🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
۱۹ دی روز طلبه مبــــــــــــارک 🌺🌺🌺
یه چیزی رو میگم تایید و رد کردنش با شما
آیا وقتی پیش پزشکی کار نابلد میرید از همه پزشکان بدتون میاد؟ دیگه هیچ داروی شیمیایی استفاده نمیکنید؟🤔
وقتی یه همسر رو بر اثر انتخاب اشتباه وارد زندگیت میکنی به این معنی همه مردها مثل هم هستن و بد هستن؟😶
وقتی یه مغازه دار دروغ میگه و جنس بد میفروشه بقیه مغازه دارها هم دروغگو خواهند بود دیگه خرید نمیکنی؟🤭
شاید اینا کلیشهای بنظر بیاد ولی اینا همش حقیقته.
در هر قشری دروغگو و فاسد و بداخلاق و سواستفاده گر هست، اما از همه افراد اون قشر بدمون نمیاد.
اما وقتی به آخوندها میرسیم ..... 😥
تا جایی که دست به قتل اونا میزنیم بدون هیچ گناهی😰
کاش یکم میفهمیدیم داریم چیکار میکنیم😓
#طلبه
#سرباز_امام_زمان
#ریزه_خور
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_121 #پشت_لنزهای_حقیقت از بالای انبار پایین اومدم و برگشتم به محل اسکان. تمام فکر و ذکرم شده
#پارت_122
#پشت_لنزهای_حقیقت
یسرائیل و گالانت در حال بررسی انبار منفجر شده بودند.
گالانت: تو که ادعا داشتی میتونی جلوی حمله به انبارها رو بگیری، پس چی شد؟ همه نقشههات نقش برآب شد.
یسرائیل: تو نقشه بهتر داشتی؟
گالانت: اگر اون دختر رو واقعا کشته بودیم و داده بودیم به حسین الان ما حسین رو کشته بودیم و جلوی حمله یمنیها رو هم میگرفتیم. الان دو هفته از فرستادن جنازه برا حسین میگذره اما نه انتقامی گرفتن و نه حملهای کردن، پیش بینی کرده بودی حسین میاد برا کشتن ما ولی بعد دو هفته هنوز خبری نیست.
یسرائیل: تو حتی از پس یه دختر زخمی هم برنیومدی، فرار کرد از دستت و خبری ازش نیست، اگر میتونستی نگهش میداشتی و جنازه واقعیش میفرستادی.
گالانت: این انبار جز انبارهای مخفی بود، چطور از وجودش با خبر شدن؟ این کار یمنیها نبوده من مطمئنم کار بچههای نصرالله.
یسرائیل: من خبر موثق دارم دیان تو ایران، این یعنی اون دختره خودش رسونده ایران، این انفجار هم کار اونا نیست.
تازه فهمیدم اونا هم خبر ندارن سارا بیخ گوششون، اما سارا تو اون انبار چیکار میکرد؟
چطور حین رفت و آمد اونو نمیبینن!؟
این امر هم وحشتناک بود هم یه موقعیت خوب برای نجات سارا.
طوری که جلب توجه نکنم از منطقه دور شدم، کشتن گالانت و یسرائیل رو موکول کردم به بعد.
فورا به محل اسکان برگشتم، رو ایمیل مخفی من یه پیام از بچهها اومده بود.
حمدان: سلام، پیامی دریافت کردیم از یمن مبنی بر اینکه یک انبار مهمات مواد منفجره رو شناسایی کردن، امشب قرار اونجا رو بزنن، لطفا از اون منطقه دوری کنید فرمانده.
چیزی که ترسش رو داشتم اتفاق افتاد، حالا چطور جلوی اونا رو بگیرم!؟
اونا چطور از اون انبار مخفی و دور افتاده مطلع شدن؟
سرباز: خانم شما باید از اینجا خارج بشید، اطلاعاتی که خواستید رو منتقل کردم.
سارا: ممنون، شما هم بیاید فرار کنیم.
سرباز: من یه اسرائیلیام فراموش کردید؟
سارا: اونا اگر بفهمن شما جاسوس هستید و اینجا رو لو دادید و علاوه بر اون من رو از مرگ نجات دادید و اینجا پناهم دادی قطعا به بدترین نحو میکشنت.
سرباز: نگران نباشید، شما برگردید و از لبنان و این منطقه دور بشید، این هم اطلاعات نهایی که خواستید، اینا رو ببرید و برا نابودی اسرائیل استفاده کنید.
ساعت عملیات نامعلوم بود، نمیدونستم زمان مناسب برای نجات سارا کی هست.
سرباز: اشموئیل، تو برو غذا بیار امروز، من مراقب اینجا هستم.
اشموئیل: باشه.
سرباز: سارا خانم الان میتونید بیاید بیرون.
عجله کنید.
سارا: بریم، من آمادهام.
چیکار میکنید!؟
سرباز: باید اینو میکشتم، اگر اشموئیل برگرده فکر میکنه من کشته شدم، قبل از اینکه یمن بزنه اینجا منفجر میشه.
خیلی وقت نداریم عجله کنید. فقط سه دقیقه وقت داریم از اینجا فاصله بگیریم.
طاقت نیاوردم و به سمت انبار راه افتادم، به هر قیمتی شده باید سارا رو نجات میدادم.
✍ف.پورعباس
🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین باری که ذهنم آرامش داشت و دلم آروم بود و راحت چشم رو هم گذاشتم
همون شبی بود که زیر قبه رفتم و یه گوشه نشستم و سرم و تکیه دادم به دیوار و باهات درد و دل کردم😭
حالا دلم اندازه تمام لحظاتی که ندیدمت تنگ شده، تکتک سلولهام دلشون برات تنگ شده💔
کی دوباره دعوتم میکنی عزیز دلم🥺
#شب_جمعه
#کربلا
#بین_الحرمین
هیچوقت وارد گذشته هیچ آدمی نشو
و زیر و روش نکن ، حتی عزیزترینت !
زیباترین باغچه را هم که بیل بزنی
حداقل یه کرم توش پیدا میکنی . .
| مرحوم اسماعیل دولابی (ره)