eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
137 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
809 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
قبلنا خیلی می‌توپیدم به اینجور چیزا... بعدا دیدم خودمم دچارش میشم گاهی و خاصیت توپیدن هم اینه که خود
اما اما اما... اینو نباید یادم بره... نباید نباید نباید... من از خودم، بیشتر از این آدما می‌ترسم... بابا منم مث همینام... اگه دارم نقدشون می‌کنم، فقط دارم این سیستم اشتباه رو نقد میکنم که شاید خودمم توی همین سیستم باشم... فقط من دیده نمیشم... می‌دونی؟...
شاید این حرفایی که میخوام بزنم، جاش اینجا نباشه... شاید اصلا نباید این حرفا زده بشن... ولی حقیقت، نوریه که تاریکی نمی‌تونه جلوی انتشار اونو بگیره و بالاخره یه روزی مشخص میشه... مردم از بیرون به حوزه‌های علمیه نگاه می کنن، ته تهِ شبهه‌شون در مورد حوزه ها اینه که: آخوندا دارن پول ملتو می‌خورن... قربونِ دل ساده‌ی مردمم بشم دیگه من... کاش همین بود... خیلی ساده‌اش این میشه که: آقایون، خواب تشریف دارن... و در بعضی موارد، نه تنها خواب نیستن، بلکه عمدا یه سری کار ها می‌کنن که کار انقلاب و نظام جلو نره... چی فکر می‌کنین شماها؟... فک کردین حوزه ها، تمام و کمال در اختیار انقلاب و نظامن؟... خیال خامی بیش نیست... در اکثر مواقع، همش شعاره... حرف حرف حرف... اکتفا به حرف، ریشه‌ی حوزه رو خشکونده... اگه حوزه درست میشد، وضع جامعه‌مون مگه این بود؟... بی انصافی هم نمیخوام بکنم؛ خیلی از طلبه ها و آخوندا رو می‌شناسم که صادقانه و بی مزد و منت در راه اسلام و انقلاب قدم بر میدارن... ولی... ولی... ولی یجوری سنگ‌اندازی می‌کنن جلوی همین آدما که انگار نه انگار اینجا مملکت اسلامیه... حضرت آقا یه جایی می‌فرمایند که: حوزه باید انقلابی بماند... یکی از اساتید قبلیمون که کارهای واقعا تمیز و بی‌نظیر فرهنگی انجام میداد و باعث یه تحول عجیبی توی سطح شهر شده بود و آقایونِ متحجر و خودخواه و بی بصیرت اومدن و ایشون رو دور انداختن می‌فرمودن که: «وقتی حضرت آقا می‌فرماید که: حوزه باید انقلابی بماند می‌فهمید ینی چی؟... ینی حوزه یواش یواش از مسیر انقلاب داره میره کنار»... و تعارف هم نداریم... از مسیر انقلاب که بری کنار، خود به خود به صورت اتوماتیک میری توی مسیر غرب... ولی آدمایی که من می‌شناسم و حقیقتا دارن خونِ دل اسلام و انقلاب رو می‌خورن، یجوری دارن کار می‌کنن که این سنگ‌اندازی ها واسشون یه تمرین بزرگِ استقامته... هیچی هم جلودارشون نیست... از در بندازیشون بیرون، از پنجره میان... می‌دونین چرا؟... چون دغدغه دارن... چون عمقِ فاجعه‌ی فرهنگی و اعتقادی کشور رو درک کردن... و کسی که از ته دلش حس کنه این خطرات رو، یه لحظه نمی‌خوابه... فعلا همین...
داره باد شدیدی می‌وزه... میرم حیاطو نگا می‌کنم... شکوفه‌های درخت آلوچه، دیگه نیستن... باد، همه‌شونو برده... با خودم میگم چی میشه الان برق بره؟... وقتایی که برق می‌رفت، می‌رفتم اون چراغ نفتیِ قدیمی‌مونو میاوردم روشنش می‌کردم و زیرش درس می‌خوندم... آخه بهم می‌گفت که: «علمای قدیم، دود چراغ خوردن پسر!... شبانه روز زحمت کشیدن که به اون درجه از علمیت رسیدن... تو هم اگه میخوای یه کسی بشی، باید دود چراغ بخوری...» به همین هوا، منم رفتنِ برقا رو بهونه می‌کردم و می‌رفتم چراغ نفتی‌مونو می‌آورم و القصه... هنوزم اگه برق بره، همین کارو می‌کنم... یه حس عمیق و عجیبی بهم میده... امشب، طوفانیه... ولی برقا نمیرن... اگرم برن، چراغ نفتی دیگه نیست... می‌دونی؟... خیلی چیزا دیگه نیستن... تبدیل به یه خاطره‌ی خوش شدن رفتن... میام توی اتاقم... جامو که می‌خوام بندازم، یهو دستم میخوره به این کاغذ... یادم میاد که چندین سال پیش، وقتی نقاشی و خطاطی می‌کردم( همینطور الکی) آثارِ دست و پا شکسته‌ی خودمو می‌چسبوندم روی دیوارای خونه... ولی بعدا از روی دیوارا کنده شدن و رفتن توی دلِ خاطره ها... چشمم میوفته به این دو تا نوشته‌ی روی دیوار... با خودم میگم اینا چجوری موندن اینجا؟... تاریخشو نگاه می‌کنم..‌. واسه هفت سال پیشه... «دل سرا پرده‌ی محبت اوست»... یه جمله است از کتاب هنرِ زمان راهنمایی... ولی چی شده که اون جمله‌ی کوچیک بغل این خط رو نوشتم؟: «انگیزه‌ی تغییر در دنیا، فقط ایراد نیست»... این دیگه چه جمله‌ایه... کی گفته اینو؟... نکنه ناامید شده بود از تغییر دنیا؟... ینی واقعا این انگیزه‌، حتی بیشتر از یه ایراده؟... نکنه واقعا ممکن نباشه؟... شایدم منظور خیلی بالاتری داشته... مثلاً می‌گفته که: شما اگه به فکر تغییر دنیا باشید، در حالی که خودتون توی تغییر خودتون درجا بزنین و فکر های غلطی توی سرتون داشته باشین، نمی‌تونین دنیا رو تغییر بدین وبلکه، این انگیزه‌ی تغییر، فقط یه ایراد نیست... چه بسا چندین ایراد داشته باشه... باز اینطوری میشه توجیهش کرد... کاغذ پایینی: «علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را؟ که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را» یه شعر معروف از شهریار... که یادمه توی ششم دبستان، حفظش کرده بودیم... و همیشه توی ذهنمون بود... برای چند دقیقه هم که شده، اینجا نیستم... میرم توی سالها پیش... کنده میشم از این زمان... و این زمان... این زمان کجا داره میره؟... چرا اینقدر عجله داره؟... انقدر عجله داره که یه جاهایی، ما رو هم جا می‌ذاره و میره... میره که بره... کجا؟... نمی‌دونم... بنظرم ما باید بهش بگیم که کجا بره... فعلا همین...
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
AUD-20211207-WA0058.mp3
10.22M
استـرالـیـا اولیــن پادکـسـتـی بـود که از احســان عبـدی پـور شنیــدم؛ دلم خـواست شـما هــم بشـنوید از این پـسـرِ جنــوبیِ خــوش تعریـفِ خوش لهجه؛ می‌دانم که می‌دانـید سر حق الناس وقت‌تان بی‌توجهی نمی‌کنم . . - @hayyan_ir | حیـّان
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
#موسیقی #عربی
عُلقه‌ای که به زبون شیرین عربی دارم، قابل وصف نیست...
ولی یادمون نره که ایدئولوژی ها رو نقد کنیم، نه خودِ آدما رو...
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
خدایا به حق این نیـمه شـب، ما رو از شر مسئولان احمق و بی‌کفایـت در امـان بـدار؛ الهی آمیـن..