eitaa logo
طنزک
371 دنبال‌کننده
363 عکس
122 ویدیو
3 فایل
محتوای کانال تولیدی است. از این که عضو می‌شوید، عضو می‌مانید و عضو می‌کنید ممنونیم. برای نقد و نظر، تبادل، پیشنهاد و انتقاد: @alibahari1373 نخستین پست کانال: https://eitaa.com/tanzac/1267
مشاهده در ایتا
دانلود
نقاشی که سوال‌های هنری می‌کرد هواپیما که روی زمین نشست، مستقیم تاکسی گرفت و رفت به گذر نجاری‌های نیوجرسی، پیش اوس مایکل واسه خرید میز کار. مایکل نجار بهش گفت: «داداش! این رو ببری پشیمون نمیشی. من واسه خواهر خودم کریستانا از همین بردم، موقع ختنه‌سورون رابرت‌شون. هفته دیگه ختنه‌سورون پسر خود رابرته ولی اون میزه هنوز داره کار می‌کنه.» مشتری هم به اوس مایکل اعتماد کرد و میز رو خرید ۳۸ دلار. ولی روی اون میز چند میلیون دلار کار کرد. احتمالا اوس مایکل الان تغییر شغل داده و سر چهار راه جان اف کندی، ریال می‌فروشه. می‌دونید دارم درباره کی صحبت می‌کنم؟ میگم خدمت‌تون. در یکی از شب‌های سرد بهمن ۱۳۰۸، در اصفهان بچه‌ای متولد شد که اسمش رو گذاشتند: محمود! البته مردم ایران خیلی از محمود – چه شاه باشه چه دکتر – خاطره خوبی ندارند ولی این محمود فرق می‌کنه. پدر محمود، تاجر و طراح فرش بود البته نه از اینها که موکت دم دستشویی رو به اسم فرش پذیرایی به خلق الله قالب … ببخشید پرزنت می‌کنن. شاید همین حرفه پدر بود که باعث شد محمود از بچگی دنبال طرح و رنگ و نقاشی باشه. محمود بچه‌ای درون‌گرا بود و سعی می‌کرد اوقات فراغت خودش رو در تنهایی بگذرونه. مثلا وقتی رفقاش داشتند با دمپایی تو کله هم می‌زدند تو اتاق خونه‌شون نقاشی می‌کرد و سرش گرم کاغذ و مدادهاش بود. نهایتا وسط‌هاش یه لیوان دوغ می‌خورد و دوباره برمی‌گشت سر دفتر نقاشی. چشم آقا محمود همش دنبال گچ‌بری و طراحی‌های مختلف ساختمان‌ها بود و به جای این که از باباش بپرسه: «بابا! چی شد نسل شما تو مشروطه انقلاب کرد؟ آب کم بود یا نون؟» از جنس و طراحی آثار هنری مختلف می‌پرسید. محمود خان تو ۲۱ سالگی سوار بر طیاره شد و به اروپا رفت تا با هنر نقاشی فرنگی‌ها از نزدیک آشنا بشه و چون عزمش جدی بود هفت سال تو وین موند. این وین همیشه هنرپرور بوده. حالا گاهی مینیاتور، گاهی مذاکره. وقتی دید کلاس‌های هنری خیلی فایده نداره و اگر چه قیافه استادهاش مثل مکرونه ولی اخلاق‌شون به معمر قذافی گفته زکی، تصمیم گرفت یه سر همه موزه‌های اروپا رو ببینه. از گورکی روسیه و پرادو اسپانیا شروع کرد تا مردان مسلح هلند و لوِر، لوَر، لوُّر، لوووُؤُ پاریس. احتمالا تا الان فهمیدید این محمود خانی که میگیم منظور استاد عالی‌جناب، محمود فرشچیانه. یعنی همون نقاش مشهوری که آثار معروفی مثل عصر عاشورا رو خلق کرده. ترکیب هنر متعهد با اعتقادات عمیق شیعی که تو ذهن هر ایرانی یه تصویر از خودش به جا گذاشته. البته عصر عاشورا تنها اثر معروف ایشون نیست. محمود خان فرشچیان در هجده سالگی یعنی تو همون سنی که خیلی‌ها پیام فوروارد می‌کنن و ممبر فیک می‌گیرن تا یه لقمه حروم ببرند سر میز فست فودشون، تابلوی «دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند» رو خلق کرده. حالا به اون جماعت ممبر اَدکُن اگه بگی معنی کن میگن: «خوب دوش که منظور دوش حمومه. احتمالا ملائک هم اسم تعمیرکار تاسیساته. آره دیگه حافظ نصف شبی لولش چکه می‌کرده این شعر رو گفته.» استاد محمود فرشچیان علاوه بر عصر عاشورا و دوش دیدم، آثار مهم دیگه‌ای هم خلق کرده. در سال ۷۲، ضریح جدید آقا امام رضا و در سال ۸۷، ضریح آقا امام حسین رو طراحی کرد. خوش به حالش. خدا بهش برکت بده. لینک همین یادداشت در سایت دفتر طنز حوزه هنری: https://b2n.ir/x40529 @tanzac
چِلا اون اَ من بِهتَله؟ نُمُخواااام. @tanzac
اگه ناموس کفتار کار نکرد دیگه مجبوریم بریم سراغ خواهر گرگ. اگه اون هم نشد فقط پلنگ داف! @tanzac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بایدن: نیمی از زنان دولت من، زن هستند. جواد خیابانی: خلیج فارس آب نیست، خاکه. @tanzac
این اگه ایران بود نهایتا تو گذرخان قم داشت فلفل و ادویه می‌فروخت، ولی الان فرمانده ارتش بحرینه و ما رو تهدید هم می‌کنه! @tanzac
ببخشید واسه امر خیر مزاحم شدم. @tanzac
از پانصد هزار شغلی که ایجاد شده چندتاش اینجاست. @tanzac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر استاد شجریان و ربنایش نیست، استاد هَرَسیان و ربنایش هست. مومنان روزه‌دار با شنیدن این آوای آسمانی، هرس خواهند شد. @tanzac
وقتی حضرت نوح رفته بود وضو بگیره. @tanzac
فرار مالیاتی 🔶 امروز می‌خوایم درباره فرار مالیاتی صحبت کنیم. فرار مالیاتی یعنی طرف یه لبنیاتی داره تو جنوب تورغوزآباد که کلا روزی ده لیتر شیر می‌فروشه. بگذریم از این که فقط پنج لیترش محصول تلاش‌های ستودنی گاو ماده است، ولی سر سال که میشه میگن واحد شما تجاری‌ه. یعنی مردم بهش میگن «ماست‌بندی اصغر» ولی تو فرم می‌زنن «هلدینگ گاومال» یَک مالیاتی بهش می‌بندن که اون گاو ماده که سهله، اگه همسر و گوساله‌ها هم با هم فعل دادن رو – منظور تولید شیر هست – صرف کنند از پس هزینه‌اش برنمیان. بعد همون مامور محترم مالیات وقتی میره کارخونه خودروسازی بعد از خوردن یه چایی تو دفتر مدیر و آشنا شدن با اهمیت صنعت راهبردی ساخت پراید، میگه: «نه خدایی این‌ها سپر محکم سنگ‌های تحریم‌اند» داداش این‌ها بیشتر بشقاب میوه‌خوری‌اند. سنگ تحریم واسه ما صخره کوهستانه، واسه این‌ها باقلوای کرمونه. بعد هم سوار خودروی شاسی‌بلند صفرش میشه و میره به واحد تجاری بعدی سر بزنه. 🔶 اما فرار مالیاتی متاسفانه در کشور ما دچار بدفهمی شده. یعنی مامور میره در مغازه و انتظار داره طرف هر چی داره و نداره بریزه کف دستش. آقا همه چیز رو که نباید گفت. مثلا پارسال واسه خانم یه سرویس طلا گرفته چشم‌های جاریش دربیاد و امسال به سه برابر قیمت فروخته. این که مالیات نداره. تورمه دیگه، تورم هم بخشی از اقتصاده. حالا ممکنه شما بگی مالیات هم بخشی از اقتصاده. این با اون فرق می‌کنه. الان مثلا بنده شلوار دارم؟ چه سوالیه! تو حمام که طنز نمی‌نویسم. خب شلوار هم فاق داره و هم پاچه. شما پاچه یه خدمت‌گزار رو بگیر بخارون. بعد چند وقت خودت هم خدمت‌گزار میشی. حالا اگه تونستی فاقش رو بخارون. محافظاش چنان می‌خاروننت که کلمه خاروندن بشنوی، خارش بگیری. 🔶 متاسفانه فرار مالیاتی در کشور ما تازگی‌ها چنان سنگین شده که مسئولان می‌خوان از اموات هم مالیات بگیرن. به این صورت که اگه میت قبر بر خیابون داشته باشه، ویو درخت، دو طبقه، همسایه مومنین و مومنات باید دو برابر قبرهای عادی مالیات بده. خب داداش این طوری باشه ملت ترجیح میدن منافق بمیرن. دیندارها تو این دنیا کم فحش خوردند حداقل تو مالیات تخفیف بدید بشوره ببره. والا به خدا. لینک همین یادداشت در سایت دفتر طنز حوزه هنری: http://dtnz.ir/?p=317326
رئیس سازمان پژوهش‌های علمی و صنعتی ایران: در حال ساخت ماهواره آیات با هدف پیش‌بینی زلزله هستیم. پی‌نوشت: اسمش هم بذارید مرتعاش! @tanzac
تعارف نکن آبجی. یه قلاده بنداز گردنش بگو روزی ده بار پارس کنه واست. @tanzac
از خرس ولنتاین تا خرمای ذی‌الحجه 🔶 من، محسن فراهانی، سوگند یاد می‌کنم که در تمام طول زندگی پربرکتم، هرگز روز را به رسمیت نمی‌شناختم. حتا اگر خواستگاری می‌رفتم یا جلسه آشنایی‌ای شرکت می‌کردم، اولین سوالم بعد از پرسش در مورد میزان اعتقاد به ولایت مطلقه مقام معظم رهبری، سوال در مورد این بود که آیا شما ولنتاین و این قرتی بازی‌ها را قبول دارید یا خیر؟ اگر قبول داشت که درجا بای فور اور می‌کردم. اگر نداشت تازه می‌رفتم برای سوال بعدی که اعتقاد به رجعت بود. 🔶 اما نمی‌دانم در این مورد آخری که منجر به ازدواجم شد، ذوق زده شده بودم؟ عشق کور و کرم کرده بود؟ نمی‌دانم چه شد که فراموش کردم این سوال مهم را بپرسم و بعد از پرسش در مورد میزان اعتقاد به ولایت مطلقه مقام معظم رهبری یک راست رفتیم سر انتخاب اسم فرزندان‌مان که شدند آقا بیوک و جوآنا خانم. اسم‌های تورج و نیکولا و صفدر و اسکارلت هم رزرو شدند. 🔶 حالا همسر محترمه کلید کردند که من کادوی ولنتاین می‌خواهم. هرچه می‌گویم همسر عزیزم این رسم‌ها مال بلاد غرب وحشی است به خرجش نمی‌رود که نمی‌رود. می‌گوید پس هدیه سپندارمذگان می‌خواهم. می‌گویم عزیزم ما یک خانواده مذهبی هستیم و هرچه داریم از حب حسین و مسیر کربلا داریم. این رسم‌ها مال دوران طاغوت و غیراسلامی است. می‌گوید پس چرا به مناسبت لیلة‌الاحبک یا همان ذی‌الحجه مذگان چیزی برایم نخریدی؟ . 🔶 خلاصه امشب باید بروم هدیه اسلامیزه شده‌ی ولنتاین را بخرم. به جای خرس گامبالوی قرمز ولنتاین، یک عروسک شیر تعزیه می‌خرم. از آنها که فشارش بدهی بگوید: یا لثارات‌الحسین. به جای قلب نرمالوی قرمز هم کتاب یادت باشد و ریحانه بهشتی را می‌خرم. به جای ادکلن کالوین کلین هم ۱۰۰ گرم عطر تی‌رُز می‌خرم طوری که در جعبه را باز کنی، بوی حرم فضا را پر کند و ناخودآگاه بلند بگویی: آمده‌ام ای شاه پناهم بده. به جای شکلات و کیت‌کت هم از خرمای خاصویی اعلا استفاده می‌کنم. به جای ماگ و قهوه هم مای بارد می‌خرم. به جای جملات انگیزشی یا عاشقانه‌ای که داخل این بطری‌های شیشه‌ای می‌گذارند و مثلا می‌نویسند: برو به سوی عشق، می‌نویسم: حرک زائر. روی جعبه هم می‌نویسم: همسر عزیزم روز عشق بر تو مبارک. از طرف شوهرت محسن، فرزندانت بیوک و جوآنا و در صورت توان تورج و نیکولا و صفدر و اسکارلت. خلاص @tanzac
رئیس جمهور محترم: حتما تورم را کنترل و شرایط را بهتر می‌کنیم. پی نوشت: اگه صبح‌ها نون هم بگیرید دیگه عالیه! @tanzac
تصور من وقتی زنم میگه "تو دستشویی حیوون هست. می‌ترسم" @tanzac
وقتی معلم صدام می‌کرد بیا برگه‌ات رو بگیر @tanzac
به زودی با بحران شوهرعمه‌های زندانی مواجه خواهیم شد. @tanzac
وقتی پسره میگه بذار لباس بپوشم و مامانه میگه نه "همین خوبه. یه سلام میدیم" @tanzac
هم‌بند حجت خدا! یکی از دوستانم چند سال پیش به خاطر پخش شب‌نامه علیه رئیس مجلس وقت، به زندان افتاد. بگذریم از این که یک ماه در حبس بود و وقتی برگشت دو سال خاطره تعریف می‌کرد. بقیه ماجرا را از زبان خودش بشنوید: در زندان با یک امام زمان هم‌بند بودیم! با او در حیاط والیبال بازی می‌کردیم و در بوفه ساندویچ می‌خوردیم. یک روز سر ادعای امامتش شرط‌بندی کردیم. تصمیم گرفتیم یک کار خارق العاده در نظر بگیریم که اگر توانست انجام دهد به او ایمان بیاورم و برایش یک سوسیس‌بندری از بوفه بگیرم و اگر نتوانست او برایم یک همبرگر دستی بگیرد و بی‌خیال ادعاهایش شود. گفت: «من می‌تونم پیش‌بینی کنم غذای امروز چیه؟» گفتم: «خوب چیه؟» گفت: «ماهی سرخ‌کرده با خرما و نون محلی.» گفتم: «داداش اون غذای زندان زاویرا بود و یوسف پیغمبر هم زندانیش بود. اینجا لنگرود قمه و تو داری آب خنک می‌خوری!» گفت: «تو کاری نداشته باش به این کارها. امشب غذا ماهی و خرما و نون محلیه.» گفتم: «خدا کنه. من که خسته شدم از سیب‌زمینی آب‌پز و تخم‌مرغ آشغال» نفس عمیقی کشید و گوشه زندان افتاد به خاک. سر به سجده گذاشت و شروع کرد به مناجات. اشک می‌ریخت و ضجه می‌زد ... @tanzac
می‌شنیدم چه می‌گوید: «خدایا تو رو به حرمت اجداد طاهرینم، تو رو به قداست نبی مکرم اجازه نده این نامردها که من رو مظلومانه زندانی کردن جلوی بیدار شدن این جوون رو بگیرن. خدایا نور هدایتت رو بر قلب پاک این جوون بتابون و این کمترین رو سربلند کن. برحمتک یا ارحم الراحمین» از سجده بلند شد تمام صورتش خیس اشک بود. تحت تاثیر قرار گرفتم. لحظه‌ای در دلم گفتم: «نکنه حق با این باشه. نکنه تا الان درباره‌اش خطا می‌کردم.» متوجه تردید من شد. شال سبزش رو بست به دور کمر و گفت: «نگران نباش. ما اهل بیت بخشنده‌ایم. کسی خطا بکنه دستش رو می‌گیریم و به روش نمیاریم.» گفتم: «خدا حفظ‌تون کنه و به من بصیرت بده.» تا موقع شام، در استرس بودم و نگرانی. نکند در این ایام حرمت حجت خدا را زیر پا گذاشته باشم. بالاخره استرس تمام شد و چشم بصیرتم باز. شام را آوردند: املت گوجه با پیاز! @tanzac