارف طلوع خورشيد از مغرب بپردازم. علامتی که ازش به عنوان یکی دیگه از نشانههای حتمی ظهور اماممهدی یاد کردند. راستش! با این موضوع خیلی کلنجار رفتم و بالا و پایینش کردم. نهایتا به این نتیجه رسیدم که طلوع خورشید از مغرب بیشتر از اینکه نشانۀ ظهور اماممهدی باشه از علائم آغاز قیامته. قبلتر چیزهایی در رابطه با آميختگى علائم ظهور با اشراط الساعة نوشتم. بههرحال همه میدونیم كه حركت خورشيد در نظام كهكشانی به اندازهاى دقيق و حسابشدهست كه تغيير جهت بهاینشکل رو نمیپذيره. خدا بهتر میدونه اما علامتبودن طلوع خورشيد از مغرب، نشانۀ پايان دنیاست و نه ظهور اماممهدی. ازقضا بیشتر احادیث هم این رو تایید میکنن. فقط چندتا دونه روایت داریم که طلوع خورشيد از مغرب رو جزو علائم حتمى ظهور اماممهدى دونستن. توی این هاگیرواگیر بعضیها هم آسمون ریسمون به هم بافتن و حرفهای عجیب و غریبی زدند. از جملۀ اونها همین آقای قاضى نُعمان مغربى، تاریحنویس اسماعيلى مذهبِ سدۀ چهارم هجریه! ایشون نه گذاشته و نه برداشته، یهدفعه اومده و این نشونه رو به حساب پيشگويی دربارۀ مهدى فاطمى گذاشته و گفته: "تا حالا خورشيد از مغرب طلوع نكرده و بعد از اين هم نمیکنه. منظور از این حرف، قيام مهدى از مغربه. اتفاقا همینطور هم شد و مهدى توی سال ۲۹۷ قمری ظهور کرد".
منظور آقای قاضى نُعمان مغربى از این حرف، عُبيداللَّه مهدى اسماعيلى هست كه به مغرب رفت و پس از جنگ و درگیری توی سال ۲۹۷ قمری دولت فاطمی رو بنا گذاشت.
من قضاوتی ندارم اما دیدم بعضی از کتابنویسهای اسم و رسمدار اینطوری نوشتند که فرقۀ اسماعیلیه از گفتن این حرفها دنبال این بودند که از آب گِلآلود ماهی بگیرن و با قاطیکردن عمدیِ علائم ظهور با اشتراط الساعة دنبال بهرهبردارى سياسى به نفع گروه خودشون بودند.
الغيبةللطوسی: ص ۲۵۳ ح ۱۳، الإرشاد: ج ۲ ص ۳۷۵، الهداية الكبرى: ص ۴۰۲، مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۸۸، بحار الأنوار: ج ۵۳ ص ۱۴، الغيبةللنعمانى: ص ۳۰۱، رجال النجاشى: ج ۲ ص ۲۲۶ و ۲۱۶، منتخب الأثر: ج ۳ ص ۱۰۳ - ۱۱۱ و ۲۸۴ - ۲۸۸، المسند: ج ۱ ص ۲۴۲ و ۲۹۸ و ج ۲ ص ۹۵ و ۱۰۴ و ج ۴ ص ۷ - ۶ و ج ۵ ص ۱۴۵ و ۳۸۹، صحيح مسلم: ج ۱ ص ۱۳۸ و ج ۸ ص ۱۸۰ - ۱۷۹ و ۱۹۵، سنن الترمذى: ج ۴ ص ۵۰۷ و ۵۰۸، تفسير المنار: ج ۳ ص ۳۱۷.
ادامه دارد...
داستان اماممهدی علیهالسلام
قسمت صد و شصت و شش
علائم ظهور ۹
در ادامه میخوام چندخطّی دربارهٔ دجّال بنویسم. پدیدهای که ازش به علامت ظهور اماممهدی یاد میکنن. دجّال به معناى بسيار دروغگو و بسيار گمراهكنندهست.
توی مسيحيت و کتاب مقدّس هم از دجّال به عنوان پديدهاى انحرافزا و فتنهآفرين یاد شده.
همینجا آب پاکی رو بریزم و بگم که از دجّال توی کتابهای شیعه به عنوان علامت ظهور اماممهدی تقریبا خبری نیست. برای این گفتم تقریبا چون همین چندتایی هم که از کتابهای سنّی به کتابهای شیعه راه پیدا کردن، از دجّال به عنوان یک پدیدۀ آخرالزمانی یاد کردند و نه علامت ظهور اماممهدی.
البته از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان که برخى عالمان شیعه مانند شيخ مفيد، مدّعى وجود اخبارى در علامتبودن ظهور دجّال، براى ظهور حضرت حجّت شدند. اما خود ایشون وقتی توی کتاب ارشاد شروع به شُمردنِ حدود چهلتا از علائم ظهور اماممهدی میکنه اشارهای به دجّال نمیکنه. خدا بهتر میدونه اما من میگم شاید اشارۀ شیخ مفید به دجّال توی كتاب ديگهش به عنوان علائم ظهور اماممهدی ناشى از اختلاط اشراط الساعة و علائم ظهور بوده.
اینطور که میگن دجّال شخص معیّنی هست که در آخرالزمان ظهور میکنه. قیافۀ وحشتناکی داره. چشمهایی ترسناک با شکلهای عجيب و غریب که بین دو چشم او عبارت "کافر" نوشته شده. قدش تا ابرها میرسه و توی پيشونی، تکشاخی وحشتناک داره!
با این شکل و شمایلی که گفتم گویا آشِ دجّال انقده شور شده که عدّهاى احتمال دادند اين علائم یهجورایی نمادين و نشانگر موجودى خبيث يا يهجريان فتنهگر انحرافى هستن.
بعضیها هم از اونورِ بوم افتادند و به خیالشون چون علائم ظهور، قابل درک نبوده، همۀ علائم ظهور اماممهدی رو به شکل نمادین و رمزگونه تفسیر کردند. مثلا دجّال رو نماد انحرافات عمومى، سفيانى رو نماد انحراف در داخل مسلمونها و يأجوج و مأجوج رو نماد تمدّن مادّى معنا کردند. اما این حرفها به هزار و یک دلیل درست نیست. جلوتر نوشتم اگه با علائم ظهور آشنا باشیم گول آدمهای دودوزهباز و قالتاق رو نمیخوریم و مهدی واقعی رو از مهدیهای قلابی تشخیص میدیم. حالا فکرش رو بکنید هرکی از جا بلندشه و بخواد علائم ظهور رو نمادین و رمزگونه تفسیر کنه، آیا سنگ روی سنگ بند میشه؟ پس این علائم، کاملا واقعیه و به وقتش اتفاق میوفته.
الغيبةللطوسی: ص ۲۵۳ ح ۱۳، الإرشاد: ج ۲ ص ۳۷۵، الهداية الكبرى: ص ۴۰۲، مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۸۸، بحار الأنوار: ج ۵۳ ص ۱۴، الغيبةللنعمانى: ص ۳۰۱، رجال النجاشى: ج ۲ ص ۲۲۶ و ۲۱۶، منتخب الأثر: ج ۳ ص ۱۰۳ - ۱۱۱ و ۲۸۴ - ۲۸۸، المسند: ج ۱ ص ۲۴۲ و ۲۹۸ و ج ۲ ص ۹۵ و ۱۰۴ و ج ۴ ص ۷ - ۶ و ج ۵ ص ۱۴۵ و ۳۸۹، صحيح مسلم: ج ۱ ص ۱۳۸ و ج ۸ ص ۱۸۰ - ۱۷۹ و ۱۹۵، سنن الترمذى: ج ۴ ص ۵۰۷ و ۵۰۸، تفسير المنار: ج ۳ ص ۳۱۷.
ادامه دارد...
هدایت شده از یادداشت های یک طلبه
#اطلاعیه
امشب ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ قرعهکشی کتاب داریم.
علاقمندان به کتاب #داستان_بریده_بریده و نیز کتاب #داستان_فاطمه تا ساعت ۲۰ فرصت دارند نام و نام خانوادگی و آدرس دقیق پستی خود را به صفحهٔ اینجانب در پیامرسان ایتا ارسال بفرمایند.
بزرگوارانی که قبلا ثبتنام کردهاند نیاز به ثبتنام مجدد ندارند.
نتیجهٔ قرعهکشی از طریق همین کانال به اطلاع میرسد.
انشاءالله
🌺🙏🌸
آیدی 👈
@tamass
کانال 👈
@talabehtehrani
کتاب باافتخار _البته با تاخیر دوهفتهای_ تقدیم گردید به خواهر گرامی سرکار خانم محدثه قرهچاهی از شهرستان نیریز فارس.
مبارکشان باشد.
@talabehtehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به لطف خدا
قرعهکشی ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ برای اهدای کتاب #داستان_بریده_بریده و #داستان_فاطمه سلاماللهعلیها انجام پذیرفت. امروز یک هدیه داشتیم.
قرعه به نام جناب آقای امیر رضا مرادی از تهران افتاد. مبارک این بزرگوار باشد. 🌺🌸
از همهٔ عزیزانم تشکر میکنم.
قرعهکشی بعدی، اول اردیبهشت ۱۴۰۳ انشاءالله.
#قرعهکشی
@talabehtehrani
May 11
کتاب بااحترام به جناب آقای امیررضا مرادی از تهران تقدیم گردید.
مبارکشان باشد.
🌺🌸🌹🌻🌷🌼
@talabehtehrani
داستان اماممهدی علیهالسلام
قسمت صد و شصت و هفت
علائم ظهور ۱۰
سرگرم نوشتنِ علائم ظهور اماممهدی بودم. به فکرم رسید چند سطری هم از نشانههای غیرحتمى بنویسم. قبلتر گفتم که عبارت "غیرحتمی" ابتکار کتابنویسهاست و نه فرمودهٔ اهلبیت. یکی از اونها سرازير شدن علم از قم به جاهای دیگهس. توی کتاب تاریخ قم تا دلتون بخواد به این مطلب پرداخته شده.
آقایون کلینی، مفید و نُعمانی داخل کتابهاشون به نشانهای موسوم به "دوازدهپرچم" اشاره کردند. ظاهراً سر و کلّۀ دوازده نفر از سادات بنیهاشم قبل از ظهور اماممهدی پیدا میشه و با پرچمهایی عدالتخواهانه، مردم رو به خود دعوت میکنن که ما براتون اِل میکنیم و بِل میکنیم. این مدعیانِ دروغگو خیلی رِندانه دم از امامزمان میزنن. خیلیها گول حرفهاشون رو میخورن.
ای کاش فقط این بود. در نوشتههای شیخ کلینی و سیّد رضی چیزهایی دیدم که مو به تن آدم سیخ میکنه. مثلا پیش از ظهور اماممهدی، اسلام حقيقى از بین میره و از قرآن، جز اسم چیزى باقی نمیمونه. مسجدها از جهت معماری آباد، اما از لحاظ هدايت، پوک میشن. یا زبونملال مسجدیها بدترين مردم زمين میشن و هر فتنهای از گور همینها به هوا بلند میشه. حتی نوشتند هر كی بخواد از این بَلوا كنار باشه راحتش نمیگذارن. خلاصه اینکه بلایی سر اسلام مییارن كه هیشکی اسم خدا رو هم نمیبره! مردم، صبح با ايمان از خواب بیدار میشن و شب، كافر به رختخواب میرن. قیمتها ریسمون پاره کرده و روز به روز بالا میرن. كسادى و كمى سود بازاریها رو آزار میده. جون آدمها بیارزش میشه. توی دشت و دَمن دیگه خبری از گل و شكوفه نیست. بعد از مرگ خلیفهای به نام عبداللَّه دنیا بههم میریزه و مردم به جون هم میوفتن تا جایی که خیلیها کشته میشن. آتیشسوزی مَهیبی در حجاز و سیل توی کوفه و نجف راه میوفته. کسوف و خسوف در ماه رمضان زیاد میشه. فتنهاى ویرانگر سوریه رو فرا میگيره، همه میخوان از شرّش خلاص بشن اما نمیتوننن. مکهرفتن دشوار میشه. مانع، پشتِ مانع. نمیذارن مردم، آسودهخاطر به حج برن. خشكسالى همهجا رو میگیره و مردم، گرفتار گرانى و ستم حاكمان میشن. فتنهها از همه طرف سراغ مردم میاد. اختلاف درونىِ شيعه زیاد میشه. اهل دو مسجد چشم دیدن همدیگه رو ندارن. شيعيان بههم میگن دروغگو حتی به صورت هم آبدهان پرتاب میکنن.
اینهایی که نوشتم، ترجمۀ روایاتی هست که شیخ طوسی، کلینی، مفید، نُعمانی و صدوق توی کتابهاشون نوشتند. بدون اینکه من بخوام خداینکرده کم یا زیاد کنم.
فکر میکنم صحبت دربارهٔ علائم ظهور بس باشه. قضاوت در این رابطه، خیلی دشواره. من فقط تلاش کردم امانتدارانه به نقل چیزهایی که در کتابها اومده، بپردازم.
تاريخ قم: ص ۲۶۸، الإرشاد: ج ۲ ص ۳۷۲، الغيبةللطوسى: ص ۴۳۷ ح ۴۲۸، إعلام الورى: ج ۲ ص ۲۸۰، كشف الغمّة: ج ۳ ص ۲۴۹، الخرائج و الجرائح: ج ۳ ص ۱۱۶۲، الصراط المستقيم: ج ۲ ص ۲۴۹، الغيبةللنعمانى: ص ۲۷۷ ح ۵۸، الكافى: ج ۸ ص ۳۰۷ ح ۴۷۹، ثواب الأعمال: ص ۳۰۱ ح ۴، نهج البلاغة، حكمت ۳۶۹.
ادامه دارد...