.
دل رفت و دوست رفت؛
ندانم که از پسِ دوست رَوَم یا از پسِ دل؟
#خواجه_عبدالله_انصاری
هدایت شده از نٰاشِنٰاسٰانِ آشِنٰا...
4_5881891178533624942.mp3
5.23M
برای یک عصر بارانی با تو...
#بیکلام_گفت
4_6014921992321372241.mp3
8.01M
همین دیروز بود... #کسی داشت از خاطراتش میگفت... از پسری که داشت... و رفت... و شهید شد...
پیرمرد، سالهای زیادی را با غمِ رفتنِ فرزند، سر کرده بود اما... غمی عجیبتر بر چشمهایش نشسته بود که گاهی، در خلوت، یقهاش را میگرفت و آزارش میداد...
میگفتند اجازه نمیدهد علیاکبر به جبهه برود؛
دیگر دلش اینجا نیست؛
دنبال راهی میگردد...
یک روز صبح، پیرمرد از خواب بیدار میشود. پسر را صدا میزند. فقط حاج خانم را میبیند، تکیه داده به دیوار، ساکت، نشسته...
سالها خبری از علیاکبر نمیرسد...
باد، خبر همرزمانش را هم به جایی نمیبَرَد...
همگی، در عملیاتی سهمگین، به دست فراموشی سپرده میشوند...
هیچ کس، خبری از علیاکبر ندارد...
پیرمرد، امروز رفت، تا خبری از علیاکبر بیاورد...
و خبر، جاییست که علیاکبر آنجا زندگی میکند...
#مرگ
#شهادت
#زندگی
#بیکلام_گفت
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
کاش میشد پرندهوار
سری به آسمان زد و همانجا ماند؛
این خاک برای زیستن
زیادی درد دارد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهربانا! مهمانمان کنید به یک بیت شعر...
به یک لحظه بودن در کنار خودتان...
چه شعری بهتر از این؟؟؟
#شب_گفت
May 11
هدایت شده از 🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
برایِ سوم اردیبهشت .mp3
5.28M