کنکور
آقا این کنکور بد چیزیه. از شروع دبیرستان استرس دارن تا تموم شدن مقطع لیسانس. لامصب مثل افسردگی پس از زایمان میمونه. زاییدی، داری شیر میدی، پوشک عوض میکنی با قیمتی که هر بار خرابکاری بچه انگار تیریه تو قلب پدر ولی هم چنان استرس داری. حالا فکر کنم تو صف وام فرزندآوری هم باشی و یکهو اعلام کنن اعتبار تموم شد. ایشالا زایمان بعدی!
از اول انقلاب هم مسئولین دارن وعده میدن کنکور قراره حذف بشه. یعنی اگه هم زمان با شروع پروژه آزادراه تهران – شمال در ازای هر یک متر جاده، یه سوال از کنکور رو کم می کردن از 5 سال پیش با معدل میرفتن دانشگاه. قضیه حذف کنکور هم شده مثل خصوصی سازی استقلال و پرسپولیس. اصلا قانون داریم دربارهاش. قانون پایستگی باشگاه دولتی. هیچ وقت خصوصی نمیشه فقط از دولتی به دولت دیگه منتقل میشه. یعنی از زمانی که علی پروین با توصیهها و نصیحتهای اخلاقی و خانوادگی بین دو نیمه، گوش بازیکنها رو سرخ میکرد و بازی سه هیچ باخته رو پنج سه میبرد، قرار بوده پرسپولیس و استقلال رو واگذار کنن تا الان که دیگه نه پروین نصیحت میکنه، نه برهانی بازیکنه. تازه عادل هم از مدار خارج شده.
پایستگی کنکور باعث شده بچهها دیگه بهش عادت کنن و سعی کنن باهاش کنار بیان. استرس و فشار روانی کنکور طوریه که آته ایستها هم خداباور میشن و واجبات و محرمات که هیچ مستحبات و مکروهات رو هم رعایت میکنن. یعنی طرف تا دیروز موقع تعجب داد میزد: یا خاستگاه گونهها. الان میگه یا باب الحوائج ادرکنی. مثلا آرتین که تا دیروز ساعت 6 عصر با اکسش کافی شاپ بود و اسپرسو میخورد و واسه آینده یارو با پارتنر جدیدش آرزوی خوشبختی میکرد بعد از شروع شدن راند کنکور با کلاه میره دستشویی، اول پای چپ رو میذاره و شبها قبل خواب، زاد المعاد مرحوم مجلسی رو میخونه.
از یه هفته به کنکور هم با مامانش که تو خونه الهام جون صداش میکردند و البته دم کنکور به حکم حرمت مقام مادر، میشه حاج خانوم با هم میشینن تمام دعاهای مفاتیح رو از اول تا آخر دوره میکنن. یعنی شما حساب کن اولش تو روخونی افتتاح و ابوحمزه و کمیل و ندبه مشکل دارن ولی دم کنکور دیگه الهام جون از حفظ جوشن صغیر میخونه.
روز کنکور هم حاج خانوم و حاج آقا (همون بابا رامین منظورمه!) یکی یه دونه قرآن دست میگیرن و دم در وایمیستن و با ذکر صلوات و لعن بنی امیه و بنی عباس، آرتین جون رو راهی این امتحان سخت میکنن. آرتین هم که کلا تعطیله و این مدت منتظر دخالت خدا و وقوع معجزه بوده (هر چند اگه صالح نبی هم شتر از کوه در بیاره باز حریف ضریب هوشی عشق مامان نمیشه.) خلاصه میره تو جلسه و با دیدن اولین سوال، احساس میکنه وضوش ناخواسته باطل شد. بعد هم با خودش میگه "آب که از سر گذشت چه یه وجب چه دیگه جوری که شلوار باید عوض شه"خلاصه میگیره میخوابه طوری که گوش نشنوه و چشم نبینه و تا آخر کنکور، بطلان وضو رو تمدید میکنه. بعدش هم از جلسه میاد بیرون و قرار بعدی با اکس رو هماهنگ میکنه: ساعت 6 عصر، همون کافه همیشگی.
از آرتین که گذشت ولی شما به بچههاتون فشار نیارید. بذارید برن دنبال علاقهشون. دانشگاه رو هم در کنارش ادامه بدن!
#کنکور
#نظام_آموزشی_غلط
#علی_بهاری
@tanzac