eitaa logo
• تَــــࢪنّـمـــــــات • 🌿|•°
4.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
481 ویدیو
14 فایل
حرفٌ في گلبٍ "ھ.." 🌿 "جَهادٌ حتی الشَّهادة" جنگلِ‌حالِ احوالاتِ‌ فکرِشیخِ‌ترنّمات لي مع أللهِ حالةٌ .. هامَ قَلبي إلى سيّد الشُهداء.. کلبه‌مون؛ @taranom_pm کپی: به دلت رجوع کن .. آقایِ‌تنها.. @Tarannomat_admin کتابخوان‌مون؛ @book_eat
مشاهده در ایتا
دانلود
کسی که سابقه و گذشته‌ی پر رمز و راز‌ش را نشناسد,نمی‌تواند قدم‌های بعدی‌َش را عمیق‌ و دقیق بردارد ..
و آن‌هایی که ضربان تپش‌های قلب‌شان علت نفس کشیدن‌های ما می‌شود ‌‌..
انسانی که مرزبندی‌های فکری و حسی و درونی نداشته باشد ، دچار هر آفتی می‌شود .. از خودتان خوب حراست کنید تا بتوانید از قلب‌های دیگران هم حراست کنید ..
مقاومت نباید متوقف به شخص باشد ..
لقد أصبحت إطاري الفكري والعقلي والروحي
پیغمبر هم از میان این‌ها برداشته بشود؛ در یک‌ چنین شرایطی¹،خدای متعال قبول نمیکند که مردم برگردند؛ اِنقَلَبتُم عَلی‌ اَعقابِکُم؟ .. ¹؛ سال‌سوم‌هجری،جنگ‌احد اینجاست که وظایف فاطمی شکل می‌گیرد برای تربیت و حفظ روحِ مقاومت میان مردم و ارتباط با آرمان‌های حیاتیِ انقلاب اسلامی.. _رهبری هم نباشد مقاومت باید ادامه یابد ..
انسان کاش یاد بگیرد با رنج‌های‌ش کمی تنها شود .. ! ما شاید به صدایی از بند آمدن نفس‌هایمان به علت شدت گریه نیازمندیم ، کاش گاهی به آن غم‌ها سلام کنیم .. ! این ها ملاقات‌های روح است ، این خلوت‌هایی که فقط خودت از آن اطلاع داری و او البته می‌داند این‌ها همه برای چشم‌هایش است تو برای قوی شدن می‌جنگی ، این‌ها حالِ نیمه‌شب‌های شهر‌های برخی انسان هاست .. ‌
حس‌ها و باور‌های من، نه نامه‌ایست که نوشته می‌شود ، نه کلماتی که کنار هم قرار می‌گیرد .. نه وصفِ زیبایی که خلق می‌شود، نه زمانی‌ست که مرا فتح کرده، بلکه شرطی‌ست در این عالم که به شما گره خورده و دلیلی‌ست برای بودنِ اشک و لبخند و دویدن و تلاش و جهاد ، تا در سرزمین نگاه‌ت به آغوشِ همان ملاقاتی از جنس‌ میقاتِ موسی برسم ..
اسمَ‌ت را طلبه¹ گذاشته‌ای ولی هنوز یک بار(چندبار) فصل دوم انقلاب، همان گام دوم انقلاب را مطالعه نکرده‌ای .. ¹؛ انقلابی،هیئتی،امام‌حسینی‌ووو
باید وقتی را بگذاریم که گاهی به حال خویش گریه کنیم ..
• تَــــࢪنّـمـــــــات • 🌿|•°
باید وقتی را بگذاریم که گاهی به حال خویش گریه کنیم ..
‌ برای اون حس‌هایی که تازه متوجه شدی ، با اشتباهات‌ت اون‌ها رو متوقف کردی .. ! چه قدر باید درست حرکت می‌کردی ولی نگاهِ‌ت به جای اینکه به تکیه‌گاه عمیقی به اسمِ خدا باشه ، به نگاهِ مردم، به حرف‌ها، حتی راحتی‌ِ اشتباهی بوده .. ! حس‌هایی که باید توی دویدن برای تکالیف متولد می‌شدند ..
بسیاری از عقب‌گرد‌ها یا توقف‌ها چوب عدم اعتماد ما به نگاهِ عمیقی هست که همیشه هوای ما را داشته اما ما در حرکت میان وظیفه‌ها به آن اعتماد نداشتیم .. چون نداشتیم اشتباه در مسیر دیگری قدم زدیم ..
برای راحتی خودمان و اینکه حال رنج کشیدن نداشتیم ، بخدانید آیاتِ عذاب تنبلی خواستن ، به فرار از تکلیف‌ها با بهانه‌ها و‌ توجیهات دینی و انسانی و الهیاتی متوسل شدیم اما بیشتر خسته شدیم ، بیشتر رنج‌ِ اشتباه کشیدیم و خودمان بلایی که خدا هم راضی نبود بر خودمان تحمیل کردیم ، این سرگردانی ادامه دارد تا وقتی نگاه‌ت به خودت و‌نقشه‌ی راه‌ت اشتباه باشد .. ‌
نمیشه همه‌ی مسیر‌هایِ همه‌ی هدف‌ها رو رفت .. ! باید تویِ یه قسمت و یه هدف خیلی خوب حرکت کنی ، بین هزار تکلیف یه تکلیف مهمِ توئه ، اینجا خدا خودش حواس‌ش به تو هست .. اگر انتخاب کردی کامل و جامع براش تلاش کن .. ! این مهم‌ترِ که تو انسان حس محور و حال محور نباشی ! آخه توی هر کاری بری یا خراب‌ش می‌کنی یا ناقص رهاش می‌کنی چون یهو وسط مسیر دیگه میگی حال ندارم، نمیشه، نمی‌تونم، در حالی که باید بدونی بخشی از معنای جهاد و مبارزه دقیقا همین‌جاست و تو باید با این حس‌‌های اشتباهی که با هیچ منطق و استدالای سازگاری نداره و فقط یه وهم درونیِ که قوی شده ، مبارزه کنی و حس های واقعی از انجام تکالیف بسازی ، اینجاست که سختی‌ها شیرینی می‌سازه ، اشک خوب می‌سازه ، لبخند می‌سازه ، نشدنی‌ها شدن معنا میشه .. خدا آهسته و آروم برات لوازم توی حرکتِ تو رو هم فراهم می‌کنه .. ‌
گاهی بی‌حالی‌ها و تنبلی‌ها و خستگی‌ها از اشتباهاتِ قبلی‌ای هست که هنوز ادامه داره ، گاهی چون نمی‌دونیم ، نخوندیم، آگاهیِ کاری و وظیفه‌ای رو نداریم یا توش کوتاهی کردیم و تویِ جایی هستیم که نیاز‌مندی‌ِ اون جایگاه رو نداریم، اینجاست تنبلی و کم‌کاری و بی‌حالی و بهانه‌ها ساخته می‌شه .. می‌خوای طلبه باشی ، مهندس باشی ، دکتر باشی ، معلم باشی ، مداح باشی ، مسئول جایی باشی .. پس آهسته به دنبال راه جبران باش تا دیر نشده ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما زخم‌هایی را می شناسیم که عمری‌ست گریه می‌کند و جز با جهاد و‌مقاومت و عمل درست و دقیق و مستمر ، آرام نمی‌شود ..
‌‌ می‌گفت می‌دانم یا من تنِ او را به آغوش می‌گیرم ، یا او ما را با تربت سرزمین خویش به آغوش می‌گیرد و این همان انا للهِ ماست.. ‌
خانه خلوت شده است ، دردهای‌م در کدام گوشه‌ی این خاطرات می‌تواند آرام شود .. ! همین‌جا بود که نیمه‌شب‌ها برای‌ش شعر می‌خواندم و او غرق در لبخند می‌شد و من ذوق می‌کردم .. ..