#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
#گریز_به_کربلا
السلام علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ، ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ
فیض آماده است
شما هم اهل معنایید
ترجمه نمی خواد
عبارت صلوات رو بخوانم تا آخر ، فقط یه دونه اش را اشاره کنم
اللهم صل علی موسی بن جعفر الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ، ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاِسْتِخْفَافِ
همه ی روضه ، در همین عبارت ، سه چهار خطی آمده
خدا رحمت کنه
مرحوم آیت الله احمدی میانجی
اینو وقتی شرح میکرد
به پهنای صورت اشک میریخت
فیض ببره امشب
می فرمود
مطموره به جایی می گند که مثل چاه مدوَّر باشه
هم تاریکه هم گوده
هم به گونه ایه که حتی نمی تونی پاهات رو دراز کنی
فهمیدی چی گفتم
چهارتا زندان بان داشت موسی بن جعفر
هر چهار زندان بان توبه کردند
توی زندان اونا ، موسی بن جعفر ، شکر خدا رو به جا می آورد
خدایا ممنونتم یه جای خلوت به من دادی باهات مناجات کنم
اما از وقتی که سِندی بن شاهِک شد زندان بان آقا ، لحن مناجات عوض شد،
دیدند هی صدا میزنه
خَلّصنِی ....
خَلّصنِی مِن حَبسِ هارون ....
چجوری خلاصش کردند
یه وقت دیدند در زندان باز شد
یه بدنی رو روی تخته پاره ای دارند میارند
هی میگند
هٰذا امامُ الرَّفَضَة
چرا توی زمزمه ات هی میگی حسین...
کربلا هم بدن ابی عبدالله رو چند نفر تشییع کردند
اما تشییعشون این بود
این بدن رو زیر سُم اسب قرار دادند
حسین وای.....
====================
4_6044193805056344105.mp3
4.01M
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
#گریز_به_کربلا
السلام علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ، ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ
====================
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
#گریز_به_کربلا
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
ای باب حوائجِ الی الله
در ملک خدا امام آگاه
سلطان اُمم امام قرآن
سر تا به قدم تمام قرآن
قبر تو چراغ اهل بینش
صحن تو بهشت آفرینش
کعبه است هماره زیر دِینَت
تعظیم کند به کاظمِینَت
در حبس، به نُه سپهر ناظم
مشهورتر از همه به کاظم
زندان تو اشک طور ایمن
موسی است به کف گرفته دامن
عیسی به فراز چرخ چارُم
بر روی تو می زند تبسّم
خصم ار چه به گردنت غل انداخت
سجّاده زگریه ات گُل انداخت
زنجیر تو کائنات را دِین
حبس تو مقام قاب قوسین
در حبس تو را یکی روز و شب...
به علم امامت تشخیص میداد شب و روز رو
مطموره ، مدور ، تاریک....
در حبس تو را یکی روز و شب
اندام کبود و ساق مرضوض
ای روح لطیف رنج دیده
هر صبح و مسا شکنجه دیده
چون جدّ غریب خود به گودال
پرپر زده در دل سیه چال
آثار شکنجه در تنت بود
زنجیرِ ستم به گردنت بود
ای شسته به اشک، تربت تو
تشییع تو شرح غربت تو
تشییع تو بود مثل مادر...
کنایه فهم ها
تشییع تو بود مثل مادر
(چهار نفر....)
تابوت تو گشت تخته ی در
هر چند زگوشه ی سیه چال
تشییع تو شد به چار حمّال
آخر بدنت به اوج غربت
تشییع شد ای غریب عترت
کردند ز پیکر تو تجلیل
می رفت به عرش بانگ تهلیل
بس نوحه که در غمت سرودند
زنجیر ز گردنت گشودند
با آن همه زخم حلقه ی غُل
گردید نثار پیکرت ، گُل
دیگر نزدند بر تنت سنگ...
اونقدر این مسیر رو گلباران کردند
هنوز هم توی بغداد ،
این منطقه معرفه به « سوق الرَّیاحِین »
اونقدر بدن رو گلباران کردند ، درستش هم همینه
دیگر نزدند بر تنت سنگ...
از خون جبین نشد رخت، رنگ
دیگر به سرت نخورد شمشیر
دیگر به دلت کسی نزد تیر
فَوَقَعَ فی قَلبِ الحُسین
وقت گذشته
من روضه ام رو توی شعر می خونم
دیگر نبرید کـَس سرت را
در خون نکشید پیکرت را
دیگر سر تو نرفت بر نِی
در طشت طلا و مجلس مِی
امشب هم با نازدانه اش تموم کنیم
بردند به دوش پیکرت را
دیگر نزدند دخترت را
سلیمان جعفر ، دید یه بدنی رو غریبانه دارند می برند سمت مَقابر(قبرستان) قریش،
با خودش گفت اگه قریشی نیست کجا دارند می برندش
اگه قریشیه، چرا اینقدر غریبانه دارند می برند
اومد جلو دید بدن موسی بن جعفرِ
گفت بدن رو برگردونید
یه کفن قیمتی آماده کرد
نوشته اند، همه ی قرآن روی کفنش نوشته شده بود
دوهزار و پانصد دینار ، خرج گل و گلاب کرد،
نه تا دختر داشت ، گفت این آقا دختر زیاد داشته ، اما یه دونه اش هم توی بغداد نیست،
شماها لباس سیاه بپوشید
یه جوری عزاداری کنید که مردم فکر کنند دختران موسی بن جعفرید
دختر ، گریه کنه باباس
هیچ جا توی عالم ، جلوی گریه ی هیچ دختری رو نگرفتند ،
الا کربلا
یه بیت تمام
گفت بابا
یاد آن روز که رخسار همه نیلی بود
هرکه می گفت حسین،پاسخ او سیلی بود
دل من گریه بر احوال سکینه می کرد
عمه ام زیر کتک ، یاد مدینه می کرد
این یه بیت هم مالِ خود آقا
دعاتون کنم
یاد آن روز که ایثار تماشایی بود
عمه ام در دل بازار تماشایی بود
حسین....
این هم مالِ سردار سلیمانی ، همه مدافعین حرم فیض ببرند
نوشته اند سر بریده ، چند جا ، چشماش رو بست
یه جا دم دروازه ی شام
گفت داداش تو دیگه چشمات رو نبند
اونایی که باید چشماشون رو ببندند ، دارند خیره خیره به من نگاه می کنند
یه جا توی تشت طلا
خدا رحمت کنه
مرحوم آیت الله سیبویه می فرمود
چشماش رو بست ، اما دیدند ، اشکش هم جاریه
سومیشم هم توی بغل رقیه بود
یه لحظه دید بابا چشمهاش رو می بنده
السلام علیک یا اباعبدالله
وجه تشبیه سر من با سر تو این بُود
هر دو صورت سوخته ، موها پر از خاکستر است...
به حضرت معصومه و به حضرت رقیه سلام الله علیهما
به چشم انتظاری این دو دختر تورا وی خوانیم
یا الله.....
====================
1_1494849881.mp3
19.3M
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
#گریز_به_کربلا
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
ای باب حوائجِ الی الله
در ملک خدا امام آگاه
سلطان اُمم امام قرآن
سر تا به قدم تمام قرآن
====================
#مناجات_با_خدا
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#گریز_به_کربلا
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ
حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ
این تویی
حالا اینم منم
کنتُ بِئسَ العَبد وَ اَنتَ نِعمَ الرَّب
أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ
الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ
الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ
ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام
بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ
مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي
وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ
يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ
بخدا اگه همین یه فراز رو بفهمم، دیگه از در خونه ات جایی نمیرم
يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ
یعنی همیشه دو دستی به بنده ات عطا میکنی
يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ
صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً
وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة
به حجة بن الحسن
الهی العفو....
◾️آمدم یا رب گدای روسیاهت را ببخش
◾️سائل آلوده و پراشتباهت را ببخش
◾️حضرت غفار، عبد پرگناهت را ببخش
◾️این گدای بی حیا و بی پناهت را ببخش
◾️بر در لطف تو اشک چشم و آه اورده ام
◾️هرچه هستم باز سوی تو پناه آورده ام
◾️ای خدا من سینه ام را غرق ظلمت کرده ام
◾️توبه کردم، توبه بشکستم خیانت کرده ام
امشب
به خاطر مادر سادات یه نگاه به دلم کن
حالم خیلی خرابه
◾️جای خلوت باتو، با غیرتو خلوت کرده ام
◾️من به عصیان و گناه خویش عادت کرده ام
◾️میکنم اقرار یا رب که تو خوب و من بدم
◾️باامیدی بر سر ابن سفره امشب امدم
◾️نیست این گر حال اشک و حال گریه حال من
◾️سنگ عصیان بارها زخمی نموده بال من
◾️غرق غفلت ها گذشته روز و ماه و سال من
◾️یا کریم الصفح ، رحمی تو بر احوال من
◾️این شب جمعه بگیر از لطف دست این گدا
◾️عفو کن یا رب به حق چادر زهرا مرا
اومد خونه
همینکه فهمید تو خونه چیزی برا خوردن نیست،
چقدر علی خجالت کشید
اما مگه تا فاطمه زنده هست میزاره علی خجالت بکشه،
علی جان چادرم رو ببر نزد زید یهودی گرو بزار،
اصلا تصورشم برا ما محاله،
علی چادر خانمش رو آورد،
زید یهودی یه نگاه کرد،
دید دوازده تا وصله داره،
اما تا فرمود این چادر فاطمه است،
آنچه که میخواست زید یهودی بهش گرو داد،
سه کیلو جو گرفت اومد خونه،
خانومش آرد کرد، نان پخت،
آخر شب زید یهودی چادر گرو گرفته از علی رو برد خونه،
چیزی نگذشت خانومش دید خونه اش نورانی شده
چیه تو این صندوق ...
علی چادر خانومش رو گرو گذاشته،
نوشتن همون شب هشتاد یهودی مسلمان شدند،
اومدن در خونه امیرالمومنین شهادتین رو بر زبان جاری کردند (۱)
به نور چادر وصله دار فاطمه هشتاد یهودی مسلمان شدند
اما به نوری که از سر بریده ی ابی عبدالله از تنور خانه خولی....
◾️چادر زهرا به دادم روز محشر میرسد
فرمود
یه سرچادر توی بهشت دست فاطمه ی منه
یه سر چادر هم روی صراط پهنه،
ندا میاد :
یٰا اَیُّهَا المُحِبُّون لِفٰاطِمَة،
تَعَلَّقُوا بِأَهْدَابِ مِرْطِ فَاطِمَةَ (۲)
◾️چادر زهرا به دادم روز محشر میرسد
ببین یه ذره با صدا بلند خوندیم اذیت شدیم
نه سینه ات شکافته شده
نه لگد خوردی
من نمیدونم چجوری فریاد زد :
خَلُّوا عَن اِبن عَمِّی (۳)
خانمی که نفس به سختی میکشید
برا علی داد میزد رها کنید علی رو
تا حالا یه نامحرم صدای این خانم رو نشنیده،
بخدا یه نامحرم هم صدای زینبش رو نشنیده بود
اما کربلا کار به جایی رسید دیدن داره داد میزنه
هی میگه
واحُسَینٰاه
📚منابع:
۱. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 537 – 538
۲. بحار الأنوار ج ۱۷، ص ۲۳۹
۳. همان، ج ۲۸، ص ۲۰۶
====================