الان موساد داره با خودش میگه اگه بهجای تلاش برای خرابکاری گسترده توی صنعت موشکیشون، گفته بودم «مرگ بر اسرائیل» روی موشکها رو پاک کنن، کمتر ضایع میشدم.
🔺فاطمه بوجار🔺
طنزیم| @tanzym_ir
یکی از فانتزیهام اینه از مرز که رد شدم، «من ایرانم و تو عراقی، چه فراقی، چه فراقی» رو با اسپیکر پخش کنم و برم.
🔺محمدحسین صادقی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
هدایت شده از مزاح الدین
عربی در سفر ۴
در عراق چگونه عربی صحبت نکنیم
شمسة: خورشید خانم؛ آفتابه.
مثال:
أنا اُریدُ فی المُستَراح و الشَمسِة ما مُوجود، ماذا تُراب اُریزُ علی رأسی: من در مستراح قضاء حاجت کردم و آفتابه نبود. چه خاکی توی سرم بریزم؟
🔸محمدحسین علیان🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
طنزیم
یکی از فانتزیهام اینه از مرز که رد شدم، «من ایرانم و تو عراقی، چه فراقی، چه فراقی» رو با اسپیکر پخش
یکی دیگه از فانتزیهام اینه که زیر ایوان طلای امام علی (ع) با خودم بخونم «منو زیر ایوونت راه بده، یه نجف امشب به ما بده، بعدشم یه کربلا بده».
🔺محمدحسین صادقی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
«اشتها» چیست؟
موجودی مرموز در وجود ما که عامل خوشحالی جاری ماست.
🔺سوده پاکاری🔺
طنزیم| @tanzym_ir
طنزیم
یکی دیگه از فانتزیهام اینه که زیر ایوان طلای امام علی (ع) با خودم بخونم «منو زیر ایوونت راه بده، یه
یکی دیگه از فانتزیهام اینه که وقتی رسیدم کربلا و گنبد رو دیدم با خودم بخونم «به تو از دور سلام، به سلیمان جهان از طرف مور سلام».
🔺محمدحسین صادقی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
یکی از منابع آگاه مستقر در پاگرد پلههای طبقه سوم ساختمان آموزشوپرورش فرانسه گفت: «اینکه وزیر ما گفتهاست دختران مسلمان اجازه ندارند در مدارس فرانسه عبای اسلامی بپوشند به این دلیل است که عبا یک لباس مردانه است و حتی مسی هم این لباس را میپوشد. این قانون به این جهت است که آزادی مردان رعایت شود، وگرنه در فرانسه که همهچیز آزاد است.»
🔺علی پرتوی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
هدایت شده از مزاح الدین
#پویش_خاطرات_اربعین
بفرمایید سالاد!
هشت سال پیش که اولین بارم بود سفر اربعین میرفتم؛ آدم به شدت پاستوریزه و هموژنیزه و مِن حیثالمجموع مسخرهای بودم. صبح که از مرز ایران رد شدیم وارد یه بیابون بیآب و علف شدیم. اون موقع من خیلی گشنهم بود. رفتیم و رفتیم تا به یه کامیون رسیدیم. گفتن در شرایط فعلی تنها وسیلهی حمل و نقل همینه... بریزید بالا! مام ریختیم بالا!!!
و من هنوز گشنهم بود.
رفتیم و رفتیم تا اینکه یهو کامیونه وایساد... گفتیم رسیدیم؟ گفتن نه! اینجا موکبه، راننده نگه داشته که پذیرایی شین، بعد ادامه میده. من که دیدم اونجا بیابونه و پر از خاک و خُله گفتم: اوااا!! من اینجا چیزی نمیخورم. اینجا آلودهس. بهداشت رعایت نشده و از این حرفا.
و هنوز گشنهم بود...
دوباره راه افتادیم تا اینکه به یه روستا رسیدیم که الان اسمش یادم نیست. اونجا از کامیون پیاده شدیم و سوار وَن شدیم. اونجام موکبها مشغول پذیرایی بودن و من باز ایش ایش کردم و چیزی نخوردم و دنبال نشان سیب سلامت و علامت استاندارد میگشتم.
و هنوز گشنهم بود.
با وَن حرکت کردیم و من توی راه خوابم برد. از شدت گشنگی خوابِ یه مهمونی رو دیدم که توش داشتن پذیرایی میکردن. یه نفر یه ظرف سالاد گرفته بود جلوم و هِی تعارف میکرد : بفرمایید سالاد... سالاد ... سالاد... بفرمایید سالاد.
یهو همسرم صدام کرد و بیدار شدم. دیدم غروب شده و راننده نگه داشته برای نماز و هِی داد میزنه صالات صالات... بفرمایید صالات (همون صلوه بود که با لهجه میگفت)
هنوزم که هنوزه سالاد میبینم یاد نماز میفتم.
🔸لیلا تندرو🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
طنزیم
#پویش_خاطرات_اربعین بفرمایید سالاد! هشت سال پیش که اولین بارم بود سفر اربعین میرفتم؛ آدم به شدت پا
🔶 با جستوجوی هشتگ #پویش_خاطرات_اربعین میتونین همهی خاطرات پویش اربعین رو از کانال مزاحالدین بخونین:
🔹 @mezahoddin
یهشبدرمیون برنامه پارتی و دوردور داری، بعد میآی استوری میذاری:
«از غصهی تاراج وطن پیر شدیم...»
دستهی «ط» وطن به کمرت بزنه کذاب!
🔺ثمین سلیمانینژاد🔺
طنزیم| @tanzym_ir
عجب دنیای بیرحمی شده...
تو به فکر خرابنشدن هیکل اعضای خانوادهای، ولی بهت انگ پُرخوری میزنن.
🔺زهرا جاودانی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
اگه مبارزهکردن رو ایام هفته در نظر بگیری،
براندازهای جمهوریاسلامی تعطیلن.
🔺عارفه زراعتی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
طنزیم
یکی دیگه از فانتزیهام اینه که وقتی رسیدم کربلا و گنبد رو دیدم با خودم بخونم «به تو از دور سلام، به
یکی دیگه از فانتزیهام اینه که توی مسیر با خودم بخونم «جاده به جاده، پای پیاده/ جا موندم اما، زائر زیاده».
🔺محمدحسین صادقی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
ترجمه: خون در برابر خون. ایران تقاص خواهد داد!
ای بابا! ببینین خودتون هی میخواین کمتر از ۲۵ سال بشه ها...
🔺فاطمه بوجار🔺
طنزیم| @tanzym_ir
فراخوان فقط اونجاش که اونهایی که بهخاطر بارندگی نمیآن توی خیابون، میخوان حکومتِ اونهایی رو که توی هوای ۵۰درجه میرن پیادهروی اربعین، براندازی کنن.
🔺زهرا جاودانی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
هدایت شده از مزاح الدین
عربی در سفر ۵
در عراق چگونه عربی صحبت نکنیم
دَواءُ الإحتِراق المُعَرَّق: پماد برای عرقسوز.
مثال:
حاجی! أنا إحتِرِاق شَدید ما بَین رِجلی. أنا اُرید الدواءُ الاحتراق المعرَّق: داداش بدجور عرقسوز شدم. یک پماد برای عرق سوز شدن میخواستم.
🔸محمدحسین علیان🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
طنزیم تاریخ
آیا انگلیسیها پوشک میبندند؟
رئیسعلی دلواری - دلاوری نه، دِلواری - یکجوری متولد شد که جوانیاش افتاد در مشروطیت. رئیسعلی جوان بسیار خوبی بود؛ چیزی در مایههای نجمالدین شریعتی خودمان.
اولِ جنگ جهانی اول روسها از شمال و انگلیسیها از جنوب مثل یک حیوان زباننفهم - با عرض پوزش از محضر حیوان موردنظر - سرشان را میاندازند پایین، میآیند داخل خاک ایران.
بوشهر برای انگلیس مهم بود؛ چون این عثمانی بینمک یکهو خودش را انداخت وسط جنگ و گفت: «منم بازی.» از طرفی از بد جغرافیا، بصرهی آنها با خوزستان ما هممرز بود و همین باعث میشد منافع نفتی خوزستان که انگلیس امتیاز بهرهبرداری(۱) از آن را داشت، در خطر بیفتد و کلاً این بوشهر شده بود لانهی زنبور؛ زنبورهایی که مدام میخواستند انگلیسیها را نیش بزنند. بنابراین عقل استعمارگر انگلیسی حکم میکرد که این بندر را بگیرند.
نیروهای انگلیس بوشهر را اشغال کردند. بعد تصمیم گرفتند ناحیه دِلوار را بگیرند. البته قبل از این هم چندباری میخواستند آنجا را بگیرند، ولی مردم زده بودند دهنمَهَنشان را پُر از خون کرده بودند.
رئیسعلی بههمراه دوتا از خانهای دیگر تنگستان تصمیم گرفتند حساب انگلیسیها را بگذارند کف دستشان.
قیام آغاز شد و باز دهنمَهن نیروهای متجاوز انگلیسی پُر از خون شد و خیلیهایشان از شدت خونریزی سَقَط(۲) شدند.
انگلیسیها دیدند نه، کار دارد بیخ پیدا میکند. به همین خاطر تصمیم گرفتند یک حرکتی بزنند. یعنی یکی را پیدا کنند و بهصورت ۵۰-۵۰ یک قتلی را انجام دهند؛ برنامه از انگلیس، کار از او.
یک شب در هنگام شبیخون دلواریها به دشمن، با نقشه «هربرت چیکویس» کنسول(۳) انگلیس در بوشهر، یکی از همراهان خائن رئیسعلی که دید او خیلی خسته شده ازبس دهن انگلیس را صاف کردهاست و انگلیسیهای طفلکی هم گناه دارند، ۱۲ شهریور سال ۱۲۹۴ از پشت سر به او شلیک کرد و رئیسعلی رفت پیش خدا.
البته جنبش ضدانگلیسی جنوب ایران تا چندین سال بعد هم ادامه یافت.
رئیسعلی نماد مبارزه با استعمار است و انگلیسیها هر موقع میخواهند اسمش را بیاورند، اول پوشک میبندند.
______________
(۱) میپرسید خودمان چلاغ بودیم که انگلیس میآمد از همهچیزمان بهرهبرداری میکرد؟ باید بگویم که بله، چلاغ بودیم؛ یعنی دولت چلاغی داشتیم.
(۲) چی؟ سقط را برای حیوان زباننفهم بهکار میبرند؟ خوب گفتم که اینها هم مثل حیوان زباننفهم آمده بودند توی خانهی ما.
(۳) هرچند انگلیسیها همیشه با ما بازی کردند، ولی این کنسول، آن کنسول بازی نیست. این یعنی نماینده سیاسی یک دولت در یک کشور دیگر.
🔺فاطمه بوجار🔺
طنزیم| @tanzym_ir
طنزیم
یکی دیگه از فانتزیهام اینه که توی مسیر با خودم بخونم «جاده به جاده، پای پیاده/ جا موندم اما، زائر ز
یکی دیگه از فانتزیهام اینه که داخل حرم بخونم «آه حسرت، تو سینهمه، میباره چشام برای غمت/ این غم کم نیست، ندارم آقا، لیاقتشو بیام حرمت».
🔺محمدحسین صادقی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
💡 طنزیم روانشناسی
از صدّامِ درونم پرسیدم بهنظر خودت ایرادت چیه؟!
گفت: «اینکه یهکم جلوی موهام داره خلوت میشه.»
🔺زهرا جاودانی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
زیارت.mp3
84.2K
منم همینطور
منم همینطور آقای بنیفاطمه.
🔺فاطمه بوجار🔺
طنزیم| @tanzym_ir
این که بگن مصی علینژاد دنبال آزادی زنانه، مثل این میمونه که بگن شیطان دنبال هدایت بشره.
🔺عارفه زراعتی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
غمگینم؛
مثل کسی که یادش رفته بود تیک انتشار عمومی وضعیت برنامه بله رو بزنه و خطاب به خانمش نوشت: «عمود ۴۲۹ هم کباب میدن، هم ماساژ خوبی داره. از دستش نده عزیزم.»
🔺محمدحسین صادقی🔺
طنزیم| @tanzym_ir