نهالستان حکمت
قسمت اول خردورزی را که مقدمهی بحث بود، میتوانید در اینجا👆 مطالعه بفرمایید.
✍#اشک_قلم
خطای راهبردی شیطان!
وقتی برای اولین بار به کربلا و بینالحرمین میرسی، چیزی درونت فرو میریزد؛ شاید تا آن موقع هنوز هم امید داشتی که همهی روضههای کربلا واقعی نباشند؛
که امام(ع)، این همه مصیبت ندیده باشد... که حضرت زینب(س) در غل و زنجیر اسارت، از بین شامیها و یهودیها رد نشده باشد... که علیاکبر(ع) واقعاً ارباً اربا نشده باشد... که تیر سه شعبه گلوی بوسیدنی یک نوزاد را هدف نگرفته باشد... .
اما وقتی به آنجا میرسی این امید به یکباره نابود میشود و تو خودت را در برابر سند زندهی همهی روضهها میبینی.
کربلا واقعا اتفاق افتاده و این شاید بزرگترین اشتباه شیطان در طول تاریخ بوده است!
او نباید اجازه میداد اعوان و انصارش چنین محشری به پا کنند. مطمئنم سالها است که به خاطر چنین خطایی به خودش لعنت میفرستد! حالا باید تمام تلاشش را بکند تا آدمها را از امام حسین دور نگه دارد و الّا چطور میشود، کسی روضهی شب هشتم محرم را بشنود و همانطور از مجلس بیرون بیاید، که اول رفته بود؟
در روضهی شب هشتم دق میکنی، جان میدهی و وسط دست و پا زدنهایت به این فکر میافتی که چرا امام چنین رنجی را تحمل کرده است؟ که تو چهطور باشی؟ و همانجا از نو «جوانه» میزنی در حالی که شیطان کل سال را مشغول خشکاندن ریشههایت بوده است.
#محرم
#روضه
#کربلا
#بین_الحرمین
•---✾ نهالستان حکمت | نهضت تربیت ماندگار👇🏻
سایت | ایتا | بله
✍#اشک_قلم
#دنیای_کودک
وقتی در کتاب هدیههای آسمان خواند که اهل بیت، پنج نفر هستند و حضرت زینب علیهاالسلام جزءشان نیست، خیلی غمگین شد. هر چه برایش توضیح دادم که هر کس پیرو اهل بیت باشد، جزء خانوادهی آنهاست، قانع نشد و گفت: "ولی جزء آن پنج تا که نیست."
گفتم: "حضرت عباس هم جزء آن پنج نفر نیستند. حضرت معصومه هم نیستند."
جواب داد: "حضرت زینب جزء اون خانواده است ولی اینها که نیستند." شاید در عالم بچگی احساس میکرد که حضرت زینب از دو تا برادرشان و پدر و مادرشان جدا افتادند. به خصوص که خودش هم دو تا برادر دارد.
مدتها با همین فکر و سوالات درگیر بود تا اینکه چند روز پیش ازم خواست برایش شعری در مورد حضرت زینب پیدا کنم تا توی دفترش بنویسد و بخواند.
در اینترنت به دنبال اشعار آقای برقعی گشتم. متن شعری را پیدا کردم و گفتم: "گوش بده تا برات بخونم. ببین دوست داری یا نه."
میخواندم و معنی میکردم، بغضم را میخوردم و معنی میکردم. خواندم و خواندم تا به بیت آخر رسیدم. دیگر نتوانستم بغضم را قورت بدهم. انگار خودِ حضرت زینب داشتند جواب دغدغهی بزرگش را میدادند. جوابی که هیچوقت به فکر من نرسیده بود:
چشم وا کردی و دنيای علی زيبا شد
باز تکرار همان سورهی ” اعطينا ” شد
جانِ عالم به تو از بوسه مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پيمبر میگفت
بي تو دنيای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زير عبايم چهقدر خالی بود
شعر را برایش معنا کردم. دوتایی همدیگر را بغل کردیم و زار زار گریه کردیم.
#دختر۸ساله
#حدیث_کسا
#زینب(س)
•---✾ نهالستان حکمت | نهضت تربیت ماندگار👇🏻
سایت | ایتا | بله
✍#اشک_قلم
دو روز از سفر مشهدمان مانده بود که یاد «محفل اشک» افتادم.
همان روز، بعد از نماز ظهر، از بابالهادی به سمت مسجد صدیقیها راه افتادیم. جمعیت زیادی آنجا بود. از پلهها بالا رفتیم و وارد شبستان زنانه شدیم. هوا انگار آنجا مزهی روضه میداد و بوی شهدا. تصور اینکه در این محفل کلی آدم نفس کشیدهاند که بعدتر شهید شدهاند، حس خیلی عجیبی داشت.
روضه خواندنشان هم خاص بود. انگار ظهر عاشورا باشد، با شور میخواندند. آدم ظهر عاشورا هم گاهی خسته میشود، اما آنجا انگار اشک و نرمدلی هم مثل پذیرایی دم در به مهمانها داده میشد. روضهخوان میخواند و بعد از چند بیت، یکی بلندگو را میگرفت و باز نفر بعدی. اصلا نمیفهمیدی از کی افتادی توی جادهی روضه. فقط خودت را وسط اشک پیدا میکردی.
میان روضه، سینی چای مقابلت ظاهر میشد، ظاهرش چای شیرین، اما درواقع پذیرایی خاص محفل اشک بود. چای از گلویت می رفت پایین، ولی انگار به جای معده مستقیم خون میشد توی قلبت. کمی که خسته میشدی، باز استکانی را برمیداشتی و دوباره جان میگرفتی برای همراه شدن با روضه. چای که تمام میشد، روضه هم تمام بود.
محفل اشک، واقعا محفلی بود با پذیرایی اشک. انگار برایت توی هوا اشک ریخته بودند و توی چای هم. از آن اشکها که همه چیز را میشوید و میبرد؛ غم، ترس، نگرانی، آلودگی، خستگی... . چای میرفت درون سلولهایت میگشت و هرچه نباید میبود را میشست و میبرد. انگار نو میشدی. آن جا انگار مهمان خود شهدا بودی.
محفل اشک تمام میشد و تو با تجدید قوا، از پلههای مسجد صدیقیها پایین میآمدی و میرفتی که دوباره از اول زندگی کنی.
#چای_روضه
نهالستان حکمت
📔داستان حکمت، بستری برای رشد فکری کودکان •---✾ نهالستان حکمت | نهضت تربیت ماندگار👇🏻
💡💡💡
📚مجموعه کتابهای «صد دانه تفکر» از انتشارات نهضت تربیت ماندگار، با مضمون داستانهای حکمت و با هدف رشد فکری کودکان، تولید و منتشر میشود.
تا کنون از این مجموعه، کتابهای زیر به چاپ رسیده است:
📗یک سفر سریع
📙آرزوی فیل
📘مویا
📕یک گاز سیب
📔 زعفران و راز نخهای سفید
برای تهیهی این کتابها به آیدی زیر پیام دهید.👇
@nahalestanh
•---✾ نهالستان حکمت | نهضت تربیت ماندگار👇🏻
سایت | ایتا | بله
#تربیت_ماندگار
همهی ما کودکان سر به راه و مودبی را دیدهایم که ناگهان در نوجوانی و جوانی، دچار تغییرات زیادی شدهاند.
چگونه تربیت در کودکمان ماندگار میشود و در اثر عوارض اجتماعی از دست نمیرود؟
چارهی کار چیزی نیست جز
درست کردن شکل روحی کودک؛ چیزی که در نوجوانی و جوانی بر اساس آن عمل میکند.
✍حجةالاسلام و المسلمین زینلی
🔖 سلسله یادداشتهای #خردورزی را در این کانال دنبال کنید.
•---✾ نهالستان حکمت | نهضت تربیت ماندگار👇🏻
سایت | ایتا | بله