eitaa logo
فائض.🇵🇸
159 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
885 ویدیو
3 فایل
وقتی به یاد اوری اغوش گرم ملکوت را دیگر بند زمین نمیشوی تنت قفس میشود برای تپش های قلبت برای نفس های اشتیاقت بشتاب بسوی جانان الی الله بال پروازاسمان توحید با سرعت جنون حسین است https://daigo.ir/secret/3642042853 فرو الی الحسین
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه ابدی. . اری گاهی سربزنید با تدبر...
جنگلی‌بودیم ، شاخه‌در‌شاخه ، همه‌آغوش ، ریشه‌در‌ریشه ، همه‌پیوند . . و اینک انبوه درختانی تنهاییم !
خرج حسینی شدن ماهارو خدیجه داد..
اسید مرتضی اوینی
مطرود.. رنجیدن از حقیقت بهتر از تسکین با دروغ است...
داشتم ریاضی مینوشتم یهو این جمله که خیلی وقت پیش نوشته بودم و بد خط دیدم مهم محتواس.. جمله خوشملی هس🙃💛
از مردم گمراه جهان راه مجویید.. مطرود با بد خطی تمام و قتی اعصاب خط خطی
فائض.🇵🇸
ولی حاج اقا یهو گفتن یه راه وجود داره اونم زیارت اقا امام حسین''کربلا'' اگه با نیت این بری که ارباب
و اما یافتم برترین نویسنده اوست قلم را رها کردم تا بازیبایی شگفت برایم بنویسد ولی با تعویض دفتر اری.. از مردم گمراه جهان راه مجویید نزدیک ترین راه به الله حسین است💛 مجموعه حالات...
در لا بلای اوراق...
مجموعه بد خطی ها💛🙂
عشق فقط شاه نجف🌊🍃
به اسمان بی صاعقه بلکه سراسر سحاب توحید
فائض.🇵🇸
استادصفایی حائری
خدایا کاش میتوانستیم دفتر منیت را درهم بکوبیم و رها کنیم از من شکسته بشویم در تو خلاصه شویم کاش یکپارچه او بودیم..
فائض.🇵🇸
مارا جز در خانه حسین کسی نفهمید...
وایا توان کسی در جهان فانی شرح واژگان نام حسین موجود است؟
32.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هم اکنون... داشتم به این فکر میکردم گاهی ماهم نیازداریم هرچقدرم تنومند و سرافراز باشیم مثل درخت کاج بازم باید گاهی نگاهی به رودخانه پیش رو زندگی مون بندازیم باید واهمه دیدن تصویر هرچند سراسر موج و خش و ناهموار و بشکنیم کاش گاهی نگاهی به اینه درون بندازیم...
و کیست‌که‌بداندچه‌میگذرد‌درصندوقچه‌ای که‌سالهاست‌کتمانش‌کردیم:)) امشب هم مانند شب‌های دیگر، زیر نورِ ماه، خواستم از شما بنویسم، ولی قلم همراهی نکرد و یا مغز آشفته‌ام قصد همسفری نداشت؛ ولی هر چه که بود، قلبِ تپینده‌ی دورن سینه‌ام، دستور نوشتن را صادر کرد. این‌بار باید قلم را می‌ گرفتم، به قصد نوشتن، دلتنگی خداحافظی. اما خداحافظی سبب شد ناخوشی در جان‌ و جانتان نفوذ کرده و این خبر سخت قلبِ بی‌قرارم را اندیشناک نموده. باشد که خبری از احوال خوش‌تان به دستم رسانید. امروز که از شهر احساس گذر می‌کردم، تغییرِ فصل آنجا اندیشه‌ام را در برگرفت؛ به قدری افزایشِ درجه داشت که سرمایش به وجودم چنگ می‌زد وهمین رخصتی شد برای گریختن به اندیشه های استادم استاد امروز نخست از حالِ آشفته‌ام پرسید و خواست، از حزنِ لانه کرده در جانم بکاهم؛ چرا که بساط پهن نموده، و از چشمانم اندوه درونم هویدا است. چندی بعد با فنجانی از پندِگران‌مایه‌اش، از من پذیرایی نمود. می‌گفت - قلبت سَرایِ احساساتِ جانت است. نگذار چون انفرادیِ زندان، تنها و خالی باشد، که آن‌گاه عنکبوت‌ها تارهایشان را بساط می‌کنند و نه مهمان‌سرا که هرکه از راه رسد، در آن فوادِ تپنده‌ات، جای دهی! باید دلبکنی و بال بگشایی در محضر قران که بهترین یار دنیوی و اخرویست این را برایِ شما می‌گویم، مراقبِ قلبتان باشید نگذارید بیهودِ در سینه‌ات بی‌قراری کند و اجازه ندهید، خاطرخواهیِ ناسره در آن قلبِ کوچکِتان وسیعت، صورت‌گیرد. یحتمل در انزوایِ خاطراتتان، یادی از منِ کوچک دارید، پس گَرده این خیال را بگیرید؛ که مبادا خاکسترِ فراموشی صورتِ این خیال را بپوشاند. جایِ‌خالیتان در عدسیِ چشمانم، قلبم انده و چشمانم ؛ ملالی نیست، التماس دعایی دارم که امسال اربعین جانمانم. فرجام مجنون دوریِ لیلی‌ست. به خاطر داشته باشید که ما با علایقمون هویت پیدا میکنیم و چه زیباست اگر صیقل دهنده جنونمان حسین زهرا باشد سرنوشت در این مدت درتکاپوی ان بود که اموخت به من کسی جز ارباب و خدای ارباب ارزش دلبستگی ندارد همه انسان ها اینه ای شدن از جمال حضرت دوست و هیچ وصالی زیباتر از فناء الله نیست در هیاهوی وجودم ابوریحان درونی ام در اکتشاف لایه های اسمان توحید است و گاه حنجره هایمان درتمنا سکوت میان حوص تفکر و اندیشه قلب به دنبال پاسخ میگردن مرا از دعای خیرتان محروم نسازید حرفم را با شعری در پیشکش نگاه‌تان، به پایان می‌رسانم: ( در دیارِ عاشقان، چَشم‌ها گریانی است تا بوده همین بوده، این رسم دلدادگی است. ) ان شاءالله که اشک هایتان فقط با گریه به ارباب بر کویر صورتتان بنشیند و حال درونتان راجلا ببخشد از مردم گمراه جهان راه مجویید نزدیک ترین راه به الله حسین است نگارنده: درمانده‌ی سرزمینِ شیفتگان(ریزه خوار سفره حسین ابن علی) برسد به دستِ: طلوع کننده‌ی های غروبِ قلبم قاین تیر ماه ۱۴٠۲ ﴿کُنْتُ مَطْرُودْ وَ مَشْرُودْ، وَ کَانَ الْحُسیــنْ وَطَنـاً﴾ من طرد شده بودم گم شده بودم درحالی که حسین(ع) وطن من بود
دلبر حضرت دوست.. کیست جز حسین.. چه دلربای بهتر از حبیبی که دلبسته محبوب بیکران عالم هستی ایست..
وچه زیبا بود اون مداحی که طنین از توحید در مصرع مصرعش حسینیه واژه های خیس رو دربرمیگیرد امشب جبل النور.. باید تشبه به معشوق داشت هنگامی که ادعای عطش عشق و شیدایی بود.. فرو الی الحسین محبوب عالمین..
گاه باید در امتداد ایاتی که فهم قطره ای از ان را عاجزم.. پنهان شوم شاید غرق شدن میان نقاطش حجاب جهالت را بشکافد و روشناییش رگ های خموش معرفت را منور کند
زیر اسمان شب در پرتو نور ماه طفلانی زیر اوار گروهی گوشه خیمه گاه زمانه گریخته اند منجلاب و گودال یهودی دست به حرمله پروری زده.. در هیاهوی کلمات ترس. مقاومت. خطر و انزوای جان هیچ واژه ای به عظمت استقامت و خطر در جان خفته کودکانشان یافته نمیشود معبودا به حق اه مظلوم هایی که به یاد سه ساله اقا امام حسینی اواره گان امشب هستن خود محافظ وجودشان باش..