eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.4هزار دنبال‌کننده
63 عکس
78 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع )حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ 🥀 4 🥀 س 4 🥀 🌿بر نور دل و دیده زهرا صلوات 🌿بر دخت گرانمایه مولی صلوات 🌿برمظهر صبروحلم وایمان وشرف 🌿بر یاورِ دین زینبِ کبری صلوات ❤️() 💥السلام علیک یا بنتَ امیرالمومنین، السلام علیک یا ام المصائب، السلام علیکِ يا عقیلة بنی هاشم، یا زینب س یا زینب س💥 🌾کسی که رنج فراوان کشید زینب بود 🌾کسی که شادیِ دوران ندید زینب بود 🌾به چهار سالگی یتیمی از غم مادر 🌾کسی‌که رنج‌چهل ساله‌کشیدزینب بود 🌾به راه کرببلا تا زِ راه شـــام خـــراب 🌾کسی که پای برهنه دوید زینــب بود 🌾بدید بر سر نی، رأس پُر زخون حسین 🌾کسی‌که‌سرش‌به‌محمل شکست‌زینب بود 🌾میان آن در و دیــوار و شعـلهٔ آتش 🌾کسی که نالهٔ مـــادر شنیــد زینب بود ⬅️امروز دلهارو ببریم حرم بی‌بی زینب.. ان شالله یه روزی کنار حرمش ناله بزنی.. امروز از چشات بخواه برا بی بی زینب گریه کنه، زینب ام المصائبه، پیغمبر بشارت داده برا کسی که برا خانم زینب گریه کنه.. 🌿فرمود: پاداش اون مثل کسیه که برا حسین ع گریه کنه، ⬅️یه روز آقا امیرالمومنین فرمود زینب جان ، پسر جعفر طیار عبدالله ازت خواستگاری کرده،، فرمود بابا هر چی شما بفرمایید،، فرمود واقعا دنبال رو باباش طیاره. گفت:بابا هر چی شما بگین من قبول میکنم،، فقط یه شرط دارم، اونم چون شرط مال مادرمه میگم، اگه قبول کرد منم برای ازدواج مانعی نمی بینم، بابا من از حسینم جدا نمیتونم باشم... اگه حسینم سفری داشته باشه، همراه حسین باید برم... از الان اجازه شرعیشو به من بده قبول میکنم.. به عبدالله گفتن، گفت: من غلام شما خاندانم، هر چی شما بگین همونه.. آقا امیرالمومنین اومدن پیش بی‌بی زینب،، فرمودند:زینب جان عبدالله قبول کرد. ⬅️سوز⬅️صدا زد بابا من نمیتونم بدون جسینم زندگی کنم، لذا از وقتی که تو مدینه بودند روزی یک بار باید حسینو میدید ⏪شاید شنیده باشید ام سلمه میگه،، اومدم خونه عروس دیدم داره گریه میکنه،، (خانم جان تازه عروسی چرا گریه میکنی..تازه عروس که گریه نمیکنه) یاد مادر افتادید.، (نه، بالاتر از مادرم) خانم جان یاد پدر افتادید،( نه بالاتر) (چه شده خانم جان) ⬅️سوز⬅️ فرمود سه روزه حسینمو ندیدم.. ام سلمه میگه الان میرم این خبرو به حسینت میدم، ⬆️اوج و سوز⬆️میگه اومدم دیدن امام حسین.. دیدم داره گریه میکنه، صدا ام سلمه سه روزه زینبم رو ندیدم.. هر دو عاشق هم بودن علاقهٔ شدیدی به هم داشتن، 🔅آخ میون همه دلها امون از دل زینب🔅 (زمزمه کن)➡️ 🔶آی دلای کربلایی، دل عالمی بسوزه برا دل زینب.. کدوم روضه رو بخونم نام بی‌بی زینب نباشه، هر روضه ای شما بخونی نام بی‌بی زینب میاد ♦️♦️((هر روضه رو میشه اینجا خوند )) 🔅مدینه زینبه...( روضه پیامبر، حضرت زهرا س، امام حسن ع) 🔅آخ کربلا زینبه(روضه کربلا حضرت عباس ..حضرت علی اکبر..حضرت علی اصغر...هر چی....) 🔅آخ قتلگاه زینبه(روضه قتلگاه) 🔅دم دروازه کوفه زینبه(روضه اسرا... وقایع شام...) 🔅خرابه شام زینبه(روضه حضرت رقیه س) 🔅آخ اربعین کربلا زینبه(روضه اربعین) 🔅برگشت کاروان به مدینه زینبه آخ .. یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا... ⬅️لحظه ای کاروان برگشت مدینه، عبدالله ابن جعفر همسر بی‌بی زینبه، دوید جلوی کاروان ، آی کاروانیا بگید ببینم همسرم زینب کجاست.. یه کَجاوِه ای رو نشونش دادن گفتن خانمت زینب تو این کجاوه نشسته.. رفت جلو پردهٔ کجاوه رو زد بالا یه خانمی رو دید.. صدا زد خانم بگو ببینم همسرم زینب کجاست.. آی جوون دارا...آی حاجت مندا...آی گرفتارا...آی مریض دارا... بگم و التماس دعا ⬅️ سوز و اوج⬅️ یه وقت عبدالله نگاه کرد دید صدای ناله ای بلند شد.. عبدالله.. عبدالله.. من زینبم عبدالله، چرا نمیشناسی؟؟ صدا زد: (دشتی) 🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت ( مگه نمیگفتی بی حسین نمیتونم باشم ) 🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت 🌾اگر تو زینبی کو نور عینت 🌾اگر تو زینبی چرا رنگت پریده 🌾اگه تو زینبی چرا موهات سپیده ✨ حسینت کو✨ الهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه.. خواهر برادر و خیلی دوست داره.. الهی نبینی اونچه که زینب دید.. صدا زد عبدالله داغ برادر دیدم عبدالله.. تن بی سر حسینم رو دیدم عبدالله... رأس حسین به نیزها دیدم عبدالله... 🍂آخ میون همه دلها امون از دل زینب🍂 🌾تمام ذکر زینب یا حسیــــن است 🌾وجودش لحظه لحظه با حسین است 🌾قنــــوت نیــــمه شبهای خواهــــر 🌾زیارتنامـــهٔ مولا حسیـــــن است 🍁هر چقدر ارادت داری به ابی عبدالله به ناله های دل بی‌بی زینب به اشک و آه و گریه های خانم زینب کبری سه مرتبه ناله بزن بگو🍁 ✨ یا حسیـــــــن✨ 👇 لطفا صلوات حذف نشه👇 💥هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)💥 🖤🖤🖤🖤🖤
‍ . |⇦• امان از کوفه .. و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه حاج حسین سازور ●━━━━━━─────── بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله .. زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد" پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد شاعر: کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت می‌کرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین .. صل الله علیک یا اباعبدالله .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
( سلام الله علیها ) حجه الاسلام والمسلمین با غصه های آل عبا گریه می کنی در اوج روضه های عزا گریه می کنی ما با گناه اشک تو را در می آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما می آیی و بدون صدا گریه می کنی «گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه» در مشهد امام رضا گریه می کنی بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سید الشهدا گریه می کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می کنی بر رأس های رفته به بالای نیزه ها با خیزران و طشت طلا گریه می کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه های آل عبا گریه می کنی ...
. |⇦•جز حسین کیست.... و توسل به کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج سید ناصر کهربائی ●━━━━━━─────── اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. جز حسین‌ کیست که در شأن و شرف بی همتاست این حسین‌کیست که محبوب تمام دلهاست او‌ حسین است و حسین میوه ی قلب زهراست فاطمه امّ ابیها به حسین می نازد همه جا زینب کبری به حسین‌ می نازد هواتو‌ کردم، اسیر دردم بزار بیام‌ منم‌ حرم‌ دورت بگردم حسین‌جان! حالم عجیبه، دلم‌غریبه فضای قلب من پُر از شمیم سیبه تا کی صبوری، آخه چه جوری خسته شدم دیگه از این فراق و دوری ای سر بریده! موهام سفیده با حسرت ِحرم ببین قَدّم‌خمیده *اما حسین‌جان ! قامت خم من‌ کجا و قامت خم اون‌ مادری که امشب تو‌ حرمت از این طرف به اون‌ طرف هی دور قتلگاه راه میره هی صدا میزنه بُنَیَّ ..پسرم حسین..کجا* مادری در طواف قربانگاه هی بُنَیَّ بُنَیَّ می گوید تشنه ای زیر نیزه، گه مادر گه اُخَیَّ إلَیَّ می گوید *هی صدا میزنه...حسین‌جان!* من بی وضو‌ موی تو را شانه نکردم‌ حالا به به دنبال سرت باید بگردم ؟زینب صدا زد: حسین‌ جان!..* چه شد که از ته گودال سر در آوردی؟ تو زینت سر دوش پیمبرم باشی   داداش! در این شلوغی گودالِ تنگ قول بده کمی مراقبِ پهلوی مادرم‌ باشی جواب خندۀ دشمن به خواهرت با کیست؟ مگر تو قول ندادی برادرم باشی چقَدر دور و بَر عمّه ی ما جار زدن ساز با ناله ی طفلانِ عزادار زدن چون نبودن مدینه بزنن فاطمه را عوضَش فاطمه ها را سر بازار زدن *این سرها بارها از روی نی افتاد اما اون‌ سری‌ که بیشتر از همه افتاد سر قمر بنی هاشم بود......* بی سبب نیست بیافتد سر عباس زِ نی آخه عمّه ام را جلوی چَشم علمدار زدند *صدا زد: حسین‌ جان! ماهِ من!..* تکیه زدی بر لب دیوار چرا؟ آمدی دیدن زینب سر بازار چرا؟ مُردم و زنده شدم بس که نگاهم غم دید چقدر خواهر تو‌ مجلس نامحرم دید *چه‌گذشت به زینب..کربلا یه طور، کوفه یه طور، شام یه طور، همین زینب برگشت کربلا یه نگاهی کرد به قبر حسینش صدا زد..حسین جان!* خبر داری چه خاکی بر سرم شد دوباره تازه داغ مادرم‌ شد به اشک‌ِ خواهرت لبخند زد شمر اسیری تازه آنجا باورم شد داداش خبر داری مرا بازار بردن؟ میان مجلس اغیار بردند؟ حسین‌جان! حلالم کن ای نور چشمان زهرا حسین‌جان! رَوَم‌ تا به‌ کوفه به‌ همراه اعداء حسین‌جان! تن بی سرت‌ مانده بر خاکِ صحرا حسین‌جان ..حسین‌جان... *داداش دارم میرم سفرِ اسارت، دارم از کنار بدنت جدا میشم ..داداش!رفتی سلام‌ من رو‌ به بابام علی برسون بگو‌: بابا! زینبت رو به اسیری بردن ...* ــــــــــــــــــ 🎤 ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
تا که اشکت ز دو چشم ترت افتاد زمین کوفیان سنگ زدند و سرت افتاد زمین مَلَأِ عام همه دور و برم خندیدند تاکه از ضرب لگد خواهرت افتاد زمین به روی ناقه نگاهش به عموجانش بود که ز سیلیِ عدو دخترت افتاد زمین کربلا نیزهٔ اغیار امانِ تو برید یاد دارم که چطور پیکرت افتاد زمین ته گودال به چَشم خودم آنجا دیدم قاتلت تیغ کشید مادرت افتاد زمین از همان لحظه اسارت نقشهٔ دشمن شد که بَرِ علقمه آب آورت افتاد زمین علی اصغر رفیعی