eitaa logo
تماشاگه راز
286 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️ سفر نزد عارفان بر دو نوع تقسیم می شده است: یکی سفر بیرونی (سفر گِـل) و دیگر سفر درونی (سفر دل) مراد از سفر بیرونی همان سفر مشهور و مصطلح است که از سرزمینی به سرزمین دیگر می کوچند و مراد از سفر درونی همانا سیر و سلوک معنوی و قطعِ طریق در عرصهٔ روحانی است. نزد اهل الله مقصود نهایی از سفر بیرونی رسیدن به اسفار روحانی است. مولانا سفر به دگرسوی جهان ماده و مدت را در حکایت پیرِ چنگی این گونه وصف می کند: آنگاه که پیر چنگی از فرط نواختن چنگ، بی خویش شد از این جهان بیرون رفت: گشت آزاد از تن و رنجِ جهان در جهانِ ساده و صحرای جان جانِ او آنجا سُرایان ماجرا کاندر اینجا گر بماندندی مرا؛ خوش بُدی جانم در این باغ و بهار مستِ این صحرا و غیبی لاله زار بی سر و بی پا سفر می کردمی بی لب و دندان ، شِکر می خوردمی ذکر و فکری فارغ از رنجِ دِماغ کردمی با ساکنانِ چرخ، لاغ چشمْ بسته، عالَمی می دیدمی وَرد و ریحان، بی کفی می چیدمی تماشاگه راز💐
شیخ(ابوسعید ابوالخیر) گفت: «ای حسن آن تویی که خود را می بينی و الّا هيچ کس را پروای ديدن تو نيست . آن نفس توست که تو را در چشم تو می آرايد ، او را قهر می بايد کرد و بماليد ماليدنی که تا بِنَشکَنيش دست ازو نداری و چنان به حقّش مشغول کنی که او را پروای خود نمانَد.» حکایتی از اسرار التوحید هزار داستان مسعود بهنود https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌼 خستگیِ سينه ما را خيالت مرهم است ای به هجران،خسته مارا، خسته را مرهم فرست يوسفِ گم گشتهٔ ما زير بندِ زلف توست گه گهی ما را خبر زان زلفِ خم در خم فرست خاقانی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ ای عبد من... خودت را بشناس که کیستی تا ثابت قدم شوی و قلبت آرامش یابد چون دریابی که کیستی توان صبر خواهی یافت و صبوری بر تو سخت نخواهد بود چون دریابی که کیستی به علم شهود، جایگاهم را در علم هر عالِمی و مَقرَّم را در سُرور هر مسروری خواهی یافت و چون از چنین شهودی برخوردار شوی تو خود گواهم بر جهانیان خواهی بود و چون گواهم بر جهانیان شوی بر تو بشارت باد که رفیق و همره پیامبرانی .https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 ابر است و اعتدال هوای خزانی است ساقی بیا که وقت می ارغوانی است در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان روز قدح کشیدن و عیش نهانی است ساقی بیا و جام می مشکبو بیار این دم که باد صبح به عنبر فشانی است می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست چیزی که نیست صحبت یاران جانی است یاری به دست‌ آر موافقِ تو وحشیا کان یار باقی است و خود این جمله فانی است https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🤍 خیال محبوبم شباهنگام بر من گذشت و مرا بی تاب و بی‌خواب ساخت و این گونه است که عشق همواره با درد بر لذت‌ها راه می‌بندد... و خود دنیایی است عشق محبوب... ترجمه قصیده مشهور صنهاجی بوصیری شاعر و صوفی مصری قرن هفتم https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ " من عَرفَ نفسه فقد عرف رَبه " خویشتن‌شناسی نردبان بام معرفت الهی‌ست هر که خویشتن‌نشناس است شناسای حضرت عزت چون گردد؟ نتیجه نافرمانی بین که چه مذموم است. پس بر تو باد ای برادر که تا توانی تن به خدمت و طاعت دردهی و سر بر خط فرمان ارادت نهی که به نور ذکر و عبادت، درون مؤمنان روشن می‌گردد. پس به وسیلت این روشنایی، بسا مکاشفات غیبی و مشاهدات روحانی دست می دهد. خواجۀ عالم می فرماید: هر که چهل بامداد به اخلاص برخیزد حق تعالی چشمه های حکمت از دل او بر زبان او روانه کند. این نتیجه فرمانبرداری‌ست تا قیمت اوقات عزیز بدانی و به خیره ضایع نگذرانی که ترک فرمان تاریکی آرد و در آیینۀ تاریک چیزی نتوان دید. سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار زنگارخورده چون بنماید جمال دوست؟! مجالس پنجگانه سعدی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
دریغا... ما از قرآن جز حروف سیاه و سپیدی کاغذ نمی بینیم! چون در وجود باشی، جز سیاهی و سپیدی نتوانی دیدن. چون از وجود، به درآمدی، کلام الله تو را در وجود خود، محو کند آن گاه تو را از محو به اثبات رساند. چون به اثبات رسی، دیگر سیاهی نبینی، همه سپیدی بینی. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
❤️ چون به دربارِ شه عشق رسی کُرنش کن کاندر آنجا به ادب، شاه و گدا می آید https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ کس، به گوشِ سر خویش سخنِ حق نشنیده بود مگر موسی خدا ندا داد او را که یا موسی... موسی بیقرار شد طاقتش برسید و صبرش برمید... صبر با مهر کی برآید ! موسی از سر سوز و وله و بی طاقتی گفت: خواننده را شنوانیدی أین اطلبک؟ کجات جویم؟ ندا آمد که ای موسی چنانک خواهی می‌جوی که من با توام، نزدیک ترم به تو از جان تو در کالبد تو و از رگ جان تو به تو و از سخن تو به دهن تو... گفتم صنما مگر که جانان منی اکنون که همی نگه کنم جان منی بی جان گردم اگر ز من بر گردی ای جانِ جهان تو کفر و ایمان منی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🦋 شب گر به جای شمع نشینی میان جمع پروانهٔ وجود مرا شعله‌ور کنی آگه شوی ز خاک ریاضت‌کشان عشق گر در بلای هجر، شبی را سحر کنی بویت اگر به مجمع روحانیان رسد آن جمع را ز موی خود آشفته‌تر کنی مُردند عاشقان ز نخستین نگاه تو حاجت بدان نشد که نگاه دگر کنی... فروغی بسطامی https://eitaa.com/TAMASHAGAH