eitaa logo
یادداشت های یک طلبه روان شناس
78 دنبال‌کننده
65 عکس
23 ویدیو
0 فایل
مینویسم تا بماند و اندیشه های تازه متولد شود. ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ  ✍️فاطمه وجگانی مدرس و مشاور حوزه علمیه خواهران کارشناس ارشد روان شناسی کارشناس دفتر همرسان (خانواده و ازدواج) دانشگاه کاشان @Fvajgani61
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مرضیه رمضان‌قاسم
مهلت اجاره به سررسید کلید خانه را به صاحبخانه برگرداند. 🖋مرضیه رمضان قاسم 🌍 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
گوشواره‌ی قلبی‌ را که به گوشش انداختم، دلم ضعف رفت. ملوس شده بود. سفت بوسیدمش، جیغش درآمد. انگشت ظریفش تا شب درون قلب‌ها بود و می‌تاباند. شب زیر سینه‌ام به خواب رفت. موهای طلایی عرق کرده‌‌اش را پس زدم. خم شدم. گردن گرمش را بو کردم. لاله‌ی گوشش سرخ شده بود. دلم ریش شد. روی تشک خواباندمش. روغن آوردم. چرب کردم. گوشواره‌ها را درآوردم. صبح که بیدار شد دنبالشان می‌گشت. بغلش کردم. اثری از سرخی نبود. لاله‌ی نرمش را بوسیدم و گوشواره‌ها را دوباره انداختم:"ریحان مامان! دست به گوشوارت نزنیا‌!" سر کج کرد و انگشت در دهان گذاشت. کاپشن تنش کردم. به سینه‌ام فشارش دادم. مثل پشمک نرم و صورتی شده بود. حالا خم شده‌ام توی تابوت را می‌بینم. با پارچه‌ی سفید، مثل شکلات، قنداقش کرده‌اند. چه خوب دیشب گوشش را چرب کردم! خداروشکر دیگر انگشتش را توی قلب‌ها نکرد! لرز می‌کنم. انگار یخ روی بدنم گذاشته‌اند. بازوهام را چنگ می‌زنم. الهی شکر کاپشن صورتی‌اش پشمی است. ریحانم سردش نمی‌شود! یکی از پشت سر صدا می‌زند:«آنجا نایست! برگرد توی تابوت خودت..» میگویم:«اخر ریحانم..» صدا می‌گوید:«کنار بهشت منتظرت است» ✍محترم محققیان