داستان کوتاه📚📚📚
شتر و گربه 😂
مردی، شترش گم شده بود. مدتی گشت؛ ولی پیدایش نکرد. با حالی مضطرب، گفت: ای خدا، اگر شترم پیدا شود، او را به یک دِرهَم به محتاجان بفروشم.
وقتی پیدا شد، دید صد درهم میارزد. گربهای به گردن شتر آویخت و گفت: شتر را با گربه، صد درهم میفروشم؛ ۹۹ درهم گربه، یک درهم شتر.
هزار داستان، ج۲، ص ۱۸۰ و ۱۸۱.
#داستان_کوتاه
#شتروگربه
😂😂😂😂