eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.4هزار دنبال‌کننده
63 عکس
78 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع )حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹لشكر كوفه تا ظهر روز يازدهم در كربلا ماند و پس از نماز بر كشته هاي خود و دفن آنان، عازم كوفه گرديد، در حالي كه پيكرهاي مطهر شهداي كربلا، بر روي زمين مانده بود. 🔸عمر سعد دستور داد كه اهل حرم را همراه با امام سجاد عليه السلام بر شتران بي جهاز سوار كرده و به صورت اسير روانه كوفه سازند. هنگام حركت، اهل بيت را از قتلگاه عبور دادند. ▪️وقتي چشم آنان بر پيكرهاي به خون تپيده شهدا افتاد، خود را از پشت شتران به زمين انداختند و هر يك بدن عزيزي را در آغوش گرفت و به نوحه و عزاداري مشغول شد. حضرت زينب عليهاالسلام نيز وارد قتلگاه شد و در حالي كه مي گريست، فرمود: وا محمداه صلي عليك ملائكة السماء هذا حسينٌ مرمل بالدماء مقطع الاعضاء و بناتك سبايا... هذا حسين مجزور الرأس من القفا... 😭 حضرت زينب عليهاالسلام در قتلگاه بر سر نعش برادر چنان جانسوز نوحه سرايي مي كرد كه دوست و دشمن را متأثر كرده بود: فابكت والله كل عدوٍ و صديق. راوي گويد: به خدا سوگند كه فراموش نمي كنم كه حضرت زينب عليهاالسلام دختر علي مرتضي عليه السلام كه بر حسين عليه السلام ندبه مي كرد و صدا مي زد: اين حسين است كه به خون خود آغشته شده و اعضايش قطعه قطعه گرديده، و اين ها دختران تو هستند كه اسير شده اند! از اين ظلم و ستم ها به خداوند و به خدمت محمد مصطفي و علي مرتضي و فاطمه زهرا و حمزه سيدالشهدا عليهم السلام شكايت مي برم! يا محمد! اين حسين است كه در گوشه ي بيابان افتاده و باد صبا بر او مي گذرد و او به دست زنازادگان كشته شده است!.. 😭 اي بسا حزن و اندوه من! امروز احساس مي كنم كه جد بزرگوارم احمد مختار از دنيا رحلت نمود! كجاييد اي اصحاب محمد صلي الله عليه و آله و سلم؟! اينك اين بي كسان، ذريه ي مصطفي را به اسيري مي برند. 🔹در روايت ديگر وارد شده است كه مي گفت: يا محمد! اينك دختران تو اسير و ذريه ي تو كشته شده اند و باد صبا بر اجساد ايشان مي وزد و اينك حسين سر از قفا جدا گرديده، عمامه و ردايش را از سر دوشش كشيده اند. پدرم فداي آن حسين كه در روز دوشنبه لشكرش به تاراج رفت. پدرم به فداي آن حسين كه طناب خيمه هاي حرمش را بريدند. پدرم به فداي آن حسين كه به سفر نرفته تا اميد بازگشتش را داشته باشم و زخم بدنش طوري نيست كه مداوا توانم نمود. ▪️جانم به فدايش كه با بار غم و اندوه از دنيا رفت. پدرم به فداي او كه با لب تشنه از دار دنيا رفت. پدرم به فداي او كه جدش محمد مطفي است. پدرم به فداي او كه فرزند زاده رسول الله آسمان هاست. پدرم به فداي او كه سبط نبي هدی است. جانم به فداي محمد مصطفي و خديجه ي كبري و علي مرتضي و فاطمه زهرا سيده ي زنان! جانم به فداي آن كه آفتاب بر او از مغرب بازگشت و طلوع ديگر نمود تا او نماز گزارد. راوي گويد: به خدا سوگند! زينب كبري عليهاالسلام با اين سخنان سوزناك، دوست و دشمن را بگرياند. زينب چو ديد پيكر آن شه به روي خاك از دل كشيد ناله و صد درد سوزناك كاي خفته خوش به بستر خون ديده باز كن احوال ما ببين و سپس خواب ناز كن اي وارث سرير امامت ز جاي خيز بر كشتگان بي كفن خود نماز كن برخيز صبج شام شد اي مير كاروان ما را سوار بر شتر بي جهاز كن اطفال خود به ورطه بحر بلا ببين دستي به دستگيري ايشان دراز كن ▪️هنگامي كه اهل بيت را از كنار اجساد شهدا عبور مي دادند، آنان خود را از شتران به زمين افكنده و هر يك جسم شهيدي را در آغوش گرفته، نوحه سرايي كردند. ▪️سكينه بنت الحسين چون پيكر قطعه قطعه پدر را ديد، آن را در آغوش گرفت و از شدت غم و اندوه غش كرد. جناب سكينه دخت آن حضرت نقل مي فرمايد كه بعد از جدا شدن سر مطهر آن حضرت، اين اشعار را از حلقوم مبارك پدر خود شنيده است: شيعتي مهما شربتم ماء عذب فاذكروني أو (اذ) سمعتم بغريب أو شهيد فاندبوني و أنا السبط الذي من غير جرم قتلوني و بجرد الخيل بعد القتل عمدا سحقوني ليتكم في يوم عاشورا جميعا تنظروني كيف استسقي لطفلي فأبو أن يرحموني سكينه بنت الحسين، هم چنان كه بدن پدر را در آغوش گرفته بود و از بابا جدا نمي شد، با ناله جانسوزي نوحه سرايي مي كرد تا اين كه «فاجتمعت عدة من الاعراب حتي جرّوها عنه»😭 به دستور عمر سعد، جمعي از لشكريان، حضرت سكينه را كشان كشان از نعش غرقه به خون سيدالشهداء جدا كردند. نزنيدم كه در اين دشت مرا كاري هست گل اگر نيست ولي صفحه ي گلزاري هست ساربانا مزنيد اين همه آواز رحيل آخر اين قافله را قافله سالاري هست
متن روضه 1 🔸سلام ما به تو ای سومین امام حسین هر کجای مجلس نشستی... با توجه امروز میخواهیم از همین جا... به آقامون سلام بدیم.... 🔸سلام ما به تو ای سومین امام حسین 🔸که در حضور تو مهدی کند سلام حسین امروز امام زمانم سلام میده... اما... به بدن های بی سر... روی خاک... سلام ما به اون بدن های که بی غسل و کفن... سه روز روی زمین کربلا بود... 🔸سلام بر تو و آن قطره هاى خون سرت 🔸كه ريخت روى زمين در مسير شام حسين 🔸سلام بر تو و بر مهدی ات که روز ظهور 🔸ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین ان شاء الله امام زمان میاد... انتقام خون به نا حق ریخته ی حسین رو میگیره... 🔸ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین یا بن الحسن... 🔸بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت سه روز بدن عزیز زهرا... بی غسل و بی کفن... روی زمین گرم کربلا... 🔸بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت 🔸يوسف ترين شهيد خدا پيرُهن نداشت 🔸از بسكه پيكرش شده پامال اسبها 🔸يك جاي بي جراحت و سالم، بدن نداشت چه کردند با بدن پاک عزیز زهرا... مثل یه همچین روزی... وقتی بنی اسد اومدند کربلا... نگاه کردن دیدند این نانجیبها بدن های خودشون رو دفن کردند... اما بدن عزیز زهرا حسین... روی زمین کربلا... میخواستند بدن ها رو دفن کنند... اما بدنها رو نمیشناختند... آخه سر در بدن ندارند... متحیر ایستادند... یک دفعه دیدند یه آقایی سوار بر اسب وارد شد... 🔸بنی اسد بیاید 🔸کفن با خود بیارید 🔸مگر خبر ندارید 🔸حسین کفن ندارد بنی اسد من این بدن ها رو خوب میشناسم... این بدن بی سر... بدن بابای غریبم حسینه... این بدن قطعه قطعه برادرم علی اکبره... این بدن قاسمه... اون بدنی که کنار شط فرات... دستهاش رو جدا کردند... بدن عمو جانم عباسه... بنی اسد... برید یه قطعه بوریا بیارید... 🔸مگر به کربلا کفن، بغیر بوریا نبود 🔸مگر حسین فاطمه، عزیز مصطفی نبود امام سجاد دستهای مبارک رو زیر بدن مطهر امام حسین قرار دادند و فرمودند: بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله بدن ابی عبدالله رو غریبانه داخل قبر گذاشتند... سخت ترین لحظه برای فرزند لحظه ای هست که میخواد داخل قبر با پدر وداع کنه... بنی اسد دارن نگاه میکنند... دیدند امام سجاد رفت داخل قبر... میخواد با پدر وداع کنه... ای واااااای ای واااااااای... دیدن امام سجاد این لب ها رو گذاشته روی رگ های بریده ی حسین... هی صدا میزنه وای غریب حسین... وای مظلوم حسین... وقتی از قبر بیرون اومدند... با دستان مبارک نوشتند... هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً 🔸كاش در لحظه ی دفن پدرم میمردم 🔸آن كه بوسيد چو عمه، رگ حلقوم، منم الا لعنت الله علی القوم الظالمین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ 🔹الان کجای عالم شرف حضور داری اقاجان ... کجا داری نماز میخوانی ... کجا داری گریه می کنی ... کجای عالم داری برای ما دعا می کنی ... کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین 84 زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن . سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین  اسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن ... ▪️(خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟ (الله اکبر) یه نگاهی کرد؛ دید از این به بعد لباس هاشونو رفتن عوض کردن"  این بچه هایی که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن دیگه آب و غذا بهشون دادن ... یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن ..." کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ..."  همونایی که 40 سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن ..." آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت  فرمودی من خون گریه می کنم ..."روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم ..." عمه ی من نائب الحیدر است سیدالنساء پس از مادر است عمه ی من سفیر خون خداست هم دم هجده سر از تن جداست عمه ی من اوست که در قافله نشسته آورده به جا نافله ... ...بأبی المستضعف الغریب یا ثارالله ... یا اباعبدال له ...
"السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ السلام علیک یا اخیک الشهید ابوالفضل العباس " نام زینب در شئون زندگی گل می کند در دل عشاق ایجاد تحول می کند مهدی زهرا که خود رمز توسل با خداست در مقام ذکر با زینب توسل می کند بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد آقا نشد هرآنکه گدای شما نشد مقصود از تکلم طور از تو گفتن است موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد روز ازل برای گلوی تو هیچ کس غیر از خدای عز و جل خونبها نشد در خلقتش زمین و مکانهای محترم بسیار آفرید ولی کربلا نشد .... ما گندم رسیده ی شهر ری توایم شکر خدا که نان تو از من جدا نشد یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم حالا که کربلای تو روزی ما نشد *داداش* داغ تو اعظم است تحمل نمی شود در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد شاعر:علی اکبر لطیفیان ایام شهادت ابی عبدالله و شهدای کربلا ، روضه،روضه ی عمه ی سادات حضرت زینب یااباعبدالله؛ وارد کوفه شدن کنیز ام حبیبه اومد گفت خانم یه مشته زن و بچه اومدن،لباسا همه پاره،پای برهنه،خیلی گرسنه اند، ام حبیبه یه زنبیل پر از نان و خرما کرد گفت ببر،کنیزه اومد تو کاروان خرماها رو دادن،بچه ها همه گرسنه" خانم کلثوم اومد نون و خرماها رو از دست بچه ها گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه ...." برگشت، (قدیمیا وقتی کارد به استخوانشون میرسید به دو نفر توسل میکردن بعد از عاشورا،یکی حضرت صغری،یکی هم روضه ام حبیبه)گفت نون و خرماها رو برگردون،ام حبیبه تعجب کرد گفت مکه تو نگفتی اینا گرسنه ان،چند روزه غذا نخوردن؟گفت خانوم،تا نون و خرماها رو دادم دست بچه ها یه خانمی اومد گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه" بلند شد از جا گفت صدقه فقط به یه خانواده حرامه"اونم بنی هاشمیان ...." اومد خود ام حبیبه با گریه زنبیلای نان و خرما رو آوردن از بچه ها سوال کرد بزرگ شما کیه؟همه یه خانم قد خمیده رو نشدن دادن؛همه زینب و نشون دادن ..." اومد ام حبیبه،گفت چرا این نان و خرماها رو نزاشتید بچه ها بخورن؟گفت صدقه بر ما حرامه" گفت خانم جان صدقه نیست نذره ...."گفت ام حبیبه نذرت چیه؟گفت نذر من اینه هر کاروانی اومد تو این شهر نان و خرما نذر می کنم،نذرم اینه یه دفعه دیگه خانمم زینبو ببینم ..." یه موقع زینب صدا زد ام حبیبه" نذرت قبول شد ... من زینبم ...." گفت اگه تو زینبی چرا قدت خمیده؟چرا موهات سپید شده؟باورم نمیشه تو زینبی ،اون زینبی که من میشناسم"هیچ موقع از حسین جدا نمیشد ..." یه موقع عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب صدا زد ام حبیبه اون سری که بالا نیزه ست سر حسینه ...." حسین ....... لذا چند روز اهل بیت ابی عبدالله رد تو یه خرابه ای نگه داشتن،نه بامی نه در " ده هزار نفر نوشته مرحوم اشتهاردی شهر رو محاصره کرده بودن گفتن الان جیگر بچه های حسین رو میسوزونیم"چی کار کردن؟شروع کردن غذا پختن ...." بچه ها زینب و میگرفتن،عمه ما گرسنمونه ...." زخانه ها بوی طعام می آید ..... اینم برا شهدا،شهدای مدافع حرم زینبی؛ دارن حرکت می کنن،یه موقع زینب دید شمر و زجر ابن قیس و سنان و دیگر نانجیبا دارن به رباب میخندن ...." آخ آخ ..... یه نگاهی کرد حضرت زینب دید رباب دستاشو داره تکون میده ،اما خوابه ...."گفت خانم جان،رباب،همسر برادر بیدار شو ببین این نانجیبا دارن بهت میخندن ....." گفت خانم جان خوابم برد ؛ خواب علی اصغر و دیدم..... خواب دیدم علی اصغر تو بغلمه،دارم براش لالایی می گم ..... دستمو تکون میدادم ........." حسین .......... غم عشقت بیابون پرورم کرد ....... هوای وصل بی بال و پرم کرد ...... ای دل .....ای دل ..... به ما گفتی صبوری کن صبوری صبوری، طرفه خاکی بر سرم کرد ...... دلم را هر چه میخواهی بسوزان تنم را هرچه میخواهی بلرزان ولی در کوچه های کوفه و شام .... به پیش چشم نامحرم مگردان ... حسین .........
4_5926737972908004358.mp3
3.21M
‍ از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حس
‍ از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین اومده بالای تل زینبیه داره نگاه میکنه، هر کی سنگ داره با سنگ میزنه، هر کی نیزه داره با نیزه میزنه، بدن عزیز زهرا. دستاشو رو سرش گذاشت زینب صدا زد، اَلسلامُ علیکَ یا مُرَمِّلٍ بِالدِماء، اَلسلامُ علیکَ یا ذَبیحَ العطشان، وا محمدا وا علیا. رسانه آهنگ اما یه وقت دیدن زینب داره تو صورت خودش میزنه صدا زد، اَلسلامُ علیکَ یا ذَبیحاً بِلقَفا. چی دید زینب، دید بدن آقامونو برگردوند. میون نیزه و خنجر ، یه تنی افتاده بی سر ناله ی غریبی میگه یا حسین غریب مادر
روضه ی اسارت اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ الان کجای عالم شرف حضور داری اقاجان ... کجا داری نماز میخوانی ... کجا داری گریه می کنی ... کجای عالم داری برای ما دعا می کنی ... کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین 84 زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن . سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین  اسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن ... (خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟ (الله اکبر) یه نگاهی کرد؛ دید از این به بعد لباس هاشونو رفتن عوض کردن"  این بچه هایی که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن دیگه آب و غذا بهشون دادن ... یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن ..." کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ..."  همونایی که 40 سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن ..." آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت  فرمودی من خون گریه می کنم ..."روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم ..." عمه ی من نائب الحیدر است سیدالنساء پس از مادر است عمه ی من سفیر خون خداست هم دم هجده سر از تن جداست عمه ی من اوست که در قافله نشسته آورده به جا نافله ... عمه ی من بر سر بازارها دیده ز اهل ستم آزارها این بی بی کسی هست که 56 سال آفتاب سایه اش رو ندیده بود ؛ این خانمی که 56 سال تا کربلا که بیاد، تاریخ نوشته هیچ چشمی قد و قامتشُ ندیده... این خانمیه که وقتی حرم پیغمبر میخواست بره ، امیرالمومنین و حسنین دورش و می گرفتن ،شبانه به زیارت پیغمبر میرفت" امیرالمومنین قنبر رو میفرستاد برو چراغ های حرم رو کمتر کن ..." یه روز امام مجتبی پرسید بابا ما که زیارت میخوایم بریم روز میریم بدون هرگونه تشریفات" اما چرا زینب خواهرم که میخواد بره شب می بریمش با این همه تشریفات ؟ فرمود همه ی اینا به خاطر اینه مبادا کسی قد و قامتشُ ببینه ...." حالا این خانم محاصره شده بین نامحرما ....😭 این زینب و آوردن تو کوچه و بازار کوفه دارن میگردونن .... یه جمله فقط" این خانمو آوردن تو مجلس شراب ...." آی حسین ... عمه ی من اسوه ی ایوب بود شاهد قرآن و لب و چوب بود هرچه صدا زد مزن ظالم که او مادر ندارد ....هر چی گفت نزن بچه هاش دارن می بینن " نتیجه ای نگرفت آخر به طعنه گفت بزن ،خوب میزنی  ...ظالم به بوسه گاه نبی چوب میزنی ....بأبی المستضعف الغریب یا ثارالله ... یا اباعبدالله ...
روضه جانسوز_تنور خولی و کوفه اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج محمود کریمی (1).mp3
1.34M
یازهرا🖤 🖤روضه جانسوز_تنور خولی و کوفه اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج محمود کریمی🎙 ▪️▪️▪️▪️ روضه برات بخونم،زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...." یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...." خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '" این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزنه غریب مادر حسین ...... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️
( علیه السلام ) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ...چی میشه من بیام پایین پات دست به سینه بگذارم و بگم : اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ... دریا به دیده ی تر من گریه می کند آتش ز سوز حنجر من گریه می کند سنگی که میزنند به فرقم ز روی بام بر زخم تازه ی سرِ من گریه می کند توو هر شهری وقتی یه بزرگی وارد میشه یه آقایی وارد میشه مردم شهر گل میریزند روی سرش میگن خوش آمدی ؛ وقتی کوفه رفت با کاروان زن ها و بی بی ها همه سنگ میزدند ... وقتی رسید شهر شام هم هلهله میکنند هم دخترها رو کتک میزنند ، شاید زبون حال آقامون این باشه : مردم کوفه و شام ، به من علی بن الحسین سنگ بزنید ولی دیگه به سرِ بابای مظلوم من ، سنگ پرتاب نکنید ... حسین ... حسین ... از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک زنجیر هم ، به پیکر من گریه می کند آخه مقاتل میگن وقتی امام باقر بدن نازنین باباش رو غسل میداد ، راوی میگه بدن نازنین زین العابدین رو روی سنگ غسل گذاشت ، پرده ای زدند که آقا زاده بابای نازنینش رو راحت غسل بده ؛ میگه یه وقت شروع کرد های های گریه کردن ؛ میگه روم نشد اونجا سوال کنم ، زین العابدین رو دفن کرد ، بعد از مدتی خدمتش رسیدم آقاجان وقتی پدر نازنینت رو غسل میدادی ،گریه میکردی ! میگه فرمود : وقتی بابام رو غسل میدادم اثر غل و زنجیر جامعه به گردن و پاها و ران مبارکش باقی بود ، میخوام بگم یا باقرالعلوم ! بابای مظلومت رو غسل دادی یه وقت شروع کردی گریه کردن ، یه شبی هم وقتی مردم مدینه خوابیده بودند جد مظلومم امیرالمومنین عزیزدلش رو غسل میداد ، به بچه هاش گفته بود آروم گریه کنید صدامونو کسی نشنوه یه وقت دیدند علی دست از غسل کشید ، سر به دیوار گذاشت ، علی جونم مگه نگفتی آروم گریه کنند ... چرا بلند بلند گریه میکنی ؟ نمیدونستم بازوش ... پهلوش ... میگه یه وقت صدا زد یا حسن یا حسین یا زینب یا ام کلثوم ! هَلُمّوا ! هَلُمّوا ! تَزَوَّدوا اُمّکُم بیاید از مادر توشه برگیرید ! فَهَذَا الْفِرَاقُ‏ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ بچه ها امشب شب خداحافظیه ، دیدار دیگه به قیامت و بهشت ، امیرالمومنین میفرمایند :حسنین خودشون رو به روی سینه ی مادر انداختند ، همون سینه ای که ، علی فرمود : اُشهِدالله اَنَّها قد حَنَّتزهرا چنان صیحه ای زد وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا دست ها رو از کفن بیرون آوردوَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاًحسنین را به سینه چسبانید ، یه وقت منادی صدازد علی بچه ها رو بردار، ملائکه به گریه شدند؛گذشت ، گذشت عصر عاشورا شد؛یه وقت نازدانه ی امام حسین آمد کربلا ، سکینه خاتون خودش رو روی بدن پاره پاره انداخت ... شروع کرد با پدر حرف زدن ... یه وقت عربای بیابانی آمدند ؛ فَاجتَمِعَ عدّة ... با یه اهانتی این نازدانه رو به گوشه ای پرتاب کردند ... حسین ...
❣﷽❣ ⚫️ (5) 🔘 ⚫️ ⭐بر زینب و رافت کمالش صلوات ⭐بر کوه شکوه و بر جلالش صلوات ⭐بر نایبه حضرت زهرای بتول ⭐بر قلب حسینی و وصالش صلوات (دعای فرج) السلام علیک یا اباعبدالله ( یا حسین)۳ صل الله علیک یا اباعبدالله و صل الله علی قلب زینب الصبور و لسان الشکور ✨ای سایه ات فتاده به روی سرم حسین ✨معنای واقعی اصول الکرم حسین ✨یک یا حسین گفتم و دیدم غمی نماند ✨تسکین دردهای دل مضطرم حسین  آقا جااان…یا اباعبدالله… ✨لطفی که کرده ای تو به من پدرو مادرم نکرد ✨ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین ✨من سال هاست در به در روضه ی توام ✨داغ تو را به جان و دلم می خرم حسین 🔰ان شاالله بری کربلا … ان شاالله حسرت حرم به دلت نمونه… تسکین دل مومن حسینه… امروز دعا کن برا اونایی که کربلا رو ندیدن… دلشون پر میزنه برا حرم حسین… ✨در کوچه های سینه زنی سالیان سال ✨در حسرت هوای حرم می پرم حسین ✨کابوس من شده غم دوری کربلا ✨در خواب هم ذکر لب من حرم حسین ◼️حسین… آرام جانم… ◼️حسین… روح‌ و روانم… (آره زمزمه کن...همه با هم) ◼️حسین… آرام جانم… ◼️حسین… روح‌ و روانم… ◼️حسین…سالار زینب… ◼️حسین… دلدار زینب… این روزا روزای اسارت اولاد زهراست… این روزها روزهای خاک نشینی دختر امیرالمومنینه … یا صاحب الزمان آقا جان آجرک الله… ببخش آقا… فقط یه زمزمه کنم ناله شو بزنی… از زبان بی بی زینب بگم … ◼️کوفه چراغانی شده (حسین جان)۳ ◼️زینب تماشایی شده (حسین جان)۳ ◼️دخترت آواره شده  (حسین جان)۳ (ایام ایام اسارت بی بی زینبه…) (دیگه از امروز باید بگی امان از دل زینب) آخ میون همه دلها … امون از دل زینب… چه خون شد دل زینب… روضه برات بخونم ، میدونم میخای ناله کنی برای  یتیمان حسین  برا غریبی بی بی زینب امان امان (چه مصیبتیه مصیبت بی بی زینب س) (کدوم زینبو میگم…) 🔹نیست فلک به قدرو هم پایه ام 🔹سایه ی من ندیده همسایه ام آره زینب … زینبی که وقتی میخواست بره کنار قبر پیغمبر, ، میگفتن صبر کنیم نیمه شب بشه، مردم خونه هاشون برن ، (جلو جلو قنبرو می فرستادن، قنبر برو مشعل و چراغی اگه روشنه خاموش کن) بی بی که راه می‌افتاد , امیرالمومنین علی جلو میرفت ، آخ سمت راست حسنه ، سمت چپ حسینه، (عباس هم پشت سر می اومد تو تاریکی و دل شب) چشمی به قد و بالای زینب نیفته… آاااخ … (اوج)اون خانمی که سایه شو نامحرم ندیده… صداشو نامحرم نشنیده… حالا بین نامحرما … تو بازار برده فروشا… تو محله یهودی نشینااا از همه بدتر تو بزم شراب ( اف به دنیااا دختر علی کجا و بزم شراب) (فرود)دست زنها و بچه ها رو با طناب بسته بودن، وارد مجلس یزید کردن ، بالای مجلس یزید ملعون نشسته… دور تا دور نامحرما و حرامیا… (اهل بیت پیغمبر وسط ایستاده بودن) سر ابی عبدالله رو گذاشته بودن تو طشت طلا… (کجای عالم با یه خانواده داغدیده این کارو میکنند…) (بیخود نبود وقتی از امام سجاد سوال کردن ، آقا کجا به شما خیلی سخت گذشت سه مرتبه آقا فرمود الشام الشام الشام) (خدا میدونه چه گذشت به دل اهل بیت ع چی گذشت به دل بی بی زینب س…) 🔘زینب و مجلس اغیار کجا 🔘زینب و کوچه و بازار کجا 🔘زینب و این همه آزار کجا 🔘زینب و طشت سر یار کجا ⏺ آخ تو مجلس یزیدن، همه نامحرما و حرامیا هستن بمیرم رقاصه ها دارن میرقصن، همه دارن کف میزنن، دارن هلهله میکنند… امان امان (بگمو ناله شو بزنی…) (اوج)یه وقت  این زن و بچه دیدن یزید ملعون چوب خیزرانو بالا برد … دختر داره میبینه ، خواهر داره میبینه، همسرش داره میبینه چوب خیزران رو بالا برد آخ زد به لب و دندان ابی عبدالله… آخ صدای ناله ی زنها بلند شد… صدای ناله ی بی بی بلند شد… ( سبک خدایا عاشقان را) ♨️مزن ظالم حسین مادر ندارد ♨️مزن ظالم کسی بر سر ندارد ♨️مزن چوب جفا ای بی مروت ♨️دگر انگشت و انگشتر ندارد ♨️الهی خواهرت زینب بمیرد ♨️نباشد بعد تو ماتم بگیرد صل الله علیک یا مظلوم … یا غریب … یااباعبدالله… یا حسین … ⬅️همنوا با دل سوخته  بی بی زینب س 3مرتبه ناله بزن حسین جااان حسین جااان 2 👇صلوات حذف نشه لطفا👇 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 🖤🖤🖤🖤🖤🖤