چهل قدم تا مدرسه نیمه شعبان.3gpp
5.02M
#بشنوید
🔰توضیحی درباره این چهل قدم
🔻در بیان حجت الاسلام علوی
«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ…اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ ...
اللّٰهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»
«…خدایا! حجّت خود را به من بشناسان زیرا اگر این معرفی از ناحیه تو صورت نگیرد، در دینم گمراه میشوم.»
💚۴۰ روز با این دعا زندگی میکنیم 💚
آخرای مفاتیحالجنان
🌐 نشانی فضای مجازی:
@karbalaasalam
#نیمه_شعبان_۱۴۰۱
#دعا_در_غیبت_امام_زمان_عج
#قرار_ما_نیمه_شعبان_کربلا
#پیش_نیازهای_مدرسهی_ظهور
💠 انجمن دانشگاهی "کربلا سلام"
@tanhaelaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده
#پیشنهاد
📣 کانون جوانان رضوی دارالعباده یزد برگزار میکند:
🔴 #رئال_موشن
💠 معرفی طرح "بومگردی انقلاب"
🔹 تاریخ انقلاب در شهر یزد
🔰 گشتوگذاری در کوچه پسکوچهها
📌 همراه با روایتگری شاهدان عینی
🗓 ۱۲ الی ۲۲ بهمنماه
#رویداد_فجر_۱۴۰۱
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🏳️ هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد
🆔 @darozzekr_com
🏳️ رویداد فجر هیئت انصار ولایت یزد
🆔@rooydadefajre
هدایت شده از KHAMENEI.IR
⭐️ توصیه حضرت آیتالله خامنهای به معتکفین
👈🏻 در ایام #اعتکاف نماز حضرت جعفر طیار بخوانید
🔻 بسم الله الرّحمن الرّحیم
در ایام اعتکاف اقلّاً یک بار نماز حضرت جعفر را بخوانند اما اگر در هر سه روز اعتکاف این عمل را انجام دهند بهتر است.
سیّدعلی خامنهای.۱۴۰۱/۱۱/۱۳
🏷 کیفیت #نماز_جعفر_طیار
🔸 نماز جعفر طیار دو نماز دو رکعتی است، در هر ركعت حمد و سوره دارد.
🔸بعد از خواندن سوره، ۱۵ مرتبه: «سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ للهِ وَ لا الهَ اِلَّا اللهُ وَ اللهُ اَكْبَر» خوانده شود،
همين تسبيحات را ۱۰ مرتبه در ركوع و ۱۰ مرتبه بعد از سر برداشتن از ركوع،
و ۱۰ مرتبه در سجده اول و ۱۰ مرتبه بعد از سر برداشتن از آن
و ۱۰ مرتبه در سجده دوم و ۱۰ مرتبه بعد از سر برداشتن از آن گفته شود.
🔹 در رکوع و سجده میتوان ذکر مخصوص ـ سبحان ربی ... ـ را نگفت، اما احتیاط مستحب آن است که علاوه بر تسبیحات، ذکر نیز گفته شود.
🔹اين نماز سوره مخصوصى ندارد، لكن افضل آن است كه در ركعت اول، سوره «إذا زُلْزِلَتْ» و در ركعت دوم، سوره «وَ الْعادِياتِ» و در ركعت سوم، «إذا جاءَ نَصْرُ اللهِ» و در ركعت چهارم، سوره «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد» خوانده شود.
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از نو+جوان
⛱ #شوخی | به حساب بابا
😍 درسته که پدرها مهربانند،
😇 اما در خلاقیت برای خرید هدیه شورش را درنیارید...
🌺به مناسبت #روز_پدر 🌺
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
قیافه مردها
صبح ها(😕)
بعداز صبحانه(😛)
واسه رفتن به سر کار(😐)
وقتی از سر کار برمیگردن(😥)
موقع گشنگی (😠)
بعدنهار(😜)
وقتی خسته هستن(😖)
وقتی مهمون میاد خونه شون(😊)
مخصوصا مهمون مادرشون باشه(😃)
وقتی خانوم میگه بریم خرید(😒)
وقتی میخوان پول خرج کنن(😨)
موقع رانندگی(😎)
وقتی که مریض میشن(😤)
وقتی حقوق میگیرن(😆)
وقتی مهمونی میرن(😀)
وقتی ازت یه خواهشی دارن(😍)
وقتی یکی ازشون تعریف میکنه(😉)
وقتی پدر میشن(😌)
موقع بچه داری(😩)
موقع تماشای تلویزیون(😳)
ولی ..
انتظار دارن خانوم ها در همه حال اینجوری(😍😘) باشن
چه موجودات منطقی هستن
خدا حفظشون کنه😂
#ارسالی
هدایت شده از کربلا سلام
⭕️ ثبتنام سفر زیارتی نیمه شعبان انجمن دانشگاهی "کربلا سلام" تا ۲۵ بهمن تمدید شد. ⭕️
جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر به سایت karbalasalam.com مراجعه نمایید.
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
لینک اطلاعیه ثبتنام:
https://b2n.ir/etelaie_shaaban1401
کانالهای کربلا سلام:
واتساپ https://chat.whatsapp.com/DCDsxirZEbA9AvV4dL17Bh
تلگرام https://t.me/karbalaasalam
بله https://ble.ir/karbalaasalam
ایتا https://eitaa.com/karbalaasalam
#نیمه_شعبان_1401
#پیش_نیازهای_مدرسه_ظهور
#کربلا_سلام
#کربلا
🔻نیمه رجب #زیارت_غفیله حضرت ارباب را دریابید!
"...به امام عرض کردم در کدامیک از اوقات افضل است که امام حسین (ع) را در آنوقت زیارت کنیم؛ که حضرت پاسخ نیمه رجب و نیمه شعبان را دادند."
جالب این است که برخی از روایات، زیارت امام حسین (ع) را در نیمه رجب غفیله نامیدهاند، یعنی از زیارتی که مردم از آن غافل هستند.
📌به مفاتیح مراجعه کنید. امشب و فردا!
http://mobinmobile.com/online/?lang=farsi&bookId=7&indexId=3371&contentId=6478
جهت مطالعه بیشتر
تفرجی در زیارات مخصوصه حضرت ارباب
https://www.karbobala.com/articles/info/947
@tanhaelaj
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت، راکع و ساجد
در میکده، رهبانم و در صومعه، عابد
گه #معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
#یابن_الحسن
@tanhaelaj
خوش به حال معتکفان مسجد کوفه!
بعد از سه روز #اعتکاف عازم کربلا میشوند
و چه آمادگی خوبی است این اعتکاف
چرا که از جمله آداب زیارت حضرت سیدالشهدا آن است که پیش از آنکه از خانه بیرون رود، «سه روز» روزه بدارد؛
توفیقی که نصیب معتکفان مسجد کوفه میشود...
طوبی لهم
#خاطرات_بهشت
🔰#روایت_خادمی
📌 قسمت اول
دانشجوی سال اولی بودم، از همان کد پایینیهای کنجکاو که نمیتوانست سر جایش بنشیند، برای پیدا کردن راهم سخت عجله داشتم همه جا سرک می کشیدم، در همین حین خاطرات بچه ها از خادمی هاشون در راهیان نور و #هویزه به گوشم میخورد اما هنوز قلابی دلم را به سمت خودش نکشیده بود.
ترم دوم شروع شد، حال و هوای راهیان نور و خادمی شهدا و #هویزه دانشگاه را فراگرفته بود، قبلا راهیان رفته بودم، مزهاش هنوز زیر دندونم بود، اما خادمی شهدا رو تجربه نکرده بودم و به شدت دوست داشتم اون فضا رو درک کنم.
برنامه راهیان نور و خادمی شهدا را ثبت نام کردم، تاریخ اردوی راهیان نور اعلام شد و رفتیم راهیان نور، دوکوهه، شلمچه و طلائیه و.....وقتی برگشتیم بین بچهها زمزمهی بازههای خادمی بود که کدوم بازه بهتره، بازهی اول که از دست رفت چون خادماش بلافاصله از کاروان راهیاننور جدا شده بودند و رفته بودند یادمان هویزه، خودمونیم ولی دلم خواست، حسابی هم دلم خواست!
ادامه دارد...
@hoveize_ir
@tanhaelaj
🔰#روایت_خادمی
📌 قسمت دوم
گوشیم زنگ خورد:
_سلام اسمتون برای بازهی دوم خادمی در اومده، میاید یا نه؟
(مردد شده بودم اما سعی کردم در پاسخ دادن عجله نکنم)
+چند روز طول میکشه؟
_تقریبا دو هفته!
(تردیدم بیشتر شد)
+تا چند دقیقهی دیگه خبرش رو میدم
_حله، منتظرم
+یاعلی
زنگ زدم به پدرم و نظرش رو خواستم، گفت هرجور خودت صلاح میدونی، راهیان بدجور نمکگیرم کرده بود دلم رو زدم به دریا و پاسخ مثبت دادم، تازه حرفهای بچهها شروع شده بود؛
_تو که دیروز از جنوب اومدی
_فکر کردی با این کارات شهید میشی؟
_بشین دانشگاه و درست رو بخون
ولی خب بین دانشجوهایی که خادمی هویزه رو تجربه کرده بودن چیزهایی دیده بودم که این حرفها نمیتونستن منصرفم کنن.
بعدا جواب همهی این کنایههایی که شنیده بودم رو فهمیدم، اصلا آدم اگر میخواد خوب درس بخونه و موثر باشه، اگر میخواد سرباز ولایت باشه و توی میدون برای ظهور خودش رو خرج کنه، اگر نگیم برای رسیدن به این اهداف حتما باید خادمی هویزه رو تجربه کنه، حداقل میشه گفت این اتفاق خیلی مسیر رو براش راحتتر و رسیدن به نتیجه رو براش محتملتر میکنه.
ادامه دارد...
@hoveize_ir
@tanhaelaj
🔰#روایت_خادمی
📌 قسمت سوم
هوا روشن شده بود و از خواب بیدار شدم اما هنوز حالت گیجی از سرم نرفته بود، بیشتر که دقت کردم دیدم اتوبوس توی جادهی پر پیچ و خمی داره به مسیر ادامه میده، از حالت بیحالی اومدم بیرون و سر بلند کردم تا بهتر اطراف رو ببینم کنار جاده رودی بود که آب از بین سنگلاخ ها رد میشد هر چند دقیقه همه جا تاریک میشد و از تونل رد میشدیم، یه نگاه به صندلیهای دیگه انداختم دیدم اکثرا خوابن، اما دو سه نفری در صندلیهای اول اتوبوس دارن صحبت میکنن، از جایی که آدم برونگرایی هستم رفتم صندلیهای جلو نشستم، آقای بادی(راننده اتوبوس) مثل همیشه با چشمهای نیمه باز که تن و بدن آدم رو از ترس میلرزوند در حال رانندگی بود.
اون چند نفر هم از شهدا میگفتن، از ارتباط خادمها با شهدا، از مدد شهدا...
برای بارچندم یاد اون علامت سوال بزرگ افتادم، الان وظیفه من چیه؟ من باید چکار کنم؟ ...
خودم رو قاطی کردم، از هویزه میگفتن از پرچمهایی که خادمها کش میرفتن برای تبرک، از پرچم روی گنبد که چشم خیلیها دنبالشه، از سر بندهای متبرک ورودی مزار.
خیلی جذب بحث شدهبودم، ازم پرسیدن وردی جدیدی؟ گفتم اره، بلافاصله با لبخندی ریز جملهای گفت که هنوز هم فراموشش نکردم
((نگران نباش! تو هم نمک گیر میشی!))
انگار همه چی داشت کنار هم چیده میشد تا من پاسخ اون علامت سوال بزرگ توی ذهنم رو بگیرم.
((وظیفهی من چیه؟ من باید چکار کنم؟))
ادامه دارد...
@hoveize_ir
@tanhaelaj
🔰#روایت_خادمی
📌 قسمت چهارم
رسیدیم مزار یادمان هویزه مسئول هویزه آقایی ع.ر بود با همون تیپ بچه بسیجیها، با لباس خادمی و کاپشنی که روی شونههاش انداخته بود، با لهجه ی دلنشین اصفهانی و کفشهایی که پاشنههاش رو خوابونده بود، تسبیح به دست اومد استقبالمون...
وارد مزار که شدیم نسیم ملایمی میوزید که بیشتر از تکون خوردن سربندهای ورودی مزار حس میشد، با سربندها خیلی حال کردم، سرم رو که آوردم پایین به تابلونوشتههای آبی ورودی مزار بر خوردم، حسابی چسبید!
_اگر خستهجانی بگو یا حسین
_ما مدعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند
پله رو رفتیم بالا! خنکی سنگای مزار خیلی دلچسب بود، گنبد آبی مزار میدرخشید،
نسیم قطع نشده بود و اینبار پرچمهای قبور شهدا این رو نشون میداد.
وسایلمون رو بردیم داخل اسکان خدام که بهش #ویلا میگفتن.
همهی بچهها که اومدن، مسئولین اجرایی بازه توضیحاتی رو دادن و چند ساعتی در اختیار خودمون بودیم، هنوز اطلاع چندانی در مورد یادمان و شهدا و عملیات و... نداشتم حیران و سرگردان بین قبرها میگشتم؛
_شهید مجید مهدوی
_شهید محمدرضا ملایی زمانی
_شهید مصطفی مختاری
_شهید سید محمد حسین علمالهدی
_شهید گمنام
_شهید گمنام
کناراین دو قبر که جزء قبور سمت چپ صحن مزار و چسبیده به باغچهها بودن زمینگیر شدم، جا برای اضافه کردن حداقل ده قبر دیگه وجود داشت، آهی کشیدم، آرزو که بر جوانان عیب نیست.
ادامه دارد...
@hoveize_ir
@tanhaelaj
🔰 #روایت خادمی
📌 قسمت پنجم
بعد از جلسه، حیران وسرگردان داخل صحن مزار میچرخیدم، کاشیهای آبی، حجرهها، نخل نسبتا بلند گوشه سمت چپ، پرچم یاحسین روی گنبد که دل آدم رو هوایی میکرد، واقعا حس خوبی داشتم.
قراربود صبح مشخص بشه که هر کدوم از خادمها چه کاری باید انجام بدن، شب خوابیدم واین آخرین باری بود که خودم برای زمان خوابیدن تصمیم میگرفتم، آخه در طول روز نمیتونستم بخوابم نه اینکه وقتی برای خوابیدن نباشه! اما من نمیتونستم از گشتن داخل یادمان بگذرم و خواب رو ترجیح بدم.
صبح شد و مقوایی عجیب توجه همه رو به خوش جلب کرد، الفاظ تازهای به چشم میخورد؛
#دانشگاه_هویزه
#شابز
#مامان
#مقتل
و...
من اسمم بین بچههای فضاسازی بود قرار بود کار فضاسازی از مقتل شروع بشه.
ادامه دارد...
@hoveize_ir
@tanhaelaj
🔰#روایت_خادمی
📌 قسمت ششم
من اسمم بین بچههای فضاسازی بود قرار بود کار فضاسازی از مقتل شروع بشه.
قبل از صبحانه و رفتن سر پست هامون باید میرفتیم صبحگاه. همهی خادم ها به جز بچههای آشپزخونه باید میرفتیم مراسم صبحگاه رو شرکت میکردیم. بعد از اینکه چند دور صحن جلویی مزار رو چرخیدیم یک نفر رفت وسط تا حرکات کششی رو انجام بده هنوز یکی دو حرکت انجام نداده بود که دیدم همه با چهرهای خندون دارن میان طرف من، تا اومدم به خودم بیام خیلی دیر شده بود و من با سر رفته بودم داخل سطل آشغال و تمام لباس هام کثیف شده بود، جا خورده بودم و نمیدونستم چرا منو انداختند داخل سطل آشغال، بعدها فهمیدم ظاهرا یک رسم قدیمی هستش و معمولا هروز صبح یکی دو نفر به این افتخار نائل میشن.
همه توی صف ایستادیم و یک نفر قرآن خوند و سرود ملی پخش شد، تا این مرحله خودم رو بین صفهای شهدا میدیدم وحس خوبی داشتم یک دفعه صوتی پخش شد و توجه همه رو جلب کرد، باخودم گفتم هرچی هست مربوط به خادمهای امام حسین علیه السلامِ، دوباره دلم هوایی شد وحالا خودم رو بین خادم های عرب حرم امام حسین تصور میکردم، هرچی جلو تر میرفت خدا را بیشتر برای این نعمت شکر میکردم.
برنامهی بعد اسمش شابُزی عمومی بود. برام اسم عجیبی بود و هر چی به خودم فشار آوردم اصلا نفهمیدم چه معنی داره، هنگامی که داشت برنامه شروع میشد یک نفر توضیحات مختصری داد و گفت این کلمه مخفف عبارت ((شبکهی انهدام بنیادین زباله))هست، دیگه وظیفهی این گروه از بچه ها که بهشون شابز میگفتن کاملا برام مشخص بود. ما دو نوع شابزی داشتیم یه شابزی که بچه های شابز در طول روز انجام میدادند و یک شابزی هم به صورت عمومی بود که هر روز صبح همه یه دور شابز میشدن و نایلون به دست آشغالهای محوطه رو جمع میکردند.
رفتیم سمت #ویلا برای صبحانه، یک نفر صدا زد ((#مامان! غذا رو بیار دیگه، مردیم از گرسنگی)) با تعجب بهش نگاه کردم، باز شدن درب وردی #ویلا توجه همهی رو به خودش جلب کرد، بله! #مامان (مسئول پخش غذا) با قابلمهای پر از املت وارد شد، املتش در حدی دلنشین بود که هضم نشده، جذب میشد.
ادامه دارد...
@hoveize_ir
@tanhaelaj