eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.4هزار دنبال‌کننده
63 عکس
78 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع )حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🏴‌روضه و مناجات جانسوز_ حضرت رقیه سلام الله علیها_ شب سوم محرم قسمت پایانی_ حجت الاسلام میرزامحمدی ┏ ┗━━━⚫️😭😭😭⚫️━━┛ تا قافله اتراق کرد،یه نازدانه،که تو این نقل نوشتن فاطمه بنت الحسین،که بعضی هام گفتند که این همون رقیه بود،از سایه ی بوته ی خاری استفاده کرد؛رفت زیر سایه ی این خار،آنقده خسته بود،تشنه بود،گرسنه بود ،خوابش برد ...." اگه اینجوری بخوای بیقراری کنی،من خودم بیقراره روضه ی این نازدانه ام ...." اجازه بدین امروز همه گریه کنن " عقبی ها ،بیرونی ها ،شهدا گریه کنن ..." خوابش برد ، قافله حرکت کرد ، این دختر جاموند ..." گوش بده !قافله که حرکت کرد،،،عقیله ی بنی هاشم خبردار شد این ناز دانه جامونده ،صدا زد "یا قوم ! بالله !*شمارا به خدا قدری صبرکنید*افتقدت ابنت الاخ الحسین" جگرگوشه ی حسینم جامونده ..." حواست اینجاست یا نه ؟ چنان ناله ای زد ، راوی میگه من شنیدم ؛ دستور دادن قافله توقف کنه ،گفتم الان از ناله ی زینب آسمون و زمین به هم میریزه ...." دونفر مامورشدن این بچه رو برگردونن ؛یکی من بودم و یکی زجربن قیس .... *آروم باش .....* من با زجر،یا زحربن قیس ،برگشتم عقب قافله،ازدور داشتم میدیدم حالت این دختر رو ؛ دیدم دست روی سر گذاشته ، هی تو بیابونا به سمت راست و چپ نگاه میکنه ، (بچه ی گم شده دیدی یا نه؟) بشنو" میدونی کیارو صدا میزد ؟! اولین کسی که صدا میزد عموجانش بود ، هی میگفت : یا عماه ... ! یا عمتاه ... ! یا اماه ..." ازدور داشتم میدیدم ؛ هی به سمت چپ و راست فرار میکرد ، هی مینشست رو زمین پاهاشو نگاه میکرد ..." چقدر خار تو این پاها رفته بود،نمیدونم!!! تا زجربن قیس بهش رسید چنان با تازیانه ...... آی حسین ...... اینم مال شهیدامون ،انشاالله تو حرم این نازدونه بریم عرض ادب کنیم ؛ اولین سوالی که من دارم اینه :بگم خانوم پاهات خوب شده یا نه ؟ این دختر حسینه ، از کربلا تا اینجا دایم کتک خورده ،طعنه و ناسزا شنیده ، یه جمله ای گفت،من واسطه شدم،گفتم صبر کن ،ملاحظه کن ،یتیمه ...." اجازه ندادم دیگه بیش ازاین اذیتش کنه . این دختر به من اعتماد کرد ،فرمود :من دختر پیغمبرم ،بهش بگو :اگه میخوای منم بکشی بکش ؛اما فقط یه بار دیگه بذار عمه مو ببینم .... آی حسین بابا آتیش زدن به خیمه هامون تار میبینه دیگه نگامون نمونده گوشواره برامون بابا باباجون کجایی بابا ؟ سرتو روی نیزه دیدم .... دنبال نیزه میدویدم .... اما به تو من نرسیدم .... کجایی بابا ؟ بابا داری با خود هزار نشونه لبت به رنگ آغوونه نگو که کار خیزرونه کجایی بابا ؟ بابا امون ازاین زخمای کاری خون از لب تو شده جاری کی سنگ زده بر لب قاری ؟ بابای خوبم .... سرت رو نیزه رو به روم بود اما یه بغضی تو گلوم بود گلوتو نیزه ها بوسیدن اما یه بوسه آرزوم بود *ناله بزن اگه میخوای دلت آروم بگیره ،هر چی تو این مسیر کتکشون میزدن،طعنه و ناسزا بهشون میگفتن ،این نازدانه ها فقط سر بریده رو میدیدن ، فقط میگفتن حسین ........ 📚روضه جانسوز حضرت رقیه سلام الله ┏━ ┗━━━⚫️😭😭😭⚫️━━┛
. ‍ روضه و مناجات _ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف_ _استاد حجت الاسلام گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد اگر از شانه ی من کوه گنه برداری پای این بنده هم از عرش فراتر برسد باز هم توبه شکستم،بگذارید فقط باز هم فرصت یک توبه ی دیگر برسد ... همه ی ترسم ازین است که به هنگام گناه عمر این بنده ی آلوده به آخر برسد *ان شاالله اینجوری نمیشه،ان شاالله ما همونجوری میمیریم که اربابمون دوست داره* بس که آلوده ام،ابکی لخروج نفسی ... وای از آن لحظه ی سختی که اجل سربرسد همه ی خواهشم این است که در موقع مرگ سر این بنده روی دامن حیدر برسد ... مطمئنم که در آن لحظه ی سخت و حساس حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد ... *از کجا مطمئنی؟روایت داره تو کامل الزیارات از حضرت صادق پرسید: أن تزور قَبْرِ الْحُسَیْنِ " عرض کرد آقاجان من نمی تونم به راحتی برم به زیارت جد غریبتون،شناخته میشم،حضرت فرمودن حالا که زیارت نمیری،آیا بر جد ما جزع و فزع می کنی؟آیا گریه می کنی به یاد مصائبش؟گفت بله یابن رسول الله وقتی یادش می کنم،آگه غذا جلوم بزارن دیگه غذا از گلوم پایین نمیره ..." میدونی چرا؟ آخه ارباب ما رو اول گرسنه کشتن ..." آگه کربلایی باشی هر غذایی ببینی میگی حسین ..."بعد حضرت فرمود : رَحِمَ اللّهُ دَمْعَتَكَ ،رحمت خدا بر اشک چشمت" یه بشارت بهش داد فرمود اَما اِنَّكَ مِنَ اَهْلِ الْجَزَعِ لَنا سَتَرى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبائى لَكَ. ، حالا که جزع و فزع می کنی حالا که به یاد جد غریب ما گریه می کنی ،بهت بشارت بدم دم جون دادنت همه ی ما میایم بالاسرت ... " مطمئنم که در آن لحظه ی سخت و حساس حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد ... *این برا جون دادنمون ، قیامت چی؟!!* چادر مادر ما کار خودش را بکند بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد ... امام صادق علیه السلام فرمود یه سر چادر به دست مادرم زهرا تو بهشته،یه سر چادر رو پل صراط پهن میشه ..." ندا میدن * یَا أَیُّهَا الْمُحِبُّونَ لِفَاطِمَةَ تَعَلَّقُوا بِأَهْدَابِ مِرْطِ فَاطِمَةَ * ای زهرا دوستا بیاید ... به ریشه های چادر زهرا چنگ بزنید .... چادر مادر ما کار خودش را بکند بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد مثل هر دفعه به ارباب توسل کردم حتما ارباب به داد دل نوکر برسد .... .
‍ ‍ ❣﷽❣ ⚫️روضه بسیار جانسوز_مجلس ابن زیاد و خاندان اهل بیت علیهم السلام _استاد ⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖ السلام علیک یااباعبدالله هشتاد و چهار زن و بچه رو ب طناب بسته بودن،اگه شب جمعه نبود نمیگفتم زیارت ناحیه رو ببین خود امام داره روضه میخونه" عرضه داشت : و سُـبـِیَ اهلک کـَالعبید"حسین جان زن و بچه تو مثل برده ها به اسارت بردن وَ صُفصِدوا بالحدید" دونه دونه شونو بازنجیر بسته بودن نه با طناب،با زنجیر(این نص زیارت ناحیه هستا) "ایدیهم مغلولت الی الأعناق" دستاشونو به گردن بسته بودن یا صاحب الزمان آجرک الله"یـُساقون فی البراری و الفـَلـَوات"مثل برده ها ازین شهر به اون شهر میبردن ...... حسین ..... برشتران بی جهاز زن و بچه تو سوار کردن،اونقده آفتاب پوست صورتاشونو سوزونده بود،اینجوری وارد کوفه شدن .... هرمنزل و روستا که بردند پای سر تو شراب خوردند حسین ..... حالا ک حال خوبی داری بزرگان ب ما اینجوری یاد دادن،اگه دلها تو جلسه منقلب بشه علامت اینه که حضرت بهتون نظر کرده اونشبم بهت گفتم ابی عبدالله داره به گریه کنش نظر میکنه در محضر آقا دارم این روضه رو میخونم اما اگه۸۴ نفر هم قد و قامتو به طناب ببندن،مشکلی پیش نمیاد-مگه اسرای مارو نبستن؟! اما اگه توی این ۸۴تا بعضیاشون بچه ی سه ساله باشن بود، بعضیاشون زینب قد و قامت کشیده باشه،اگه به یه طناب ببندن ، اگه بزرگا توی طناب بخان ایستاده راه برن،طناب گردن بچه هارو خفه میکنه،لذا عمه جان خم میشد که این طناب گردن بچه هارو اذیت نکنه" اینقده خمیده خمیده زینب راه رفت ....... رسید تو مجلس ابن زیاد،الله اکبر،خدا رحمت کنه،بخدا روی قلب همه مون پرده کشیدن و إلا اگه حقیقت این مجلس"همه مون میمیریم" محضر حضرت شیخ عبدالکریم حایری مؤسس حوزه،روضه خوان،روضه خواند، اینو از زبان مراجع فعلی شنیدم، اینا تو اون جلسه بودن،مرحوم آیت الله مروارید مشهد میفرمود این روضه خوان یه جمله گفت مرحوم شیخ عمامه شو برداشت گذاشت زمین و به روضه خوان گفت بسه دیگه روضه نخوان! چی گفت مگه؟! گفت: "و دخلت زینب علی ابن زیاد" همین! آشیخ اجازه نداد دیگه روضه خوان روضه بخواند،ایشون میفرمود تا غروب همه داشتیم گریه میکردیم،ما ک نمیفهمیم!یه جلوه شو بگم،امشب شب علی اصغر ربابه ، بلکه شب خود ربابه، باب الحوایجه این بانو،تا زینب ناشناس وارد شد بدون سلام خیلی ب ابن زیاد گرون تموم شد،گفت این زن ناشناس کیه اینجوری با تکبر وارد شد،یه کنیزی گفت اگه معرفیش کنم شاید حیا کنه"ای کاش این کنیز هیچوقت زینبو معرفی نمیکرد" تا گفت "هذه زینب بنت علی ابن ابیطالب" ابن زیاد شروع کرد توهین کردن،اونقده نیش و کنایه زد یه وقت دیدن "فرقت زینب و بکت" زینب گریه کرد، تا رباب دید اشک زینب جاری شد بلند شد همه ی توجه مجلسو از زینب ب خودش منعطف کرد، اومد کنار تشت طلا ، خم شد سر بریده رو بغل گرفت،آخ ب سینه چسباند،هی صدا میزد، فوالله ما نسیتُ حسینا ... حسین ..... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈