فرار مالیاتی
🔶 امروز میخوایم درباره فرار مالیاتی صحبت کنیم. فرار مالیاتی یعنی طرف یه لبنیاتی داره تو جنوب تورغوزآباد که کلا روزی ده لیتر شیر میفروشه. بگذریم از این که فقط پنج لیترش محصول تلاشهای ستودنی گاو ماده است، ولی سر سال که میشه میگن واحد شما تجاریه. یعنی مردم بهش میگن «ماستبندی اصغر» ولی تو فرم میزنن «هلدینگ گاومال» یَک مالیاتی بهش میبندن که اون گاو ماده که سهله، اگه همسر و گوسالهها هم با هم فعل دادن رو – منظور تولید شیر هست – صرف کنند از پس هزینهاش برنمیان. بعد همون مامور محترم مالیات وقتی میره کارخونه خودروسازی بعد از خوردن یه چایی تو دفتر مدیر و آشنا شدن با اهمیت صنعت راهبردی ساخت پراید، میگه: «نه خدایی اینها سپر محکم سنگهای تحریماند» داداش اینها بیشتر بشقاب میوهخوریاند. سنگ تحریم واسه ما صخره کوهستانه، واسه اینها باقلوای کرمونه. بعد هم سوار خودروی شاسیبلند صفرش میشه و میره به واحد تجاری بعدی سر بزنه.
🔶 اما فرار مالیاتی متاسفانه در کشور ما دچار بدفهمی شده. یعنی مامور میره در مغازه و انتظار داره طرف هر چی داره و نداره بریزه کف دستش. آقا همه چیز رو که نباید گفت. مثلا پارسال واسه خانم یه سرویس طلا گرفته چشمهای جاریش دربیاد و امسال به سه برابر قیمت فروخته. این که مالیات نداره. تورمه دیگه، تورم هم بخشی از اقتصاده. حالا ممکنه شما بگی مالیات هم بخشی از اقتصاده. این با اون فرق میکنه. الان مثلا بنده شلوار دارم؟ چه سوالیه! تو حمام که طنز نمینویسم. خب شلوار هم فاق داره و هم پاچه. شما پاچه یه خدمتگزار رو بگیر بخارون. بعد چند وقت خودت هم خدمتگزار میشی. حالا اگه تونستی فاقش رو بخارون. محافظاش چنان میخاروننت که کلمه خاروندن بشنوی، خارش بگیری.
🔶 متاسفانه فرار مالیاتی در کشور ما تازگیها چنان سنگین شده که مسئولان میخوان از اموات هم مالیات بگیرن. به این صورت که اگه میت قبر بر خیابون داشته باشه، ویو درخت، دو طبقه، همسایه مومنین و مومنات باید دو برابر قبرهای عادی مالیات بده. خب داداش این طوری باشه ملت ترجیح میدن منافق بمیرن. دیندارها تو این دنیا کم فحش خوردند حداقل تو مالیات تخفیف بدید بشوره ببره. والا به خدا.
#فرار_مالیاتی
#علی_بهاری
لینک همین یادداشت در سایت دفتر طنز حوزه هنری: http://dtnz.ir/?p=317326
فرار از مالیات
🔸چند وقت پیش دکتر بودم. منشی که خانم بسیار محترمی بود و با دکتر هم احساس رفاقت میکرد - جوری که من اول فکر کردم محرمه، بعد فهمیدم ما اونجا نامحرمیم - گفت: «آقا کارتخوان نداریم. لطفا فقط پول نقد» گفتم: «آبجی! غلامپنجشیر تو محل ما جنس ناب افغانستان دلیور میکنه کارتخوان داره. تازه اخیرا با طالبان هم وارد مذاکره شده کارت بازرگانی بگیره، شما کارتخوان نداری؟» گفت: «من نمیدونم. لطفا بفرمایید»
🔸رفتیم از عابربانک پول بگیریم. سه نفر تو صف بودند. نفر اول یه جوونی بود که مدام زیر لب از شهر هزارسنگر آمل و کارهایی که تو این شهر کرده بود واسه خودش میگفت. آقا بابل مگه چشه که هی آملآمل میکنید؟ پولش رو گرفت و رفت. نفر بعد یه پیرزن بود. چند تا مشت زد به دستگاه و فرار کرد. به نفر جلوییم که یه جوون سیساله بود گفتم «چه کار کرد؟» گفت: «این نامردها کارشونه. مشت میزنن دستگاه قاطی کنه پول بده.» بعدش هم سرش رو تکون داد و رفت جلوی دستگاه. یه چکش از کیفش درآورد و محکم کوبید رو صفحه نمایشگر. بعد هم داد زد "زنده باد آزادی" و فرار کرد.
🔸برگشتم تو مطب و به خانم منشی گفتم: «شرمنده! بزرگوارِ خشونتپرهیزی دستگاه رو ترکوند. میشه کارت بکشم؟» گفت: «نه لطفا جنس بدید.» گفتم: «واسه خودت؟ شیطون بهت نمیخوره» گفت: «خجالت بکش آقا. منظورم کالاست.» گفتم: «من یه زمین برنج تو بابل دارم. پنج کیلو نیمدونه قبوله؟» گفت: «نه، ده کیلو، کشت دوم.» گفتم: «ای بابا کُشتی ما رو با این کشت دوم. من چهار کیلو کشت دوم گذاشتم واسه شهریه دانشگاه پسرم. بعدش هم مگه دکتر میخواد سرطان مغز استخوان درمان کنه؟ یه معاینه روده بزرگه دیگه!»
🔸خلاصه اون روز هر چه کردیم دکتر جان قبول نکرد ما رو معاینه کنه. این شد که رفتیم پیش یه طبیب علفی. البته مصرف نمیکنه، تجویز میکنه. همون اول کار تا رنگ رخ من رو دید گفت: «غلبه صفرا، پایه سودا» گفتم: «باهاش جمله بسازم؟» گفت: «نه پدر جان. پایهات سوداست ولی صفرات خیلی زده بالا. این کیسه رو بگیر هر شب با هم دم کن. هزینهاش هم میشه چهارصد هزار تومن» بعد یه کارتخوان گذاشت جلوم که روش نوشته بود: «خیاطی فریبا خانم» گفتم: «داداش شما ظاهر فریبندهای داری ولی بهت نمیخوره فریبا باشی» گفت: «از سنت خجالت بکش. فریبا خالمه.» گفتم: «داداش من به خاله شما چی کار دارم؟ من میگم علف میفروشی مالیاتش هم خودت بده. میدونی فریبا جان چند تا درز خشتک باید بدوزه تا این شکاف مالیاتی رو کاور کنه. بعدش هم غلام پنجشیر رو ببین. حرومترین لقمه ممکن رو میبره سر سفره ولی مالیاتش رو میده. تازه کارهای خیر هم میکنه ردش رو نزنن»
🔸این شد که بنده به عنوان یه شهروند نمونه و با اخلاق از طبیبی که مالیات نمیداد علف نگرفتم. علف خوب فقط ناصر گِرَس. هم مالیات میده و هم جنسش با کیفیته. ولی واقعا فرار مالیاتی کار کثیفیه. نکنید. به خصوص شما بنگاههای بزرگ!
#فرار_مالیاتی
#فساد
#علی_بهاری
@tanzac