eitaa logo
تنها علاج
898 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
570 ویدیو
298 فایل
"با امام حسین(ع) به همه جا می توان رسید" صفحه رسمی حجت‌الاسلام سیّد علی‌اصغر علوی https://virasty.com/tanhaelaj ارتباط با مدیر: @Behesht123
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از Atabe
از شروع پیاده‌روی با یکی دیگه از خادمای گروه تقسیم کار کردیم و قرار گذاشتیم، وقت استراحت جلوتر برم دنبال موکب و ایشون هم همراه گروه باشن. باخودم عهد کرده بودم هربار که میخوام دنبال موکب بگردم به نیت یکی از اصحاب سیدالشهدا(ع) قدم بردارم تا اون موکب رو مهمون این شهید باشیم. هم‌زمان که به دنبال موکب بودم، با شهید نجوا می‌کردم یا روضه‌ای میخواندم و یا به نیتش ذکری می‌گفتم. یک بار به نیت "جون" ، راهی می‌شدم؛ در مسیر به خودم نهیبی زدم که همه منو به اسم خادم ارباب میشناسن، اما خودم بهتر میدونم که هم نیستم! باید بشوم؛ "یک دم نگاه کن که مرا زیر و رو کنی باید عوض شد آدم تو فرق می‌کند" بار دیگه به نیت "سعیدبن عبدالله" راه افتادم، سعیدی که مسیر کوفه تا کربلا را چهار بار رفته و برای خدمت به امامش خودش رو به آب و آتش زده بود؛ „عاش سعیدا و مات سعیدا„ خدایا یعنی میشه من هم زندگی و مرگی سعیدانه داشته باشم؟! روز آخر نیت این بود که مهمان جناب حبیب بشیم. هرچی که نزدیک کربلا می‌شدیم تعداد موکب‌ها کم می‌شد؛ خصوصا برای گروه ١٢نفره. هر موکبی رو که می‌رفتم یا جا نداشت یا به اندازه دو یا سه نفر ظرفیت داشت. هرچی می‌گشتم جای مناسبی پیدا نمی‌کردم؛ دیگه خسته شده بودم و نا امید، صبرم تموم شده بود. به خودم تشر زدم که ! یاد مصیبت‌ها و خستگی‌های حضرت زینب(س) افتادم، از غُرهايی که زده بودم شرمنده شدم تصمیم گرفتم صبرمو بیشتر کنم و باگفتن ذکر به نیت جناب حبیب گشتن رو ادامه دادم؛ داشتم به شب شش محرم و رسیدن حبیب به کربلا و خوشحال شدن اهل خیام از دیدنش و سلام رساندن حضرت زینب از طریق پیکی به او فکر میکردم، که مردعراقی صدام کرد گویا متوجه شد که دنبال جایی برای اسکان هستم. به صاحب موکب گفتم که ما دوازده نفریم(بماند که با چه زبان بی‌زبانی منظورم رو رسوندم) خانمی را صدا زد تا منو راهنمایی کنه، پشت موکب اصلی، موکب خلوت و مناسبی بود؛ توی این چند سالی که مشرف شده بودم بهترین موکبی بود که دیدم. الحمد لله که شدیم. روز سوم
هدایت شده از Atabe
✳️ الهی نَمیریم... « أَدْعُوكَ يَا سَيِّدِي بِلِسَانٍ قَدْ أَخْرَسَهُ‏ ذَنْبُهُ» من تو را می‌خوانم، به زبانی که از فرط گناه، گردیده است.
هدایت شده از Atabe
در اين مسير تک خوری ممنوع! ما پلو هم بخوریم با رفیقامون میخوریم! روز چهارم سفر
هدایت شده از Atabe
از ابتدای مسیر منیر نجف به کربلا، حاج‌آقا پیرامون جریان شناسی فِرَق موجوده در عراق، سخنانی ایراد فرموده بودند. این حقیر هم که اندک اطلاعاتی پیرامون این مباحث داشتم، در مسیر با یکی از دوستان گه‌گداری صحبتی در این باب می‌کردیم. در طریق اربعین که قدم می‌گذاری از نجف تا به کرب‌و‌بلا، خوان عظیمی از اطعمه و اشربه، از برکات حسینی، گسترده شده؛ من هم مثل شما،قبل از سفر چیزهایی در این باره شنیده بودم و با خودم عهد بسته بودم که جز برای رفع گرسنگی، دل به این خوان عظیم، نبندم.  از عمودهای ورودی به شهر کربلا، تعداد موکب‌های استراحت قدری کم‌تر می‌شود و در عوض تعداد چادرها بیشتر می‌شود. گروه ما، نزدیک به مغرب وارد شهر مقدس کربلا شده بود و قرار بر این شد که شب را در موکبی سر کنیم و سحرگاه به سمت حرمین، ادامه‌ی طریق را طی کنیم. رسیدیم به ساختمان موکبی،که گویا تازه ساخته بودند و نمای آن هنوز کامل نشده بود. ابو‌موکب(صاحب موکب)، با کلی التماسِ ما قبول کرد که در آن شلوغی به گروه پانزده‌ نفره‌مان جا بدهد. جاگیر شدیم و با همان دوستم (که در مسیر پیرامون فرقه‌های موجود در کربلا بحث می‌کردیم)، آمدیم که در محوطه موکب قدمی بزنیم. چشم‌تان روز بد نبیند... دیدیم که یک بنر بزرگ از تصویر و نام سرکرده‌ی یکی از فرقه‌های ضاله، در حیاط آن موکب هست و به عبارتی، آنجا موکب آنهاست! همچون مرغ سرکنده، سرآسیمه پیش مسئول گروه آمدیم و ماجرا را تعریف کردیم که: دیدید چه خاکی بر سرمان شد! آمدیم در لانه‌ی زنبور.  مسئول گروه گفت: "" ، اینکه استرس ندارد، الان بساط‌مان را جمع می‌کنیم و می‌رویم. حالا بیا و برای تک‌تک این پانزده نفر توضیح بده که ماجرا از چه قرار است! خلاصه با هزار زور و زحمت از دست بزرگواری‌های(!) موکب‌دار، قِسر در رفتیم و از آنجا بیرون آمدیم. القصه... از من به شما وصيت؛ قبل از مشرف شدن به سفر اربعین,حتما اندکی پیرامونِ جریان‌شناسی فرقه‌ها در عراق، مطالعه‌ بفرمایید. روز چهارم
هدایت شده از Atabe
باز دلم شور زد آخر به کجا می روی ای دل که چنین مست و رها میروی ای دل! مگر امشب به تماشای خدا میروی ای دل! نکند باز به آن وادی... مشغول همین فکر و خیالات پر از لذت و پر جاذبه بودم که مشام دل من پر شد از آن عطر غریبی که نوشتند کمی قبل اذان سحر جمعه پراکنده در آن دشت خدایی ست چشم واکردم و خود را وسط صحن و سرا عرش خدا کرب و بلا مست و رها  در دل آیینه جدا از غم دیرینه ولی دست به سینه یله دیدم من سر تا به قدم محو حرم  بال ملک دور و برم  یکسره مبهوت به لاهوت رسیدم چه بگویم که چه دیدم  که دل از خویش بریدم به خدا رفت قرارم نه! به توصیف چنین منظره ای واژه ندارم سپس آهسته نشستم و نوشتم. فقط ای اشک امانم بده تا سجده ی شکری بگذارم که به ناگاه نسیم سحری از سر گلدسته ی باران و اذان آمد و یک گوشه از آن پرده ی در شور عراقی و حجازی به هم آمیخته را پس زد و چشم دلم افتاد به اعجاز خداوند به شش گوشه ی معشوق خدایا تو بگو این منم آیا که سراپا شده ام محو تمنا و تماشا؟ فقط این رابنویسید رسیده است لب تشنه به دریا دلم آزاد شد از همهمه دور از همه مدهوش غم و غصه فراموش در آغوش ضریح پسر فاطمه آرام سر انجام گرفتم...
هدایت شده از Atabe
✳️خواهی نشوی رسوا همرنگ شو! خوشا امام شدن و داشتن با او. 🔺مواسات یعنی اگرچه هزاران لشکر مانع از آب آوردن به خیمه‌گاه مولایت شده‌اند، تو همرنگ محبوب می‌شوی و تشنه می‌مانی! 🔻مواسات یعنی اگرچه زمان و مکان تو را از یاری مولایت فاصله انداخته، تو همرنگ محبوب می‌شوی و خون جاری می‌کنی و این دین است. عباس کسی‌ست که تمام وجود خویش را مواسات کرد. داستان هم همین است؛ تا همه آقا نشوند، آقا نمی‌آید. تا همه جوْن نشوند، تا همه حبیب نشوند، تا همه حسین نشوند |خبری نمی‌شود.| همه باید همرنگ امامشان شوند!
هدایت شده از Atabe
اربعین 98 - کربلای معلی پیرزن عرب، با مشک آب آمده بود داخل سرداب ارباب. با مشک آب,در سرداب ارباب... چه آهنگین شد این روضه. فقط جای رباب در این سرداب خالی‌ست تا کامل بشود بزم روضه برایم. دهانه‌ی مشک را روی لیوان‌ها کج می‌کرد و برای هرکس جرعه‌ای می‌ریخت... آه که همه چیز بوی روضه می‌دهد! السلام علیک یا ساقی عطاشا کربلا روز آخر
هدایت شده از Atabe
هرکه دارد هوسِ طبخِ غذا بسم الله! به نيت امام حسين عليه السلام و اصحاب باوفایشان دست به کار شوید و امشب خانواده را غذای نذری مهمان کنید. روز آخر سفر
هدایت شده از Atabe
آقای ناهیدی و فراهانی آشپزهای اربعین ۹۸ 🔹 آشپز که دوتا شود غذا شور نمی‌شود بلکه شور به پا می‌کند... باتشکر از تمامی آشپز و خادمانی که در سفرهای انجمن خدمت کرده‌اند. روز آخر سفر
هدایت شده از Atabe
قصه‌ی عشق از آن روزی شروع شد که خدا مِهر یک شش گوشه انداخت میان دل ما 🔸با آرزوی قبول زیارت مجازی اربعین 99، از همه همراهان، خادمان و بالاخص حجج الاسلام والمسلمین علوی و اشراقی، که برای هرچه باشکوه برگزار شدن این سفر قدمی برداشتند کمال تشکر را داریم. 🔹ان شاءالله با دعای خیر همه بزرگواران و به مدد اهل بیت علیهم السلام، به زودی شرایط برای زیارت در عتبات مقدسه فراهم شود. التماس دعا
•﷽• 💠مجموعه سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین علوی سفر مجازی 1⃣ معرفی شعار سفر اربعین99 https://eitaa.com/atabe_ir/495 2⃣ اربعین امسال؛ اضطرار فعال https://eitaa.com/atabe_ir/617 3⃣ علیکم بزوار القدیم https://eitaa.com/atabe_ir/627 4⃣ اربعین امسال، اضطرار فعال https://eitaa.com/atabe_ir/639 5⃣ تشکرات! https://eitaa.com/atabe_ir/646 6⃣ حرف زدنت را دریاب! https://eitaa.com/atabe_ir/649 7⃣ از تحول در تعابیر تا تحول در تشکلها https://eitaa.com/atabe_ir/656 8⃣ دُر به نجف بردن! https://eitaa.com/atabe_ir/662 9⃣ کربلا ضرب‌المثلهای مرا تغییر داد https://eitaa.com/atabe_ir/671 🔟 فواید کرونایی! https://eitaa.com/atabe_ir/681 1⃣1⃣ تدبری در زیارت اربعین https://eitaa.com/atabe_ir/691 @tanhaelaj