نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب واژه گون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد
#مقبل_کاشانی
🆔 @tanzyf ♨️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️ راحله: کجا رفتی و چه دیدی؟ بگو عبدالله حقیقت را چگونه یافتی؟
عبدالله: من حقیقت را در زنجیر دیده ام. من حقیقت را پاره پاره بر خاک دیده ام. من حقیقت را بر سر نیزه دیده ام..
#دیالوگ
#روز_واقعه
🆔 @tanzyf ♨️
مختار:توچرا از قافله عشق جامانده ای کیان؟
کیان:راه گم کردم ابواسحاق....
مختار:راه بلدی چون تو که راه گم کند،نابلدان راچه گناه؟
کیان:راه را بسته بودند،ازبیراهه رفتم،هر چه تاختم مقصد را نیافتم،وقتی به نینوا رسیدم خورشید برنیزه بود.
مختار:شرط عشق جنون است،ماکه ماندیم مجنون نبودیم...
#دیالوگ
#مختارنامه
🆔 @tanzyf ♨️
سیدرضا میگفت فرق صبر و حلم توی همین است، صبر مال وقتی است که تو دچار یک امتحان بشوی که هیچ کاری از دستت برنیاید. اینجا را اگر تحمل کنی، میشوی صبور!
ولی حلم مال وقتی است که میتوانی بزنی زیر میز، میتوانی کافه را به هم بریزی. میتوانی حقت را بگیری، ولی به دلیل و مصلحتی زبان ببندی و خشم مقدس بپیچد توی حنجرهات غمباد شود بعد شبها بروی سرت را توی چاه بکنی و حرف بزنی و بعد کلمههایت را دفن کنی.
سیدرضا میگفت:
«حلیم علی است و صبور زینب.»
📚از #کتاب خال سیاه عربی |
نوشتهٔ
#حامد_عسکری
🆔 @tanzyf ♨️
49569Mah E Ghabileh (Mehdi Yaghmaie).mp3
2.19M
کوزه ها را پر از سراب کنید
همهٔ بچه ها را خواب کنید
تشنه ها از قرق زدن بیرون
تا سرهاشونو زیر آب کنید
خبر آوردند از لب دریا
آب ماه قبیله را برده
آب تنها از عمق اقیانوس
دوتا دست بریده آورده
خبر آوردند از لب دریا
همهٔ چشمه ها را سوزوندن
تیغ های برهنه تو ساحل
دستِ ماه قبیله را خواندند
عاشقا از غروب بی وقفه
عطشِ شام آخرو دارند
بعد یک عمر عاشقی ،امشب
سر راحت رو نیزه میذارند
#ماه_قبیله
#مهدی_یغمایی
🆔 @tanzyf ♨️