eitaa logo
کلبه‌ی‌ترنّمات 🍊🌧🇵🇸🌑🇱🇧
1.3هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
179 فایل
کلبه‌ ماهِ من .. 🌔 خانواده مجازی ترنّمات کوچک اما شیرین و خوش بو🍊 بزرگ و عمیق ☁️ خوش قلب .. اعتبارِکانال به تپشِ‌ قلب‌ های این‌ خانواده‌ است .. 🌧 کانال اصلی: @tarannomat می‌شنوم؛ https://daigo.ir/secret/61022356 لطفا تمجید را پنهان کنید ..
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🏴معین
بسم الله الرحمن الرحیم می‌گویم اولش که همین حرف آخر است خیری اگر رسیده به ما لطف مادر است... (با حال مناسب خوانده شود) سلام بر حیدر مظلوم، امام فاطمه... دیدن سیمای تو التیام بخش تمام غم‌های عالم بود، من به شوق بستن زخم‌های تنم توسط تو به میدان میزدم. یادم نمی‌آید ثانیه‌ای از عمرم کنار تو غمگین گذشته باشد، به خاطر نمی‌آورم حتی یکبار نه به خاطر خودت بلکه حتی برای بچه‌ها از سختی زندگی با من شکایت کرده باشی... این خانه را مأمن و محل آرامشم کردی... گاهی دلم که می‌گرفت به چشمانت خیره می‌شدم، صدایت می‌زدم که جواب دهی و صدایت آرامش را به وجودم هدیه دهد، گاهی دستانم را به آغوش دستانت می‌سپردم، گاهی تنها خیالت تبسم را بر لبم می‌آورد... زندگی من همچو ماه از نور وجودت نورانی بود... خورشید عشقی بودی که همیشه بر این خانه می‌تابید... نمی‌دانستم چرا این اواخر از من رو میگرفتی، غم‌های من التیام میخواست، کم‌حرف شده بودی، روح من آرامش نیاز داشت... نمی‌دانستم چرا حسن کم‌حرف شده، چرا هی حالت را می‌پرسید، چرا گوشه‌ای می‌نشست و به دیوار خیره می‌شد، چرا چیزی نمی‌خورد، چرا گاهی کنار تو به روی پنجه پا می‌ایستاد... اما حالا فهمیده‌ام، سیلی خوردنت را ندیدم اما نیلی شدن صورتت بی‌دلیل نیست... شاید حسن چیزی دیده که من ندیدم... حالا باید ادای امانت کنم، باید تو را به پدرت برگردانم؛ یا رسول الله! این هم از امانتی شما، ببخشید، گل یاس‌تان ارغوانی شده، کبود و پژمرده، خمیده و پیر شده... به من که نگفت اما از او بپرسید، بپرسید چرا چند وقتی هنگام راه رفتن دستی به پهلو می‌زد و دستی به دیوار می‌گرفت؟! چرا موهای زینب را شانه نمی‌کرد؟! چرا سر حسین را نوازش نمی‌کرد؟! چرا نمازهایش نشسته شده بود...؟! آقاجان! غم فاطمه مرا پیر کرد، محاسن برادرتان سفید و کمرش خمیده شده؛ این علی، علی بدر و احد و خندق نیست... هنگامی که حسنین به مسجد آمدند و گفتند اگر میخواهم دوباره مادرشان را ببینم باید عجله کنم، روزم به شب تار بدل شد، زانوان فاتح خیبر می‌لرزید، می‌دویدم و چند قدم یکبار از زمین سیلی میخوردم، دیگر جانی برایم نمانده بود، اما نمیخواستم آخرین غروب زیباترین چشمان عالم را از دست دهم ولی آه! به خانه که رسیدم و چشمم به فاطمه افتاد روح امید از بدنم پر زد... جسم بی‌جانی برابر جسم‌ بی‌جانی زانو زد... جانم را در آغوش کشیدم و با واژه‌ها به او توسل کردم... زهرای من؟! جوابم را نداد، ای دختر پیغمبر؟! جوابم را نداد؛ بریده بودم، با اضطرار و صدایی بغض‌آلود صدا زدم: فاطمه جان! فاطمه، زندگی من! با من حرف بزن، من علی‌ام، پسر عمویت، پسر ابوطالب! چشمانش که باز شد بغض من شکست... همصدا شدیم و گریه کردیم... من برای او، او برای من؛ فاطمه هم می‌دانست روزگار علی بعد از او روی خوشی ندارد که نشانش دهد... از فردا که در این شهر بیگانه‌ام، همدمی جز چاه نمی‌یابم و جایی به غیر خانه ندارم؛ خانه‌ای که یادآور فاطمه است، دری که نیم سوخته و دیواری که گلگون است... ایام شهادت مادر، جمادی‌الثانی ۱۴۴۴، دی ۱۴۰۱ شاید ✍️ مــعیــن
ممنونم از همراهانی که خوب میخوانند و خوب می‌شنوند و خوب پیشنهاد می‌دهند و خوب نقد میکنند..🌿
روی گوشی خواندن واقعا سختِ.. اووف.. ما رفتیم غرق در مطالعه شدیم خدا حافظ تا وقتی که از خواب بیدار شم🌿 از وقتی نوشتم تا ۲۲:۱۰ دقه هنوز شروع نکرده بودم... الان شروع کردم😁
خلاصه..🍊 اینجوریاست..
شما هم اینطوری هستید؟ وقتی خاطرات شهدا رو میخونید میبینید با توسل و دعا و اشک تو حرم و دعای زیر قبه و.. خدا بهشون اون حاجتی که داشتند رو داده! بعد ماهرچی دعا و توسل میکنیم انگار این مرحله قفلِ؟ یا ما خوب توسل و دعا نمیکنیم یا نمیدونم..!
میشه درد و دلی را بیان کرد؟ ممکنه اصلا؟ اینجا بنظرتون جاش هست؟ آخه نمیدونم چرا پی وی میایند و درد و دل میکنید.. حیف نیست خدای مهربون ابوحمزه؛صحیفه؛ خمسه عشر؛ دعای کمیل؛ مناجات حضرت امیر؛ دعای عرفه؛ مناجات شعبانیه؛ مناجات های ماه رجب؛ دعای افتتاح؛ دعای صباح ؛ .. این همه دعای خوب و قشنگ.. رو برای من و تو گذاشته و برای تمام حالاتمون هم حرف دارند.. پای سجاده‌ی امام علی و امام سجاد و امام حسین و امام کاظم و حضرت زهرا نشینیم..اون وقت بیان پی وی برای یک بنده ی ناچیز حرف بزنیم و درد و دل کنیم؟ درد و دل قلب ها و زخم ها فقط برای خداست.. ما چون با روح‌های بزرگ ملاقات نداریم کم داریم..🌿 این ایام شهادت حاج قاسم فرصت خیلی مناسبیه.. برای خانه‌تکانی دل..♥️
سلام خداوند شما رو حفظ کنند خیلی مطالبتون عالی و بی نظیر است و چون از دل پاکتان می‌آید بر جان ها می‌نشیند بنده برای رمانی که برای نوجوانان در شناخت مفاهیم شهادت و اسلام مینویسم خیلی از ترنمات شما ایده میگیرم ان شاءالله خداوند بر توفیقات شما بیافزاید اگر منبع خوب هم میشناسید معرفی بفرمایید ________ 💚🌿 سلام علیکم؛ ممنونم از نگاهِ شما و همراهی شما. این لطف‌شماست. برای مفاهیم اسلامی سه جلد کتاب آقای محمدحسن وکیلی با عنوان تا بی نهایت رو پیشنهاد می‌دهم. برای مبحث شهادت کتاب مرگ تاجرانه از رهبر انقلاب؛ برای رویکرد جوان و نوجوان هم کتاب توقف ممنوع ۲ جلد از رهبر انقلاب.. این کتابها منبع خوبی است.. خدا به قلمتان برکت دهد.. خوشحال میشم بنویسید و ما هم بخوانیم.. بنده هم خیلی دوست دارم بنویسم اما ...شاید تنبلی باشد..
میگن؛ وقتی برای یه گناه بخاطر خدا ازش چشم پوشی کنی و بگی فقط برای تو.. خدا دقیقا همون لحظه لذتی عمیق تر،پایدار تر و شیرین تر از لذت زودگذر گناه رو به قلبت میچشونه..
چشیدن مفهوم دقیقی داره..
در روضه‌های غیبتِ امامِ‌زمانِ‌مان اشک‌ِ‌حاصلخیز بریزید.. این بارانه‌ها، زمینه‌ برای‌باز شدنِ چشمِ‌دل‌است..🌿 @tarannomat •°🌿
توهم تقدیمی بده یه روش برای جذب ممبره ها ____ نمی دونم چی بگم. اهلش نیستم.. برای کانالایی که دنبال میکنم دعا میکنم همه یه روز زیر منبر، امام زمان برایمان نهج‌البلاغه بگوید‌..🌿
چطور میشه ذهن رو خالی کرد؟ که وقتی مشغول به کاری هستی به کارای دیگه سرک نکشه و سرش تو کار خودش باشه یا قبل خواب دنبال همه نره یا اگرم می‌ره دنبال یچیز درستی بره ____ سوال خوبیه. در این دوره زمانه خیلی افراد درگیر این هستند. اول شناختن مسئله: دو تا قوه دو تا نیروی قوی در دورن ما هست به اسم خیال و وهم، این دو تا از راه کارهای حواس ظاهری ما مثل دیدن، شنیدن، راه رفتن، لمس کردن و خوردن و خواندن و... اطلاعات اولیه میگیرن یعنی همه این کارها یه تصویری تو ذهن(خیال و وهم) درست میکنه. خیال صورتش و شکلش رو برمیداره وهم بهش حالت میده و.. اینجا این دو تا خیلی فعالند مثلا از دیدن یک دوچرخه و دیدن یک ماهی یهو خیال تخیل میکنه دوچرخه ماهی که اصلا نداریم..حالا رنگ و حالت های این دوچرخه ماهی و احساساتش وهم میشه توهم از وهم میاد. تا اینجا که این دو خیال و وهم هستن که مثل دو تا بچه ی فضولند که همه کاری میکنند.. روی این دوتا علاوه بر رفتارامون، فکرمون هم اثر میذاره.. حالا اگر کارهای ظاهری ما پراکنده یا شلوغ باشه این دوتا هم شلوغ و پراکنده میشه.. دوم یه تذکرِ مهم؛ امام خمینی خیال رو مثل گنجشکی میدونه که دائم از این شاخه به اون شاخه میپرد.. سوم؛ خیال رو مثل اسب سرکش؛ یا یه کسیه بوکس بدونید؛ برای درست کردنش زمان لازمه.. روز اول کسی نمیاد صد مشت به کیسه بزنه یا یه اسب رو فورا تربیت کنه.. زمان لازمه.. چهارم؛ رااه حل اصلی؛ به هرکاری مشغول هستی اگر مرغ خیال قصد پرواز به جای دیگری داشت فورا برش گردان به همان کاری که مشغول هستی.. اگر ۱۰۰ بار هم رفت شما همین کار را کنید.. وقتی بر این کار مداومت داشتید بعد از چند مدت کوتاه میبینید کمتر این گنجشکک خیال به این سو و آن سو می‌پرد.. پنجم؛ از پراکندگی در برنامه های روزمره‌خودتون عبور کنید اگر پراکندگی دارید چون این پراکندگی کنجشکک خیال رو تقویت میکنه.. گاهی وسط مطالعه موضوعات ناب برات میاد‌ خودم اینجورم.. یه دفترچه دارم تو دفترچه تیترش رو مینویسم و بهش اهمیت نمیدم.. ششم؛ ورزش و پیاده روی کوتاه بدون موبایل../ به اهمیت کنترل خیال و تمرکز ذهن فکر کنید../ هفتم؛ ذکر لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم زیاد بگید..
به جای این‌که ادای بزرگان را درآورید، آدابِ بزرگان را بردارید..‌
یه حمد شفا بخوانید..🌿 حتما بخوانید که توان جسمی ندارم..
الا بذکرالله تطمئن القلوب ___🌿 حال جسمی آسمان ندیده..
درونمون منطق الطیر نداره چیکارکنیم؟؟ __ کانال چه حس و حالی بهت میده‌. همونو بنویس
گاهی خوب گاهی کسل کننده _ جالبه.. کجاهاش کسل کنندست؟
گاهی وقتها اتفاقی تو زندگی ما می‌افته فکر می‌کنیم شکست خوردیم، و ناراحتی داره برامون، اگر دقیق تر نگاه کنیم، باید خدا رو شکر کنیم که خیلی زودتر برامون شخصیت های افراد رو نشون داده، این یه هدیه ی بزرگ از طرف خداست.. برای سوال ناشناسی که پرسیده بودند..
شاید سیر مطالعاتی برای کتاب ها هم موضوعی و هم رده بندی سنی؛ برای نیازهایی که حس میکنم مهمه؛ توی کلبه بفرستم.. شاید..
بعضی پیامای کانالت دلنشینه و میشینه و گاهی هم معمولیه..با بعضیاش آشناییم و متصل به درون و بعضی هاشم فقط اتصال بیرونی..از ۲۰ به پیامات ۱۵ میدم از زاویه دید یه کانال معمولی و گذرا.. ________________________ الحمدلله که براتون قابل تحمله😔😉🌿
خداییش دیگه یه کانال گذرا و معمولی نیستی منطق الطیر درونم 18 میدهد ____ 🌿ممنونم این لطف شماست. پیام های تعریفی زیاد میاد چون واقعا لایق این تعریف ها نیستم نمیزارم حتی اگر این متن رو اینجوری نوشتم. بیشتر سعی میکنم انتقاد ها رو بزارم..