eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
11.3هزار ویدیو
335 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_هفتم در فرهنگ آن سال‌ها
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان 🔍 تمام تنم رعشه داشت ... رنگ‌پریده و حال پریشانم عمه فاطمه را حساس کرد : _خوبی گلم مشکلی هست ؟ می‌دیدم که مرتضی با فاصله کمی ایستاده و شش‌دانگ ما را زیر نظر دارد . +خوبم عمه جان نگران نباشید یه‌کم خستم فقط من از حرکت امیر عصبانی بودم و مرتضی از همه‌جا بی‌خبر احساس عذاب وجدان داشت ، تا شب چند بار نزدیک شد و عذرخواهی کرد ، خودم را جمع‌وجور کردم و سعی داشتم این شب آخری با خاطره بد همراه نشود . آخر شب منچ بازی کردیم و فضا در بازی و شوخی و خنده عوض شد. صبح زود بعد از نماز عازم بود از پشت پنجره به کوچه پر از گل و خیس از باران بهاری نگاهش کردم که با قد بلندش روی عمه خم شده بود و او را تنگ در آغوش میفشرد ، در همان حال به سمت من نگاه انداخت و با لبخند و حرکت دست خداحافظی کرد. رفت هنوز به سر کوچه نرسیده بود که دلم برایش تنگ شد اما ... تا آخر تعطیلات بازهم با امیر رودررو شدم ازش عمیقاً متنفر بودم . چرا بعضی‌ها قدرت تنفر آدم را درک نمی‌کنند؟! در همان روستا وسط یک مهمانی زنانه داخل شد و با یک آهنگ خارجی رقصید ، دخترها برایش غش و ضعف می‌رفتند و به‌شدت انزجار من افزوده می‌شد. آن روزها نمی‌دانستم دنیا با این احساسات من چه بازی‌ها خواهد داشت. شب آخر تعطیلات نوروزی بود باید فردایش به کرج برمی‌گشتیم بچه‌ها در حیاط خانه پدربزرگ آتش بزرگی زده بودند ، با تمام دلتنگیم برای مرتضی کنار آتش نشسته و به شراره‌های زیبایش نگاه می‌کردم ، دست‌هایش را دور گردنم انداخت میان بازوهای قدرتمند پدرم غرق شدم ، خدایا چقدر حس خوبی بود دل‌تنگ باشی و همان لحظه نیروی پرقدرت پدرانه تو را در بر بگیرد همان‌طور که سرم را می‌بوسید و بیشتر مرا در آغوشش می‌فشرد گفت : _قیزیم یه چیزهایی شنیدم ... دوست داشتم خودت برام بگی نه این‌که از غریبه‌ها بشنوم ... برق از سرم پرید اما به روی خودم نیاوردم یعنی توانش را نداشتم فقط با صدای آهسته گفتم : +چی شنیدی بابا جانم _ امیر برام گفت که تو و مرتضی خلوت کرده بودید... نمی‌دانم چرا در آن لحظه از هوش نرفتم. _ البته گفت که تو ابراز علاقه مرتضی رو نپذیرفتی ... درسته ؟؟ آروم از بغل پدرم جدا شدم روسری‌ام را مرتب کردم و گفتم : +باباجان حرف یه آدم نا حسابی فکر کردن هم نداره. می‌خواستم بلند شوم که دست‌هایم را گرفت _بمون باباجان به من نگاه کن من که می‌دونم تو و مرتضی به هم علاقه دارید از حرکاتتون مشخصه من هم که مخالفتی ندارم فقط حرفم اینه که همه‌چیز به وقتش باید انجام بشه این‌جوری برای خودتون بهتره ... اون‌جا بود که از حرکت خودم و نگرفتن دفترچه راضی‌تر شدم ، با غرور نگاهش کردم و گفتم: + باباجان خیالتون راحت طیبه حواسش هست که کاری بدون اجازه باباش انجام نده ... رضایت عمیقاً در چشم‌های سبز پدرم هویدا بود. اردیبهشت و خرداد سخت درگیر امتحانات نهایی بودم عمه کلی برایم وقت گذاشت و همه امتحانات به‌خوبی سپری شد . جام‌جهانی فوتبال شروع‌شده بود من هم پیگیری می‌کردم و آخر شب‌ها پای تلویزیون سیاه و سفید چهارده اینچ مینشستم ، آن شب هم با صدای کم بازی را دنبال می‌کردم ، پدرم برای کارهای تعاونی به روستا رفته بود ... یک‌صدایی شبیه غرش آمد ، اولش احساس کردم سرم گیج رفت بعد دیدم معصومه خانوم سر جایش سیخ پرید و در کسری از ثانیه تمام خانه شروع به لرزیدن کرد ... زلزله بود... زلزله ... زلزله آمد و به تاراج برد هرآنچه که باید ، آرزوها و عشق‌ها ، رؤیاها ، چه آینده هایی که با همین چند ثانیه تباه شد ... ✍ صالحه کشاورز معتمدی ... ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام آقای من سلام پدر مهربانم با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان شرم دارم خجلم من زِ شما آقا جان چه کریمانه به یاد همه‌ی ما هستی آه از غفلت روز و شب ما آقا جان 🌐 @saritanhamasir
💕‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ུྃبِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ‌ུྃ💕‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سلااام و درودها دوستان ارزشمند و همیشه همراه تنها مسیری ما🤚🌺 صبحتون به لطافت لبخند خدا☺️ حالتون چطوره؟؟ الهی حالتون ناااب و کلبه دلتون همیشه آروم ❤️😊 🍋 همراهان عزیز خوب بودن زياد سخت نيست! کافی است مهربانی کنی، زبانت که نيش نداشته باشد و کسی را نرنجاند همين خوبی است. وقتی برای همه خير بخواهی، همين خوبی است. وقتی محبتت بی منت باشد، وقتی عشق بورزی، وقتی زيبايی اشخاص را ببينی، وقتی خوبی هايشان را ببينی، همين خوبی است. مهم نيست که آدم ها چگونه اند، مهم نيست جواب سلامت را ميدهند يا نه تو سلام کن، همين خوبی است. 👌مهم اين است که تو خوب باشی ! آن ها روزی دلشان برای خوبی هايت تنگ می شود . .‌ . ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
🌱 106 🌹خانم ها تو خونه وظایفِ بیشتری دارند. تنش های توی خونه رو" مادر " کنترل میکنه💖 💍مادرهای محترم وقتی میخواین، دخترتون رو به خونه بخت بفرستید همسری کردن و مادری کردن بهشون یاد بدید✔️ ☢ قدیم میخواستن یک آقای بزرگتری رو معرفی کنند، میگفتن کدخدا ؛ در کنارش میخواستن یه خانمِ موفق و بزرگی رو معرفی کنند، میگفتن کدبانو. 🌷 خیلی از توصیه ها و روایات و آیات رو که شنیدید؛ جامعه غربی به هیچ وجه تحمل نمیکنه❌ 👈البته دلیلش اینه که شعورش به تحلیلِ این مسائل نمیرسه . فقط میگه زن و مرد مساوی هستن!😒 ⁉️کجا مساوی هستن!! پس چرا در غرب هم نمیذارن خیلی ورزش ها رو زن و مرد با هم انجام بدند؟! غرب که خجالت نمیکشه،چرا قاطی نمیکنی پس!؟!😏 🔹خودشون میگن خانم ها ضعیف ترن نمیتونند.. پس فرق دارند دیگه ✅ 👈از خیلی جهاتِ روحی هم نمیکشن چون مساوی نیستن 👈از نظرِ هم نباید برابر باشن چون مردها ضعیف ترند ✔️✔️ خدا خانم ها رو قویتر آفریده و بهشون میگه؛این رابطه رو کنید. چون روحتون قویتره زود زمین نمیخورید.... 🔶 { حجاب یعنی تو مرد رو مدیریت کن }👌 🌷🌺چقدر حجاب قشنگه... حجاب 👈 مظهر قدرتِ زنه✅ 🌹 @saritanhamasir
🌱 107 ⭕️ اگه خانم ها "مسئولیتِ بیشترِ خودشون" رو توی خونه قبول نداشته باشن ، از تو خونه بچه ولایتمدار، بیرون نمیاد... 👌خانم ها روحشون خیلی قویه. باید باور کنند که میتونند از پس مسئولیتهایی که خدا بهشون داده بر بیان. اگر خدا میفرماید "حقّ مرد بر گردن زن بیشتره" 👈یعنی زن در مقابل مرد مسئولتره تا مرد در مقابل زن. ✅ وقتی میگیم زن مسئولیتش بیشتره؛ یعنی یه قوای روحی قویتری داره که مرد نداره✔️ 🔹نمونه بیرونیش رو توضیح دادم ، نمونه خونگیشم هست👇 زن و مرد با هم دعواشون شد کی باید کوتاه بیاد؟ ✅👈 قدرتِ خانم برای اینکه کوتاه بیاد بیشتره. خوب معلومه خدا انتظارر بیشتری از خانم داره...😊 📍الان بعضی ها میگن شما مردها رو معاف کردید! ☺️ 🔷 نه، ما عرض کردیم مرد اگه بداخلاقه، حتی اگه شهیدم بشه فشارِ قبر داره...⚠️ پس معاف نکردیم⛔️ ولی خدا از هر کسی به اندازه توانایی که داده مسئولیت پذیری میخواد✅✔️ 📜🌹در روایت داریم؛ خانم و آقا دعواشون شد، خانم نگیره بخوابه❌ بلڪه به مرد بگه تا شما از من نشی من نمیخوابم.👌 🔸چرا خدا به خانم این رو داده⁉️ 👈 به خاطر "قدرتِ روحیِ خانم" این دستور رو داده، نه به خاطر اینکه خانم رو ذلیل بکنه!✅ ✔️ خدا هیچ بشری رو دوست نداره ذلیل بکنه... 🌷 بله به پیامبرش دستور میده که واجبه یازده رکعت نماز اضافه تر بخونی؛ به هر کسی توانایی رو میده ؛ بهش میده. 🏴 @IslamLifeStyles