eitaa logo
فروشگاه طنینِ بکر| روغــــــن سالم
3.4هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
14.6هزار ویدیو
84 فایل
﷽ 🌱 تنها کانال تخصصی روغن های خوراکی اولین قدم جايگزيني #محصولات_سالم بجای صنعتی✅ 📌 فروش بصورت عمده و جزئی 🌱 1️⃣ روغن زیتون فرابکر 2️⃣ روغن فرابکر کنجد 3️⃣ روغن آفتابگردان و. 💰سود فقط ۷٪ درصد ارتباط با ادمین 👇 @admin_asifood 📞 ۰۹۰۱۰-۶۱-۶۱-۷۱
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴آنچه می‌توانی ببخشی، ثروت واقعی توست ✍چوپانی به عالِمی که در صحرا تشنه بود، کاسه‌ای شیر داد. سپس رفت و بزی برای او آورد و ذبح کرد. عالِم از سخاوت این چوپان که تعداد کمی بز داشت، در حیرت شد. پرسید: چرا چنین سخاوت می‌کنی؟ چوپان گفت: روزی با پدرم به خانه‌ مرد ثروتمندی رفتیم. از ثروتِ او حسرت خورده و آرزوی ثروت او را کردم. آن مرد ثروتمند لقمه‌ نانی به ما داد. پدرم گفت: در حسرت ثروت او نباش، هرچه دارد و حتی خود او را، روزی زمین به خود خواهد بلعید و او فقط مالک این لقمه‌ نانی بود که توانست به ما ببخشد و از نابودی نجاتش دهد. بدان ثروت واقعی یک مرد آن است که می‌تواند ببخشد و با خود از این دنیا به آن دنیا بفرستد. چوپان در این سخنان بود و بز را برای طبخ حاضر می‌کرد که سیلی از درّه روان شد و گوسفندان را با خود برد. چوپان گفت: خدایا! شکرت که چیزی از این سیلاب مرا مالک کردی که بخشیدم و به سرای دیگر فرستادم. عالِم که در سخن چوپان حیران مانده بود، گفت: از تو چیزی یاد گرفتم که از هیچ‌کس نیاموخته بودم. مرا ثروت زیاد است که 10 برابر آنچه این سیلاب از تو ربوده است، احشام خریده و به تو هدیه خواهم کرد. چوپان گفت: بر من به اندازه‌ بزهایم که سیلاب برد، احسان کن، که بیش از آن ترس دارم اگر ببخشی، دستِ احسان مرا با این احسان خود به‌خاطر تیزشدن چاقوی طمعم بریده باشی. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
✨﷽✨ 🌼 خُــدا روزی رو میرسونه! ✍راستی، میدونی روزی چیــه؟ امروز که داشتی از خیابون رد می شدی و دستِ یه پیرمرد و گرفتی و رد کردی و... یادت رفت! چند دقیقه پیش که رفتی برای خودت چای بریزی، یه استکان هم برای همکارت ریختی.... و یادت رفت! دیشب که بابات ازت همون کاری رو خواست که اصلاً به انجامش تمایل نداشتی، اما انجامش دادی و ....یادت رفت! همه ی اینا؛ روزی هایِ قشنگیه، که خدا هر روز بدستان خودت، به خودت میرسونه، تا قیافه ی روحت رو قشنگ تر کنه... اما تو نمی بینی شون و یادت میــره.... راستی؛ چهار تا تقلّب هم خدا برات نوشته، تا روزی هات رو بیشتر کنی؛ استغفار، تکبیر، طهارت، صدقه... این چهار تا فرمول، ظرفِ روحت رو بزرگتر و پاک تر می کنند، و قدرتِ دریافتِ روزی رو زیادتر...چه روزی های مادّی، و چه روزی های خوشگل و عاشقانه ای که یادت میره! حواست به این چهار تا فرمول باشه ‌‌‌ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
26.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دکتر رفیعی: شش عامل نجات از آتش جهنم موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
مداحی_آنلاین_قبر_به_5_کلمه_ما_را_صدا_میزنید_آیت_الله_مجتهدی_تهرانی.mp3
3.93M
♨️قبر به ۵ کلمه ما را صدا مےزند 👌 بسیار شنیدنی 🎙 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
چرا توبه نصوح آنقدر معروف شد⁉️ نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت. او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست. روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد. وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد. ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند. و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
داستانک معنوی 🗯جوانی میگفت در یک کتاب درسی تجدید شده بودم و شهریور ماه بود که رفته بودم امتحان بدم، 🗯معلمم را دیدم،و بهم گفت فلانی یادته چقدر بهت گفتم درس بخون؟ چرا نخوندی؟ و مرا سرزنش کرد 🗯امتحان که تموم شد و از جلسه امتحان بیرون رفتم، نمیدونم چی شد که یاد قیامت افتادم! 🗯با خودم گفتم این معلمم بود که فقط بخاطر یک تجدید شدن در کتاب درسی سرزنشم کرد و اینگونه شرمنده و پیشمان شدم 🗯درحالی من باز فرصت امتحان دادن دارم،و حتی من بدون دپیلم و با کارنامه ردی و تجدیدی هم میتوانم در این دنیا زندگی کنم 🗯اما در قیامت وقتی خدا گناهانم را بخواند چه خواهم گفت؟دیگه اونجا راه برگشتی نیست، فرصت جبرانی نیست! 🗯آیا ارزش دارد با انجام لذت های پوچ و دوری از دین ،هم این دنیای خود و هم آخرت خود را تباه کنیم ... ‼️به راستی که یادمان رفته برای چه آفریده شده ایم! ☘وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون ِ 🌹(ذاریات/56)🌹 🌼جن و انس را جز براى پرستش خود نيافريده‌ام. ☘يَقُولُ يٰا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيٰاتِي☘ 🌹﴿فجر/۲۴﴾🌹 🌼(در قیامت)خواهد گفت: «ای کاش براى زندگى خود[خیرات و حسناتی] پیش فرستاده بودم موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
💎پيامبر خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله: اَمّا عَلامَةُ التّائِبِ فَاَرْبَعَةٌ: اَلنَّصيحَةُ لِلّهِ فى عَمَلِهِ وَ تَرْكُ الْباطِلِ وَ لُزومُا لْحَقِّ وَ الْحِرْصُ عَلَى الْخَيْرِ؛ نشانه توبه ‏كننده چهار است: عمل خالصانه براى خدا، رها كردن باطل، پايبندى به حق و حريص بودن بر كار خير. 📗[تحف العقول، ص 20] موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
مداحی_آنلاین_سرزنش_ممنوع_علیرضا_پناهیان.mp3
2.8M
♨️سرزنش ممنوع! 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای ☝️نفر ارسال کنید. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
خیلی قشنگه حتما بخون👌 مادری که دنیا هیچوقت اورا فراموش نمیکند : وقتي گروه نجات زن جوان را زير اوار پيدا کرد , او مرده بود اما کمک رسانان زير نور چراغ قوه چيز عجيبي ديدند.زن با حالتي عجيب به زمين افتاده , زانو زده و حالت بدنش زير فشار اوار کاملا تغیير يافته بود . ناجيان تلاش مي کردند جنازه را بيرون بياورند که گرماي موجودي ظريف را احساس کردند . چند ثانيه بعد سرپرست گروه ديوانه وار فرياد زد :بياييد , زود بياييد ! يک بچه اينجاست . بچه زنده است . وقتي اوار از روي جنازه مادر کنار رفت دختر سه_چهار ماهه اي از زير ان بيرون کشيده شد . نوزاد کاملا سالم و در خواب عميق بود . مردم وقتي بچه را بغل کردند , يک تلفن همراه از لباسش به زمين افتاد که روي صفحه شکسته ان اين پيام ديده ميشد : عزيزم: اگر زنده ماندي هيچ وقت فراموش نکن که مادر با تمامي وجودش دوستت داشت... موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
🌸السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحْیِیَ مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ...✋ سلام بر تو و نَفَس مسیحایی تو که روح زندگی را در کالبد مرده ی نشانه های دین خدا می دمد تا قلب اهالی ایمان با تپشی عاشقانه زندگی حقیقی را از سر بگیرند. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. (عج)♥️ ‎‎‌‌
🌼بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍امام صادق علیه السلام: نيكوكارى روزى را زياد مى‌كند. 📚 كتاب الزهد، ص ۳۳ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾 🔆غصه رسوايى 🍁روزى احمد جامى بر بالاى منبر رفت و گفت : اى مردم هر چه مى خواهيد از من بپرسيد. 🍁ناگهان زنى از پشت پرده فرياد زد كه : اى مرد ادعاى بيهوده نكن زيرا خداوند رسوايت خواهد كرد. هيچ كس جز على (عليه السلام) نمى تواند بگويد كه پاسخ تمام سؤالات را مى داند شيخ احمد گفت : اگر سؤالى دارى بپرس تا جواب بدهم . 🍁زن گفت : آن مورچه اى كه بر سر راه سليمان نبى آمد، نر بود يا ماده ؟ 🍁شيخ گفت : آيا سؤ ال ديگرى نداشتى اين ديگر چه سؤالى است ؟ من كه در آن زمان نبوده ام كه ببينم نر بوده است يا ماده . 🍁 زن گفت : نيازى نيست كه تو در آن زمان بوده باشى ، اگر با قرآن آشنايى داشتى جواب را مى دانستى . در قرآن سوره نمل آمده است كه ((قالت نمله )) از اين مشخص مى شود كه مورچه نر بوده است يا ماده . مردم به جهل شيخ و زيركى زن خنديدند. 🍁شيخ گفت : بگو اى زن آيا با اجازه شوهرت در اين جلسه شركت كرده اى يا بدون اجازه او؟ اگر با اجازه آمده اى كه خدا شوهرت را لعن كند و اگر بى اجازه آمده اى خداوند خودت را لعن كند. زن گفت : بگو ببينم آيا ام المؤمنين جناب عايشه با اجازه پيامبر به جنگ امام زمان خود على (عليه السلام ) آمده بود و يا بدون اجازه ؟ 👈پس شيخ بيچاره نتوانست جواب گويد و از منبر به زير آمد و به منزل رفت و چند روزى از غصه رسوايى بيمار شد موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرفتاری داری؟! روزی نیم ساعت وقت بذار برای توسل به امام زمان موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرفتاری داری؟! روزی نیم ساعت وقت بذار برای توسل به امام زمان موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀 🔆عذاب برزخى ✨حضرت آيت الله العظمى اراكى (قدس سره ) فرمودند: 🌱آقاى سيد مهدى كشفى پسر آقا سيد ريحان اله كشفى و نوه آقا سيد جعفر كشفى - كه از بروجرد بودند و در كوچه ما منزل داشت - نقل كرده است آقا سيد مهدى با دايى ، يا دايى زاده ، آقاى طالقانى به نام سيد محى الدين پيش ‍ بنده مكاسب مى خواندند. او در اواخر عمر از ياران خاص آقا ميرزا جواد آقا شد. به درس او خيلى علاقه مند بود و رفت و آمد زياد با ايشان داشتند و به او اخلاص و مودت مى ورزيد. 🌱ايشان نقل كرد كه يك شب در خانه خودم در اتاق خوابيده بودم ، ديدم كه يك صداى حزين و جگر سوزى از حياط مى آيد. از بس محرق القلب (دلسوز) بود، هراسان از خواب برخاستم كه چه خبر است ! رفتم در را باز كردم ديدم در اين حياط ما (كه به اين كوچكى است ) يك كاروانسراى بزرگ است و دور تا دورش حجره مى باشد و صدا از يك حجره مى آيد. 🌱دويدم پشت حجره هر كار كردم در باز نشد! از شكاف در نگاه كردم . ديدم يكى از رفقاى ما كه اهل بازار تهران است افتاده و سنگ آسياب بزرگى روى او چيده اند و يك شخص بدهيبت از آن بالا توى حلقوم دهان او عمليات مى كند و او از زير سنگ بلند فرياد زد! ناراحت شدم ، هر چه فرياد كردم در باز نشد. هر چه التماس كردم به آن شخص كه چرا با رفيق ما اين گونه رفتار مى كنى ! اصلا جواب نداد و حتى نگفت تو كه هستى ؟!! 🌱آنقدر ايستادم كه خسته شدم . برگشتم خيلى وضع بدى بود. آمدم توى رختخواب ولى خواب از سرم به كلى پريد. نشستم تا اينكه صبح شد. 🌱حال نماز خواندن نداشتم ، با عجله رفتم در خانه ميرزا جواد آقا و در زدم به آقا گفتم : من همچون چيزى ديدم . آقا ميرزا جواد فرمودند: شما مقامى پيدا كرده ايد؛ اين مكاشفه است آن شخص در آن ساعت نزع روح مى شد. 👈من تاريخ آن روز را يادداشت كردم . بعد نامه آمد كه آن رفيق در همان ساعت فوت كرده است موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
مداحی_آنلاین_سرزنش_ممنوع_علیرضا_پناهیان.mp3
2.8M
♨️سرزنش ممنوع! 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای ☝️نفر ارسال کنید. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
🔴آنچه می‌توانی ببخشی، ثروت واقعی توست ✍چوپانی به عالِمی که در صحرا تشنه بود، کاسه‌ای شیر داد. سپس رفت و بزی برای او آورد و ذبح کرد. عالِم از سخاوت این چوپان که تعداد کمی بز داشت، در حیرت شد. پرسید: چرا چنین سخاوت می‌کنی؟ چوپان گفت: روزی با پدرم به خانه‌ مرد ثروتمندی رفتیم. از ثروتِ او حسرت خورده و آرزوی ثروت او را کردم. آن مرد ثروتمند لقمه‌ نانی به ما داد. پدرم گفت: در حسرت ثروت او نباش، هرچه دارد و حتی خود او را، روزی زمین به خود خواهد بلعید و او فقط مالک این لقمه‌ نانی بود که توانست به ما ببخشد و از نابودی نجاتش دهد. بدان ثروت واقعی یک مرد آن است که می‌تواند ببخشد و با خود از این دنیا به آن دنیا بفرستد. چوپان در این سخنان بود و بز را برای طبخ حاضر می‌کرد که سیلی از درّه روان شد و گوسفندان را با خود برد. چوپان گفت: خدایا! شکرت که چیزی از این سیلاب مرا مالک کردی که بخشیدم و به سرای دیگر فرستادم. عالِم که در سخن چوپان حیران مانده بود، گفت: از تو چیزی یاد گرفتم که از هیچ‌کس نیاموخته بودم. مرا ثروت زیاد است که 10 برابر آنچه این سیلاب از تو ربوده است، احشام خریده و به تو هدیه خواهم کرد. چوپان گفت: بر من به اندازه‌ بزهایم که سیلاب برد، احسان کن، که بیش از آن ترس دارم اگر ببخشی، دستِ احسان مرا با این احسان خود به‌خاطر تیزشدن چاقوی طمعم بریده باشی. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
✨﷽✨ 🌼 خُــدا روزی رو میرسونه! ✍راستی، میدونی روزی چیــه؟ امروز که داشتی از خیابون رد می شدی و دستِ یه پیرمرد و گرفتی و رد کردی و... یادت رفت! چند دقیقه پیش که رفتی برای خودت چای بریزی، یه استکان هم برای همکارت ریختی.... و یادت رفت! دیشب که بابات ازت همون کاری رو خواست که اصلاً به انجامش تمایل نداشتی، اما انجامش دادی و ....یادت رفت! همه ی اینا؛ روزی هایِ قشنگیه، که خدا هر روز بدستان خودت، به خودت میرسونه، تا قیافه ی روحت رو قشنگ تر کنه... اما تو نمی بینی شون و یادت میــره.... راستی؛ چهار تا تقلّب هم خدا برات نوشته، تا روزی هات رو بیشتر کنی؛ استغفار، تکبیر، طهارت، صدقه... این چهار تا فرمول، ظرفِ روحت رو بزرگتر و پاک تر می کنند، و قدرتِ دریافتِ روزی رو زیادتر...چه روزی های مادّی، و چه روزی های خوشگل و عاشقانه ای که یادت میره! حواست به این چهار تا فرمول باشه ‌‌‌ موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
🌼داستان کوتاه پند آموز ✍ روزی "دیوجانس" (یکی زاهد های روزگار) از اسکندر پرسید: در حال حاضر بزرگ‌ترین آرزویت چیست؟ اسکندر جواب داد: بر یونان تسلط یابم. دیوجانس پرسید: پس از آنکه یونان را فتح کردی چه؟ اسکندر پاسخ داد: آسیای صغیر را تسخیر کنم. دیوجانس باز پرسید: و پس از آنکه آسیای صغیر را هم مسخر گشتی؟ اسکندر پاسخ داد: دنیا را فتح کنم. دیوجانس پرسید: و بعد از آن؟ اسکندر پاسخ داد: به استراحت بپردازم و از زندگی لذت ببرم. دیوجانس گفت: چرا هم اکنون بی‌تحمل رنج و مشقت، به استراحت نمی‌پردازی و از زندگی‌ات لذت نمی‌بری؟ و اسکندر بی‌جواب ماند توجه داشته باشیم آرزوهایمان ، ما را از هدفمان دور نکند . چه بسا فرصت ها بخاطر آرزوهایمان از دست می روند. 💥امام على عليه السّلام فرمودند: 《ماضِي يَومِكَ فائِتٌ و آتيهِ مُتَّهَمٌ و وَقتُكَ مُغتَنَمٌ فَبادِر فيهِ فُرصَةَ الإمكانِ؛》ديروزت از دست رفت و به فردايت يقين نيست و امروزت غنيمت است ؛ پس اين فرصت به دست آمده را درياب. 📚غررالحكم و دررالكلم ، ح 984 موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های عبرت آموز (تلنگر آمیز) پیش بینی آیت الله قاضی درباره قیام امام خمینی و ظهور آقا امام زمان موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
🍵روزی ملا با زنش سر کاسه آش نشسته بودند. 🍵زن ملا قاشقی از آش داغ که پیش رویش بود به دهان گذاشت و از بس گرم بود اشک در چشمش پر شد. 🍵ملا سبب گریه اش را پرسید زن جواب داد: یادم آمد که مرحومه مادرم این آش را خیلی دوست میداشت و به این سبب گریه بر من مسلط شد. 🍵بعد ملا شروع به خوردن کرد. اتفاقا از داغی آش چشم او هم اشک آلود شد. این دفعه زن پرسید: شما چرا گریه کردید؟ 🍵ملا جواب داد: من هم به یاد مرحومه مادرت افتادم که مثل تو دختر بدجنسی را بلای جان من کرد موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
مداحی_آنلاین_انصاف_حجت_الاسلام_رفیعی.mp3
1.58M
♨️انصاف 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺
❣ 🌱هزار بار هم که بهار بیاید کافی نیست! 🌱تویی...ربیع الأنام همان بهار که قرار است تیشه ای باشد برای شکستنِ انجماد دل هایی، که سالهاست یخ زده اند! به گمانم حلول تو،نزدیک است! 🤲 💠 مومن حق ندارد خودش را ذلیل و خوار کند
26.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دکتر رفیعی: شش عامل نجات از آتش جهنم موعظه کوتاه👇👇👇 🌺🌺@moizie🌺🌺