eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.4هزار دنبال‌کننده
63 عکس
78 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع )حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
( علیه السلام ) کوفه لبریز بلا گشته میا کوفه حسین قسمتم سنگ جفا گشته میا کوفه حسین شب اول مُحرم ، بریم در خانه ی غریب کوفه ،آقامون مسلم بن عقیل ، ببین چطوری با اربابش حسین داره درد دل میکنه : کوفه ای که پدرت حاکم آن بود قدیم عاری از شرم و حیا گشته میا کوفه حسین غریب و تنها ، توی کوچه های شهر کوفه ، داره با اربابش ابی عبدالله ، درد دل میکنه... حسین جان ...آقا ، « نگران گلوی طفل توام چون اینجا » آقای من ... نگران گلویِ طفل توام چون اینجا مملواز حرمله ها گشته میاکوفه حسین تنها و غریب توو کوچه های شهر کوفه ، اومد کنار یک خونه ای ایستاد ، تکیه داد به دیوار غریبی ، یه پیره زنی در رو باز کرد.. صدازد.. آقا ، مگه خبر ندارید شهر امنیت نداره... اول آقا مسلم بن عقیل صدا زد ، خانوم ، میشه برام آبی بیاری ؟ ( قربون لبهای تشنه ات برم اقاجونم ) این پیرزن رفت و برا آقا آب آورد ، وقتی آقا آب رو نوشید ، دوباره این پیر زن نگاه کرد ، صدا زد آقا مگه نمیگن این روزها شهر کوفه امنیت نداره ، برای چی هنوز ایستادید ؟ یه دفعه آقا مسلم بن عقیل صدازد : کجا برم ؟ من که توو این شهر خونه ای ندارم ، من توو این شهر غریبم ... این پیر زن به سیمای نورانی آقا مسلم بن عقیل نگاهی کرد ، عرضه داشت ، آقا جان ، مگه شما کی هستید ؟ حضرت فرمودندمن مسلم بن عقیلم ، سفیر ابی عبد الله ... تا پیر زن فهمید این آقا فرستاده ی حسینه... صدا زد... آقا... جانم به فدای شما... این خانه ، خانه ی شماست ، منم کنیز شمام ، ای کاش مردم کوفه ، به اندازه این پیر زن معرفت میداشتند ، هر طوری بود ، نانجیبها خبردار شدند ، نزدیکی های صبح ، خونه ی پیرزن رو محاصره کردند ، تا مسلم ابن عقیل از خانه بیرون اومد ، جنگ نمایانی کرد ، خیلی از این نانجیبها رو به درک واصل کرد ، اما بلاخره آقا رو با مکر و حیله گرفتار کردند ، خدا لعنتشون کنه ، آقارو بردن بالای دار الإماره ، حالا میخواهی گریه کنی بسم الله ، مردم کوفه دارن نگاه میکنند ، هر کسی یه حرفی میزنه ، یکی میگه حتما آقا رو آزاد میکنند ، یکی میگه نه ، دیگه آقا رو به شهادت میرسونند ، همه دارن نگاه میکنند ، یه دفعه دیدن سر از تنِ آقا جدا کردند ، ای وای ، ای وای ، غریبانه ، بدن بی جان مسلم را از بالای دارالإماره به زمین انداختند ... یاصاحب الزمان (عج) ، میخوام بگم اینجا ، سر از تنِ آقا مسلم بن عقیل جدا کردن ، بدن نازنینش رو غریبانه از بالای بام به زمین انداختند ، اما ، دیگه زن و بچه مسلم نبودن ببینن ، دیگه دختر بچه اش نبود ببینه ، بمیرم برات حسین ، جلو چشمان زینب ،جلو چشمان بچه های حسین ، صدا زدند ، اسبهاتون رو نعل تازه بزنید ، آنقدر بر روی بدن عزیز زهرا ، اسب دواندند ، تمام استخوان ها شکست ، هر کجا نشستی صدا بزن : « یاحسین ... » دشمنت کُشت ولی نور تو خاموش نشد آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست ... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ ، سوره: شعراء آیه : 227)