#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان (2)
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
گریز حضرت رقیه (س)
يَا اَبَا الْحَسَنِ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، يا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالِبٍ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ.
🔸امشب که مهمان منی با چشم تر بابا
🔸خیلی هوایِ وصل داری بیشتر بابا
🔸من را مکن با گریههایت خونجگر بابا
🔸از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا
شاید هوایِ روضههای فاطمه داری
🔸انّا الیه الراجعون را زمزمه داری
🔸دیدم که با خونِ جگر افطار میکردی
🔸بر خوردن نان و رُطَب اصرار میکردی
🔸نام خدا را زیر لب تکرار میکردی
🔸گاهی شکایت از در و دیوار میکردی
🔸وقت اذان صبح دیدم اشک میباری
🔸یافاطمه یافاطمه روی لبت داری
🔸سی سال درد سینه را با چاه میگفتی
🔸این روزهای آخری جانکاه میگفتی
🔸در سجدههایت ذکر یا الله میگفتی
🔸سُبحان یا قدّوس را با آه میگفتی
🔸آهِ دلت را امشب از سینه برون کردی
🔸قلب مرا قصد سفر کردی و خون کردی
🔸باید بمانی سایۀ بالاسرم باشی
🔸دلواپس جسم حسین و معجرم باشی
🔸ای دل شکسته ، قوت بال و پرم باشی
🔸حالا که مادر نیست جایِ مادرم باشی
🔸سی سال، بعد مادرم مویَت پریشان است
🔸شبهای بعد فاطمه شام غریبان است
🔸قصد جدایی کردهای از دخترت امشب
🔸دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب
🔸خیلی شدی دلتنگِ رویِ همسرت امشب
🔸این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب
🔸اصرار من را گوش کن، من دخترت هستم
🔸دلواپس این حال گریهآورت هستم
🔸گفتم نرو، رفتی سرت را غرق خون کردی
🔸این قامت استادهات را واژگون کردی
🔸از خون فرقت پیکرت را لالهگون کردی
🔸نقش زمینت معنیِ هُم راکعون، کردی
🔸رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی
🔸من ماندهام با سینهای از غصه طوفانی
شب نوزدهم ماه مبارک رمضان امیرالمومنین مهمان دخترش ام کلثوم بودسفره غذا پهن کرد یک ظرف شیر گذاشت یک ظرف نمک تا چشم مولا علی به سفر افتاد صدا زد دخترم تا به حال کی دیدی پدرت سر سفره ای بنشیند که دو خورشت داشته باشد
بی بی آمد که ظرف نمک را برداره فرمود دخترم ظرف شیر را بردار امام علی با نان نمک افطار نمود امشب علی گاهی قرآن می خواند گاهی مناجات می کرد گاهی در حیاط خانه می آمد و به ستارگان نگاه می کرد وی گفت آنا لله وانا الیه راجعون یک وقت ام کلثوم صدا زد بابا چرا امشب که خانه من آمدی این قدر ناراحتی می کنی نزدیک اذان صبح شد علی آمد وضو بگیرد دختر عبا وعصا براساس آورد ای خدا عبایش را پوشید وعصایش را دست گرفت خواست از خانه بیرون بیرون برود دید یک دسته مرغابی ها مقابل آقا آمدند و دامنش را گرفتند ام کلثوم بیشتر ناراحت شد
وگفت بابا خانه من می آمدی این مرغها ازاین کارها نمی کردند مگر امشب چه خبره امیرالمومنین به طرف مسجد روان شدند بالای مأذنه واران گفتند که تمام مردم کوفه صدای دلنشینش را شنیدند ای خدا چه بگم که چه شد یک وقت دیدند زینب می دود آمد در اتاق وصدا زد حسن جان حسین جان پا شو خواهر مگر چه خبره صدا زد برادران پاشید ببینید این منادی چه میگه ای خدا منادی چه میگفت صدا زد ای برادران می گوید ای مردم علی را کشتند
تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند.
دوان دوان اومدند به طرف مسجد.
تا رسیدند نگاه کردند دیدند.
ای وای.
محراب مسجد لاله گونه.
فرق بابا رو شکافته اند.
تمام صورت خونیه..
روی خاکهای محراب هی صدا میزنه...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد.
🔸حسن از یک طرف می کرد زاری
🔸حسین از سوی دیگر بی قراری
حسنین اومدند کنار بابا...
بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند.
با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه...
عرضه بداریم یا امیرالمومنین...
طاقت نداشتی دخترت زینب کبری...
شما رو با صورت خونی ببینه.
اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام.
وقتی سر بریده حسنیت رو.
برا دختر سه ساله اش آوردند.
ای وای.. ای وای.
بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد.
صدا زد: وای بابای خوبم.
(مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ)
بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا.
کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا.
(مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي)
کی منو تو بچگی یتیم کرد.
🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی
🔸یتیمی خاری دوران یتیمی
بابا نبودی ببینی.
از کربلا تا شام.
چقدر تازیانه به من زدند...بابا.
دیگه طاقت ندارم...بابا
ببین تمام بدنم کبود شده..
موهای سرم سفید شده.
بابا دیگه منم با خودت ببر.
یاعلی.. سه ساله حسینت.
انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد
سر بابا یک طرف افتاد.
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
التماس دعا
مداح اهل بیت (ع)احمد بهزادی
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#روضه شب قدر
#روضه شب نوزدهم رمضان(3)
#روضه امام علی (ع)
يَا اَبَا الْحَسَنِ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، يا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالِبٍ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ.
🔸مسجد كوفه ببین عزم سفر كرد على
🔸با دلى خون ز تو هم قطع نظر كرد على
🔸مسجد كوفه مگر مسجدالاقصایى تو
🔸كه ز محراب تو تا عرش سفر كرد على
🔸رفت آن شب كه به مهمانى امّ كلثوم
🔸دخترش را ز غمى سخت خبر كرد على
🔸خبر از كشتن خود داد به تكبیر و فسوس
🔸هر زمان جانب افلاك نظر كرد على
🔸كس چو او روزه یك ساعته هرگز نگرفت
🔸چون كه افطار به هنگام سفر كرد على
🔸گرچه جانش سفر تیر بلا بود، آخر
🔸پیش شمشیر ستم فرق سپر كرد على
🔸ریخت بر دامن محراب ز فرق سر او
🔸آنچه اندوخته از خون جگر كرد على
🔸گرچه در هر نفسى بود على را معراج
🔸غوطه در خون زد و معراج دگر كرد على
⬅️ازهمین جا بریم خونه علی امشب علی آخرین افطار مهمان خونه دختره اگه قرارباشه بابا افطاری خونه دختر بره دختر خوشحال میشه دست و پاشو گم میکنه،از صبح به تلاطم می افته میگه قراره بابا امشب بیاد خونه ی من
ام کلثوم هم امشب افتخارکرد خوشحاله بابا افطار مهمانشه
دلای پر شراره،خیره به آسمونه
خسته شده دلش از نامردی زمونه
سی سال خون به دل من علی کردید بی دفا مردم،سرمو میزاشتم توچاه باچاه دردو دل میکردم،به منه علی سلام نمیکردید همسایه ها جواب سلام منو علی رو نمیدادن
اروم اروم رولبهاش٬ یه اسمی و میخونه
فاطمه جان
تنگه دلم برای تو
علی بشه فدای تو
سی سال گذشته رفتی،علی دلش غمینه
بیشترازسی سال من منتظرامشب شبیم فاطمه من
وارد صحن مسجد شد بالای ماذنه آخرین اذان علی رو مردم کوفه میشنون
الله اکبر_بی وفامردم کوفه خون به دل من کردیدخداحافظ
ای وای ای وای ای وای
همینقدر بگم رکعت اول سر به سجده گذاشت تا سرازسجده بلند کرد نامرد باشمشیرزهرآلود برفرق سر مولا زد
سکان عرش به لرزه آمد منادی ندا قد قتل علی المرتضی مردم علی روکشتن
امام حسن وامام حسین اومدن بابا تومحراب خونِ
زیربغل بابارو گرفتن بابارو دارن برمیگردونن تارسیدن نزدیکای خونه فرمود حسن من حسین من بزارید من رو پای خودم راه بیام بابا خون زیادی ازت رفته بابا بابا دیگه رمق راه رفتن نداری صدازد علی آخه من دل ندارم زینب منو تواین حال ببینه بزارید رو پای خودم راه بیام
میخوام بگم یاعلی دل نداشتی زینب تورو تواین حال ببینه مولا کجا بودی ببینی دردو دلهای زینب
بابا
خدامیخواست این سررا ببینم بابا
کبوده روی مادر را ببینم بابا
بابابمن گفتی باید داغ شش برادر را ببینم
باباخدابمن صبرمیده
مولا دلواپس زینبی مولا نبودی کربلا بدن اربا اربای علی اکبر گلوی پاره پاره علی اصغر بدن زیرسم مرکبهای قاسم دستان بریده اباالفضل
ای وای ای وای بدن بی سر حسین
مولا نبودی زینب آمد کناربدن برادر هرجی نگاه کرد دید حسینش سر نداره همه بگید یاحسین
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
التماس دعا
مداح اهل بیت (ع)احمد بهزادی
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
هدایت شده از نیاز
32.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| نوحه نوستالژی حاج محمود کریمی برای حضرت علی اکبر (ص)
یک طرف اکبر به میدان
می رود دامن کشان
یک طرف بابا پریشان
عمه ها مویه کنان
هدایت شده از نیاز
22.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| روضه جانسوز حضرت علی اکبر (ع) در شب هشتم ماه رمضان
🔹السلام علیک یا علی بن الحسین
╰──➤ ⃟༺•🥀࿐❥᭄ٖٜ
╰──➤ ⃟༺•🥀࿐❥᭄ٖٜ
﷽
#روضه_دفتری
#حضرت_امام_علی(ع)
🌴بر صاحب ذوالفقارْ حیدر صلوات
🌴بر وارث بر حق امامت صلوات
🌴خواهی که خداوند گناهت بخشد
🌴بفرست به این امام و رهبر صلوات
(دعای فرج)
#السلام_علیک_یا_ابالحسن
یا_امیرالمومنین_یا_علی_ابن
ابیطالب
یا_حجة_الله ...
من آن مرغ غزل خوانم
به شوق روی جانانم
بیاد شاه خوبانم
🌾علی گویم،علی جویم
🌾علی جانم علی جانم
من بیچاره در محشر
به عشق ساقی کوثر
زنم بر سینه و سر
🌾علی گویم، علی جویم
🌾علی جانم علی جانم
علی ای ساقی کوثر
علی داماد پیغمبر
علی مولا علی سرور
🌾علی گویم، علی جویم
🌾علی جانم علی جانم
🥀دلتو راهی نجف کن ..انشاالله کنار ایوون طلای امیرالمومنین ناله بزنی..
خوش بحال اونایی که کنار حرم امیرالمومنین هستند...
🥀حارث هَمْدانی از اصحاب امیرالمومنین اومد خدمت امیرالمومنین ...
حضرت دید حادث خیلی پریشانه... فرمود حارث چرا اینقدر پریشانی.. چرا ناراحتی...
عرض کرد آقا دیشب به فکر جان دادن افتادم ...
🥀هنگام سرازیری قبر چه کنم....
🥀برای شب اول قبر چه کنم ...
🥀آقا جان ....فکر فشار قبر افتادم...
🥀جواب نکیر و منکر چه بدم ....
(حضرت فرمود :حارث مگه تو شیعه و پیرو من نیستی؟؟ )
🥀گفت "چرا آقاجان ...
🥀فرمود پس چرا غصه میخوری.. بدونُ آگاه باش.... وقت جان دادن... هنگام سرازیری قبر.... شب اول قبر... تمام عقبات تا پل صراط.. من با شیعیانم هستم... دست شیعیانم رومیگیرم... تنهاشون نمیگذارم
امروز بگو یا امیرالمومنین آقا جان...حاجتمندم ...گرفتارم ...
آقا جان به مظلومیت و غربتت قسمت میدم نزار دست خالی اومدم ..دست خالی برگردم
🥀روضه برات بخونم و التماس دعا....
🌾شب آخر آقا مهمون دخترش ام کلثوم بود...
🌾آی اونایی که بابا دارید ...
🌾قدر باباهاتونو بدونید...
🌾دختر میمیره برا بابا...
(دخترا خیلی بابارو دوست دارند..)
خیلی علاقه به پدر دارند...
دختر کوچیکتر هم دل نازک تر هم میشه....هی دور بابا میگرده...بابا بابا...
اما این دختر نگاه میکرد به صورت بابا...میدید بابا یه حال عجیبی داره....هی از حجره بیرون میره، نگاه به آسمون میکنه...هی میگه انالله و انا الیه الراجعون...
🌾دل تو دل دختر نیست..
🌾آقا حرکت کرد سمت مسجد..اذان گفت همه شنیدند...اومدن طرف مسجد برا نماز...
اما اما ...
🌾یه وقت شنیدن منادی ندا داد
قد قتل المرتضی....
اگه پدر داری خدا برات نگه داره ..
اما اما
آی اونایی که پدر از دست دادین...
نمیدونم لحظات آخر بالا سر بابا بودی یا نه...
🌾آخ یه دختری کنار بستر بابا گریه میکرد بابا بابا میگفت....
🌾دلتو بزار کنار دل زینب...
🌾دلتو بزار کنار دل خانم ام کلثوم...
🎋آخ دلم باغ خزونه
🎋چشام برکه خونه
🎋همه آرزوم اینه
🎋بابام زنده بمونه
🎋آخ دلم از همه سیره
🎋بابام داره میمیره
آخ بابا ..بابا...
🌾نه سویی تو چشاته
🌾نه جونی تو پاهاته
(آماده ای بگم نالتو بلند میکنی)
🌾آخ نه سویی تو چشاته
🌾نه جونی تو پاهاته
🌾فقط این دم آخر
🌾یا زهرا رو لباته
(زمزمه)امون از دل زینب...
🌾بدن امیرالمومنین رو شبانه غسل دادن ...
🌾شبانه غسل دادن...
🌾شبانه تشیع کردن.....
🌾میخوام بگم قربون غربتت برم آقا جان...
🌾بدنت رو تو تابوت گذاشتن ...
🌾جلوی تابوتُ جبرائیل و میکائیل گرفتن...
🌾عقب تابوتُ ابی عبدالله و امام حسن...
🌾آقا نیمه شب شمارو تشیع کردند....
🌾اما آی حسینیا ...
🌾آی کربلائیا....
(آماده ای بگم...)
🌾من بمیرم برا اون بدنی که رو خاک گرم کربلا تشیع شد...
🌾اما تشیع جنازه اش ویژه بود...
🌾10نفر نعل تازه به اسبها زدن...
🌾رو نازنین بدن عزیز زهرا تاختن....
🌾الهی نبینی داغ برادررو...
🌾الهی سایه برادر بالاسرت باشه....
🌾یه خواهر دلسوخته اومد گودی قتلگاه...
🌾این شمشیر شکسته هارو کنار زد...
🌾نیزه شکسته هارو کنار زد...
🌾آخ صدا زد...
🥀گلی گم کرده ام میجویم او را
🥀به هر گل میرسم میبویم او را
🥀گل من یک نشانی در بدن داشت
🥀یکی پیراهن کهنه به تن داشت
🥀یه وقت شنید از بین نیزه شکسته ها و شمشیر شکسته ها. . یه ناله ای به گوش میرسه...
🥀آخ گل گم کرده ات خواهر منم من
🥀سرور سیته ات خواهر منم من2
🥀هر چقدر ارادت داری به ارباب بی کفنت از سویدای دل ناله بزن ....بگو یا حسین...
✍#شاعر_مداح_سبک_گذار🎤
🎧#استاد_حاج_پیرزاده🖌
#پیشنهاد_دانلود👌
#التماس_دعای_فرج
#فیش_روضه #حضرت_خدیجه سلام الله علیها (صوت اجرای متن )
السلام علیک یا زوجة سید المرسلین
*شکر خدا که عبد خدای خدیجه ایم
ما بندهای و زیر لوای خدیجه ایم
*ما عاقبت به خیر دعای خدیجه ایم سینه کبود های عزای خدیجه ایم
*از لطف فاطمه است است که ما مادری شدیم
با یک دعای فاطمه است که ما مادری شدیم
*وقتی خدیجه مادر ما شیعه ها بُود
دیگر چه غم که جای من و تو کجا بُود
باید بیبی خدیجه رو بهتر بشناسیم، بانویی که تمام ثروتش رو، تمام دار و ندارش رو، برا دین پیغمبر خرج کرده... بانویی که اونقدر مقام داره، وقتی پیغمبر میخواد از معراج برگرده، جبرئیل به پیغمبر میگه از طرف خدا و از طرف من، به خدیجه سلام برسان
و لذا تو زیارتنامه ش اینجوری میخونیم اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ
*با یک دعاش حاجت ما هم روا بود
دلهاتون آماده ست با همین یه بیت میخوام روضه بخونم
با یک دعاش حجت ما هم روا بود
از چه پی عبای رسول خدا بود
اون لحظات آخر دخترش فاطمه زهرا را صدا زد، گفت فاطمه جان من دارم از دنیا میروم ولی کفن ندارم، دلم میخواد همون عبایی که بابات پیغمبر باهاش نماز می خونه و وحی برش نازل میشه رو، برا من کفن کنه خودم خجالت کشیدم به بابات پیغمبر بگم
حالا بیبی خدیجه از دنیا رفت پیغمبر بدن نازنینش رو غسل داد همینکه خواست عبای مبارک را کفن کنه جبرئیل نازل شد صدا زد یا رسولالله این کفن از بهشت برای خدیجه فرستاده شد... لذا آقا رسولالله، هم با عبای مبارک، هم با کفن بهشتی خدیجه را کفن کرد
الحمدلله بدن خدیجه بدون کفن نموند اما دلها بسوزه برا غریب کربلا حسین
افتاده بود روی زمین و کفن نداشت
آن یوسف شهید بتن پیراهن نداشت
پیکر بدون سر به روی خاک مانده بود
سر روی نیزه بود و اثر از بدن نداشت
بعد سه روز، وقتی بنیاسد اومدن این بدنهای مطهر و به خاک بسپارند، هر چی نگاه کردن، دیدن هیچ کدومه از این بدن ها سر ندارن، خدا ! چجوری این بدن ها رو شناسایی کنیم... یه مرتبه دیدن یه سواری داره از دور میاد، فرمود بنی اسد : من این بدن ها رو می شناسم
یکی یکی بدن ها رو معرفی کرد، این بدن برادرم علی اکبره، این بدن عموجانم ابالفضله،
یه مرتبه دیدن اومد تو گودال قتلگاه، بدن نازنین پدر را در آغوش گرفت، بدنی که همه چیزش رو به غارت بردند، یه وقت صدا زد بنی اسد، بوریا بیارید
بعد از سه روز آن گل بی غسل و بی کفن
جز بوریا برای تن خود کفن من نداشت
ناله بزن یا حسین
📝حاج اسماعیلی
مداحی_آنلاین_نرو_تو_بری_منم_غریب_میشم_نریمانی.mp3
6M
🔳 #وفات_حضرت_خدیجه(س)
🌴نرو تو بری منم غریب میشم
🌴نرو بی یاور و بی حبیب میشم
🎙 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #زمینه
❁❁
🍂 #اشڪ_غمٺ بہ ساحل پلڪ ترم نشسٺ
💔سنگ فراق شیشہے قلب مرا شڪسٺ
🍂امن یجیب خواندن من بےنتیجہ ماند
💔 #زهرا_یتیم گشٺ و پدر بےخدیجہ ماند
#وفات_حضرت_خدیجه(س)🥀
#تسلیت_باد. 🏴🥀
#ماه_رمضان
#مناجات_امام_زمان
مناجات_روز_یازدهم ماه رمضان
بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم
اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، و الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّد الاَنبیاءِ و المُرسَلین، حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّیبین الطّاهرین المعصومین المکرمین، لا سِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفداء، ولَعنةُ اللّه علی اَعدائهم أَجمَعین
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
چشمم به انتظار تو، تَر شد نیامدی(٢)
اشکم شبیه خون جگر شد، نیامدی
گفتم غروب جمعه تو از راه میرسی
عمرم در این قرار ،به سر شد، نیامدی
تا خواستم به جادهی وصلِ تو رو کنم
غفلت مرا رفیق سفر شد ، نیامدی
رسواییِ گدای تو از حد گذشته است
عمرم به هر گناه ، هدر شد نیامدی
از ما گناه سر زد و تو شاهدش شدی
دیدی دلم به راهِ دگر شد نیامدی
خسران زده کسی است که از یار غافل است
بی تو دعا بدون اثر شد، نیامدی
دومین جمعهی ماه رمضان...
از ما که منفعت نرسیده برای تو
هر چه زمان رسیده، ضرر شد نیامدی
بهترین ساعت برای مناجات با امام زمان همین غروب جمعه است بهترین لحظه برای استجابت دعا هم همینه
یجوری آقامون رو صدا بزنیم، آقامون همین عصر جمعهای دونه دونمون رو دعا کنه...
یابن الحسن...
====================