💔 نامحرم
▪️ وقتی #یوسف فروختند و پیراهن خونی نزد #یعقوب آوردند مصیبت ها شروع شد... یعقوب از فراق یوسف پیر تر از پیر میشد و اشک، امان چشم هایش را ربوده بود. چه میکرد؟ تمام هستیش گم شده بود. از شراره های آتشِ اشتیاق جانی برایش نمانده بود و دلیلی برای زندگی جز یوسف نداشت. تا این که چشم ها دگر یارای اشکان یعقوب نشدند و و در طریق عاشقی جاماندند.
▪️ روزی برادر نزد او آمده و از حال نزارش جویا شده و دلش سوخت. گفت چرا چشمانت را به باد دادی؟ یعقوب پاسخ داد که از #فراقِ نورِ چشم، چشم مدت ها پیش نور خود از دست داده بود و حال فقط فهمید که نوری ندارد.
▪️ ندایی غضبناک رسید که : «ای یعقوب چه میگویی؟ شکایت به #غیر_ما میبری؟» گویا خدا هم میدانست که #راز_عشق یوسف و یعقوب جنس کوچه و بازار نیست که هر کس و ناکس بدان راه یابد. حتی اگر پیغمبرزاده باشد. آنجا بود که یعقوب دم فروبست و سرداد: «إنّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني إِلَى اللَّه» همانا که آنچه قلبم را پاره میکند و آن چه وجودم را برآشفته، شکایتش نزد خدا میبرم. «وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون» و من از خداوند چیزی میدانم که شما نمیدانید.
▪️ وقتی غلام زین العابدین علیه السلام از حضرتش پرسید که چرا اینگونه #بیست_سال است در غم «#حسین» ناله میکنید و اشک ریخته و فغان سر میدهید؛ حضرت در جوابش فرمود: «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون». ای جوان، راز عاشقی محرَم خواهد و #محرَم_کجاست؟ حسین، محرم خدا بود و محرم حسین کیست؟ سِرِّ سَر به مهر کربلا، سَری سَر به مهر میخواهد و دلی بی دل از آشوب عشق.
▪️ خدایا این شب ها در حرم حسین، بد دردی است #نامحرمی به حسین. خدایا نه دلِ دنیازده ام تاب دنیازدگی حسین دارد و نه نگاه حرام دیده ام تاب نگاه حریمش. چه بد رسمی است نمک ارباب خوردن و نمکدان شکستن و چه بد سوزی است که حسین به تو هم بگوید: «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون» یعنی که تو هم محرم اسرار نیستی، دور شو که اهل حریم ما غیر توست.
▪️ باشد آقا نگو و در خود بریز، باشد آقا ما را محرم حساب نکن و با غیر درد و دل کن، باشد آقا ما را اهل ندان و جز ما را برگزین. باشد آقا...
▪️ «حسین» محرم خدا بود و #محرم_حسین_کیست؟...
@andishevarzi