eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.4هزار دنبال‌کننده
63 عکس
78 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع )حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
. روضه_پنج_تن السلام علیکم یا اهل بیت النبوه یا اباعبدالله السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین کجایی ای یابن الزهراء کجایی ای مهربانم(۲) کجایی ای منجی ما که از هجرت نوحه خوانم به شام غمها سحر مولا بیا ازاین غیبت کبری بیا آقا جان، بیا آقا بیا آقاجان ، بیا آقا(۲) بگو امشب در کجایی مدینه یا سامرایی تو مشهد یا کاظمینی ویا دشت کربلایی آقاجان رسیده جانت اگر برلب مرا باخود هم ببر امشب بخوان برما روضه زینب بیا آقاجان، بیا آقا(۲) امان از درد غریبی حسینم وا حسیناه سرجدت روی نیزه کنار آن راس سقا فدای چشم تر عمه بریزد خون از سر عمه شکسته بال وپر عمه بیا آقاجان،بیا آقا(۲) وارد خانه ی امیرالمؤمنین شد پیغمبر کنارش فاطمه(س) نشست علی نشست ،حسن نشست،حسین نشست، زینب نشست خنده روی لبهای پیغمبر اومد، گاه علی را بوسه میزد گاه فاطمه رو بغل میگرفت گاه حسنو می بوسید گاه حسینو می بوسید وگاه زینب اما خنده روی لباهای پیغمبر یه دفعه دیدند آرام آرام ، مبدل به گریه شد اشک از گوشه ی چشم آقا رسول الله جاری شد یا رسول الله یا ابتاه بابا توکه داشتی میخندیدی ،چی شد یهو زدی زیر گریه؟ فرمود:فاطمه جانم خدا راشکر میکردم که دامادم علیه ،دخترم فاطمه ست نوه هام حسن وحسین پنج تن آل عبا هستند. ناگهان جبرئیل نازل شد یا رسول الله داری میخندی خوشحالی پنج تن آل عبا هم کنار هم هستید میخوام خبری بهت بدم بگو جبرائیل برادرم یا رسول الله خبر داری یه روزی بین در ودیوار یه جوری زهرا رو میزنند خبر داری چه بلایی سر فاطمه ات میارند مردم مدینه..... یا رسول الله خبر داری تو محراب مسجد کوفه فرق علی رو میشکافند پیغمبر گریه میکرد خبر آورده برام جبرائیل یا رسول الله یه روزی خون از لب ودهن حسنت میریزه یا رسول الله خبر داری یه روز در گودی گودال قتلگاه حسینت .... الله اکبر گریه ی من برا اینه روضه ی حضرت زهرا بخونم این مجلس آخر را دو خط مرحوم ژولیده ی نیشابوری فیض ببره شاعرش یا اباعبدالله شب جمعه ست یکی دو دقیقه روضه ی مادرت زهرا رو میخوایم بخونیم بلکه مادربه ما نظر کنه یا الله گلی به فصل جوانی به پای خس افتاد که بلبل از غم او مردو در قفس افتاد به جرم حفظ ولایت مغیره زهرا را به تازیانه چنان زد که از نفس افتاد یه خط دیگه برای گریه کنای زهرای مرضیه میگفت اگربال وپرت را بزنند یا زهرا مدینه ایی ها میگفت اگر بال وپرت را بزنند یا اینکه به شمشیر سرت را بزنند آی گریه کنا آسان تر از آن است که چند نامحرم در گوشه ی خانه همسرت را بزنند امیرالمومنین میگه: من ایستاده بودم دیدم که همسرم را قاتل گهی به کوچه گاهی با خانه میزد بلند بگو: یا زهرا(س)
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ" عصمت داوری نیود اگر نبود فاطمه جنت و کوثری نبود اگر نبود فاطمه احمد و حیدری نبود اگر نبود فاطمه هیچ پیمبری نبود اگر نبود فاطمه «منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه» مهر و محبتش بْوًد طینت من سرشت من ز دوستیش آبرو داده به روی زشت من سنگ محبت ورا بر سر و سینه می زنم به یا د خاک قبر او داد مدینه می زنم روز محشر ندا میاد فاطمه جان! هرکسی را که تو می خواهی شفاعت کن. حضرت می فرماید هم شیعیان هم محبین شیعیان رو جدا میکنه بی بی، به خود شیعیان فاطمه خدا می فرماید :هرکسی به محبت فاطمه یه جرعه آبی، لباسی، غذایی به شما داده دستش رو بگیرید وارد بهشت کنید. فاطمه ای که مصطفی خوانده به رتبه مادرش به احترام او کند قیام در برابرش به دست و سینه و جبین بوسه زند مکررش بوی بهشت یافته از دم روح پرورش «منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه» رحمت عام بود برا مردم مدینه، شب و روز برا گناهکارای این امت دعا کرد بی بی، اما یه روزی رسید همین شهر همه ایستادند سوختنِ این خانه را نگاه کردند این شبا و روزا کسی نیامد تسلی بده دل فاطمه ، دل بچه ها، دل امیرالمؤمنین رو کسی سر نمی زد به خانه ی فاطمه.. جز غم کسی به خانه من سر نمی زند اینجا که مرغ شوق دگر پر نمی زند در شهر خود غریبم و با درد آشنا در خانه ی غریب کسی سر نمی زند من دختر پیمبر و ز آن همه یکی دم از سفارشات پیمبر نمی زند می زد مرا مغیره و هیچکس به او نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمی زند غصه این شبای این مادر چیه؟ مادرا می فهمند، خجالت از بچه رو..خیلی اوقات مادر زمین می خوره جراحتی هم میبینه از اینکه بچه هاشم دیدندخجالت زده میشه. بیش از همه به حالت زینب دلم بسوخت مادر کسی مقابل دختر نمی زند هرچه بود از کوچه ها بود.یه کوچه روزگار علی رو سیاه کرد.امان از این کوچه هایی که یه روز پیغمبر با احترام رد میشد. دست بر سینه میذاشت سلام میداد به اهل این خانه. اما یه روزم تو همین کوچه ها دست علی رو بستند.کشیدن و بردن دنبال علی فاطمه می اومد بچه ها می اومدند.. صدای هلهله و ازدحام مردم بود شراره بود و در و دود و هیزم بود دری شکسته شد و مادری زمین افتاد صدای ناله ی او بین خنده ها گم بود اشاره کرد که او را پی علی بزنید تمام کوچه خدایا پُر از تلاطم بود هر آنکه بود درآنجا به سمت زهرا رفت میان اهل مدینه عحیب تفاهم بود سخت تر از دیدن کتک خوردن مادر کتک خوردن باباست.دیگه همه گمان میکنند پشت و پناهی ندارن.اصلا دنیا رو سر همه خراب میشه..اگه مادر و بزنند همه تکیه اشون به پدر خانه است. بدترین عذاب برا بچه ها برا زنا اینه که بابا رو بزنند. بدترین عذاب برای بچه های ابی عبدالله مجلس یزید بود.بچه ها نگاه کردند عمه دستش میره بالا چوب اون نانجیب هم میره بالا تا چوب و میاره پایین نمی دیدند چی میشه اما عمه هی به سر و صورت میزنه.. یا مزن چوب جفا بر این لب دندان من یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من سرمایه ی محبت زهراست دین من من دین خویش رابه دو دنیا نمی دهم گر مهر و ماه را به دو دستم نهند قضا یک ذره از محبت زهرا نمی دهم در سینه ام جمال علی نقش بسته است این سینه را به سینه سینا نمی دهم اینجا که هست روضه ی زهرا بهشت ما این نقد را به نسیه ی فردا نمی دهم
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ای مرهم شرار جگر یابن فاطمه بر شام تار ِ شیعه سحر یابن فاطمه هر جمعه در هوای ظهور تو مانده ایم امّا نیامد از تو خبر یابن فاطمه حق را شکست داده سپاه ِ نفاق وظلم کی می رسد زمان ظَفَر یابن فاطمه از دست ِما مقیم بیابان شدی،ببخش برگرد بین شیعه دگر یابن فاطمه بنگر که روبه روی حسن روی مادرت نیلی شده ست بین گذر یابن فاطمه در پشت درب خانه تو را می زند صدا با سوز و آه و دیده ی تر یابن فاطمه بین گدازه های در ِ نیمه سوخته بر سینه اش نشسته شرر یابن فاطمه روی ضریح ِ سینه ی او، میخ داغ ِدر از خود به جا نهاده اثر یابن فاطمه او شد سپر برای علی و برای او محسن شده ست همچو سپر یابن فاطمه بشکسته است شاخه ی طوبا و از برش روی زمین فتاده ثمر یابن فاطمه با دست بسته خوانده تو را مرتضی بیا ای مرهم شرار جگر یابن فاطمه ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ این تویی حالا اینم منم کنتُ بِئسَ العَبد وَ اَنتَ نِعمَ الرَّب أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ بخدا اگه همین یه فراز رو بفهمم، دیگه از در خونه ات جایی نمیرم يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ یعنی همیشه دو دستی به بنده ات عطا میکنی يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة به حجة بن الحسن الهی العفو.... ◾️آمدم یا رب گدای روسیاهت را ببخش ◾️سائل آلوده و پراشتباهت را ببخش ◾️حضرت غفار، عبد پرگناهت را ببخش ◾️این گدای بی حیا و بی پناهت را ببخش ◾️بر در لطف تو اشک چشم و آه اورده ام ◾️هرچه هستم باز سوی تو پناه آورده ام ◾️ای خدا من سینه ام را غرق ظلمت کرده ام ◾️توبه کردم، توبه بشکستم خیانت کرده ام امشب به خاطر مادر سادات یه نگاه به دلم کن حالم خیلی خرابه ◾️جای خلوت باتو، با غیرتو خلوت کرده ام ◾️من به عصیان و گناه خویش عادت کرده ام ◾️میکنم اقرار یا رب که تو خوب و من بدم ◾️باامیدی بر سر ابن سفره امشب امدم ◾️نیست این گر حال اشک و حال گریه حال من ◾️سنگ عصیان بارها زخمی نموده بال من ◾️غرق غفلت ها گذشته روز و ماه و سال من ◾️یا کریم الصفح ، رحمی تو بر احوال من ◾️این شب جمعه بگیر از لطف دست این گدا ◾️عفو کن یا رب به حق چادر زهرا مرا اومد خونه همینکه فهمید تو خونه چیزی برا خوردن نیست، چقدر علی خجالت کشید اما مگه تا فاطمه زنده هست میزاره علی خجالت بکشه، علی جان چادرم رو ببر نزد زید یهودی گرو بزار، اصلا تصورشم برا ما محاله، علی چادر خانمش رو آورد، زید یهودی یه نگاه کرد، دید دوازده تا وصله داره، اما تا فرمود این چادر فاطمه است، آنچه که میخواست زید یهودی بهش گرو داد، سه کیلو جو گرفت اومد خونه، خانومش آرد کرد، نان پخت، آخر شب زید یهودی چادر گرو گرفته از علی رو برد خونه، چیزی نگذشت خانومش دید خونه اش نورانی شده چیه تو این صندوق ... علی چادر خانومش رو گرو گذاشته، نوشتن همون شب هشتاد یهودی مسلمان شدند، اومدن در خونه امیرالمومنین شهادتین رو بر زبان جاری کردند (۱) به نور چادر وصله دار فاطمه هشتاد یهودی مسلمان شدند اما به نوری که از سر بریده ی ابی عبدالله از تنور خانه خولی.... ◾️چادر زهرا به دادم روز محشر میرسد فرمود یه سرچادر توی بهشت دست فاطمه ی منه یه سر چادر هم روی صراط پهنه، ندا میاد : یٰا اَیُّهَا المُحِبُّون لِفٰاطِمَة، تَعَلَّقُوا بِأَهْدَابِ مِرْطِ فَاطِمَةَ (۲) ◾️چادر زهرا به دادم روز محشر میرسد ببین یه ذره با صدا بلند خوندیم اذیت شدیم نه سینه ات شکافته شده نه لگد خوردی من نمیدونم چجوری فریاد زد : خَلُّوا عَن اِبن عَمِّی (۳) خانمی که نفس به سختی میکشید برا علی داد میزد رها کنید علی رو تا حالا یه نامحرم صدای این خانم رو نشنیده، بخدا یه نامحرم هم صدای زینبش رو نشنیده بود اما کربلا کار به جایی رسید دیدن داره داد میزنه هی میگه واحُسَینٰاه 📚منابع: ۱. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 537 – 538 ۲. بحار الأنوار ج ۱۷، ص ۲۳۹ ۳. همان، ج ۲۸، ص ۲۰۶ ====================
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه | مدینه مرکز پیکار نابرابر بود ....mp3
11.38M
|⇦مدینه‌مرکز پیکار.... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاج‌مهدی سلحشور ✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
|⇦•مدینه مرکز پیکار... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی سلحشور •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ مدینه مرکز پیکار نابرابر بود علی نشانه، ولی جنگ با پیمبر بود به حفظ جان علی، فاطمه سپر گردید قد خمیده ی او ذوالفقار حیدر بود نگاه زینب کبری به غربت مادر نگاه فاطمه بر اشکِ چشم دختر بود رخی که رنگ جسارت گرفت قرآن بود تنی که روی زمین افتاد کوثر بود چهار کودک معصوم با تنی لرزان دعایشان به پدر، چِشم‌شان به مادر بود چهل نفر به سر بضعه ی پیمبر ريخت شرورتر ز همه قنفذ ستمگر بود *گفت قنفذ چرا دست فاطمه رو از دامن علی جدا نمیکنی؟ چنان ضربه ای زد..* خدا گواست که یک ضربه بر تنش نزدند به قصد کشتن او ضربه ها مکرر بود فاطمه ببین گریونم روضه ی تو رو میخونم بی تو من چطور آروم بمونم برگرد، نبودنت دلم رو میشکنه برگرد، غمت آتیش به جونم میزنه برگرد، با دیدنت دلم جلا بگیره برگرد، داره میباره اشکِ دخترت برگرد، به جون این شهید بی سرت برگرد، تا که خونه بازم صفا بگیره *مصیبتی رو داره میگه که امیرالمؤمنین برای این مصیبت گفت: ردای جنگ به تن میکنم. زمین رو از خون همه اتون سیراب میکنم. دمار از روزگار همه اتون درمیارم. چه مصیبتی؟ علی سیلی خوردن فاطمه رو دید تحمل کرد، ناله اش رو بین در و دیوار دید تحمل کرد، اما برا این مصیبت ردای رزم به تن کرد، شمشیر برهنه تو دستش از خونه بیرون زد..* گفت باز دارن میدن آزارت پیش چشمای دلدارت اومدن برا نبش مزارت برگرد، نذار اینا زمینم بزنن برگرد، اینا دشمن خونیِ منن برگرد، آخه تنها طرفدارم تو بودی برگرد، زندگیِ منو به هم زدن برگرد، با غرور جلو من قدم زدن *سلمان دید علی تو کوچه نشست زانوهاشو بغل گرفت، های های داره گریه میکنه. آقاجان اینجا کوچه ست محل عبور مردمه، حضرت فرمود: سلمان دست رو دلم نذار، این مرد رو میبینی جلو من داره راه میره؟ یه روز دستای منو بست، جلو چشم من به فاطمه ام جسارت کرد.. یه دعا میگم اگه تونستی آمین بگو، خدا غرور هیچ مردی رو جلو زن و بچه اش نشکنه، دو جا غرور علی شکست، یجا وقتی از خونه دارن کشون کشون میبرنش نگاه کرد ناموسش بین در و دیوار رو زمین افتاده. زبانم لال، یکی فاتح بدر و خیبر شمشیر برهنه بالا سرش نگه داشتن، دید فاطمه داره نگاه میکنه، الانه که نفرین کنه، فرمود: به والله الان موهامو پریشان میکنم، پیراهن پیغمبر رو به سر میندازم، همه اتون رو نفرین میکنم، امیرالمؤمنین فرمود: سلمان بدو فاطمه ام رو دریاب، نکنه نفرین کنه. سلمان اومد محضر بی بی مؤدب، خانم جان! امیرالمؤمنین سلامت میرسونه، نکنه نفرین کنی، گفت: سلمان چطور نفرین نکنم؟ اینا ببین با علی چه کردن، اینا غرور علی رو شکستن. انقدر فاطمه ایستادگی کرد، علی رو برگرداند به خونه، گفت: به والله بدون علی نمیرم، با علی برگشت... اما کربلا دیدن زینب مستأصل هی داره میدوه، به این رو میزنه، به اون رو میزنه، ببینید دارن حسینمو میکشن، دارن سر از بدن حسینم جدا میکنن، خدا روتو سیاه کنه روی زینبو زمین زدی. یه وقت نانجیب گفت کارو تمام کنید، زینب نگاه کنه سر حسین بالای نیزه، نگاه کنه اسب ها رو نعل تازه زدن، بر بدن حسین....*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴«غسل و کفنم شبانه باشد...» ▪️بازنشر /روضه‌خوانی حاج محمود کریمی مراسم عزاداری شب شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در حضور رهبرمعظم انقلاب. ۹۶/۱۱/۳۰
مداحی آنلاین - راه را بستند روی فاطمه - کریمی.mp3
6.83M
روضه حضرت زهرا (س) راه را بستند روی فاطمه ناگهان رفتند سوی فاطمه 🔊 🔄 22 آبان 1403📅 🏴 🎙
شب جمعه🤞 امام حسین(ع) روضه حضرت رقیه(س) شعر_مناجات_سیدالشهداء .حاج آرمین غلامی ،کرمانشاه سوم آبان عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت کار هر دلداده را بر عهده‌ی دلبر گذاشت صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین تا به بُن‌بستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت فرش‌ها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت قبر ما با دستمال اشک روشن می شود گریه‌کُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت در قیامت کوچه‌ی سینه‌زنی وا می کنیم این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت قاب لبخند نبی افتاد و تکّه‌تکّه شد سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه... زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن 🔶فکر دلواپسیِ قلب منِ مضطر کن شب جمعه شب. زیارتی عزیز زهراست هرمادری که داغ فرزند ببیند شب جمعه ان مادرداغ دیده می یاد کنارقبر عزیزش رسم روزگار (رسم دنیا ) همین است لذا میگن شب جمعه مادر پهلو شکسته کربلاست مهمان ابا عبدالله است مگر چه کردند کربلا با عزیزفاطمه ای عزاداران )شعیان امیرالمو منین کاری کردند کربلا با عزیز فاطمه که آه وناله وفریادشان بلند شد )راوی میگه)روزعاشورا شمر لنت الله علیه از گودی قتلگاه امد بیرون اما لرزه براندامش افتاده تمام این دست وپاه تمام این بدن می لرزه میگه رفتم سوال کردم چرا لرزه به اندامت افتاد درجواب گفت آن لحظه ای که من بر روی سینه ای عزیزفاطمه بودم وای حسین وای حسین.. گفت آن لحظه ای که من داشتم سر از بدن جدا می کردم در ان لحظات از گوشه گودال قتلگاه صدای ناله ای شنیده می شد از ان وقتی که ان صدا به گوشم رسید لرزه به اندام افتاد مگر چه صدای بود چه ناله ای بود چه فریادی بود .. ناله مادری بودکه فریاد می زد غریب مادر حسین مظلوم مادر حسین شهید مادر حسین. یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند گریزی هم داشته باشیم به روضه حضرت رقیه(س) شب جمعه است امواتمان فیض ببرند اما عزیزان اگرامشب با ابی عبدالله کار داری.... آقا رو به نازدانه اش قسم بده... اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری، جوون داری اگه کربلا میخواهی... بگو حسین جان...عزیز زهرا تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم... امشب دیگه دست خالی ردمون نکن.. 🔸طواف شمع چون پروانه می کرد 🔸به دستش موی بابا شانه می کرد تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا...😭 چه بلایی سرت آوردن...بابا... 🔸سر و روی پدر را پاک می کرد 🔸برایش عقده ی دل باز می کرد صدا زد بابای خوبم..😭. 🔸به قربان سر نورانی تو 🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو 🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا 🔸لبان تو چرا نیلی است بابا بابا کی با چوب به لب و دندانت زده... اما میخام بگم... بابای خوبم...😭 🔸تو از چوب جفا داری نشانه 🔸مرا باشد نشان از تازیانه😭 اگه با چوب به لب و دندان تو زدن... اما به منم تازیانه زدن... 🔸ز تو دارم تمنا جان بابا 🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 شعر_مناجات_سیدالشهداء شب_زیارت