هدایت شده از Atabe
#خاطرات_بهشت
از اول مسیر، حاجآقا علوی پیرامونِ شبیه شدن زائر به مزور سخنان بسیاری ایراد فرموده بودند. از کارهای مفیدی که در طریق مقدس نجف به کربوبلا میشود انجام داد.
یکی از رفقای همسفر ما، اینطور به ذهن مبارکش رسید که: جمع کردن زبالههای تولید شده توسط زائران، از مسیر راه، کار مفیدیست. و البته فکر خوبی هم بود.
اما مشکل اینجا بود که امکانات زیادی برای انجام این مهم نداشت! ایشان کاملا اتفاقی، از انبارِ كيسه فریزریهایی که در کولهی بنده بود، اطلاع پیدا کرد. و فکری که به ذهنش رسیده بود را با من مطرح کرد و گفت که نیاز به کیسهی فریزری برای جمع کردن زبالهها دارد. گفتم: زندگیم فدای ارباب، "#خدا_از_نوکری_کمت_نکنه" یک کیسه فریزری که این حرفها را ندارد. اشاره کردم که از پشت کولهام بردارد و مشغول شود.
جمعیت خیلی زیاد بود.
چند عمود جلوتر، دیدم مجدد آمد و تقاضای مشمع کرد. گفتم خواهش میکنم؛ این چه حرفیست، "#ما_هم_داخل_ثواب_کن". خودت از کیفم بردار.
خلاصه... هر چند عمود یکبار که ما میرفتیم در حال و هوای خودمان، این بزرگوار میآمد و تقاضای کیسهای میکرد. متوجه شدم که در مسیر که زبالهها را جمع میکند، چند دقیقه یکبار کیسهای که به عنوان دستکش در دستش کرده بود را هم میاندازد به آشغالی.
آمد،برداشت رفت
آمد،برداشت،رفت
آمد برداشت رفت... تا اینکه رو کرد به من و گفت: کیسههایت همینها بود؟ گفتم بله. گفت حیف شد...
تمام شدند!
خواستم به او بگویم: خادمِ حسابی؛ لااقل دوتایش را برای خودم میگذاشتی... ، اما به خودم نهیب زدم: "#اسبت_را_به_رخ_ارباب_نکش!" چهارتا کیسه زباله که این حرفها را ندارد. از رفیقمان عذرخواهی کردم که امکانات بیشتری برای ارائهی خدمتش در این مسیر نداشتم و با هم به طی کردن طریق پرداختیم.
القصه... در طریق مقدس نجف_کربوبلا، کار برای انجام دادن بسیار است، بار برای برداشتن از زمین، فراوان است. مهم این است که چه چیز، روزیمان کنند.
از من به شما وصیت؛ قبل از گام برداشتن به سوی این مسیر منیر، طلب روزی کنید! که باید اذن بدهند. و برای انجام آن کار، از وطن برنامهریزی کنید تا در راه، (زبانم لال) شرمندهی روی مبارک ارباب نشوید.
روز دوم
#اربعین99
#طریق_الحسین
#کربلا_ضرب_المثلهای_مرا_تغییر_داد