eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.4هزار دنبال‌کننده
63 عکس
78 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع )حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 روضه امام موسی بن جعفر(ع) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن ویا رحیم أَبَا الْحَسَنِ، یَا مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ، أَیُّهَا الْکاظِمُ، یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، یَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَ مَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ إِلَی اللّٰهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🔸دردی به جان نشسته دگر پا نمی شود 🔸جز با دوای زهر مداوا نمی شود 🔸یک جای پرت مانده ام و بغض کرده ام 🔸در این سیاه چال دلم وانمی شود 🔸کافیست داغ دوری معصومه و رضا 🔸دیگر غمی به سینه من جا نمی شود 🔸معصومه کاش بود کمی درد دل کنم 🔸کس مثل دختر همدم بابا نمی شود 🔸می خواستم دوباره ببوسم رضام را 🔸هنگام رفتنم شده گویا نمی شود 🔸اصلاَ نخواستم کسی آید به دیدنم!! 🔸سیلی که مونس دل تنها نمی شود 🔸از بس زدند خورد شده استخوان من 🔸این پا برای من که دگر پا نمی شود 🔸زنجیرها رسانده به زانو سر مرا 🔸کاغذ هم اینچنین که منم تا نمی شود 🔸گاهی هوای تازه و آزاد می روم 🔸بی تازیانه و لگد اما نمی شود 🔸ضجر من از جسارت سِندی شاهک است 🔸بی ناسزا شکنجه اش اجرا نمی شود 🔸گفتم سر مرا ببر اما تو را خدا 🔸اسمی نبر ز مادرم،آیا نمی شود 🔸تشییع من اگرچه روی تخته در است 🔸تشییع هیچکس روی نی ها نمی شود ⬅️آی حاجت دارا، مریض دارا، گرفتارا، آقامون موسی بن جعفر باب الحوائجه بخدا خوب جایی اومدی، آقا برس به دادم، از غم بده نجاتم ، آقا ببین غریبم ، آقا ببین اسیرم. حالا مرغ دلتو پَر بده بریم کاظمین، حرم باصفای آقا موسی بن جعفر چه صفایی داره تو کاظمین، وقتی نگاه میکنی به دو گنبد طلای آقا موسی بن جعفر و آقا جواد الائمه دلت جلا میگیره، چقد امشب جای همه مون خالیه کاظمین، خوشا بحال اونایی که الان پروانه وار کنار حرمش اند، ان شاءالله به زودی از نزدیک عرض ارادت کنیم، بریم زیارت و برا غربت آقامون اشک بریزیم، ان شاءالله هیچ کس از در خونش نا امید بر نگرده، آی حاجت دارا ، مریض دارا، گرفتارا ،جوون دارا، امشب ،شب شهادته بگیر دامن آقا موسی بن جعفر رو زندانی غریب بغداد، دو نفر مرگ خودشونواز خدا طلب کردن ، آقا یا صاحب الزمان منو ببخش😭😭😭 یکی مادرتون زهرای مرضیه حسنین و زینبین رو صدا زد فرمود: میخوام دعا کنم دستتونو بیارین بالا یازهرا... بچه ها خوشحال شدن گفتن مادر میخوای برای شفات دعا کنی؟ آره مادر😭😭😭 اینجا بود که بی بی فرمود: اللهم عجل وفاتی سریعا، خدایا دیگه مرگ فاطمه رو برسون. یکی هم میوه دلش امام کاظم بود فرمود: خدا دیگه مرگ موسی بن جعفر رو برسون😭😭😭چقد زود دعای آقامون مستجاب شد، آی آبرو دارا، گرفتارا، یه وقت دیدن درِ زندان باز شد چهار نفر دارن بدنی رو غریبانه از زندان بیرون میارن یه مرتبه دیدن خدایا چقد بدن آقا سنگینه😭😭😭خدایا بدنی که سالهای سال گوشه ی زندان بوده نباید اینقدر سنگین باشه، تا عبا رو کنار زدن دیدن هنوز غُل و زنجیر به دست و پای مبارک آقا موسی بن جعفره(آی غریب آقاااااااا) شیعیان اومدن بدن امام رو با احترام کفن کردن ، تشییع جنازه ی با شکوهی برگزار کردن اما آی کربلائیا، آی حسینیا دلها بسوزه برا جده غریبش حسین😭😭😭 وقتی امام سجاد میخواست بدن بابا رو دفن کنه صدا زد بنی اسد یه قطعه حصیر بیارید میخوام بدن بابای غریبمو کفن کنم آخ مگر به کربلا کفن، به غیر بوریا نبود مگر حسین تشنه لب، عزیز مصطفی نبود حسین آرام جانم حسین روح وروانم وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات مداح اهل بیت (ع) احمد بهزادی التماس دعا 🥀🥀🥀🥀🥀
🏴 اشعار و روضه شهادت امام کاظم (ع) ⬛️ ⚫️ ⬛️ ⚫️ ⬛️ ⚫️ هر کجا مرغ اسیریست زغم آزاد کنید  قفسش برده به باغی و دلش شاد کنید مرد اگر کنج قفس ، طائر بشکسته پری  یاد ازمردن زندانی بغداد کنید چون به زندان به ملاقاتی محبوس روید  از عزیز دل زهرا وعلی یاد کنید تا دم مرگ ، مناجات و دعا کارش بود  گوش بر زمزمه سید عبّاد کنید پسرش نیست که تا گریه کند بر پدرش  پس شما گریه برآن خسرو ناشاد کنید نگذارید که معصومه خبر دار شود رحم بر حال دلِ دختر ناشاد کنید غریبی سخته اونم ادم توی زندون باشه بمیرم برای آقایی که چهارده سال هی از این زندان به اون زندان امان از موقعی که در زندان سندی ابن شاهک یهودی افتاد اون یهودی حرامزاده خیلی اذیتش کرد به حدی که یه روز گفت خدایا دیگر خسته شدم منو خلاصم کن خلصنی یارب من حبس هارون خدایا از حبس هار‌ون خلاصم کن مسیب که خدمتگزاری میکرد برای حضرت میگه روزی به من فرمود دلم برای پسرم تنگ شده الان چندین ساله که پسرم را ندیدم مسیب چهارده سال اسیر زندان هارون شدم زبانحال مسیب زهر هرون کارگر شد / رضا ارام جانم بی پدر شد دم مردن به حالم کن نظاره / بنه نعش مرا بر تخته پاره غریبم من کسی بر سر ندارم / به جز تو یاور دیگر ندارم نباشد دخترم معصومه کز جان / کند گیسو به مرگ من پریشان کجایی ای رضا آرام جانم / سرور قلب و نور دیده گانم بیا فکر من دور از وطن کن / پس از مرگم مرا غسل و کفن کن مسیب ای به من هستی تو غمخوار / بیار زنجیر و غل از من تو بردار زنم در وقت مردن دست و پایی / مسلمانان امان از این جدایی صدا زد مسیب بیا و غل و زنبجیر از پاهای من غریب باز کن برم مدینه پسرم را ببینم و برکردم عرض کرد آقاجان من خیلی مایلم به این کار امامیترسم هارون منو مجا زات کنه فرمود مسیب تو خیال میکنی ما این قدرت را نداریم اشاره به زنحیر کرد ، زنحیر باز شد دیدم از نظرم غایب شد من از ترس هارون که خدایا اگر بیاید و بپرسد آقا موسی بن جعفر کجاست چه بگویم به دلهره افتادم که بعد اندک زمانی شنیدم صدای زنحیر از میان زندان بلند شد رفتم دیدم آقا برگشته گفتم جانم بفدایت کجا بودی فرمود مسیب الان رفتم مدینه با پسرم رضا وداع کردم و بر گشتم الهی من فدا بووم بووم شه جان آقاره/ فرزند زهرا ره/ حضرت موسی ره چارده ساله که ندیعه شه جان ریکاره/دل بهیعه پاره/ هارون جفا ره میون زندون بهیعه اسیره نامرد ونه رنگ و رو ازجفا چنده بیّه زرد غریبه مولا /بووم ته فدا ✔️✔️✔️✔️✔️➖➖➖➖ غل و زنجیر ونه گردن کُنده دوسّه پا/هارون پر جفا/ ونگ داهه شه خدا گته مره راحت هاکن نخامبه این دنیا/ ندیمه شه ریکا /برو جان رضا برو پسر مره بوین مه عمر بیّه توم یهودی زاده هاکرده مه روز ره چون شوم غریبه مولا / بووم ته فدا قربونت برم آقا عده ایی از شیعیان رفتن برای ملاقاتی ارباب در زندان یک دفعه دیدند در زندان باز شد چهار نفر میخوان بدن را از سلول زندان بیرون بیارند. دیدن بدن سنگین شده عجبا چطور امکان داره آخر امام ضعیف و لاغر شده بود چرا باید سنگین باشه اگر بچه سید در این جمع نشسته ببخشه منو مخصوصا از امام زمان ع معذرت میخوام پارچه را از روی نعش کشیدن آماده ای بگم دیدن هنوز غل و زنجیر بر پا و گردنش داره هرکجای مجلسی از ته جگرت ناله بزن بگو یا باب الحوائج ⬛️ ⚫️ ⬛️ ⚫️ ⬛️ ⚫️ ⬛️
امام موسی بن جعفر(ع) گریز فاطمه زهرا(س) مناجات امام زمان (عج) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن ویا رحیم أَبَا الْحَسَنِ، یَا مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ، أَیُّهَا الْکاظِمُ، یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، یَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَ مَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ إِلَی اللّٰهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ آقا بیا که روضه ی موسی بن جعفر است چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است آجرک الله... یا بن الحسن... جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه دل ها به یاد غصۀ او پر ز آذر است دلها رو روانه کنیم... کنار حرم با صفاش... مرثیه خوان حضرت کاظم، خود خداست بانی روضه، حضرت زهرای اطهر است امشب آسمان و زمین... عزادار آقا موسی بن جعفر هست... امشب همه عالم عزادارند.. بانی تمام روضه ها... مادرش زهراست... زندان نگو، که گرم مناجات با خداست غار حرای حضرت موسی بن جعفر است قربون غریبیت برم آقا... از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است ای من فدای شال عزای شما شوم آقا جان... یا بن الحسن... قربون شال عزات برم آقا... ای من فدای شال عزای شما شوم آقا بیا که روضۀ موسی بن جعفر است هر کجا نشستی... حالا امام زمانت رو دعوت کن... یا صاحب الزمان.. آخ دلم میل هوای یار داره که او موسی بن جعفر نام داره همون شاهی که جان دادتوی زندان بدان باب الحوائج نام داره آی حاجت دارا، مریض دارا، گرفتارا، آقامون موسی بن جعفر باب الحوائجه بخدا خوب جایی اومدی، آقا برس به دادم، از غم بده نجاتم ، آقا ببین غریبم ، آقا ببین اسیرم. حالا مرغ دلتو پَر بده کاظمین، حرم باصفای آقا موسی بن جعفر چه صفایی داره تو کاظمین، وقتی نگاه میکنی به دو گنبد طلای آقا موسی بن جعفر و آقا جواد الائمه دلت جلا میگیره، چقد امشب جای همه مون خالیه کاظمین، خوشا بحال اونایی که الان پروانه وار کنار حرمش اند، ان شاءالله به زودی از نزدیک عرض ارادت کنیم، بریم زیارت و برا غربت آقامون اشک بریزیم، ان شاءالله هیچ کس از در خونش نا امید بر نگرده، آی حاجت دارا ، مریض دارا، گرفتارا ،جوون دارا، امشب بگیر دامن آقا موسی بن جعفر رو زندانی غریب بغداد، دو نفر مرگ خودشونواز خدا طلب کردن ، آقا یا صاحب الزمان منو ببخش😭😭😭 یکی مادرتون زهرای مرضیه حسنین و زینبین رو صدا زد فرمود: میخوام دعا کنم دستتونو بیارین بالا یازهرا... بچه ها خوشحال شدن گفتن مادر میخوای برای شفات دعا کنی؟ آره مادر😭😭😭 اینجا بود که بی بی فرمود: اللهم عجل وفاتی سریعا، خدایا دیگه مرگ فاطمه رو برسون. یکی هم میوه دلش امام کاظم بود فرمود: خدا دیگه مرگ موسی بن جعفر رو برسون😭😭😭چقد زود دعای آقامون مستجاب شد، آی آبرو دارا، گرفتارا، یه وقت دیدن درِ زندان باز شد چهار نفر دارن بدنی رو غریبانه از زندان بیرون میارن یه مرتبه دیدن خدایا چقد بدن آقا سنگینه😭😭خدایا بدنی که سالهای سال گوشه ی زندان بوده نباید اینقدر سنگین باشه، تا عبا رو کنار زدن دیدن هنوز غُل و زنجیر به دست و پای مبارک آقا موسی بن جعفره(آی غریب آقااااااا شیعیان اومدن بدن امام رو با احترام کفن کردن ، تشییع جنازه ی با شکوهی برگزار کردن اما دلها بسوزه برمادرمان فاطمه زهرا (س) قربان آن بدنی که علی شبانه غسل و کفن کرد . من از شما می پرسم که آیا دیده اید مردی خودش خانمش را دفن کند . بدن زن را که می خواهند دفن کنند دو محرم باید باشد که یکی بالای قبر و یکی داخل قبر ، امیر المؤمنین یک محرم فاطمه بود . فرمود : وقتی که بدن را سرازیر قبر کردم دیدم دو دست مثل دستهای پیامبر نمایان شد همه بگوئید یا زهرا . وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات التماس دعا مداح اهل بیت (ع) احمد بهزادی 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
السلام علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ، ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ فیض آماده است شما هم اهل معنایید ترجمه نمی خواد عبارت صلوات رو بخوانم تا آخر ، فقط یه دونه اش را اشاره کنم اللهم صل علی موسی بن جعفر الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ، ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاِسْتِخْفَافِ‏ همه ی روضه ، در همین عبارت ، سه چهار خطی آمده خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله احمدی میانجی اینو وقتی شرح میکرد به پهنای صورت اشک میریخت فیض ببره امشب می فرمود مطموره به جایی می گند که مثل چاه مدوَّر باشه هم تاریکه هم گوده هم به گونه ایه که حتی نمی تونی پاهات رو دراز کنی فهمیدی چی گفتم چهارتا زندان بان داشت موسی بن جعفر هر چهار زندان بان توبه کردند توی زندان اونا ، موسی بن جعفر ، شکر خدا رو به جا می آورد خدایا ممنونتم یه جای خلوت به من دادی باهات مناجات کنم اما از وقتی که سِندی بن شاهِک شد زندان بان آقا ، لحن مناجات عوض شد، دیدند هی صدا میزنه خَلّصنِی .... خَلّصنِی مِن حَبسِ هارون .... چجوری خلاصش کردند یه وقت دیدند در زندان باز شد یه بدنی رو روی تخته پاره ای دارند میارند هی میگند هٰذا امامُ الرَّفَضَة چرا توی زمزمه ات هی میگی حسین... کربلا هم بدن ابی عبدالله رو چند نفر تشییع کردند اما تشییعشون این بود این بدن رو زیر سُم اسب قرار دادند حسین وای..... ====================
4_6044193805056344105.mp3
4.01M
السلام علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ، ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ ====================
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ عَظُمَ الذَّنبُ مِنْ عَبدِک فَلْیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِک کُنتُ بِئسَ العَبد وَ أَنتَ نِعمَ الرَّب أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ در مناجات های موسی بن جعفر سلام الله علیه ، این عبارت به چشم می خوره الَّلهمَّ لٰا تُخرِجنِی مِنَ التَّقصیر خدا روزی نیاد که من دربرابر تو، خودم رو مقصر ندانم بنده همیشه در برابر مولاش مقصره مخصوصاً اگه مثل من عاصی باشه أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَ جُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ .... یه عده الان از کنار حرم کاظمین ، دارند کمیل می خوانند یه عده هم خودشون رو رسوندند امام رضا من و تو هم از کنار مضجع ملکوتی دختر موسی بن جعفر داریم باهاش مناجات میکنیم ساکت نباش يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ چی میخوایی؟! صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة همین اول دعا بگو کل کوله بار گناهان عمرم رو آوردم شنیدم سحر شب جمعه تو بارم رو از روی دوشم بر میداری بالحجة الهی العفو ای بلا نبینی ان شاء الله همه همه از خود فرار کرده ام و .... از خود فرار کرده ام و لٰا یُمکِنُ الفرار امشب دوباره آمده ام بر سر قرار رسوای خویش گشتم و غرق خجالتم من آمدم ، ولی تو به روی خودت نیار باهاش حرف بزن سحر شب جمعه خیلی دوست داره کسی باهاش حرف بزنه من در میان راه زمین خورده‌ ام بیا... یٰا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لَه ما با تو سحرها یه قراری داریم حالا که من سر قرار دیر رسیدم زمین خوردم ، تو بیا من در میان راه زمین خورده‌ ام بیا از بس که بار آمده بر روی دوش ، بار آدمی که بارش سنگینه ، دیر میرسه سر قرار یه بار نشد ، در خونه ات بیام رو سفید بیا تو به ما نگاه کنی بگی مرحبا ، چشم روشنی من شدی... آنقدر در حجاب خودم غوطه می‌ خورم حتی تو را ندیده‌ ام این گوشه و کنار حرف ما نیست که بگی کی گفته آقا این گوشه و کناره امیرالمومنین قسم خورد فَوَ رَبّ علی قسم به پروردگار علی أنَّ حُجَّتَها عَلَیها قائِمَة ، ماشِیَةٌ فی طَرَقاتِها مهدی من توی همین کوچه ها و راه هایی که شما میرید قدم میزنه داخِلَةٌ فی دورِها و قُصورِها یعنی مهدی من به خدا قسم بارها ، توی خونه ها و مجالستون اومده یُسَلّـِمُ عَلی الجَماعَة بارها به تک تکون سلام کرده ما با این اعتقاد کمیل میاییم هر شب جمعه آقامون داره نگاهمون می کنه آنقدر در حجاب خودم غوطه می‌ خورم حتی تو را ندیده‌ ام این گوشه و کنار امشب که گریه‌ های تو باران گرفته است از چشم خشکسالِ منم ، قطره‌ ای ببار قربون چشمای اشک آلودت برم اصلا بگذار ، زبون صحبت رو عوض کنم اصلاً وکیل ما تو و ما هیچ کاره ایم... عین روایته ها وَکَلَنَا اللَّهُ بِحِسَابِ شِيعَتِنَا (سند) اصلاً وکیل ما تو و ما هیچ کاره ایم ما خویش را به دست تو کردیم واگذار برعکس شده عوض اینکه ما منتظر تو باشیم تو منتظر مایی در انتظار آمدنم ایستاده‌ ای ... از در این مسجد که میایی تو حتما سلام بهش بده قربون پاهای خسته... السلام علیک حینَ تَقوم در انتظار آمـــدنم ایســتاده‌ ای شاید به این امید که می آیمت به کار ان شاء الله به دعای خودت، به دردت میخورم ان شاء الله آبروت رو نمی برم آرزو که عیب نیست ان شاء الله یه روز توی خیمه ی سبزت می بینمت وقتی علی بن مهزیار، زیارتش کرد اونقدر محو جمال دلرباش شد اصلا یادش رفت آداب گفتگو و زیارت رو به جا بیاره حضرت بفلش کرد آغوش رحمتت رو باز کن کُلُّنا ضَیفُک َ وَ جٰارَک ما سحر شب جمعه ، مهمون خودتیم اگه تو من رو به آغوش بگیری ، قول میدم از آغوشت جای دیگه نرم یا أبانا استَغفِر لَنا ذنوبَنا سه روز مهمون خیمه ی امامش بود بعد از سه روز گلایه کرد آقاجان ، نوزده سفر حجه که دارم میام چرا قاصدت سفر بیستم اومده سراغم حضرت فرمود تو بیست سفر حجه که فقط داری دنبال من میگردی امّا کُنّا نَتَوَقَعُک َ لیلاً و نَهاراً من مهدی شب و روز منتظر اومدن شما هستم در انتظار آمـــدنم ایســتاده‌ ای شاید به این امید که می آیمت به کار حالا آقات رو صدا بزن با این زمزمه ، صدات رو به همه عالم برسون که ما صاحب داریم ان شاء الله به درد صاحبمون هم می خوریم
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
#شب_جمعه #مناجات_و_روضه #مناجات_امام_زمان #روضه_امام_کاظم_علیه_السلام اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد
یابن الحسن.... به به همه همه یابن الحسن.... از آقا اجازه بگیرم بریم گوشه ی زندان بغداد محضر دختر ، روضه ی پدر خوندن خیلی سخته بیست و دوتا دختر داشته باشی و دم جون دادن ، یه دونه اش هم بالا سرت .... الله اکبر تو دیگه منتظر مقدمه نباش السَّلام علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ مطموره به جای تنگ و تاریک و مدور می گند ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ کربلایی این واژه رو خوب بلدند معنا کنند نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ.... سلام بر اون آقایی که غل و زنجیر با استخوان های پای مبارکش کاری کرد از این عبارت « مرضوض » میشه اینجوری برداشت کرد که آقا دیگه نمی تونست راه بره چجوری تشییعش کردند؟ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاِسْتِخْفَافِ‏ روی تخته پاره ای ، چهار غلام سیاه هی میگفتند ه‍ٰذا إمام الرَّفَضَة وقت گذشته فقط اشاره کنم اگرچه اون عماری که بدن مبارکت رو برداشت ، یه تخته پاره بود اما آقا بدنت، روی این تخته بود اما کربلا تشییع بر عکس شد بدن زیر چهل نعل اسب.... فقط اشاره کنم مقتل جامع می نویسد سه بار بدنش رو زیر سُم مرکب بردند حسین.... ====================
1_1494848463.mp3
33.42M
از خود فرار کرده ام و .... از خود فرار کرده ام و لٰا یُمکِنُ الفرار امشب دوباره آمده ام بر سر قرار رسوای خویش گشتم و غرق خجالتم من آمدم ، ولی تو به روی خودت نیار ====================
ای باب حوائجِ الی الله در ملک خدا امام آگاه سلطان اُمم امام قرآن سر تا به قدم تمام قرآن قبر تو چراغ اهل بینش صحن تو بهشت آفرینش کعبه است هماره زیر دِینَت تعظیم کند به کاظمِینَت در حبس، به نُه سپهر ناظم مشهورتر از همه به کاظم زندان تو اشک طور ایمن موسی است به کف گرفته دامن عیسی به فراز چرخ چارُم بر روی تو می زند تبسّم خصم ار چه به گردنت غل انداخت سجّاده زگریه ات گُل انداخت زنجیر تو کائنات را دِین حبس تو مقام قاب قوسین در حبس تو را یکی روز و شب... به علم امامت تشخیص میداد شب و روز رو مطموره ، مدور ، تاریک.... در حبس تو را یکی روز و شب اندام کبود و ساق مرضوض ای روح لطیف رنج دیده هر صبح و مسا شکنجه دیده چون جدّ غریب خود به گودال پرپر زده در دل سیه چال آثار شکنجه در تنت بود زنجیرِ ستم به گردنت بود ای شسته به اشک، تربت تو تشییع تو شرح غربت تو تشییع تو بود مثل مادر... کنایه فهم ها تشییع تو بود مثل مادر (چهار نفر....) تابوت تو گشت تخته ی در هر چند زگوشه ی سیه چال تشییع تو شد به چار حمّال آخر بدنت به اوج غربت تشییع شد ای غریب عترت کردند ز پیکر تو تجلیل می رفت به عرش بانگ تهلیل بس نوحه که در غمت سرودند زنجیر ز گردنت گشودند با آن همه زخم حلقه ی غُل گردید نثار پیکرت ، گُل دیگر نزدند بر تنت سنگ... اونقدر این مسیر رو گلباران کردند هنوز هم توی بغداد ، این منطقه معرفه به « سوق الرَّیاحِین » اونقدر بدن رو گلباران کردند ، درستش هم همینه دیگر نزدند بر تنت سنگ... از خون جبین نشد رخت، رنگ دیگر به سرت نخورد شمشیر دیگر به دلت کسی نزد تیر فَوَقَعَ فی قَلبِ الحُسین وقت گذشته من روضه ام رو توی شعر می خونم دیگر نبرید کـَس سرت را در خون نکشید پیکرت را دیگر سر تو نرفت بر نِی در طشت طلا و مجلس مِی امشب هم با نازدانه اش تموم کنیم بردند به دوش پیکرت را دیگر نزدند دخترت را سلیمان جعفر ، دید یه بدنی رو غریبانه دارند می برند سمت مَقابر(قبرستان) قریش، با خودش گفت اگه قریشی نیست کجا دارند می برندش اگه قریشیه، چرا اینقدر غریبانه دارند می برند اومد جلو دید بدن موسی بن جعفرِ گفت بدن رو برگردونید یه کفن قیمتی آماده کرد نوشته اند، همه ی قرآن روی کفنش نوشته شده بود دوهزار و پانصد دینار ، خرج گل و گلاب کرد، نه تا دختر داشت ، گفت این آقا دختر زیاد داشته ، اما یه دونه اش هم توی بغداد نیست، شماها لباس سیاه بپوشید یه جوری عزاداری کنید که مردم فکر کنند دختران موسی بن جعفرید دختر ، گریه کنه باباس هیچ جا توی عالم ، جلوی گریه ی هیچ دختری رو نگرفتند ، الا کربلا یه بیت تمام گفت بابا یاد آن روز که رخسار همه نیلی بود هرکه می گفت حسین،پاسخ او سیلی بود دل من گریه بر احوال سکینه می کرد عمه ام زیر کتک ، یاد مدینه می‌ کرد این یه بیت هم مالِ خود آقا دعاتون کنم یاد آن روز که ایثار تماشایی بود عمه ام در دل بازار تماشایی بود حسین.... این هم مالِ سردار سلیمانی ، همه مدافعین حرم فیض ببرند نوشته اند سر بریده ، چند جا ، چشماش رو بست یه جا دم دروازه ی شام گفت داداش تو دیگه چشمات رو نبند اونایی که باید چشماشون رو ببندند ، دارند خیره خیره به من نگاه می کنند یه جا توی تشت طلا خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله سیبویه می فرمود چشماش رو بست ، اما دیدند ، اشکش هم جاریه سومیشم هم توی بغل رقیه بود یه لحظه دید بابا چشمهاش رو می بنده السلام علیک یا اباعبدالله وجه تشبیه سر من با سر تو این بُود هر دو صورت سوخته ، موها پر از خاکستر است... به حضرت معصومه و به حضرت رقیه سلام الله علیهما به چشم انتظاری این دو دختر تورا وی خوانیم یا الله..... ====================
1_1494849881.mp3
19.3M
ای باب حوائجِ الی الله در ملک خدا امام آگاه سلطان اُمم امام قرآن سر تا به قدم تمام قرآن ====================
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موسی_بن_جعفر ترسی از فقر ندارند گدایانِ کریم دست خالی نروند از درِ احسانِ کریم حاجتِ خواسته را چند برابر داده ست طَیِّبَ الله به این لطفِ دو چندانِ کریم کاظمینی نشدیم و دلمان هم پُر بود بار بستیم سوی شاهِ خراسانِ کریم بی نیاز از همه ام تا که رضا را دارم به قَسَم های خداوند به قرآنِ کریم طلب رزق نکردیم ز دربارِ کسی نانِ هر سفره حرام است مگر نانِ کریم هر کسی وقتِ مناجات، ضریح دارد دستِ ما هم که رسیده است به دامانِ کریم ناامیدم مکنید از کرمش فرض کنید باز بدکاره ای امشب شده مهمانِ کریم سپر درد و بلایش نشدیم و دیدیم سپر درد و بلای همه شد جان کریم ظاهرش فقر ولی ظاهر او عین غِنا ترسی از فقر ندارند گدایان کریم *چهارده سال از این زندان به اون زندان، بچه هاش چشم انتظار بودن، هی میگفتن انشاءالله بابامون از زندان آزاد میشه...* مثلِ یک تکّه عبا روی زمین است تنش انقَدَر حال ندارد که نیفتد بدنش جا به جا گر نشود سلسله بد می‌چسبد آنچنانی که محال است دگر وا شدنش نَفسش وقت مناجات چه اعجازی داشت زن بدکاره به یکباره عوض شد سخنش آه! مانند گلیمی چقَدَر پا خورده بی سبب نیست اگر پاره شده پیروهنش *آقا رو از این زندان به آن زندان میبردن، اما زندان آخری موسي بن جعفرو زمین‌گیر کرد.. زینب هم خیلی سفر با حسین رفت، اما سفر آخری زینبو آواره کرد.به علم امامت شب و روزو تشخیص میداد، حضرت رو تو سیاهچالی انداخته بودن ، زندانبان آخری سِندی بن شاهک ملعون،یهودی بود... حضرت روزا روزه می‌گرفت، دم دمای غروب موقع افطار برا حضرت یه مقدار نون و آب می‌برد، دیشب هم گفتم با یه دستش برا آقا نون می‌برد، با یه دستش تازیانه، انقد موسي بن جعفرو با تازیانه میزد، وقتی کسی تازیانه می‌خوره یه حرفی میزنه میگه نزن، اما موسي بن جعفر می‌گفت بزن، هر چی دوست داری بزن اما اسم مادرمو نیار...* از آتش دلِ من صحبتی نکن نامرد سکوتِ صبرِ مرا غیرتی نکن نامرد بزن تمامِ تنم را کبود کن امًا به نام فاطمه بی حرمتی نکن نامرد *به مردم خبردادن گفتن هر کی آقاشو می‌خواد ببینه فردا از زندان آزاد میشه.. همه ی شیعیان اومدن جلو زندانِ بغداد، بعضیا به هم مژده می‌دادن، می‌گفتن فردا بعد از چهارده سال آقا رو از زندان آزاد می‌کنن. یه عده ای گریه می‌کردن می‌گفتن اگه آقا رو ببینم دستشو می‌بوسم. یکی می‌گفت اگه آقا رو ببینم میگم آقا بچه بودم مادرم دعا می‌کرد می‌گفت: انشاءالله آقا آزاد بشه. بعضیا گریه می‌کردن می‌گفتن کاش کس و کارمون زنده بودن، دوست داشتن همچین روزی رو ببینن. همه ی مردم جلو زندان جمع بودن، چشما خیره شده به در زندان، الان آقا میاد، همه هزار آرزو داشتن، همچین که دیدن آروم آروم در وا شد مردم بلند شدن، گفتن الان آقا میاد میگه یه وقت دیدن چهار تا غلام زیر لنگه ی دری رو گرفتن، هی صدا میزنن.. "هذا امامُ الرَّفَضَه"، گفت سلام من بر اون بدنی که سرش از لنگه ی در آویزان شد، شیعیان به سر و صورت زدن، وا اماما..صدای ناله ی مردم بلند شد.. اما اونایی که رفتن زیر بدن آقا رو گرفتن بیشتر داد زدن، گفتن مگه نمیگفتن آقا بدنش ضعیف شده، چرا بدنش انقد سنگین شده؟ همچین که عبا رو کنار زدن، دیدن هنوز غل و زنجیر به دست و پای موسي بن جعفره، میدونی چه خبر شد؟ اگه بخوام خودمونی بگم، میخوام اینجور حرف بزنم، دعوا بود سر اینکه برا آقا کفن بیارن، همه جور کفن آوردن، بعضیا کفنای قیمتی برا آقا آوردن، نمیخوام بگم حسین بی کفنه نه! آخه کفن برای بدنیه که سالمه، من بمیرم برا اون بدنی که پاره پاره، زین العابدین فرمود: برا بابام حصیر بیارید، حسین....* اگر کشتن چرا آبت ندادن چرا زان دُرِّ نایابت ندادن اگر کشتن چرا خاکت نکردن کفن بر جسم صد چاک نکردن *بعد از چهارده سال اگه زن و بچه اش میدیدن میشناختنش، آقا رو کلی شکنجه دادن اذیت کردن اما بدن بابا رو می‌دید امام رضا می‌شناخت، دختراش میدیدن میشناختن، اما حسین جان با تو چیکار کردن؟ دخترت تو رو دید نشناخت، گفت عمه بلند شو، عمه این بدن کیه داری براش اینجور گریه میکنی؟ صدا زد.. عزیزم! این بدن بابای مظلومت حسینه، حسین... «حسین آرام جانم حسین روح و روانم» صَلی الله عَلیکَ یا مظلوم... یا غریب ..یا اباعبدالله...