النّار (👈محذّر منه)
🌸
البردَ البردَ
البردَ والمطرَ
(تکرار یا عطف در 👈محذّر منه)🌸
نفسک و الحسد
نفسک👈 محذّر
الحسد👈 محذّر منه🌸
ایاک و الحسد
ایاک 👈محذر
الحسد 👈محذر منه🌸
رجلک والحجر
رجلک👈 محذر
حجر 👈محذر منه
#تحذیر
https://eitaa.com/tanhAniste
انا مومن
(انا )مبنی بر سکون
https://eitaa.com/tanhAniste
قصد تنکیر به چه معناست؟
فرض کنید کسی درب منزل شما را میزند میروند دم در و برمیگردند میگویند( زید) نامی با شما کار دارد
اینجا معلوم نیست زید بقال است
زید کارگر است
زید نقاش است
فقط میدانیم زید هست اما کدام یک را نمیدانیم اینجا میشود قصد تنکیر یا در این مثال
لِکلِّ فِرعون مُوسَی
برای هر فرعونی موسایی است ان فرعون و ان موسای خاص مد نظر نیست
منظور این است برای هر ظالمی قیام کننده ای است👇👇👇👇
این میشود قصد تنکیر
#مدرس_افغانی
جامی
https://eitaa.com/tanhAniste
سوال یکی از طلاب
در تمیزی که بعد از افعل تفضیل
می اید وقتی منقول از فاعل باشد فعلی که در تقدیر است چگونه معنای تفضیل را میرساند؟
قول اول👈 تمیز بعد از افعل تفصیل را منقول از مبتدا میگیریم
انا اکثر منک مالا👈 مالی اکثر ( که معنی تفضیل با این تقدیر وجود دارد)🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
قول دوم 👈سیاق کلام معنای تفضیل را دارد در تقدیر
کثر کثره زائده است و این کافی است
🟦🟦🟦🟦🟦🟦🟦🟦🟦
عرفنا [1] أن التمييز الواجب النصب بعد «أفعل التفضيل» هو السببىّ [2] ، و أنه نوع من تمييز الجملة؛ إذ أصله: «فاعل» ، و أصل «أفعل» هو: الفعل، و من الممكن إرجاعهما إلى أصلهما؛ فتعود الجملة الفعلية للظهور، و ترجع لأصلها الذى تركته، و تحولت عنه إلى أسلوب آخر...
لكن كيف يتحقق هذا؟ففى مثل: أنت أكثر مالا، و أعلى منزلا، -و نظائرهما- لا يمكن تحويل أفعل إلى فعل يؤدى المعنى الأصلى الأساسى لصيغة التفضيل (و هو الكثرة، و العلوّ-مثلا. ) مزيدا عليه الدلالة على التفضيل.
يرى بعض النحاة فى هذا النوع التفضيلىّ أنه محول عن مبتدأ مضاف، و الأصل، مالك أكثر؛ و منزلك أعلى... فصار المبتدأ تمييزا، و صار الضمير المتصل المضاف إليه مبتدأ مرفوعا منفصلا. و فى هذه الحالة و أمثالها يجىء التمييز محولا عن المبتدأ، و يرى آخرون؛ أن المراد معروف من السياق، و هو: أنه كثر كثرة زائدة، و ملأ علوّا زائدا، فلا يفوت التفضيل بتحويله عن الفاعل، أو: أن فوات معنى التفضيل غير ضار؛ إذ لا يجب بقاؤه فى الفعل الموضوع مكان أفعل التفضيل فى هذا الباب، قياسا على عدم بقائه فى بعض أبواب أخرى.
و كلا الرأيين حسن. و لعل الرأى الثانى-بوجهتيه-أحسن؛ لأن فيه تخفيفا من غير ضرر، و تقليلا للأقسام بحصرها فى الفاعل و المفعول به
#نحو_وافی
#افعل_تفضیل
https://eitaa.com/tanhAniste
#تمییز
در عبارت
عندی کذا و کذا درهما👇
تمییز از نوع تمییز ذات است و
عامل در درهما؛( کذا و کذا) است
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نام کتاب : الجواهر الفخریة فی شرح الروضة البهیة نویسنده : وجدانی فخر، قدرت الله جلد : 13 صفحه : 407
(و کذا (1) کذا درهما، و کذا و کذا درهما کذلک (2)) فی حمله (3) على الدرهم مع الحرکات الثلاث و الوقف (4)، لاحتمال (5) کون «کذا» الثانی تأکیدا للأوّل فی الأوّل (6)، و الحکم فی الإعراب (7) ما سلف، و فی الوقف (8) ینزّل على أقلّ الاحتمالات، و کون «کذا» (9) شیئا مبهما، و الثانی (10) معطوفا علیه ..
فی الثانی (1)، و میّزا (2) بدرهم على تقدیر النصب، و ابدلا (3) منه على تقدیر الرفع، و بیّنا (4) معا بالدرهم مع الجرّ، و نزّل على أحدهما (5) مع الوقف، أو اضیف (6) الجزء إلى جزء الدرهم فی الجرّ على ما اخترناه (7)، و حمل الوقف علیه (8) أیضا.
- و الضمیر فی قوله «علیه» یرجع إلى «کذا» الأوّل.
(1) أی فی المثال الثانی، و هو قوله: له علیّ کذا و کذا درهما.
(2) نائب الفاعل هو الضمیر العائد إلى المعطوف و المعطوف علیه فی المثال الثانی. یعنی أنّ درهما- بالنصب- تمییز للمعطوف و المعطوف علیه.
https://eitaa.com/tanhAniste
انگیزه های تکرار
علمای بلاغت برای «تکرار کلمه ها و جمله ها» انگیزه های مختلفی ذکر کرده اند. آنها بر این باورند که مهم ترین هدف از تکرار لفظ، همان «توکید و تقریر جمله» است؛ مثلاً در «کلاّ سوف تعلمون. ثمّ کلاّ سوف تعلمون»(تکاثر/2ـ1) هدف از تکرار، ردع کفّار است.
امیرمؤمنان(ع) در جایی می فرماید:
«العمل العمل، ثمّ النهایة النهایة، و الاستقامة الاستقامة، ثمّ الصبر الصبر، و الورع الورع.»5
مقصود از تکرار این کلمات، ترغیب و تحضیض می باشد.
انگیزه دوم از تکرار، زیادی استبعاد است؛ مانند: «هیهات هیهات لما توعدون».
انگیزه سوم، بیدار کردن و آگاهی دادن مخاطب است؛ مثل «هیهات فات ما فات و ذهب ما ذهب».
انگیزه چهارم، تحذیر (بیم دادن) است؛ مثل این سخن امام(ع): «فالحذر الحذر، من طاعة ساداتکم و کبرائکم الذین…». اما باید گفت هدف تکرار، از سیاق کلام فهمیده می شود و هدف اصلی از تکرار، همان توکید است؛ چنان که علمای بدیع به این مطلب اشاره کرده اند.
نام کتاب : پژوهش های قرآنی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم جلد : 36 صفحه : 14
https://eitaa.com/tanhAniste
#روش های_تأکید
اهل فصاحت و بلاغت برای «تأکید» انگیزه های گوناگونی را برشمرده اند. مهم ترین آنها همان تقریر و تحقیق کلام قبلی است، گویی متکلم احساس می کند که مخاطب توجه کامل به مضمون سخن او ندارد، بدین رو آن را تکرار می نماید.
انگیزه دوم این است که گاه متکلم می خواهد توهّم شنونده را بزداید؛ مثلاً می گوید «جاء الأمیر» و شنونده خیال می کند نامه او آمده است، لذا گوینده با کلمه «جاء الأمیر نفسه» این مطلب را تثبیت می کند که خود امیر آمده است؛ نه نامه اش.
انگیزه سوم این است که گاه شنونده می پندارد فاعل یا مفعول عمومیت ندارد، در اینجا تأکید می آورد تا دلالت بر استغراق (فراگیری) و عمومیت کند؛ مثلاً در آیه شریفه «فسجد الملائکة» ممکن است برخی گمان کنند که بعضی از فرشتگان سجده نکرده اند، ولی خداوند در ادامه می فرماید: «کلّهم أجمعون»
نام کتاب : پژوهش های قرآنی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم جلد : 36 صفحه : 14
https://eitaa.com/tanhAniste
تأکید معنوی (تأکید صناعی)
تأکید معنوی در کتاب های نحوی با شیوه های مختلف مطرح است. این تأکید با واژگانی همچون کلّ، أجمع، کلا، کلتا و نظایر آن صورت می گیرد. فایده این گونه واژگان آن است که توهم مجازبودن را برطرف می کند و روشن می سازد که این لفظ تمام افرادش را در بر می گیرد؛ مانند آیه: «فسجد الملائکة کلّهم اجمعون»(حجر/30)
سیوطی از فراء نقل کرده است که کلمه «کلّ» عموم را می رساند… یعنی همه فرشتگان سجده کرده اند و کلمهٌ «اجمعون» چون از ماده جمع می باشد، می رساند که سجده آنان به صورت گروهی بوده است؛ نه به صورت پراکنده
نام کتاب : پژوهش های قرآنی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم جلد : 36 صفحه : 14
https://eitaa.com/tanhAniste
تأکید با تکرار
نوع دیگرتأکید، تأکید لفظی است، که همان تکرار لفظ اول می باشد. سیوطی می گوید: این تأکید در ضمیر متصل، حرف، مضاف، جمله، کلام، نکره، معرفه، اسم ظاهر، ضمیر و نیز تأکید اسم، فعل و حرف می باشد. مواردی از تأکید با تکرار را می نگرید:
«عمّ یتسائلون. عن النبأ العظیم. الذی هم فیه مختلفون. کلاّ سیعلمون. ثمّ کلاّ سیعلمون» نبأ/5ـ1
زمخشری در کشّاف می گوید: تکرار ردع، با لفظ و تکرار جمله وعید، تهدید و تشدید در مطلب را می رساند، و وجود «ثمّ» دلالت می کند که وعید دوم شدیدتر از وعید اوّل می باشد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فمهّل الکافرین أمهلهم رویداً» طارق/17
در آیه فوق، مضمون جمله سه بار تکرار شده است: مهّل الکافرین؛ أمهلهم؛ رویداً، که مصدر ترخیم شده «ارواد» است و مفعول مطلق تأکیدی و در حکم تکرار است.
طبرسی و زمخشری می گویند: خداوند اراده تأکید کرده و از تکرار کراهت داشته است. به همین سبب لفظی آورده است که با لفظ اول مخالف باشد و چون تأکید بیشتر را می خواسته برساند، معنای آن را آورده و لفظ را وانهاده و فرموده است: «رویداً»؛ یعنی «إمهالاً یسیراً».12
سیوطی می گوید: جمله «أمهلهم» مؤکّد جمله اول می باشد و وجود اختلاف اندک در لفظ ضرری ندارد
نام کتاب : پژوهش های قرآنی نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم جلد : 36 صفحه : 14
.
https://eitaa.com/tanhAniste
#ادبیات_با_طعم_گیلاس 🧚♂🧚♂🧚♂🧚♂🧚♂🧚♂🧚♂🧚♂🧚♂
نکته اول 🌺
صدارت طلب بودن به چه معناست؟ کار برد هر یک کجاست؟
صدارت طلب است یعنی همیشه اول کلام است
صدارت طلب است یعنی معمولش بر آن مقدم نمیشود
صدارت طلب است یعنی مابعدش در ماقبلش نمیتواند عمل کند
صدارت طلب است یعنی معمول عامل دیگر قرار نمیگرد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نکته دوم🌺
صدارت طلب بودن گاهی( بنفسه )و ذاتی کلمه است
مثل استفهام، شرط ،ما تعجبیه ،کم خبریه،
ما نافیه، لام ابتداییه،حروف مشبهه به جز اَنّ
یک وقت( به غیره )هست مثل مضاف به استفهام ،مضاف به شرط،...
تبصره 🌺
این موارد هم
لازم الصدر هستند و هر آنچه که معنی کلام را تغییر دهد مثل
تمنی، ترجی، تحضیض ،عرض ،نفی ،نهی،
چون در صورت تاخیر تشویش در ذهن ایجاد میشود
همچنین ضمیر شان ؛
و مانند آن است هر جمله ای که از مبتدایی خبر بدهد که آن خبر عین مبتدا هست *نطقی الله حسبی*،
همچنین هرگاه
خبر همراه فاء باشد( مبتدا سببی ) همچنین حروف مشبهه بالفعل همگی صدارت دارند
(به جز اَنّ ) چون( اَنّ )به تاویل مصدر میبرد و مفرد میشود و معمول قرار میگیرد اما از این حیث که مابعدش در ماقبلش عمل نمی کند در بحث اشتغال وارد شده است🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
همچنین
خبر جمله طلبی باشد وجوب تقدیم مبتدا
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
تبصره ۲🌺
قول اقای شرطونی
شبه صدارت مثل( الذی ) .
در حاشیه الخُضَری میگوید
از این حیث( الذی )شبیه ادات شرط میشود چون دلالت بر عمومیت کرده و در زمان( استقبال) و در مترتب بودن مابعدش بر آن شبیه شرط شد
لذا در بحث مبتدا سببی وجوب تقدیم مبتدا بر خبر را داریم
در باب اشتغال موصولات از این حیث که نمیگذارند مابعدشان در ماقبلشان عمل کنند سبب وجوب رفع مشغول عنه میشوند
🌺
مثالها 🦋🦋🦋
ما احسن زیدا
من لی منجدا؟
غلام من عندک؟
غلام من یقم اضربه
مال کم رجل عندک؟
قل هو الله احد
نطقی الله حسبی
ابوک هلا احترمته
الذی یاتینی فله درهم
من قابلت؟
ای نبیل تکرم اکرم
صدیق من قابلت؟
زید الذی تضربه
https://eitaa.com/tanhAniste
#فاعل
فاعل از نظر لغوی کننده کار است اما از نظر اصطلاح نحوی فاعل انچنان چیزی است که فعل به ان اسناد داده میشود
لذا در جملاتی مثل
مات زید
لم یخرج محمد
هل مسافر محمود ؟
ان جاءنی زید ....
با این که به وجه اثبات یا نفی یا انشاء یا تعلیق امده و کننده کار نیست ولی فاعل نحوی است
🌺🌺🌺🌺
ضیاء السالک
https://eitaa.com/tanhAniste
اسم الجنس الإفراديّ
هو الذي يدلّ على القليل و الكثير و على الجنس، مثل: «خلّ» «تراب»، «لبن»، «حليب»، «ماء»، «عسل»، «زيت»، «سمن»
کتاب : المعجم المفصل في النحو العربي نویسنده : عزیزه فوال بابتی جلد : 1
https://eitaa.com/tanhAniste
اسمُ الجنسِ الجمعيُّ ما تَضمَّنَ معنى الجمع دالاًّ على الجنس. وله مفردٌ مُمَّيزٌ عنه بالتاءِ أو ياء النسبة كتُفّاحٍ وسفرجلٍ وبطّيخ وتَمرٍ وحَنْظلٍ، ومفردُها "تفاحةٌ وسفرجلةٌ وبطّيخةٌ وتمرةٌ وحنظلةٌ"، ومثل "عَرَبٍ وتركٍ ورومٍ ويَهود". وفردُها "عربيٌّ وتركيٌّ وروميٌّ ويهوديٌّ". ويَكثُرُ ما يُميَّزُ عنه مُفردهُ بالتاءِ في الأشياء المخلوقة، دون المصنوعة "كنَخْلٍ ونخلةٍ، وبطّيخ وبطّيخة، وحَمامٍ وحمامه، ونعامٍ ونَعامة".
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸برای ذوی العقول یاء نسبت
برای غیر ذوی العقول تاء تانیث میاید🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
جامع الدروس
#اسم_جنس
https://eitaa.com/tanhAniste
#المؤنث_السماعي_ستون:
العين و الأذنان و النفس و الدار و الدلو و السن و الكتفان و جهنم و سعير و عقرب و الأرض و الاست و العضدان و الجحيم و النار و العصا و الريح و اللظى و يدان و الغول و الفردوس و الفلك و عروض و الدراع و ثعلب و الملح و الفأس و الوركان و القوس و المنجنيق و أرنب و الخمر و البئر و الفخذان و ذئب و فهد و عرب و العين و الدرع و القدمان و كبد و كرش و صقر و الحرب و الثعلان و فرس و كأس و أفعى و الشمس و العقبان و العنكبوت و الموسى و اليمين و أصبح الإنسان و الرجل و السراويل و السحال و الضبع و الكف و الساقان.
- جمعها ابن الحاجب في قصيدة.
ترجمه نوع 1 ترجمه نوع 2 ترجمه نوع 3
نام کتاب : شرح ملا جامي على متن الكافية في النحو نویسنده : الجامي، عبد الرحمن جلد : 2 صفحه : 149
https://eitaa.com/tanhAniste
لیمدَّ
لیمدِّ
لیمدُّ
مجزوم به سکون مقدر
#نحو_وافی
https://eitaa.com/tanhAniste
چوپانی ماری را از ميان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجين گذاشته و به راه افتاد.
چند قدمی که گذشت مار از خورجين بيرون آمده و گفت: به گردنت بزنم يا به لبت؟
چوپان گفت: آيا سزای خوبی اين است؟
مار گفت: سزای خوبی بدی است.
قرار شد تا از کسی سوال بکنند، به روباهی رسيدند و از او پرسيدند. روباه گفت: من تا صورت واقعه را نبينم نميتوانم حکم کنم. پس برگشته و مار را درون بوته های آتش انداختند، مار به استمداد برآمد و روباه گفت:
بمان تا رسم خوبی از جهان برافکنده نشود...
https://eitaa.com/tanhAniste
#الاشتقاق_الصّغير
1- تعريفه:
الاشتقاق الصغير أو الأصغر، أو العام هو «نزع لفظ من آخر آصل منه، بشرط اشتراكهما في المعنى و الأحرف الأصول و ترتيبها». كاشتقاقك اسم الفاعل «قاتل»، و اسم المفعول «مقتول»، و الفعل «تقاتل» و غيرها من المصدر «القتل» على رأي البصريين، أو من الفعل «قتل» على رأي الكوفيين.
🌺🌺🌺🌺
معجم المفصل فی الصرف
https://eitaa.com/tanhAniste
#النَّحت
1- تعريفه:
هو، في اللغة، مصدر نحت الشيء: قشره و براه، أو سوّاه و أصلحه. و هو، في الاصطلاح، أن تأخذ كلمتين أو أكثر، و تنتزع منها كلمة جديدة تدلّ على معنى ما انتزعت منه، شرط أن يكون الأخذ من كلّ الكلمات، مع مراعاة ترتيب الحروف، نحو: «بسمل» (من بسم اللّه ...)، أو «الحمدلة» (من الحمد للّه) و «عبشمّي» (من عبد شمس)، و «حوقل» (من لا حول و لا قوة إلّا باللّه). و يسمّى أيضا: الاشتقاق الكبّار، و الاشتقاق الكبار، و الاشتقاق النحتّي.
2- ركناه:
أ- المنحوت منه، نحو: «عبد شمس».
ب- المنحوت، نحو: «عبشمّي
https://eitaa.com/tanhAniste
#النّحو
لغة: هو الجانب. المقدار. المثال. القصد.
و اصطلاحا: هو علم إعراب كلام العرب بما يعرض لها في حال تركيبها من رفع، أو نصب، أو جرّ، أو جزم أو بناء،
أي: لزومها حالة واحدة في كل حالات الإعراب، و يشمل دراسة الكلمة من حيث الاشتقاق، و التركيب، و الإدغام، و الإعلال، و الإبدال،
أي: يشمل الصّرف و النحو.
و سمّي النّحو بهذه التّسمية إما لأن المتكلم ينحو به منهاج كلام العرب إفرادا و تركيبا في رأي البعض و إما لأن الإمام عليّ بن أبي طالب كان قد ألقى على أبي الأسود الدؤلي أبوابا في علم النحو و قال له: انح هذا النحو
https://eitaa.com/tanhAniste
نام کتاب : المعجم المفصل في النحو العربي نویسنده : عزیزه فوال بابتی جلد : 2 صفحه : 1096
#مونث_حقیقی
#مونث_مجازی
كل ما فيه علامة التأنيث ، ظاهرة ، أو مقدرة ، سواء كان التأنيث حقيقيا ، أو ، لا : يسمّى مؤنثا ؛
فالحقيقي الظاهر العلامة نحو :👇 ضاربة ، ونفساء ، وحبلى ،
وغير الحقيقي :👈 غرفة ، وصحراء ، وبشرى
#شرح_رضی
#کافیه
https://eitaa.com/tanhAniste
اگر مضارع مقرون به فاء ،عطف به فعل شرط شود
دو وجه نصب و جزم جایز است
و رفع بنابر استئناف صحیح نیست چون قبل از تمام شدن کلامِ قبلی، استیناف و شروع کلام جدید صحیح نیست🌸
((یعنی هنوز کلام قبلی تمام نشده شروع به کلام دیگری شود ))🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
توسّط «المضارع» المقرون بالفاء أو بالواو بين جملتي الشّرط:
إذا توسّط بهذا الشّكل، فالوجه الجزم، و يجوز النّصب، و يمتنع الرّفع إذ
لا يصحّ الاستئناف قبلتمام الکلام
نام کتاب : معجم النحو نویسنده : عبد الغني الدقر جلد : 1 صفحه : 159
https://eitaa.com/tanhAniste
#ایّان
اختلف النحاة فيما بينهم فى كون كلمة (أيّان) بسيطة أم مركبة ، 👇👇👇حيث يذهب معظمهم إلى بساطتها
ولكن بعضهم يرى أن أصلها : (أىّ أوان) فحذفت الهمزة على غير قياس ، ولم يعوض منها شىء ، وقلبت الواو ياء على غير قياس ، فاجتمع ثلاث ياءات ، فاستثقل اجتماعها فحذفت إحداها ، وبنيت الكلمة على الفتح ، فصارت (أيّان).
نام کتاب : النحو العربي نویسنده : إبراهيم إبراهيم بركات جلد : 4 صفحه : 456
https://eitaa.com/tanhAniste
#اصل در #اسم_معرب بودن است
#اصل در #فعل_مبنی بودن است از اصل سوال نمیشود
حال اگر خلافِ اصل اتفاق افتاد علت را سوال میکنیم
مثلا فعل مضارع خلاف اصل معرب شده است علتش چیست؟
میفرمایند علتش شباهت به اسم است زیرا ترکیبهای مختلف بر فعل مضارع وارد میشود همانطور که بر اسم وارد میشود و این تراکیب قابل تشخیص نیست مگر به اعراب
مثلا در مثال (لا تعن بالجفاء و تمدح عمرا)
اگر تمدح را به جزم بخوانیم در حکم نهی با ماقبل یکی است
اگر به رفع بخوانیم حکم نهی را ندارد
اگر به نصب بخوانیم جمع بین جفا و مدح عمر نمیشود
بلکه جداگانه میتوانی هر کدام را انجام دهی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
👇
علة إعراب الفعل المضارع عند البصريين أنه أشبه الاسم فى أن كل واحد منهما يتوارد عليه معان تركيبية لا يتضح التمييز بينها إلا بالإعراب، فأما المعانى التى تنوارد على الاسم فمثل الفاعلية و المفعولية و الإضافة فى نحو قولك: ما أحسن زيد؛ فإنك لو رفعت زبدا لكان فاعلا و صار المراد نفى إحسانه، و لو نصبته لكان مفعولا به و صار المراد التعجب من حسنه، و لو جررته لكان مضافا إليه، و صار المراد الاستفهام عن أحسن أجزائه، و أما المعانى التى تتوارد على الفعل فمثل النهى عن الفعلين جميعا أو عن الأول منهما وحده أو عن فعلهما متصاحبين 👈👈👈👈👈👈👈👈فى نحو قولك: لا تعن بالجفاء و تمدح عمرا، فإنك لو جزمت «تمدح» لكنت منهيا عنه استقلالا، و صار المراد أنه لا يجوز لك أن تعن بالجفاء و لا أن تمدح عمرا، و لو رفعت «تمدح» لكان مستأنفا غير داخل فى حكم النهى، و صار المراد أنك منهى عن الجفاء مأذون لك فى مدح عمرو، و لو نصبته لكان معمولا لأن المصدرية و صار المراد أنك منهى عن الجمع بين الجفاء و مدح عمرو، و أنك لو فعلت أيهما منفردا جاز.
نام کتاب : شرح ابن عقيل علي الفيه ابن مالك نویسنده : ابن عقيل جلد : 1 صفحه : 37
https://eitaa.com/tanhAniste
#صدارت_طلب_بودن_ادات_شرط
لأداة الشَّرْط الصَّدْر أَي صدر الْكَلَام فَلَا يسبقها مَعْمُول معمولها أَي لَا يجوز تَقْدِيم شَيْء من معمولات فعل الشَّرْط وَلَا فعل الْجَواب عَلَيْهَا لِأَنَّهَا عِنْدهم كأداة الِاسْتِفْهَام وَمَا النافية وَنَحْوهمَا مِمَّا لَهُ الصَّدْر وَلَا يعْمل مَا قبلهَا فِيمَا بعْدهَا
همع الهوامع
https://eitaa.com/tanhAniste
أبو الأسود الدؤلي
( مؤسس علم النحو )
يقال أنه من أسباب وضعه لعلم النحو
أنه كان واقفاً ذات ليلة مع ابنته في شرفة الدار فنظرت ابنته إلى السماء فأعجبتها نجومها
فقالت متعجبةً : يا أبت ما أجملُ السماءِ!
فلما سمعها أبوها قد رفعت (أجملُ)، ظنها تسأل
فأجابها قائلاً : نجومها
فقالت: لم أسأل وإنما تعجبتُ
فقال: إذاً قولي : (ما أجملَ السماءَ) وافتحي فاكِ.
https://eitaa.com/tanhAniste