#شب_جمعه
#مناجات_و_روضه
#مناجات_امام_زمان
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ
حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ
عَظُمَ الذَّنبُ مِنْ عَبدِک فَلْیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِک
کُنتُ بِئسَ العَبد وَ أَنتَ نِعمَ الرَّب
أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ
الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ
در مناجات های موسی بن جعفر سلام الله علیه ، این عبارت به چشم می خوره
الَّلهمَّ لٰا تُخرِجنِی مِنَ التَّقصیر
خدا روزی نیاد که من دربرابر تو، خودم رو مقصر ندانم
بنده همیشه در برابر مولاش مقصره
مخصوصاً اگه مثل من عاصی باشه
أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَ جُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ ....
یه عده الان از کنار حرم کاظمین ، دارند کمیل می خوانند
یه عده هم خودشون رو رسوندند امام رضا
من و تو هم از کنار مضجع ملکوتی دختر موسی بن جعفر
داریم باهاش مناجات میکنیم
ساکت نباش
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ
يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ
يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ
چی میخوایی؟!
صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً
وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة
همین اول دعا بگو
کل کوله بار گناهان عمرم رو آوردم
شنیدم سحر شب جمعه
تو بارم رو از روی دوشم بر میداری
بالحجة الهی العفو
ای بلا نبینی ان شاء الله
همه همه
از خود فرار کرده ام و ....
از خود فرار کرده ام و لٰا یُمکِنُ الفرار
امشب دوباره آمده ام بر سر قرار
رسوای خویش گشتم و غرق خجالتم
من آمدم ، ولی تو به روی خودت نیار
باهاش حرف بزن
سحر شب جمعه
خیلی دوست داره کسی باهاش حرف بزنه
من در میان راه زمین خورده ام بیا...
یٰا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لَه
ما با تو سحرها یه قراری داریم
حالا که من سر قرار دیر رسیدم
زمین خوردم ، تو بیا
من در میان راه زمین خورده ام بیا
از بس که بار آمده بر روی دوش ، بار
آدمی که بارش سنگینه ، دیر میرسه سر قرار
یه بار نشد ، در خونه ات بیام
رو سفید بیا
تو به ما نگاه کنی
بگی مرحبا ، چشم روشنی من شدی...
آنقدر در حجاب خودم غوطه می خورم
حتی تو را ندیده ام این گوشه و کنار
حرف ما نیست که بگی کی گفته آقا این گوشه و کناره
امیرالمومنین قسم خورد
فَوَ رَبّ علی
قسم به پروردگار علی
أنَّ حُجَّتَها عَلَیها قائِمَة ، ماشِیَةٌ فی طَرَقاتِها
مهدی من توی همین کوچه ها و راه هایی که شما میرید قدم میزنه
داخِلَةٌ فی دورِها و قُصورِها
یعنی مهدی من
به خدا قسم
بارها ، توی خونه ها و مجالستون اومده
یُسَلّـِمُ عَلی الجَماعَة
بارها به تک تکون سلام کرده
ما با این اعتقاد کمیل میاییم هر شب جمعه
آقامون داره نگاهمون می کنه
آنقدر در حجاب خودم غوطه می خورم
حتی تو را ندیده ام این گوشه و کنار
امشب که گریه های تو باران گرفته است
از چشم خشکسالِ منم ، قطره ای ببار
قربون چشمای اشک آلودت برم
اصلا بگذار ، زبون صحبت رو عوض کنم
اصلاً وکیل ما تو و ما هیچ کاره ایم...
عین روایته ها
وَکَلَنَا اللَّهُ بِحِسَابِ شِيعَتِنَا (سند)
اصلاً وکیل ما تو و ما هیچ کاره ایم
ما خویش را به دست تو کردیم واگذار
برعکس شده
عوض اینکه ما منتظر تو باشیم
تو منتظر مایی
در انتظار آمدنم ایستاده ای ...
از در این مسجد که میایی تو
حتما سلام بهش بده
قربون پاهای خسته...
السلام علیک حینَ تَقوم
در انتظار آمـــدنم ایســتاده ای
شاید به این امید که می آیمت به کار
ان شاء الله به دعای خودت، به دردت میخورم
ان شاء الله آبروت رو نمی برم
آرزو که عیب نیست
ان شاء الله یه روز توی خیمه ی سبزت می بینمت
وقتی علی بن مهزیار، زیارتش کرد
اونقدر محو جمال دلرباش شد
اصلا یادش رفت آداب گفتگو و زیارت رو به جا بیاره
حضرت بفلش کرد
آغوش رحمتت رو باز کن
کُلُّنا ضَیفُک َ وَ جٰارَک
ما سحر شب جمعه ، مهمون خودتیم
اگه تو من رو به آغوش بگیری ،
قول میدم از آغوشت جای دیگه نرم
یا أبانا استَغفِر لَنا ذنوبَنا
سه روز مهمون خیمه ی امامش بود
بعد از سه روز گلایه کرد
آقاجان ، نوزده سفر حجه که دارم میام
چرا قاصدت سفر بیستم اومده سراغم
حضرت فرمود تو بیست سفر حجه که فقط داری دنبال من میگردی
امّا کُنّا نَتَوَقَعُک َ لیلاً و نَهاراً
من مهدی شب و روز منتظر اومدن شما هستم
در انتظار آمـــدنم ایســتاده ای
شاید به این امید که می آیمت به کار
حالا آقات رو صدا بزن
با این زمزمه ، صدات رو به همه عالم برسون
که ما صاحب داریم
ان شاء الله به درد صاحبمون هم می خوریم
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
#شب_جمعه #مناجات_و_روضه #مناجات_امام_زمان #روضه_امام_کاظم_علیه_السلام اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد
یابن الحسن....
به به
همه همه
یابن الحسن....
از آقا اجازه بگیرم
بریم گوشه ی زندان بغداد
محضر دختر ، روضه ی پدر خوندن خیلی سخته
بیست و دوتا دختر داشته باشی و دم جون دادن ، یه دونه اش هم بالا سرت ....
الله اکبر
تو دیگه منتظر مقدمه نباش
السَّلام علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ
مطموره به جای تنگ و تاریک و مدور می گند
ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ
کربلایی این واژه رو خوب بلدند معنا کنند
نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ....
سلام بر اون آقایی که غل و زنجیر با استخوان های پای مبارکش کاری کرد
از این عبارت « مرضوض » میشه اینجوری برداشت کرد که آقا دیگه نمی تونست راه بره
چجوری تشییعش کردند؟
وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاِسْتِخْفَافِ
روی تخته پاره ای ، چهار غلام سیاه
هی میگفتند
هٰذا إمام الرَّفَضَة
وقت گذشته
فقط اشاره کنم
اگرچه اون عماری که بدن مبارکت رو برداشت ، یه تخته پاره بود
اما آقا بدنت، روی این تخته بود
اما کربلا تشییع بر عکس شد
بدن زیر چهل نعل اسب....
فقط اشاره کنم
مقتل جامع می نویسد
سه بار بدنش رو زیر سُم مرکب بردند
حسین....
====================
1_1494848463.mp3
33.42M
#شب_جمعه
#مناجات_و_روضه
#مناجات_امام_زمان
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
از خود فرار کرده ام و ....
از خود فرار کرده ام و لٰا یُمکِنُ الفرار
امشب دوباره آمده ام بر سر قرار
رسوای خویش گشتم و غرق خجالتم
من آمدم ، ولی تو به روی خودت نیار
====================
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
#گریز_به_کربلا
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
ای باب حوائجِ الی الله
در ملک خدا امام آگاه
سلطان اُمم امام قرآن
سر تا به قدم تمام قرآن
قبر تو چراغ اهل بینش
صحن تو بهشت آفرینش
کعبه است هماره زیر دِینَت
تعظیم کند به کاظمِینَت
در حبس، به نُه سپهر ناظم
مشهورتر از همه به کاظم
زندان تو اشک طور ایمن
موسی است به کف گرفته دامن
عیسی به فراز چرخ چارُم
بر روی تو می زند تبسّم
خصم ار چه به گردنت غل انداخت
سجّاده زگریه ات گُل انداخت
زنجیر تو کائنات را دِین
حبس تو مقام قاب قوسین
در حبس تو را یکی روز و شب...
به علم امامت تشخیص میداد شب و روز رو
مطموره ، مدور ، تاریک....
در حبس تو را یکی روز و شب
اندام کبود و ساق مرضوض
ای روح لطیف رنج دیده
هر صبح و مسا شکنجه دیده
چون جدّ غریب خود به گودال
پرپر زده در دل سیه چال
آثار شکنجه در تنت بود
زنجیرِ ستم به گردنت بود
ای شسته به اشک، تربت تو
تشییع تو شرح غربت تو
تشییع تو بود مثل مادر...
کنایه فهم ها
تشییع تو بود مثل مادر
(چهار نفر....)
تابوت تو گشت تخته ی در
هر چند زگوشه ی سیه چال
تشییع تو شد به چار حمّال
آخر بدنت به اوج غربت
تشییع شد ای غریب عترت
کردند ز پیکر تو تجلیل
می رفت به عرش بانگ تهلیل
بس نوحه که در غمت سرودند
زنجیر ز گردنت گشودند
با آن همه زخم حلقه ی غُل
گردید نثار پیکرت ، گُل
دیگر نزدند بر تنت سنگ...
اونقدر این مسیر رو گلباران کردند
هنوز هم توی بغداد ،
این منطقه معرفه به « سوق الرَّیاحِین »
اونقدر بدن رو گلباران کردند ، درستش هم همینه
دیگر نزدند بر تنت سنگ...
از خون جبین نشد رخت، رنگ
دیگر به سرت نخورد شمشیر
دیگر به دلت کسی نزد تیر
فَوَقَعَ فی قَلبِ الحُسین
وقت گذشته
من روضه ام رو توی شعر می خونم
دیگر نبرید کـَس سرت را
در خون نکشید پیکرت را
دیگر سر تو نرفت بر نِی
در طشت طلا و مجلس مِی
امشب هم با نازدانه اش تموم کنیم
بردند به دوش پیکرت را
دیگر نزدند دخترت را
سلیمان جعفر ، دید یه بدنی رو غریبانه دارند می برند سمت مَقابر(قبرستان) قریش،
با خودش گفت اگه قریشی نیست کجا دارند می برندش
اگه قریشیه، چرا اینقدر غریبانه دارند می برند
اومد جلو دید بدن موسی بن جعفرِ
گفت بدن رو برگردونید
یه کفن قیمتی آماده کرد
نوشته اند، همه ی قرآن روی کفنش نوشته شده بود
دوهزار و پانصد دینار ، خرج گل و گلاب کرد،
نه تا دختر داشت ، گفت این آقا دختر زیاد داشته ، اما یه دونه اش هم توی بغداد نیست،
شماها لباس سیاه بپوشید
یه جوری عزاداری کنید که مردم فکر کنند دختران موسی بن جعفرید
دختر ، گریه کنه باباس
هیچ جا توی عالم ، جلوی گریه ی هیچ دختری رو نگرفتند ،
الا کربلا
یه بیت تمام
گفت بابا
یاد آن روز که رخسار همه نیلی بود
هرکه می گفت حسین،پاسخ او سیلی بود
دل من گریه بر احوال سکینه می کرد
عمه ام زیر کتک ، یاد مدینه می کرد
این یه بیت هم مالِ خود آقا
دعاتون کنم
یاد آن روز که ایثار تماشایی بود
عمه ام در دل بازار تماشایی بود
حسین....
این هم مالِ سردار سلیمانی ، همه مدافعین حرم فیض ببرند
نوشته اند سر بریده ، چند جا ، چشماش رو بست
یه جا دم دروازه ی شام
گفت داداش تو دیگه چشمات رو نبند
اونایی که باید چشماشون رو ببندند ، دارند خیره خیره به من نگاه می کنند
یه جا توی تشت طلا
خدا رحمت کنه
مرحوم آیت الله سیبویه می فرمود
چشماش رو بست ، اما دیدند ، اشکش هم جاریه
سومیشم هم توی بغل رقیه بود
یه لحظه دید بابا چشمهاش رو می بنده
السلام علیک یا اباعبدالله
وجه تشبیه سر من با سر تو این بُود
هر دو صورت سوخته ، موها پر از خاکستر است...
به حضرت معصومه و به حضرت رقیه سلام الله علیهما
به چشم انتظاری این دو دختر تورا وی خوانیم
یا الله.....
====================
1_1494849881.mp3
19.3M
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
#گریز_به_کربلا
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
ای باب حوائجِ الی الله
در ملک خدا امام آگاه
سلطان اُمم امام قرآن
سر تا به قدم تمام قرآن
====================
موسی_بن_جعفر
ترسی از فقر ندارند گدایانِ کریم
دست خالی نروند از درِ احسانِ کریم
حاجتِ خواسته را چند برابر داده ست
طَیِّبَ الله به این لطفِ دو چندانِ کریم
کاظمینی نشدیم و دلمان هم پُر بود
بار بستیم سوی شاهِ خراسانِ کریم
بی نیاز از همه ام تا که رضا را دارم
به قَسَم های خداوند به قرآنِ کریم
طلب رزق نکردیم ز دربارِ کسی
نانِ هر سفره حرام است مگر نانِ کریم
هر کسی وقتِ مناجات، ضریح دارد
دستِ ما هم که رسیده است به دامانِ کریم
ناامیدم مکنید از کرمش فرض کنید
باز بدکاره ای امشب شده مهمانِ کریم
سپر درد و بلایش نشدیم و دیدیم
سپر درد و بلای همه شد جان کریم
ظاهرش فقر ولی ظاهر او عین غِنا
ترسی از فقر ندارند گدایان کریم
*چهارده سال از این زندان به اون زندان، بچه هاش چشم انتظار بودن، هی میگفتن انشاءالله بابامون از زندان آزاد میشه...*
مثلِ یک تکّه عبا روی زمین است تنش
انقَدَر حال ندارد که نیفتد بدنش
جا به جا گر نشود سلسله بد میچسبد
آنچنانی که محال است دگر وا شدنش
نَفسش وقت مناجات چه اعجازی داشت
زن بدکاره به یکباره عوض شد سخنش
آه! مانند گلیمی چقَدَر پا خورده
بی سبب نیست اگر پاره شده پیروهنش
*آقا رو از این زندان به آن زندان میبردن، اما زندان آخری موسي بن جعفرو زمینگیر کرد.. زینب هم خیلی سفر با حسین رفت، اما سفر آخری زینبو آواره کرد.به علم امامت شب و روزو تشخیص میداد، حضرت رو تو سیاهچالی انداخته بودن ، زندانبان آخری سِندی بن شاهک ملعون،یهودی بود... حضرت روزا روزه میگرفت، دم دمای غروب موقع افطار برا حضرت یه مقدار نون و آب میبرد، دیشب هم گفتم با یه دستش برا آقا نون میبرد، با یه دستش تازیانه، انقد موسي بن جعفرو با تازیانه میزد، وقتی کسی تازیانه میخوره یه حرفی میزنه میگه نزن، اما موسي بن جعفر میگفت بزن، هر چی دوست داری بزن اما اسم مادرمو نیار...*
از آتش دلِ من صحبتی نکن نامرد
سکوتِ صبرِ مرا غیرتی نکن نامرد
بزن تمامِ تنم را کبود کن امًا
به نام فاطمه بی حرمتی نکن نامرد
*به مردم خبردادن گفتن هر کی آقاشو میخواد ببینه فردا از زندان آزاد میشه.. همه ی شیعیان اومدن جلو زندانِ بغداد، بعضیا به هم مژده میدادن، میگفتن فردا بعد از چهارده سال آقا رو از زندان آزاد میکنن. یه عده ای گریه میکردن میگفتن اگه آقا رو ببینم دستشو میبوسم. یکی میگفت اگه آقا رو ببینم میگم آقا بچه بودم مادرم دعا میکرد میگفت: انشاءالله آقا آزاد بشه. بعضیا گریه میکردن میگفتن کاش کس و کارمون زنده بودن، دوست داشتن همچین روزی رو ببینن. همه ی مردم جلو زندان جمع بودن، چشما خیره شده به در زندان، الان آقا میاد، همه هزار آرزو داشتن، همچین که دیدن آروم آروم در وا شد مردم بلند شدن، گفتن الان آقا میاد میگه یه وقت دیدن چهار تا غلام زیر لنگه ی دری رو گرفتن، هی صدا میزنن.. "هذا امامُ الرَّفَضَه"، گفت سلام من بر اون بدنی که سرش از لنگه ی در آویزان شد، شیعیان به سر و صورت زدن، وا اماما..صدای ناله ی مردم بلند شد.. اما اونایی که رفتن زیر بدن آقا رو گرفتن بیشتر داد زدن، گفتن مگه نمیگفتن آقا بدنش ضعیف شده، چرا بدنش انقد سنگین شده؟ همچین که عبا رو کنار زدن، دیدن هنوز غل و زنجیر به دست و پای موسي بن جعفره، میدونی چه خبر شد؟ اگه بخوام خودمونی بگم، میخوام اینجور حرف بزنم، دعوا بود سر اینکه برا آقا کفن بیارن، همه جور کفن آوردن، بعضیا کفنای قیمتی برا آقا آوردن، نمیخوام بگم حسین بی کفنه نه! آخه کفن برای بدنیه که سالمه، من بمیرم برا اون بدنی که پاره پاره، زین العابدین فرمود: برا بابام حصیر بیارید، حسین....*
اگر کشتن چرا آبت ندادن
چرا زان دُرِّ نایابت ندادن
اگر کشتن چرا خاکت نکردن
کفن بر جسم صد چاک نکردن
*بعد از چهارده سال اگه زن و بچه اش میدیدن میشناختنش، آقا رو کلی شکنجه دادن اذیت کردن اما بدن بابا رو میدید امام رضا میشناخت، دختراش میدیدن میشناختن، اما حسین جان با تو چیکار کردن؟ دخترت تو رو دید نشناخت، گفت عمه بلند شو، عمه این بدن کیه داری براش اینجور گریه میکنی؟ صدا زد.. عزیزم! این بدن بابای مظلومت حسینه، حسین...
«حسین آرام جانم حسین روح و روانم»
صَلی الله عَلیکَ یا مظلوم... یا غریب ..یا اباعبدالله...
1_9412631691.mp3
9.3M
|⇦•ترسی از فقر ندارند...
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام شده ۱۴۰۱به نفسِ سید مجید بنی فاطمه✾•
روضه حضرت عباس(ع)
گریز امام موسی بن جعفر(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم.
یا رحمن و یا رحیم.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
دلها را روانه کنیم بین الحرمین کنار حرم با صفا اقا ابوالفضل آه حاجت مندان آه مریض دارها آه گرفتارها که درگوشه ای ازاین مجلس نشسته ای حاجت روا بشیدمی دونم آقا اباالفضل هیچ کس رادست خالی رد نمی کند شفای همه مریضها انشاءالله همه اموات فیض ببرند .. حالا دلت اماده شد بریم کربلا
السلام علیک یا ابوالفضل العباس یا قمربنی هاشم
بارگاه با صفای در کربلا دارد ابوالفضل
تاقیامت عاشقان بی ریا دارد ابوالفضل
هر که ازصدق وصفا بنمودرو درخانه او
دیدازراه وفا جو روسخا داردابوالفضل
گر دوای دردخواهی روکن درخانه او
ازبرای در بی درمان شفا دارد ابالفضل
تالب شط فرات آمد ولی لب تشنه برگشت
همت مردانگی بین تا کجا دارد ابوالفضل
قربان مرامت قربان ادبت قربان حرم و بارگاهت یا ابوالفضل
یادم امدآن زمانی که حسین باچشم گریان
دید درخون غوطه ورقدو رسا دارد ابوالفضل
آقا ابوالفضل درروز عاشورا صدا زد حسین جان برادر
برادر درخون تپیده ات را دریاب
انشاءالله خدا کنه کسی درمجلس ما نباشه که داغ برادر دیده باشه
صدای ابوالفضل به گوش امام حسین رسید آمد کنار بدن پاره پاره برادر دید برادر دست دربدن ندارد تیر به چشم برادر اصابت کرده فرق ابوالفضل تا به ابرو شکسته امام حسین صدا زد
عباسم برادر آیا وصیتی دارید
صدا زد چرا برادر سه وصیت دارم
وصیت اول برادرجان خون ازچشمم پاک کن تا یک بار دیگرتو برادرم راببینم حسین جان یک بار دیگر عزیز زهرا راببینم
وصیت دوم تا زنده هستم مرا به خیمه مبر برادرجان چون به سکینه ات وعده آب دادم
مرا به خیمه مبر تا که حالتی دارم
چراکه ز روی سکینه خجالتی دارم
سکینه اب طلب کرد وپاره شد جگرم
نشد که قطزه ابی برای او ببرم
اما وصیت سوم برادر حسین جان
سلام من را به خواهرم زینب برسان
بگو زینب جان وقتی رفتی مدینه سلام من را به مادر چشم انتظارم ام البنین برسان انشاءالله هیچ مادری را چشم انتظار فرزند نکنه
یادشهدا امام شهدا درگذشتگان جمع حاضر کسانی که دربین من تو بودند حالا جایشان خالی ازاین مجلس محفل فیض ببرند
اما عزیزان دراستانه شهادت موسی بن جعفر قرارداریم گریزی هم دراین خصوص داشته باشیم همه اموات فیض ببرند حالا بریم درخانه موسی بن جعفر انشاءالله جاجت روا بشید
یه وقت دیدن درِ زندان باز شد چهار نفر دارن بدنی رو غریبانه از زندان بیرون میارن یه مرتبه دیدن خدایا چقد بدن آقا سنگینه
خدایا بدنی که سالهای سال گوشه ی زندان بوده نباید اینقدر سنگین باشه، تا عبا رو کنار زدن دیدن هنوز غُل و زنجیر به دست و پای مبارک آقا موسی بن جعفره(آی غریب آقاااااااا)
شیعیان اومدن بدن امام رو با احترام کفن کردن ، تشییع جنازه ی با شکوهی برگزار کردن اما آی کربلائیا، آی حسینیا دلها بسوزه برا جده غریبش حسین
وقتی امام سجاد میخواست بدن بابا رو دفن کنه صدا زد بنی اسد یه قطعه حصیر بیارید میخوام بدن بابای غریبمو کفن کنم
آخ مگر به کربلا کفن، به غیر بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب، عزیز مصطفی نبود
حسین آرام جانم حسین روح وروانم
|⇦•زندان گرفته...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ حاج محمود کریمی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
زندان گرفته حتی صدای مرد زندانبان گرفته
زنجیر و پابند از استخوانهایش توان و جان گرفته
مثل مدینه مولای ما انگشت بر دندان گرفته
هر تازیانه با کینه از پهلوی او تاوان گرفته
از سفره او دشمن سه روزی هست آب و نان گرفته
اما به جایش هر نیمه شب روی سرش قرآن گرفته
ذهنم دوباره حال و هوای روضه ای عطشان گرفته
آتش کشیدن آتش بمیرم، معجر و دامان گرفته
شام غریبان، گوشه به گوشه بارشِ باران گرفته
عمامه ای را با خاکستری با شعله ای سوزان گرفته
نی غرق نور است انگار خولی نیزه ای تابان گرفته
بابا کجایی؟ با نامِ بابا یک سه ساله جان گرفته
*جان عالم فدای اون آقایی که ۱۴ سال از این زندان به اون زندان میبردنش. اما زندان آخری، زندانبانها کرامات و معجزات میدیدن از آقا موسی ابن جعفر..زندانبان می اومد.می گفت بچه ام مریضه ته غذای آقا رو می برد بچه اش خوب میشد با آقا راه می اومد..
دیدن هر زندان میبرن زندانبان جذبِ آقا میشه... امان از یهود امان از کینه ی یهود... این زندان آخری زندانبان یه یهودی بی ادبه کینه توزه، نامرده، بی رحمه، بی حیا بود..
زندانهای امام در داشت در رو باز میکردند و قفل می کردند. اما این زندانِ آخری سیاهچال بود .یه چاهِ عمیق، که انتهای این چاه یه اتاقکی کوچیک و تاریک و نمور بود غذا را با طناب پایین میدادند...غریب آقا....*
مداحی آنلاین - زندان گرفته - کریمی.mp3
9.21M
|⇦•زندانگرفته...
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام شده ۱۴۰۱به نفسِ حاجمحمود کریمی✾•
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
🔸آقا بیا که روضه ی موسی بن جعفر است
🔸چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است
آجرک الله...
یا بن الحسن...
🔸جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه
🔸دل ها به یاد غصۀ او پر ز آذر است
دلها رو روانه کنیم...
کنار حرم با صفاش...
🔸مرثیه خوان حضرت کاظم، خود خداست
🔸بانی روضه، حضرت زهرای اطهر است
امشب آسمان و زمین...
عزادار آقا موسی بن جعفر هست...
امشب همه عالم عزادارند..
بانی تمام روضه ها...
مادرش زهراست...
🔸زندان نگو، که گرم مناجات با خداست
🔸غار حرای حضرت موسی بن جعفر است
قربون غریبیت برم آقا...
🔸از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر
🔸ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است
🔸باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس
🔸لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است
🔸ای من فدای شال عزای شما شوم
آقا جان... یا بن الحسن...
قربون شال عزات برم آقا...
🔸ای من فدای شال عزای شما شوم
🔸آقا بیا که روضۀ موسی بن جعفر است
هر کجا نشستی...
حالا امام زمانت رو دعوت کن...
یا صاحب الزمان...
-