eitaa logo
🌹دهکلانی🌹
197 دنبال‌کننده
412 عکس
201 ویدیو
1 فایل
بیان معارف اسلامی، جبهه مقاومت؛ مسائل سیاسی جهانی و منطقه‌؛ شهید و شهادت گاهاً همراه با چاشنی طنز
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیز همراهم سلام! «مُحرَّم بی‌حاج قاسم» دل «شکسته» بودیم هوای چشامون «بارونی» بود «ابرهای» بُغض و دل «تنگی» و فراق حاج«قاسم» جبهه‌ها، در آسمان «دل»مان «سایه‌ای» سیاه انداخته بود. کرونای «بی‌حیا» از «راه» رسید. برخورد کرد با ماه «قتلِ» امام سرجدای‌مان. حسینیه‌ها را «بستند». دیگر «خسته‌ام»، می‌خواهم «غزلی» از عمرم را، در زیر «قُبِّه» استجابتِ همه دعاهای عالَم بنویسم. روضه دو «بیتی» بی‌نظیرِ «بین‌الحرمین» بخوانم. علم «عروض» را بی‌خیال شوم. با «آرایه‌‌ها» قهر کنم. بانثری «ساده» بنویسم: «امام» سرجدای من! من، عاشقِ «رباعی» امُّ‌البنینم. دلم در کربلای «عاشقی» عباس «وفا» یا همان «علمدارِ» بی‌«دست» توست. دیگر دست «خودم» نیست «بُریده‌ام». به یاد دستِ «جدا» شده «قوی‌ترین» ژنرالِ ارتش‌های «جهان»، سربازِ «عارف» و همه «شهدا» و رزمندگان «۸»سال حماسه و «شرف»، چند روز باقی مانده تا «عاشورای» عبرت‌ها را، می‌خواهم: «عاشقی» کنم با نوشتن در «مورد» علمدارِ «عاشق» کربلا؛ وجود نازنین قمرِ «مُنیرِ» بنی‌هاشم، ابوالفضل العباس.. «» ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «سقَّای ادب» «۱» من «علمدارِ» کربلایم. می‌خواهم: کربلا را برایتان «بسُرایم»؟ کربلا نقطه «پرگار» آفرینش است. شمع جمعِ «خلقت» در کربلا «عزادار» گشت. «عرشیان» درکربلا «رخت» عزا به تن کردند. بیشتر، از «کربلا» برایتان بگویم... از «شیرین» کاری اصغر. «تشنه» بود؛ آب می‌خواست. چیز «دیگری» طلب نداشت. با هیچ کس «جنگ» نداشت. «شش» ماهش بود. «فریاد» نمی‌زد. فقط «لب» باز می‌کرد. گاهی که آرام می‌شد؛ «زمزمه» کودکانه‌اش، اهل «حرم» را به گریه می‌آورد. هم‌بازی «رقیه» بود. «گریه» می‌کرد که ای مُدِّعیان اسلام! من «تشنه» هستم. چرا «آب» را بر «ما» بستید؟ طفلکی توان جنباندن «پلک» خود را هم نداشت. تشنگی امانش را بُرید. گلویش خشک شده بود. از «اصغر» شش ماهه بیشتر برای‌تان می‌گویم. ادامه دارد... ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «سقَّای ادب» «۲» من «آب»آورِ خیمه‌هایم! «اصغرم» گلویش خشک شده بود. از رباب «شیر» طلب می‌کرد. «فریاد» کودکانه او، فقط برای رفع «عطش» بود. آسمان را «نگاه» می‌کرد؛ امّا چشمانش «سیاهی» میرفت. کی دیده بچه‌ای «آب» بخواهد، آب را از «دستش» بگیرند؟ خدا برا هیچ «مادری» نیاورد، تشنگی «بچه‌»اش ببیند؛ امّا نتواند «آب» به او بدهد. مامان «رباب»؛ «شیر زن» باادب! تو که «حسینت» عاشقت بود. می‌فرمود: «من خانه‌ای که در آن رباب باشد را دوست دارم» چرا شیر به «اصغر» نمیدهی؟ رباب هم «تشنه» بود؛ شیری نبود تا اصغرش «کام» گیرد و دلبند «رباب» آرام گیرد. «انسانیَّت» را کوفیان «چال» کرده بودند. «غیرت» را در «نامردی» به تماشا نشسته بودند. ادامه دارد... ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «سقَّای ادب» «۳» علمدار کربلایم... اصغرم «فریادِ» عطش عطش سر می‌داد. «گوشی» برای شنیدن نبود. من به خیمه‌ها «نگاه» می‌کردم. به دور ارادتِ «زینب» می‌گشتم. چشمان بابام علی «مرتضی» می‌دیدم. که چشمان یادگار کوثر «خلقت» متوجه حسینِ «زهرا» بود. برای من «سخت» بود، دیدن تنهایی برادر و نگاه‌های خواهر... من «آب»آورِ خیمه‌ها بودم. زخم «گلوی» اصغر را می‌دیدم، زیاد گریه کرده بود. آب می‌خواست. تشنه بود. «عبَّاس» بودم. می‌سوختم از تشنگی «علی»! اصغرم منو صدا می‌زد «عمو»! تو «آب» نداری برایم بیاوری؟ مامان رباب «شیر» هم به من نمی‌دهد. آخه عمو، تشنه‌ام آب می‌خواهم. ادامه دارد... ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «سقَّای ادب» «۴» من «آب»آور خیمه‌ها بودم. اصغرم منو صدا می‌زد: آخه «عمو»، تشنه‌ام آب می‌خواهم. باب الحوائج بودم، «صدایش» را می‌شنیدم آب می‌خواست؛ امّا «مولای» من «تنها» بود. خیمه‌ها نگهبان می‌خواست. از هر سو «احاطه» کرده بودند. شمر «نعره» میزد. دختران به گوشه خیمه «پناه» می‌برند. بچه‌ها «بازی» نمی‌کردند. «دشت» بزرگ را برای بچه‌ها بستند؛ فقط آب را نبستند، همه «زمین» را بستند. نگاه‌های «قشنگ» بچه‌ها، به سیِّد و «مولامون» دیدن داشت. چشمان «رقیه»، به دنبال پدر بود فقط نگاه میکرد که بابا، به طرف دشمن نرود. سئوال میکرد بابا! چرا عمه گلویت را می‌بوسید؟ امام «من» تنها بود؛ اجازه میدان «نمی‌داد». ادامه دارد... ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «سقَّای ادب» «۵» آب«آور» خیمه‌ها بودم. امام من «تنها» بود. اجازه «میدان» نمی‌داد. صدای گریه «اصغر» عرشیان را وادار به اعتراض نمود. «ملائک» فوج فوج به «کربلا» می‌آمدند. امان «عبّاس» بُریده شد. خدمت «مولا» و جان خود، «حسین» رفتم. اجازه میدان طلبیدم. فرمود: عباس «من»! میدان «نرو»! صبح تا حالا «ناله» اصغر کبابم کرده است. «رُباب» سر به زیر می‌اندازد؛ هیچ به من نمی‌گوید. عباس من! برای آبرسانی به گلوی «خشک» اصغر، راهی میدان شو.! عباس «ادب» بودم. غیرت کجایی؟ دین را «ملعبه» دست خویش قرار دادند. پسر «زهرا»، جگر گوشه «پیامبر» در بیابانی «پناه» آورده است. «آب» را بر او بستند. اصغرش «تشنه» است. «من» عباسم، عباس بن علی بن ابیطالب. ممنون نگاه‌تانم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «سقّای ادب» «قسمت آخر» گفتم: «من» عباسم، عباس بن «علی» بن ابیطالب. این را گفتم و راهی میدان شدم. به «میدان» نرفتم، محاصره «شریعه» شکستم. به «شریعه» رفتم تا سلام «گرم» گلوی «خشکِ» اصغر را به «آب» برسانم. به «دریا» پا نهادم، نهر «علقم» بود. مهریه بتول سلامٌ علیک! عباسم منو ببخش! اصغر «تشنه» است، بی‌تابی می‌کند. منم تشنه‌ام! «آقا» هم لبانش خشکه؛ امّا بیا برویم پیش «اصغر». بیا زودتر برویم، شاید تا رفتمان، اصغر «جان» دهد. «من» و «آب» سوار بر مرکب «عشق» شدیم، بسوی چشمان منتظر حرکت کردیم. امّا دست راستم را از «بازو» بریدند. دست «چپم» را از مچ جدا نمودند. تیر به «چشمم» زدند، عمود آهنین بر «فرقم» کوبیدند. «ملالی» نبود، مشک داشتم، می‌رفتم؛ چون آب داشتم. با دستانی بریده، چشمانی نابینا، میرفتم؛ امّا «مشکم» را دریدند. دیگر کجا می‌رفتم؟! «آب» بر زمین ریخت، «جان» عباس هم تحمُّل ماندن نداشت؛ صدا زدم: «یا اخا ادرک اخاک» ای جانِ عباس! سقَّای بی«آبت» را دریاب. ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «منابع من» مطالبِ علمدار «ذوقی» نبود؛ گرچه به «ذوق» می‌نشست. این کم‌ترین «نوکر» که یک «بسیجی‌ام» خیلی «نوکری» کردم و در منابع «زیادی» گشتم تا کتاب «علمدارعاشقی» را نوشتم. گرچه فعلاً «حفظی» می‌نوشتم؛ ولی منابع، بسیار «غنی» بود. یکی از بزرگان «امر» فرمود: «نوکریت» کامل کن! منهم، دارم جلد۲ آن کتاب را با «رویکرد» جدید می‌نویسم. شاخصه‌های «بی»‌نظیر سقَّای «ادب» را جمع‌آوری کردم با «قلمی» متفاوت و کم نظیر(انشالله) در «حال» نوشتنم. الآن باید «تمام» می‌شد؛ اگر «جنتلمن‌های» پشت میز«مذاکره»، دست حاج «قاسم» جبهه‌ها نمی‌بُریدند و کمر شکسته نمی‌شدم؟ از کتابِ «بَطلُ العَلقَمِی»؛ «الموسوعه»؛ «الخصایص»؛ بلکه از «تمام» مقاتل، غافل نبودم. واقعاً «نوکرشم»... ثواب این «گفتار» را تقدیم می‌دارم به «شهدا» و «رزمندگان» خالصِ دفاع مُقدَّس... مردانِ مردی که برای حفظ دین، ناموس و شرف ملت «ایستادند»؛ بعد آن خوبان، «عده‌ای» اهل «اپوزیسیون» شدند و عده‌ای دیگر «اختلاس» را با «اخلاص» نسبت به بیت‌المال «رعایت» می‌کنند. ممنون نگاه‌تانم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیزهمراهم سلام! «گفتا گفتم» گفت: خیابان «شهید» شده «بازرگان». گفتم: الحمدلله که «استخر» نشد. گفت: خیابان «استخر» که داریم. گفتم: همان «داریم» را عرض کردم. گفت: «خندیدم» گفتم: گفتم تا «بخندی» گفت: دیگه «چه» خبر؟ گفتم: برو خدا را «شکر» کن بزرگراه «کردستان»؛ «آزاد» راه «لندن» نشد. «ترامپ» جای «همَّت» ننشست. گفت: ترامپ «احمقه»! گفتم: «امضای» اون «جانور» که تضمین بود! ترامپ هم «ظاهراً» مادرزادی «احمق» بود. تازه، مگر «دمکرات» و «جمهوری» خواه؛ با«هم» جشنِ «ترور» حاج قاسم❤ نگرفتند؟ گفت: «ترورِ» پهلوان «سلیمانی» پسابرجامی بود. گفتم: «زمزمه» مذاکره بعد حاجی؛ دوباره «کاسه» لیسی بود؟ یا «پالسِ» وادادگی و «تسلیم»طلبی؟ گفت: ترک «عادت» موجب «مرض» است. گفت: ببینمت گفتم: «بازرگان» یا «بابایی»؟ خندید و گفت: هی شهداء! تا «شما» بودید؛ هر شب، «کربلایی» داشتیم. ممنون نگاه‌تانم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیزهمراهم سلام! «فرماندهی دلی» این روزها «نامه» حاج «قاسم»❤ به نیروی خود، سرتیپ پاسدار، حسین پورجعفری؛ فضای «مجازی» وقلوب «شیفتگان» جهاد و شهادت را مُعطَّر به «اخلاص» جانفزای ایثار و «شهادت» کرده است. حسینِ حاج «قاسم» اهل «گُلباف» کرمان بود. توسط «کدخدا» در ۱/۲۰ دقیقه بامداد «فرودگاه» بغداد به آسمان‌ها «سفر» کرد. «۳۰» سال در کنار حاجی بود. مخزن «اسرار» لشکر «۴۱» ثارالله و «مَحرم» اسرارِ «حاج» قاسم «جبهه‌ها» بود. در سال «۶۱» با والفجر«مقدماتی» وارد «جهاد» شد و سال «۶۴» در منطقه آبی «تبور» دچار «شکستگی» «کمر» شد. باوجود این که سال «۹۵» باز«نشسته» شد؛ امَّا حاج قاسم با «نامه‌اش»، در دلِ «حسینِ» خود «کاری» کرد که «او» دوباره به عرصه «جهاد» برگشت. فرماندهی «دلی» در جبهه‌ها؛ «مُختص» قاسم سلیمانی نبود؛ بلکه یک «اصل» حاکم، بین «فرماندهان» و «جهادگران» ۸ «سال» حماسه و خون بود. «ژنرال» عارف در «وصیت» خود هم، از حسینِ«خود» نام می‌بَرَد. ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! ✅ «1» دو «حرکت» تاریخی و سرنوشت ساز در «اسلام» رُخ داده است که این دو حرکت، به اسلام «حیات» داده است. یکی «هجرت» پیامبر گرامی اسلام از «مکه» به «یثرب» و «دیگری» هجرت امام حسین علیه‌السلام از «مکه» به کربلا. اگر آن هجرت رسول الله رُخ نمی‌داد؛ اسلام در همان سرزمین مکه دفن می‌شد. آن قدر، این هجرت پیش «خدا» عزیز آمد که در «لیلةُ المبیت»، جانشینی «خانه‌ زاد» خدا «برای» « رسول خدا» را، خدایشان «سُتود» و آن را معامله با «خدا» نامیده است. (بقره ۲۰۷) مُفَسِّرین اهل «سنَّت»؛ حتَّی ابن ابی‌الحدید معتزلی هم، زبان به اعتراف گشودند که این «آیه» مختص «علی» علیه‌السلام است. (شرح نهج؛ ج۱۳، ص۲۶۱) در هجرت «دوم»، استمرار و بقای «اسلام»، آغار شد؛ یعنی «مُحَرَّم» و «صفرِ» خون «خدا»؛ آن امام «سرجدا» روحی له‌الفدا، «اسلام» را «زنده» نگه داشته است. ممنون نگاه‌تانم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! ✅«۲» چرا می‌گویند: محرم و صفر اسلام را «زنده» نگهداشته است؟ آیا «گریه»؛ «نوحه»؛ «سینه زنی» اسلام را زنده نگهداشته است؟ مگر «دین» نزد خدا، اسلام نیست؟ (آل‌عمران/۱۹) مگر «غیر» از «اسلام» هر «دینی» نزد خدا «مردود» نیست؟ (آل‌عمران/۸۵) مگر خدا «اسلام» را برای «خودش» انتخاب نفرمود؟ (خطبه/۱۸۹) پس چگونه چنین «دینی» با سینه‌زنی، نوحه و گریه زنده نگهداشته می‌شود؟ «محرم» و «صفر» دو ماه عزای «قتل» امام سرجدای ماست🌷 «امامی» که در مبارزه با تحریف و «بدعت» در دین؛ «بُعد» حماسی «دین» را، در دلِ «هستی» کاشت🌹 اسلام «سیاسی» یا اسلام «مُجَسَّم» ناب «محمدی» را برای «زندگانی» یا همان ادامه «حیاتِ» انسانی بشریَّت، «زنده» کرد. پس هرچه «عزای» محرم و صفر با «شکوه‌تر» باشد؛ «بُعد» حماسی «دین»، نسل به نسل «نمایان‌تر» می‌شود. همه «ترس» کفّار هم، از این اسلام «حماسی» است، نه چرخشِ «سانتریفیوژها»❗️ ممنون نگاه‌تانم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام «۱» ✅بصیرت را در «لغت»، این‌گونه معنا می‌کنند: «بینایى. دانایى. زیرکى. هوشیارى. بینش. آگاهى و چشم خِرَد.» (دهخدا) به این معنا که: «(امام) حسین علیه‌السلام،‌ در آن روز، چیزهایی در خِشْتِ‌ خام، می‏دید که «مردم» در آیینه هم، نمی‏دیدند.» (مرحوم مطهری) ✅پس باید نوشت: ترویج، تبلیغ، حفظ و نگهداری دین از انحراف؛ نیاز به درکی «عمیق» از دین دارد که در زمان امام سرجدای‌مان؛ این درک را نه تنها «عوام» نداشتند؛ بلکه برای «خواص» جامعه هم، قابل درک نبود. ✅با این بیان، بصیرت «امروز» یعنی، چهار چوبه «دین» را شناختن و ایمان یقینی و التزام عملی به «دین» داشتن است. ✅با این شاخصه، انسان با «بصیرت» وارد عرصه تبیین و تبلیغ آیین آسمانی اسلام می‌شود و در کُورانِ حوادث و در میان گرد و غُبارِ تاریکِ فتنه‌های شیطان و شیطان صفتان، «حق» را از «باطل» تشخیص می‌دهد و مانع «انحراف» مسلمین از دستورات «دین» می‌شود. ✅نگاهی اجمالی به «عکسِ» ذلیلانه رئیس جمهور صربستان در مقابل «کدخدا»، در فضای مجازی بیندازید. ممنون نگاهتانم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «۲» بصیرت یعنی «انسان» باید خود را، لحظه به لحظه به «امام» خویش که حجَّت خدا و ذخیره‌ای الهی است، نزدیک و نزدیک‌‌تر نماید. برای «حفظ» دین و «دینداری» خود؛ مسایل دنیای کنونی را باید تجزیه و تحلیل نماید. قدرت «تعلیم» و «تعلُّم» مسایلی را پیدا نماید که برای اسلام و مسلمین «خطر» آفرین هستند. دور اندیشی را، برای «مصلحت» اسلام و مسلمین باید در نظر بگیرد. انسان با بصیرت، کارِ تربیتِ خویش را هم، بر عهده‌ می‌گیرد و در مکتب اهلبیت علیهم‌السلام، زانوی «ادب» می‌زند و از عادت‌های زشتِ نَفْس امَّاره «دوری» می‌گزیند. به تعبیر آقاجان‌مون:‌ هر صبح و شام خداترسی در وجود او نمایان است و از فریب‌ کاری دنیا، بیم و هراس دارد. (نهج/نامه۵۶) ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! ✅ «۳» چند سؤال ساده: ۱- آیا صربستان دست‌پرورده «آمریکا» نبود و مذهب «غالبِ» مردمش «مسیحی» نیست؟ ۲- آیا«صربستان» هیچ یک از «شاخصه»‌های ایران را در مقابل «آمریکا» و رژیم «کودک»کُش دارد؟ ۳- آیا «مردم» و مسئولین صربستان یک بار هم «مرگ» بر «آمریکا» گفته‌اند؟ ۴- پس چرا نماینده «قانونی» یک «ملت» را کدخدای «توهُّمی» و ساختگی، چنین تحقیر کرد؟ ۵-راستی پندار «مذاکره» با چنین «شیطانِ» بزرگی؛ «احمقانه» نیست؟ ۶- مذاکره‌ای که «رئیس» جمهور ایران با «۳۰۰» هزار شهید بر روی میز «محاکمه» بنشیند؛ توهین به «آرمان» شهدا نخواهد بود؟ ۷- مگر حاج قاسم نفرمود: «ما ملت امام حسینیم»؛ آیا معنی هیهات منّاالذِّله حسین بن علی، «مذاکره» با «نماد» کُفر است؟ ۸- چرا شیطان، جنازه «برجام» را دفن کرد؟ مگر برجام، ماحَصَل «مذاکره» نبود؟ . ممنون نگاه‌تانم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «بصیرت عاشورایی» «۴» جریانِ«تحریف» برای امروز نیست، در صدر «اسلام» هم بود. یک «حربه» کارآمد و «آبدیت»(بروز شده) در هر «زمانی» است. در جنگ «تحریف»، رهبری معظم انقلاب «زیبا» عمل می‌کند. فرمود: «جنگِ» اراده‌ها... اون «مردک» احمق را دیدید رئیس «جمهور» صربستان را، در «قالب» مذاکره؛ «محاکمه» می‌کرد؟ توهین به مصطفای «عالَمیان» و برگزیده «آدمیان» را دیدید؟ فرانسه بود؛ «اراده» نابودی «اسلام» را داشته و دارند. باید بیدار بود: ابزار «رسانه» دارند. بعضی از «داخلی‌ها» هم؛ در تحریف «انقلابِ» شهیدان، ورژِن «جدیدِ» نسخه «سازش» را سازِشان کردند و رقصیدند. البته از این راه «رفته»؛ لاشه «برجامی» نصیب «ایران» شد که اون «احمق» به سربُریده جنازه «برجام»، تیر «خلاص» زد. «تنها» راه نجات «کشور» تقویت روحیه «امید» در بین رویش‌های «انقلاب» است. دشمن «امید» را «هدف» گرفته است. همه بدانند: «۴۱» سال ایران «ایستاد» و ساخت بازهم می‌ایستد و «می‌سازد.» «آرمان» شهیدان‌«مان» آرزوست. ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! ✅ «۵» «طِرِمّاح» بن عَدِیّ بن جَبَلَة از «قبیله» طی، برادر حُجربن عَدِی. حُجر «صحابی» معروف پیامبر است که «داعش» بارگاه ملکوتی آن انسان «وارسته» را تخریب،‌ «قبر» مطهرش «شکافته» و جنازه‌اش را به مکان نا«معلومی» بردند. «طِرِمّاح» حامل «نامه» امیرالمؤمنین به معاویه بود که «خطاب وعتاب» بی‌نظیر او به «معاویه» سینه «زَرِّین» تاریخ را پُرکرده است. در حرکتِ امام‌ «سرجدای»‌مان به کربلا «طِرِمّاح» در منزلی، «آقاجانمون» امام حسین را زیارت می‌کند. از آقا «اجازه» می‌گیرد تا «آذوقه» به خانواده برساند و برگردد. «سریع» هم برگشت؛ ولی زمانی که «سر» مبارک قرآنِ «ناطق» بالای «نیزه» بود. شاید «عمری» با ذکر «یاحسین» باشم؛ امّا «باحسین» ماندنم توفیق می‌خواهد که «شیطان» قسم خورده تا آن «توفیق» را از من بگیرد. مواظب «بصیرت» عاشورایی خود باشیم. ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «بصیرت عاشورایی» «۷» این انقلاب بی‌نام «خمینی» در هیچ جای «جهان» شناخته شده نیست. «هیچ» کس نمی‌تواند «مُدَّعی» شود که من «انقلابی‌ام»؛ اسلام ناب «محمدی» را قبول دارم؛ ولی «خمینی» را قبول ندارم. هیچ «کس» هم نمی‌تواند مدِّعی شود: «امام» سرجدای🌷ما برای اسلام «ناب» قیام نکرده و انقلاب «شهیدان»مان الهام گرفته از قیام «حسینی» نیست. چون ادِّعایش «پارادوکسه»(دارای قضایای خود نقیضه) معمارِ «انقلاب» ایران و «مُجَدِّد» اسلام «ناب» هم می‌گوید: «من مُجَدَّداً به همه ملت بزرگوار ایران و مسوولین عرض می‌کنم چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده اندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران خصوصاً آمریکا از ما و اسلام عزیز دست برداشته‌اند لحظه‌ای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم» «صحیفه نور؛ ج۲۱، ص،۵۲.» ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! «بصیرت عاشورایی» «۸» «۱۴۰۰» سال است «همه» نویسندگان، خُطبا، شارحان و تحلیل‌گران «عرصه» آزاد مردی و آزادمنشی، «جمله» آسمانی امام سر«جدای» ما را پردازش می‌کنند؛ امّا همچنان به «کُنه» آن کلام آسمانی نرسیدند. فقط جمله «هیهات منَّاالذِّله» حضرت، «آقیانوسی» است که برای «کران» تا «کرانش» همه، هستی را نمی‌توان مثال زد. حسین زهرا، خلف «صالح»‌ آن امامی است که می‌فرماید: «هيچ قوم و ملتي در درون خانه‌‏هايشان مورد هجوم دشمن واقع نشدند، مگر اينکه خوار و ذليل گشتند».(نهج/خ۲۷) ای جان عالم بفدایت یا علی! اگر قدرت، «دفاعی» ایران ما، «تسلیم» ابرقدرتها بشود؛ چگونه می‌توانیم بگویم: «ما ملت امام حسینیم»؟ مگر «ملتی» باقی می‌ماند تا «ادِّعای» امام حسینی بودن نماید؟ با «اقتدار» ملت عراق، افغانستان، سوریه، یمن، لیبی و اخیراً با «صربستان» چه کردند؟ ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام! ✅ «۹» شنیدید «ترامپ» قُمارباز؛ «نامزد» جایزه صُلح «نوبل» گردید؟ می‌گن: «احمق» را به «صلح» نوبل چکار؟ می‌گم: احمق «اونی» که بطرف کاخ «سفید» به «قبله» می‌ایستد. «احمق» اونی که کعبه «آمالش» کاخ سفیده. احمق اونی که امضای «گرگ» را تضمین برا «نوامیس» انقلاب «شهیدان» دانست. «جنتلمن‌های» پشت میز «مذاکره» با «پهباد» سربازِ «ملتِ» امام حسین را «ترور» کردند. دوباره به «کاخ» سفید برگشتند «فرکانس» مذاکره دادند. «احمقانی» با این فرکانس «دُم» تکان دادند تا ملت «امام» حسین، فقط «تحریم» آب نباشد؛ بلکه تحریم «موشک» هم باشد. حال بگویید: چه کسانی به «قاتل» سرباز ملت امام حسین «جایزه» دادند؟ ممنون نگاه تانم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیز همراهم سلام ✅ «۱۰» پیمان «صُلح» بین رژیم «کودک»کُش و و«امارات» و «بحرین» یادتان باشد. نامش؛ صُلح «ابراهیم» نهادند. یادتان «نرود» جمله آسمانی «هیهات منّاالذَّله» امام «تشنه» لب؛ در «تحریف» دین «بیان» شده است. بخاطر «بسپارید» که «هدف» از این توافق، بستر سازی آشتی و همگرایی بین ادیان «آسمانی» است. (هیچ اعتقادی به «اسلام» ندارند.) «یزید» تحریف «دین» کرد؛ «حسین» فاطمه برای حفظ «دین» چه کرد؟ حال «یزیدیان» زمان «چنین» کردند، ملتِ «امام» حسین، «چه» باید بکند؟ علمدارِ «ملت» امام حسین دستش را «بُریدند»؛ اینبار در کنار «علقمه» بغداد. همانند «۶۱» هجری لشکرِ «ملت» امام حسین را از هر سو «احاطه» کردند؛ حتی «آب» هم «تحریم» شد. «ایران»، قوی «نشود»؛ سرِ تک تک «شیعیان» همانند امام «سر» جدای‌شان؛ بُریده خواهد شد. ممنون نگاهتم ✍️علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیزهمراهم سلام! ✅ «۱۱» نه با «اصلاح»طلبان «چپ» کردیم و نه با «اصول»‌گرایان گردش به «راست» داریم. «بسیجی» مدافع آرمان انقلاب «شهیدانیم» دو روستا در «همسایگی» ایرانِ «بزرگ» بنام «امارات» و «بحرین» با رژیم «کودک»کُش، «پیمان» بستند. پیمان را هم «علیه» اسلام و «انقلابِ» ما ملتِ امام «حسین» بستند. گویا «۴۱» سال گذشته نفهمیدند؛ پس تا فرصت باقیست «پیام» انقلابِ «شهیدان» را بفمهند که: «ما مجدداً به دولت‌های منطقه هشدار می‌دهیم که بیش از این برای نجات یک سَبُع (درَّنده) جنایتکار که اگر فرصت یابد منطقه را به آتش می‌کشد، زحمت نکشید و خود را به غَرقَاب هلاکت دچار نکنید و وعده‌های آمریکا و دیگران شما را غافل نکند که با ادامه کمک به دشمن اسلام، ممکن است برای ملت و دولت ایران تکلیفی پیش آید که ما میل به آن نداریم و تا وقت نگذشته است به اسلام و دستورات حیاتبخش آن گردن نهید و کشور خود را از شر قدرت‌های اِغفال کننده نجات دهید و بدانید که رو آوردن به اسلام و مسالمت با جمهوری اسلامی به صلاح شماست.» صحیفه نور؛ ج۱۷؛ ص۱۹۹. ممنون نگاه‌تانم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیزهمراهم سلام! «بصیرت عاشورایی» «۱۲» باز هفته «دفاع» مقدَّس رسیده است. من «شهیدم» همچو یارانم منو«باور» کنید. هم‌نشین جمع «خوبانم» منو باور کنید. مجاهدانِ «اسلام» در «عصرِ» جدید برای «اِحیای»اسلام «ناب» محمدی؛ در پای «انقلاب» عظیم «شهیدان» گفتند: پروردگار ما «الله» است. در «۴۲» سال «انقلاب» در کنار «نظام» در «سخت»‌ترین شرایط جنگ و بعد جنگ «استقامت» نمودند. آن مخلصان «عدِّه‌ای» عندرَبِّهم یُرزَقُون شدند. عدِّه‌ای هم «مَنْ يَنْتَظِر» هستند تا به جمع قهقه «زنان» مستان رسند. حاج مِهدی جعفری، رزمنده «بسیجی» که «۹۰» ماه حضور در جبهه دارد. اخلاقش؛ رفتارش؛ گفتارش نه تنها «عوض» نشده؛ بلکه مصداقِ «کلام» حاج قاسم است: یعنی «شهیدانه» زندگی «می‌کند» تا انشالله با «شهادت» به یاران «شهیدش» برسد. این جماعت؛ «آبروی» اسلام و ایرانند. چنین «وارستگانِ» جامانده‌ای «بصیرت عاشورایی» دارند. در تمام «افتخارات» علمی و دفاعی ملتِ ایران «نقش» داشته و دارند. در هیچ «اختلاسی» نامی از این «پاکانِ» مجاهد، «دیده» نشده است. ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57
عزیزهمراهم سلام «بصیرت عاشورایی» «۱۳» در«حلبچه»عراق، از ماشین «پرت»شدم بینی‌ام شکست. والله «بهداری» هم نرفتم. چون «دیدم» حاج مِهدی جعفری؛ «تیر» خورده و به «عقب» نمی‌رفت. بعد«مدتی» به عقب برگشتیم. «مگس» اونجا «زیاد»بود. مثل بعضی از «مسئولین» اختلاس‌گرِ «کاخ» نشین که فقط «وِز، وِز» می‌کنند. داشتم با «کِش»، مگس می‌کُشتم. یکی را زدم «گیج» شد؛ گفتم: آخ «موجی» شد.! تاگفتم موجی شد؛ پشت سرم، «صدای» بلندِ خنده‌ شنیدم. سریع مرا«بوس» کرد؛ از بینی‌ام گرفته تا محل تولُّدم پرسید و پیشم نشست. گفتم: چکاره‌ای «اینجا»؟ گفت: خادم مسجدم. خدا حافظی کرد رفت. جوانی آمد گفت: می‌شناختیش؟ گفتم: نه! گفت: ایشان مسئول اطلاعاتِ «عملیات» تیپ بود. یک ماه بعد در «مرصاد»؛ منافقینِ روسری «بنفش»؛ پوستِ از «سرش» کندند؛ «چشمش» درآوردند و بینی و «گوشاش» بُریدند. «زنده»؛ «زنده» آقای چچی«طلب» آقای چچی «گرا» بفهم! «زنده»؛ «زنده» دوباره رفتم خط «مُقدَّم»؛ بینی‌ام «اذیتم» می‌کرد. اونجا با علیمردان «احمدی» آشنا شدم وقتی «شجاعتش» دیدم؛ از «خودم» خجالت کشیدم. . ممنون نگاهتم ✍علی تقوی دهکلانی @taqavi57