در پاسخ به مادری که سوءال کردن که خود بچه ها دوست دارند که این شکل لباس بپوشند؟ بله ما همیشه این مسئله را داریم که والدین اذعان می کنند: آخه خود بچه می خواد. مثلاً می پرسیم چرا کودک 4 ساله ات را کلاس زبان می فرستید؟ در جواب میگن که "آخه خود بچه می خواد"
قبلاً هم بسیار گفتم که باید به عنوان پدر و مادر کلی نگری داشته باشیم، بچه ها چی می خوان؟ بچه ها رشد می خواهند، توجه می خواهند، و دیده شدن را می خواهند و همه ی این ها ذیل کلمه ی رشد هستند یعنی توجه را برای کمک کردن به رشد او باید به کودک کرد و دیده شدن باید به گونه ای باشد که به رشد و تکامل کودک کمک کند نه به جلوه گری و غیره.
کودک به طور فطری می خواهد رشد کند اما ما زندگی را چگونه به او معرفی می کنیم. من نمی گم که کودک اصلاً لباس عروس نپوشد یا لباس چین چین نپوشد و از امروز فقط بلوز و شلوار تن بچه ها کنید! بلکه منظور من این است که ارزش ها را بشناسیم، مهارت ها را پایه ریزی کنیم و به چرائی ها پاسخ بدهیم. چرا بچه ی ما باید لباس بپوشد؟
#شخصیت
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
اگر ما بدانیم که چرا باید حجاب داشته باشیم، نوع آن را خودمان انتخاب می کنیم. اگر به چرا نرسیم مجبور می شویم دائم دستورالعمل بدهیم. اگر بدانیم چی می خواهیم، چرا لباس می پوشیم؟ چرا غذا می خوریم؟ چرا باید تحصیل کنیم؟ روش ها را پیدا خواهیم کرد. دکتر شریعتی که روحش شاد فرمودند: هزار بار می گوییم چگونه، ولی یک بار نمی پرسیم چرا؟ آن چیزی که ما گرفتارش هستیم، آگاهی و چرایی است، دانایی مرحله ی بعد است.
من می خواهم که در ذهن های شما چرائی ها جرقه بزند بعد چگونگی ها را خودتان یاد می گیرید چون آنقدر منابع هست که چگونگی ها را پیدا کنیم اما منابعی که چرائی ها را به ما معرفی کند بسیار داریم ولی متأسفانه آن ها را نمی شناسیم.
حال یک جمع بندی می کنیم از بحث دیدن و دیده شدن: ما اصلاً نمی توانیم دیده شدن را حذف کنیم چون ما نیاز داریم که دیده شویم و بعد نیاز داریم که ببینیم.حال چگونه بین این دو هماهنگی ایجادکنیم؟چگونه دیده شویم؟ چه چیزی در انسان باید جلوه گر شود؟ (ادامه دارد)
#شخصیت
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
انسان با تفکر مثبت با داشته هایش زندگی می کند و داشته هایش در خدمت شدن هستند. انسان با تفکر منفی با نداشته هایش زندگی می کند و هیچ برنامه ای هم برای داشتن ندارد و فقط حسرت می خورد. انسان با تفکر منفی با حسرت زندگی می کند.
یکی از حاضرین: گاهی نداشته ها انگیزه می شوند برای رسیدن؟
پاسخ: وقتی انگیزه "داشتن" می شود نگاه پایین می آید و بعد هیچ وقت سیری نخواهیم داشت، ولع پدید می آید و آن وقت هرچه بگیریم و بدست آوریم باز هم کم است و فقط می خواهیم که داشته باشیم. انسان جزء به بی نهایت رضایت نمی دهد چون از جنس خداوند است. انسان کمال طلب مطلق است و جزء به خدایی شدن رضایت نمی دهد و نباید بدهد، این کمال طلبی عالی است یعنی به سمت و جهت مثبت است. ما تا زمانی که مادیات از مادیات هیچ وقت ارضاء نمی شویم.
امکان ندارد که انسان با تفکر مادی، بگوید که "دیگه بسه" . انسان، بی نهایت طلب است و امکان ندارد وقتی با نداشته هایمان زندگی می کنیم به داشتن برسیم، محال است چون هرچه که داشته باشیم، باز هم چیزی هست که نداریم. همه ی کره ی زمین را به یکی از ما بدهند، این چند میلیارد آدم هم رعیت ما، فکر می کنید چند وقت راضی و خوشحال خواهیم بود؟ آخه کره ی ماه هم هست، منظومه ی شمسی هم هست و غیره و غیره. انسان بی نهایت طلب است اما وقتی این کمال طلبی او را به رشد می رساند که در جهت معنویت باشد.
بچه ها این جوری به دنیا می آیند، بی نهایت هستند و کاملاً معنوی هستند و این ما هستیم که آن ها را منحرف می کنیم و به سمت مادیات می بریم. (ادامه دارد...)
#شخصیت
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
دومین علامت برای تشخیص اینکه زیر بنای ذهنی ما مثبت است یا منفی، این است که؛ انسان با تفکر مثبت، شاکر است و انسان با تفکر منفی، کافر است. شاکر کسی است که شکر می کند و سپاسگزار است یعنی داشته هایش را می بیند. کافر کسی است که می پوشاند. کفران یعنی پوشاندن. وقتی داشته هایمان را نمی بینیم و می پوشانیم و از آن ها لذت نمی بریم، کفران کرده ایم. وقتی داشته هایمان را نمی بینیم، هیچ وقت سپاسگزار نخواهیم بود.
یکی از ارزش هایی که در جامعه ی ما باید روی آن کار شود، سپاسگزاری است. بچه های ما اصلاً سپاسگزاری ندارند و بسیار طلبکار هستند و حتی زیاده طلبند. چون چیزهایی که دارند را نمی بینند و دائم می خواهند که دیده شوند.
سومین علامت، انسان با تفکر مثبت از وقایع تفسیر مثبت می کند و انسان با تفکر منفی از وقایع تفسیر منفی می کند. هر اتفاق بیرون از ما، صرفاً یک اتفاق است، مسئله از این جا شروع می شود که ما چه جوری به این اتفاق نگاه می کنیم. من دوسه ماه بعد از زلزله ی بم به آنجا رفتم که برای مربی ها کلاس خلاقیت بگذارم، هشتاد مربی زیر یک چادر، هوای گرم، خاک و ویرانه و همه عزیز از دست داده نشستند و همین طور به من نگاه می کردند؛ با خودم گفتم آخه الآن توی این موقعیت من چه خلاقیتی بگم، یکدفعه به نظرم رسید که بگم: ببینید شما الآن سه ماهه که دارید عزاداری می کنید و شیون می زنید، داغ دیدید، عزیز از دست دادید، همه ی دنیا غم شما را فهمیدند، حالا بیایید یک کار جدید کنیم و ببینیم که زلزله ی بم چه نعمت هایی برای شما داشت؟
اولش خیلی عصبانی شدند که زلزله چه نعمتی می تونه داشته باشه؟ گفتم عصبانی نشوید، فوقش یک ساعت با هم سروکله می زنیم و بعد میگیم که هیچ نعمتی نداره و میریم و خداحافظی می کنیم. باور می کنید؟ روی یک وایت بورد بزرگ که سازمان ملل اهدا کرده بود، تمام سطحش از مواهب و نعمت ها و رحمت های زلزله بم، مطلب پر شده بود و بعد از این جلسه بود که توانستم از فردایش کلاس خلاقیت بگذارم چون نگاه ها و باورهایشان عوض شد و دیگه به دید مصیبت نگاه نمی کردند.
#شخصیت
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
در طول زندگی خیلی اتفاق های ناگوار ممکن است برای ما بیفتد مثل از دست دادن یک عزیز، خب از لحاظ عاطفی خیلی آسیب می بینیم ولی صرفاً فقط یک اتفاق است، ما را آزرده کرد، اما حالا چگونه از این اتفاق برای رشد خودم استفاده کنم، با درک مسئول می توانیم هر اتفاقی که می افتد را به یک عامل رشد تبدیل کنیم و از خود بپرسیم که حالا این اتفاق چگونه می تواند تبدیل به یک عامل رشد برای من شود؟ این یک سوءال انسان با تفکر مثبت است.
خیلی سخت است، درد دارد، اما درد را می کشم و از آن عبور می کنم و آن را تبدیل به عامل رشد می کنم. انسان با تفکر مثبت، تفسیر مثبت از وقایع می کند به همین دلیل همیشه سپاسگزار است. انسان با تفکر منفی همیشه تفسیر منفی می کند، درک مقصر و مظلوم دارد یا طلبکار است یا بدهکار. چه قدر از خدا گله می کنیم؟ این هم خونه بود قسمت من کردی؟ همین طور راجع به همسر، بچه و غیره، همه شانس دارن ما هم داریم!!! همیشه شاکی هستیم چون در تفکر منفی گیر کرده ایم.
یک مثال در مورد تفکر مثبت میزنم: مثلاً یکباره همسرمان خبر می دهد که منتقل شده است به چابهار، "خدارو شکر، شوهرم انتقالی گرفته چابهار تازه یکی از روستاهای چابهار، وای هوای گرم و ....خدایا شکرت این جا چه قدر مطلب برای کشف و یادگرفتن داره چه قدر جا برای رشد داره!
تفکر مثبت و منفی یکی از دستآوردهای روانشناسی مدرن است. اروپایی ها را دیده اید که مثلاً ده سال می روند صحراهای افریقا، خودشان بچه هایشان را درس می دهند و هروقت که می بینیمشان خیلی عالی و خوب هستند چون رشد می کنند. خانمی را سراغ دارم که سی سال است در جنگل های افریقا راجع به پروانه ها مطالعه می کند.
#شخصیت
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
کار خوب فرزندمان را ببینیم. مشکل ما این نیست که این کار را نمی کنیم بلکه مشکل ما این است که اصلاً کار خوب نمی بینیم. مثل لیستی که برای حرف های بد و خوب تهیه کردید یک لیست هم از کارهای خوب فرزندتان تهیه کنید و ببینید که اصلاً می توانید کار خوب در فرزندتان ببینید و بررسی کنید که چندتا کار خوب می بینید و چندتا کار بد.
یک مادری قسم می خورد که دو هفته است که دنبال بچه ام می کنم که یک کار خوب پیدا کنم، نمیشه!! به اوگفتم توی این دو هفته فرزندتون جیش کرده یا نه؟ گفت بله، گفتم کجا جیش کرد؟ رفت دستشویی یا توی هال و مبل جیش کرد؟ مادر گفت: نه بابا رفت دستشویی، 10 سالشه دیگه گنده شده گفتم: خب این یک کار خوب، قربونش هم می رفتی. ما کار خوب را وظیفه می دانیم و اصلاً آن را نمی بینیم.
در سلسله مراتب اجتماعی نیز همین گونه هستیم همسر، کارمند، شاگرد و غیره را هم نمی بینیم. رسالت ما این شده که مچ بگیریم. پس مچ بچه هاتون رو موقع انجام کار خوب بگیرید مثل وقتی که ظرفی را سرجایش گذاشت یا کفش هایش را جفت کرد، واکنش های هیجانی خلاق از خودتان نشان دهید و کارش را توصیف کنید و دائماً روی یک کار نایستید بلکه کارهای جدید پیدا کنید تا کودک متوجه شود که اگر توجه می خواهد باید رشد کند. بحث خودپنداره و خودایده آل را یکبار دیگر مرور کنید، این فاصله باید متعادل باشد. بچه باید بداند که اگر می خواهد نظر مادرش را جلب کند باید کار خوبش را زیاد کند و حتماً می کند چون بچه ها زود متوجه می شوند که قضیه چیست.
ما هر وقت مسئول بودیم، مقصر شدیم؛ هیچ وقت به ما اجازه نداند که جبران کنیم. ما را همیشه به چشم گناهکار دیده اند. پس نگاهمان را عوض کنیم، کار خوب را ببینیم، توصیف کنیم و یک واکنش جذاب و بعد عبور کنیم نه اینکه تا آخر عمر بچه بیاد و بگه ببین مامان دارم میرم دستشویی جیش کنم ها!!!!!!!!!!! پس شما واکنش هایتان را تنظیم کنید تا کودک مجبور شود چیز جدید برای جلب توجه شما پیدا کند.
#شخصیت
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
❌ اعتماد به نفس
وارد موضوع #اعتماد_به_نفس می شویم که در حوزه ی مهارت ها است و توانایی ها را می شناسد.
خودپنداره ی واقعی، اعتماد به نفس واقعی می آورد. اعتماد به نفس واقعی یعنی دیدن توانایی ها و تقویت حیطه ی اهمیت (مهارت ها) . اعتماد به این که من می توانم یاد بگیرم. من همیشه تأکید کرده ام که کار یا عمل را از وجود جدا کنید چه در مورد کودک و چه در مورد خودتان یا دیگران.
اعتماد به نفس و عزت نفس مربوط به وجود است، توانایی است. کار را بلد هستم یا نیستم؛ می توانم یاد بگیریم. بنابراین کسی که اعتماد به نفس دارد قدرت این را دارد که کار را از وجود خودش جدا کند یعنی اگر مرتکب اشتباهی شد وجود و شخصیت خودش را زیر سوال نبرد با درک مسئول مسئله را بررسی کند بها پرداخت کند و جبران کند یا اگر کاری را بلد نیست باز وجود خودش را زیر سوال نبرد مثلاً خودش را بی عرضه یا ناتوان تلقی نکند بلکه زمان بگذارد و به دنبال یاد گیری آن برود.
بچه ها کاملاً به صورت فطری این قدرت را دارند که کار را از وجود جدا کنند. مادری اذعان می کرد که دائم به کودکش می گوید نمی تونی!! ولی کودک پافشاری می کند که می تونم خوب هم می تونم، بلد نیستم اما می تونم!!!! کودک، کار را از وجود جدا می کند. گاهی که من با بچه ها درگیر می شوم اخم می کنم و محکم میگم برو کنار، قاطعیت را نشان می دهم؛ کودک یک کمی از من بدش می آید و اخم می کنه و میره اما یک کم بعد که حالش خوب میشه میاد و می بینه که من باهاش مشکلی ندارم. بچه ها دید عمیقی دارند در صورتی که بزرگترها دید سطحی دارند.
کودک، درون من را می تواند ببیند و حس کند و وقتی به من نگاه می کند می داند که من از درون مشکلی با او ندارم یعنی با وجود او مشکلی ندارم بلکه با کارش مشکل دارم. می داند که این اخم ابروی من اصلاً از درون من نمی آید و بعد ها حتی برایم شیرینی هم می آورند و بوسم هم می کنند چون دقیقاً قدرت تفکیک دارند که من با وجودش مشکلی ندارم خیلی هم دوستش دارم و حتی برایشان این دوگانگی پیش می آید که این سلطانی که منو دوست داره و با من مسئله ای نداره پس چرا اخم می کنه! در حالیکه والدین به خاطر کارِ بچه، وجود او را زیر سوال می برند. (ادامه دارد...)
#شخصیت
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
اعتماد به نفس
کسی که #اعتماد_به_نفس واقعی دارد کاملاً کار را جدا از وجود می بیند، قدرت نقدپذیری دارد و می تواند خودش را نقد و تأیید کند؛ یک لیوان شکستم، آخ آخ حواسم نبود؛ خودش را سرزنش نمی کند، مهارتم کم بود افتاد شکست.. تمرین می کنم تا این مهارت را به دست آورم.
حاضرین: این توجیه اشتباه نمی شود؟ استاد؛ اصلاً شخص بااعتمادبه نفس واقعی توجیه نمی کند، نمی ترسد و عذرخواهی بیش ازحد و التماس نمی کند "مامان ببخشید غلط کردم" بلکه کارش را توصیف می کند مثل: مامان لیوان افتاد شکست اومدم برش دارم افتاد.
این سوال شما من رو یاد یک خاطره انداخت، فرزند پسرم 4 سالش بود که من در یک سفر خارج از کشور در فرودگاه کشور مبدأ یک موتورسیکلت وسپای کوچک دیدم که فلاش می زد و آژیر می کشید، من خیلی پسندیدمش و آن را خریدم به عنوان دکور و چون در راه برگشت به ایران بودم توی یک کیسه دستم گرفته بودم، خونه که رسیدم اول موتور را دادم دست همسرم و گفتم این را یک جای خوب دکور بگذار؛ همسرم هم خیلی خوشش آمد و هردو شیفته ی آن شده بودیم بعد چمدان را باز کردم که سوغاتی ها را ببینیم یکدفعه متوجه شدم که پسرم نیست! بعد از 5 دقیقه دیدیم با موتور دو تیکه شده آمد گفتیم این چیه؟! گفت بابا سوارش شدم از دیوار بالا برم از وسط نصف شد این اتفاق درست زمانی بود که پسرم را می بردیم تماشای موتورهایی که از تپه بالا می رفتند و دیده بود که میشه با موتور از دیوار و تپه بالا رفت. این که پسرم آمد و گفت بابا سوارش شدم از دیوار بالا نرفت و از وسط نصف شد عین واقعیت و یک توصیف است.
حاضرین: شما چه برخوردی کردید؟ پاسخ: خب نصف شد دیگه! گفتیم بذارش این جا. اصلاً لازم نیست که خیلی برخورد بدی با بچه کنیم؛ کودک خودش کار خودش را نقد می کند و تجربه می کند که روی موتور کوچک نمی شود سوار شد می شکند.
وقتی کودک کارش را توصیف می کند اعتماد به نفس واقعی دارد که سازنده است و در امتداد عزت نفس است یعنی من توانا هستم، می توانم، یاد می گیرم، قدرت اجرائی دارم و احساس ارزشمند بودن می کنم. اعتماد به نفس احساس رضایتمندی می آورد و عزت نفس احساس ارزشمندی می آورد. (ادامه دارد...)
#شخصیت
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
#اعتماد_به_نفس واقعی مخرب، زیربنای جرم است قبلاً نیز به درک مظلوم به عنوان زیربنای جرم اشاره کرده بودیم پس حالا می گوییم اول درک مظلوم و دوم اعتماد به نفس بالا به ترتیب زیربنای جرم و تخریب کننده هستند.
افراد مجرم عزت نفس پایین دارند و یا اصلاً ندارند و خودشان را آدم درست و خوبی نمی دانند.
کسی که اعتماد به نفس سازنده ی واقعی دارد خودش را نقد می کند، درک مسئول دارد و چون نقدپذیر است تعامل اجتماعی خوبی دارد که ما به این افراد می گوییم رشد اجتماعی خوبی دارند و در تعامل با انسان ها هستند.
چرا ما این قدر از آدم های دیگر می رنجیم و دلخور می شویم؟ قبول دارید که یکی از مشکلات ما در ارتباطات بین فردی همین مورد است؟ از هم می رنجیم چون از نقد خوشمان نمی آید، از اتفاقات تفسیر می کنیم؛ ما دوست داریم عیب ها را ببینیم و به روی طرف بیاوریم، دیگران هم دوست ندارند که عیب هایشان را بگوییم و به رویشان بیاوریم. ولی کسی که اعتماد به نفس واقعی دارد با این مسئله مشکلی ندارد چون خودش پیشاپیش نقد می کند و تفکیک کار از وجود را کاملاً می شناسد، درک مسئول دارد و سپاسگزار و شاد است.
حالت دیگر اعتماد به نفس، اعتماد به نفس غیرواقعی است. ظاهر این شخص نشان می دهد که خیلی اعتماد به نفس دارد یعنی اعتماد به نفس سطحی که عمق ندارد و غیرواقعی است و همان خودپنداره ی کاذب است که قبلاً صحبت کردیم. متأسفانه بچه هایمان را به سمت این اعتماد به نفس داریم سوق می دهیم. این افراد دو دسته اند: یک دسته خودپنداره ی کاذب مثبت دارند و دسته ی دیگر خودپنداره ی کاذب منفی دارند. نتیجه ی خودپنداره کاذب مثبت، خودشیفتگی است و نتیجه ی خودپنداره کاذب منفی، احساس حقارت است. در عمل هردو دسته رفتاری مشابه رفتار فردی با اعتماد به نفس واقعی از خودشان نشان می دهند. خودشیفته ها متکبر هستند، درک مظلوم از خود دارند، کسی را قبول ندارند؛ این مسئله در بچه ها درحال افزایش است. بچه ها وقتی کنار هم قرار می گیرند طبق قانون هستی اصلاً خودشان را نمی بینند و با هم قاطی می شوند، برایشان مهم نیست که این ها کی هستند. اگر در جمع بچه ها، بچه ای خودش را کنار می کشد دچار حالت خودشیفتگی است و در این کودک تکبر شکل گرفته؛ در حالی که یکی از اصول زندگی، فروتنی است.
خودپنداره های کاذب منفی، احساس گناه دارند و درک مقصر از خود دارند. هردو حالت چه منفی و چه مثبت ادعای انجام کار دارند و نه نمی گویند. خودشیفته ها فکر می کنند که بلدند، دقت کنید بحث توانستن نیست بلکه بحث بلد بودن است.خودشیفته ها ادعا دارند که «من بلدم!». منفی ها احساس گناه دارند و می خواهند جلب رضایت دیگران به خصوص والدینشان را بکنند و از دیگران دائم شکایت دارند. (ادامه دارد)
#شخصیت
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
چگونگی ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس.
اولین مسئله: عزت نفس و اعتماد به نفس در فضای عمل و تجربه به دست می آید نه در فضای نصیحت و بحث کلامی. توی کلاس ها و کتاب ها یاد می گیریم که بگیم "عزیزم من تو رو دوست دارم، کارت را دوست ندارم" بعد دائم کلیشه ای این جملات را تحویل بچه هایمان می دهیم از بچه ی یکساله گرفته تا 20ساله دائم می گیم خودت را دوست دارم ولی کارت را دوست ندارم بعد هم انتظار داریم که من دائم بهش می گم خودتو دوست دارم ولی اصلاً درست بشو نیست. چون این موضوع یعنی تفکیک کار از وجود، صرف در گفتار اصلاً فایده ندارد. اعتماد به نفس و عزت نفس در فضای عمل و تجربه به دست می آید و حاصل تجربه ی کودک و والدینش است. در بحث خودپنداره هم اشاره کردم که: عمل کودک - واکنش والدین.
کودک کاری انجام می دهد مثلاً لیوانی را می شکند، والدین چه واکنشی نشان می دهند؟ واکنش و احساسِ پشت آن از طرف والدین، بسیار مهم است نه کلامی که به زبان می آورند. مادر وقتی می بیند کودکش لیوان را شکسته چون در کلاس ها تفکیک کار از وجود را یاد گرفته در ظاهر و در کلام می گوید که: شکست فدای سرت بیا عزیزم یک لیوان پلاستیکی بهت میدم برو تمرین کن ولی در دلش آشوب است و زمین و زمان را فحش می دهد که ای وای لیوان شکست ، وای چی کار کنم و حالا کی میخواد این هارو جمع کنه یا عجب بچه ی بی عرضه ای، خبر ندارد که بچه گول نمی خورد و از چشمان مادر و احساس او همه چیز را می خواند.
#شخصیت
#تربیتی
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
این قدر با بچه ها بحث کلامی نکنید. من خیلی دیدم که بچه ی دوساله را می نشانند روی صندلی و یا میگن برو توی اتاقت چند دقیقه به کارهات فکر کن ببین این کارهای تو درسته؟ بعد بیا. خوب بچه ها هم خیلی عالی می توانند بگن که مامان من رفتم و فکر کردم واقعاً کارهای من اصولی نبود من معذرت می خوام، مادر هم خوشحال می شود و می خندد، کودک هم خوشحال می شود که آخ جون مامان خندید! نمی دونم چی گفتم ولی خوش حال شد و بعد کودک دوباره و دوباره و دوباره کارهایش را تکرار می کند که در این جا دیگر مادر به فهم و شعور کودک شک می کند نه به رفتار خودش. در صورتی که کودک نمی داند و تنها چیزی که می داند و می شناسد احساس والدین به خصوص مادر است.
متأسفانه در متون ترجمه ای خیلی اشاره شده به این که با بچه ها صحبت کنید و توضیح بدهید و از این طرف هم ما در کلاس ها می گوییم که توضیح ندهید و بحث نکنید بالاخره والدین می مانند که چی کار کنند؟ با بچه مان حرف بزنیم یا نزنیم؟ ما با بچه هایمان حتماً حتماً باید حرف بزنیم . گفتگو کنیم و سوال و جواب بپرسیم اما در حوزه ی عمل نه در حوزه ی نظر.
حوزه ی عمل حوزه ای است که حواس پنجگانه در ان دخیل است و احتیاج به درک انتزاعی ندارد. برای این که در مفهوم درک انتزاعی با هم هماهنگ باشیم از شما می خواهم که 2 را به من نشان دهید. حاضرین با انگشت و خودکار و نوشتن و هر وسیله ای دیگری سعی کردند 2 را نشان بدهند اما استاد گفتند که امکان ندارد بتوانید 2 را نشان بدهید چون دو یک مفهوم ریاضی است و مفاهیم ریاضی انتزاعی هستند یعنی جواب را باید از درونشان استخراج کرد. مفاهیم انتزاعی با حواس پنجگانه درک نمی شوند.
کودک زیر 6 سال درک انتزاعی ندارد. خوب دو را که نتوانستید نشان بدهید لطفاً آبرو را به من نشان بدهید. چه قدر به بچه هایمان می گوییم که آبروی منو ریختی! مادری می گفت: به فرزندم گفتم آبروی منو ریختی، در جوابم گفت: کجا ریختم همه جا که خشکه!!!!!!؛ قول را به من نشان بدهید، چه قدر به بچه هایمان می گوییم: قول بده به من، مگه تو به من قول نداده بودی؟ بچه هم با خودش می گوید: کورشم اگه من به تو چیزی داده باشم. خوب و بد را به من نشان بدهید! این ها همه مفاهیم انتزاعی هستند. درک مفاهیم انتزاعی از 7 سالگی شروع می شود و در 18 سالگی کامل می شود که همین جا بگویم که درک انتزاعی ما بزگسالان در حد بسیار پایین است.
#شخصیت
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan
علت این که ادبیات را خوب نمی فهمیم این است که درک انتزاعی ما پایین است. وقتی درک انتزاعی پایین باشد زبان سمبلیک را درک نخواهیم کرد و به همین دلیل ما با ادبیات میانه ی خوبی نداریم چون ادبیات ما سمبلیک است. و ما اصلاً ذهن سمبل شناسی ندارم. ما فقط چیزهایی را می شناسیم که می بینیم مثلاً وقتی می گوییم رستم فکر می کنیم که رستم حتماً باید پهلوان باشد و وقتی می گوییم رستم مظهر قدرت است، اصلاً برایمان بی معنی می شود. چون درک انتزاعی خیلی پایینی داریم و توان درک زبان سمبلیک را نداریم و سمبل ها را نیز نمی شناسیم.
بچه های زیر 7 سال درک انتزاعی ندارند بنابراین وقتی با کودک گفتگو می کنیم باید راجع به عینیتی که وجود دارد، کاری که در حال حاضر کرده نه چند روز پیش، چیزی ساخته و .... راجع به همان صحبت کنیم ولی ما می نشینیم با بچه هایمان راجع به علوم صحبت می کنیم، پیدایش باران و منشأ ابر و غیره و دائم توضیح می دهیم و بچه هم که هیچ چیزی دم دستش نیست که لمس کند تا درکش کند.
بهترین کار برای این که درک انتزاعی کودک بالا برود این است که در رشد او دخالت نکنیم و کاری به کار کودک نداشته باشیم و اجازه بدهیم که طبیعت و نظام آفرینش کار خودش را انجام دهد.
وقتی برای زیر 6 سال سراغ یاددادن مفاهیم می رویم در حقیقت این نظم را برهم زده ایم که در مبحث شناخت مفصل صحبت خواهیم کرد. اما الآن بدانید که با کودک راجع به حسی که دارد، کاری کرده چه منفی چه مثبت و راجع به چیزهایی که برای او ملموس است و حضور دارد، صحبت کنیم نه در مورد مواردی که در گذشته اتفاق افتاده یا در آینده اتفاق خواهد افتاد. در لحظه باشید چون بچه ها در لحظه ی اکنون زندگی می کنند. (ادامه دارد...)
#شخصیت
به کانال #تربیت_دینی_کودک_و_نوجوان ملحق شوید:
https://eitaa.com/tarbiatkoodak_nojavan