359.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯 شمعی روشن کن
هر شمعی که روشن کنی،
جهان، جای بهتری می شود.
هر نور کوچک،
ذکر خداوند است.
شیطان، باد در مشت دارد
تا هر روز شمع و چراغت را خاموش کند؛
تو اما دوباره روشن کن،
شمع دلت را و چراغ روحت را ...
✍️#عرفان_نظرآهاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌸💞
بهار عاشق بود و زمين معشوق...
عشق بی تابی می آورد و بهار بی تاب بود.
زمين اما آرام و سنگين و صبور.
زمين هر روز رازی از عشق به بهار می داد
و می گفت: این راز را با هیچ کس درمیان نگذار
نه با نسیم و نه با پرنده و نه با درخت.
راز ها را که برملا کنی ، بر باد می رود
و راز بر باد رفته ، رسوایی است.
رازها در دل بهار بالیدند و بارور شدند،
و بهار چنان لبریز که
پوستش ترک برداشت و قلبش هزار پاره شد.
زمین می گفت: عاشقی این است که
از شدت سرشاری سرریز شوی
و از شدت ذوق، هزار پاره.
عشق آتش است و دل آتشگاه.
اما عاشقی آن وقتی است
که دل آتشفشان شود.
زمین می گفت: رازهای کوچک و
عاشقی های ناچیز را ارزش آن نیست
که افشا شود، راز باید عظیم باشد
و عاشقی مهیب و پرده از عاشقی آن زمانی
باید برداشت که جهان حیرت کند.
و بهار پرده از عاشقی برداشت،
آن هنگام که رازش عظیم گشت
و عشقش مهیب و جهان حیرت کرد...
#عرفان_نظرآهاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
آنکه گم شده است بین هزار و یک شب، شب قدر نیست، آن تویی.
که اگر خود را پیدا کنی و قدرش را بدانی و روح را روان کنی و جان را جلا بدهی و قلب را قوّت ببخشی و دل را دوا، هر شب، شب قدر است و هر روز، روز قدر است و هر دم، دم قدر.
آن تقویم که ندیده اش می گیری، عمر توست و آن ماه که به میهمانی خدا نمی روی، همه دوازده ماه است که سفره خدا همیشه پهن است و ضیافتش مدام و رزقش دائم.
تو اما مهمان نمی شوی، چون صاحبخانه را نمی شناسی و خانه را گم کرده ای و شب را نمی دانی و روز را هم.
بگرد و پیدا کن هم خودت را و هم خانه را و هم صاحبخانه را...
که اگر خانه را یافتی و صاحبخانه را هم؛ همه شب ها، شب قدر می شود و همه روزها، روز قدر.
قدر خویش را بدان پیش از آنکه دفتر قدر و تقدیر بسته شود.
#عرفان_نظرآهاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
اردیبهشت رازی را به من گفت که من با شما در میانش می گذارم ؛ اینکه هیچ زمستانی ابدی نیست همان گونه که هیچ شکوفه ای.
اما هر شکوفه قبل از اینکه بمیرد، اول می رقصد بعد بر خاک می افتد.
اردیبهشت به من گفت: تنها کسانی به بهشت می روند که آفریدن بهشت را در دنیا تمرین کنند.
وگرنه با پیراهنی از آتش و غضب هرگز نمی توان به ملاقات فرشتگان رفت. با دامنی از هیزم خشم و خشونت هرگز کسی را به بهشت راه نخواهند داد.
پس من به قدر عمر شکوفه ای شادمانم و به اندازه توان شکوفه ای در آفریدن بهشت می کوشم.
#عرفان_نظرآهاری
❤️🩹🕊
🔅دوست داشتنت وظیفهام که نبود،
فریضهام بود به جا آوردمش،
تا پای جان؛
در هر مکان و در هر دقیقهای.
🔅دوست داشتنت قانون که نبود،
آیین بود بدان مشرّف شدم
بی قیل و قال و بی بوق و کرنایی.
🔅دوست داشتنت نماز که نبود اما
گزاردمش ، شبانهروزی هزار رکعت
به وقت صبح و ظهر و شام.
🔅دوست داشتنت زکات که نداشت
اما پرداختمش به هر دمی
و به هر بازدمی به هر نفَس.
🔅دوست داشتنت دینی بود که
مخفیانه به آن ایمان آوردم،
دینی که جز عشق و تنهایی
ثوابی نداشت...
✍️#عرفان_نظرآهاری
🤍🕊
پرنده بر شانه های انسان نشست.
انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت:
- اما من درخت نیستم،
تو نمی توانی روی شانهی من آشیانه بسازی.
پرنده گفت:
- من فرق درختها و آدمها را خوب میدانم .
اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه میگیرم.
انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود.
پرنده گفت:
- راستی، چرا پر زدن را کنار گذاشتی؟ انسان منظور پرنده را نفهمید ، اما باز هم خندید .
پرنده گفت:
- نمیدانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است.
انسان دیگر نخندید.
انگار ته ته خاطراتاش چیزی را به یاد آورد .
چیزی که نمیدانست چیست.
شاید یک آبی دور، یک اوج دوست داشتنی.
پرنده گفت:
- غیر از تو پرنده های دیگری را هم میشناسم که پر زدن از یادشان رفته است .
درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است، اما اگر تمرین نکند فراموشاش میشود.
پرنده این را گفت و پر زد.
انسان رد پرنده را دنبال کرد تا این که چشم اش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش، آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد .
آن گاه خدا بر شانههای کوچک انسان دست گذاشت و گفت:
- یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟
زمین و آسمان هر دو برای تو بود . اما تو آسمان را ندیدی.
راستی عزیزم، بالهایت را کجا گذاشتی؟
انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد.
آن گاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست....
#عرفان_نظرآهاری
جوانمرد باش!
#عالِم ، هر بامداد كه بيدار می شود
در جستجوی #علم است،
می رود تا علمش را افزون كند.
#زاهد، هر بامداد كه بلند می شود
در جستجوی #زهد است ،
می رود تا زهدش را زياد كند.
اما #جوانمرد، هر بامداد كه بر می خيزد
در جستجوی #عشق است،
می رود تا دلی را #شاد كند.
#عرفان_نظرآهاري
🌼🍃🌼🍃🌼
سلاااام مهربانان
روزتون بخیر!
در پناه نور ، تندرست باشید و سربلند💐✋
❤️🔥
لیلی زیر درخت انار نشست
درخت انار عاشق شد
گل داد… سرخ سرخ
گل ها انار شد… داغ داغ
هر انار هزار تا دانه داشت
دانهها عاشق بودند
دانهها توی انار جا نمی شدند
انار کوچک بود…
دانهها ترکیدند… انار ترک برداشت
خون انار روی دست لیلی چکید
لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید
مجنون به لیلیاش رسید
خدا گفت: راز رسیدن فقط همین بود
کافی است انارِ دلت ترک بخورد
#عرفان_نظرآهاری
@TAMASHAGAH
هر بار که تو عاشق شوی پیامبری به دنیا خواهد آمد، جهان از بی عشقی ست که کافر شده است.
اگر می خواهید مردگان زنده شوند و بیماران شفا یابند، باید که شربت دوست داشتن به ایشان بدهید.
آدم ها از بی عشقی است که بیمار می شوند، آدم ها از بی عشقی است که می میرند.
ایمان نام دیگر عشق است و مومنان همان عاشقانند این را پیامبری به من گفت که به جرم عشق بر صلیبش کشیدند...
✍️#عرفان_نظرآهاری
✨#امشب_پیامبری_به_دنیا_می_آید.
🌳زنان و درختان
زنان و درختان چقدر به هم شبيه اند
هر دو ريشه دارند و برگ و بار می دهند.
هر دو بهارهای بسيار دارند و زمستان های بسيارتر.
هر دو به نور محتاجند و هر دو نفس می بخشند و زندگی.
و در كمين هر دويشان تبرهای بسیار است. برای بريدن ها، برای شكستن ها، برای قطع اميد ها.
اما هنر زن بودن، جوانه زدن هاي پی در پی است،
حتی وقتی شاخه هايت را شكستند، حتی وقتی ساقه هايت را زدند، حتی وقتی بی رحمیِ تبر، تنت را، تنه ات را از ته بريد.
تو اما ريشه ات را نگه دار، دستهايت را به آسمان بلند کن.
تو دوباره سبز خواهی شد.
✍️#عرفان_نظرآهاری
@TAMASHAGAH
🕯 نگهبان نورت باش
انسانیت چراغ کمسویی است که
این روزها همه تلاش میکنند
خاموشش کنند.
دارد از هر سویی بادی میوزد.
خشم میوزد، خشونت میوزد،
نفرت و انتقام میوزد،
بیمروتی و بیمدارایی میوزد،
دروغ میوزد، خیانت میوزد،
شیطان میوزد...
تو اما چراغت را روشن نگهدار
نگهبان نورت باش، شبیه دیگران نشو.
این چراغ تنها دارایی توست.
انسان بمان!
✨ چراغ است این دل بیدار
به زیر دامنش میدار
✨ از این باد و هوا بگذر
هوایش شور و شر دارد
✍️#عرفان_نظرآهاری
#حضرت_مولانا
@TAMASHAGAH
⭕️ضحاک نباش
هر آدمی در نهادش #اهریمنی دارد #نهان، که اگر او را #آدمیت نیاموزد و #شفقت و #عشق،
#جهانی را می تواند که به آتش کشد.
#هرآدمی ضحاکی زهرآگین در #پستوی روان دارد و #مارانی نرُسته بر شانه های خویش.
#ضحاک را نمی توان کشت، زیرا که از کشته ی ضحاک، هزار ضحاک تر سر بر خواهد کرد.
#ضحاک را باید مهار کرد؛ ضحاک، این اژدهای نگون بخت را باید که #اهلی کرد.
ضحاکِ خویش را #نکش!
ضحاکِ خویش را #انسانیت بیاموز!
ضحاکِ دیگری را نیز!
ما همه واژگون بختیم اما باید که از این سرنوشتِ سرنگون بیرون بیاییم و چاره نیست جز آنکه #ضحاک را #انسان کنیم.
#عرفان_نظرآهاری
@TAMASHAGAH