فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عبادت، مقدمه ای برای کسب محبت
@tareagheerfan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️جان فدای کلام شیرینت
میرزا جواد آقا ملکی از کتاب جلاء العیون علامه مجلسی رحمت الله علیهما نقل میکند که در روایت مهمانی اهل بهشت خبری که وارد شده است که بعد از قرآن خواندن استدعای استماع کلام حضرت پروردگار را می نمایند، تفضل می شود و از لذت استماع مدت های مدیده بیهوش می شوند؛ و بعد که به هوش آیند، استدعای زیارت جمال حضرت جمیل تعالی را می نمایند؛ نوری تجلی می نماید که از تجلی آن نور بیهوش می افتند. آن مقدار در آن بیهوشی می مانند که حورالعین شکایت می نمایند.
@tareagheerfan
طریق عرفان
✅غفلت در قرآن کریم سوره مبارکه ق خداوند به اموات میفرماید توغافل بودی..... غفلت در برابر یقظه است
⭐️بعضی از عواملی که باعث میشود انسان از وادی غفلت خارج شود.
✅یاد مرگ، در روایتی هست که حضرت امیر علیه السلام میفرمایند اذکروا هادم اللذات، یاد کنید در هم شکننده لذت ها را. وقتی انسان غرق در لذات زودگذر دنیوی شد و از یاد خدا غافل شد این یاد مرگ است که انسان را متنبه و بیدار میکند
✅مطالعه حالات اولیاء خدا،
خواندن کتاب هایی که شرح حال اولیا و عرفا هست انسان را متوجه خدای متعال میکند
کتبی مثل اسوه عارفان، اسوه بندگی،شیخ مناجاتیان،خرمن معرفت
✅دائما مشغول به خدا و تهذیب نفس باشد تا اصلا فرصتی برای غفلت پیدا نکند.
چگونه میشود وقتی انسان فرزند مریضی دارد ، با این حال سر کار میرود فعالیت های روزانه خودش رو انجام میده ولی فکرش مشغول بیماری فرزندش هست. سالک باید همینگونه باشد در طول روز دائم متوجه خدای متعال باشد تا به غفلت نیفتد.
✅ملاقات با اولیاء خدا و حضور در نماز جماعت آنها
✅چیدمان منزل و اتاق انسان به گونه ای باشد که غفلت آور نباشد
✅زیارت قبور اولیاء
✅ توسل و زیارت قبور اهل بیت علیهم السلام
✅یکی از دلایلی که گفته اند هر روز قرآن و زیارت عاشورا خوانده شود این است که انسان در غفلت فرو نرود
✅رفیق بد را از خودش دور کند که یکی از مهمترین عوامل غفلت است همانگونه که رفیق خوب از مهمترین عوامل سعادت انسان است
✅در این فکر کند که هر لحظه ممکن است مرگش فرا برسد و فرصت ها تمام بشود.
✴️تا رسد دستت، به خود شو کارگر
چون فتی از پای، خواهی زد به سر
از بیانات #حجت_الاسلام_سید_مهدی_حسینی
#عرفان #اخلاق #سیر_و_سلوک #تهذیب_نفس #غفلت
@tareagheerfan
شهادت جانسوز رحمت للعالمین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امام حسن مجتبی علیہ السلام را محضر امام زمان علیه السلام و جمیع محبین آن حضرت تسلیت عرض میکنیم
#پیامبر_اکرم_صلی_الله_علیه_وآله
#ماه_صفر
#شهادت_پیامبر_اکرم
@tareagheerfan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه وقت میتوانیم بگوئیم بنده خدا هستیم؟
عارف بالله مرحوم #آیت_الله_یعقوبی_قائنی
#مراقبه #نیت_مراقبه #مراقبه_نیت
@tareagheerfan
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین
#به_تو_از_دور_سلام
#اربعین #کربلا #امام_حسین #شب_جمعه_کربلا
@tareagheerfan
⭐️علامه طهرانی ره در کتاب نور ملکوت قرآن داستانی را بیان میکنند که اجمال آن چنین است:
من در اینجا فقط یک برخورد خود را با کسی که در أثر خدمت مادر، به مقام عالی رسیده بود، و کشف حجاب های ملکوتی برای او شده بود، برای شما بیان میکنم.
یکروز درطهران، برای خرید کتاب، به کتاب فروشی إسلامیّه که در خیابان بوذر جمهری بود رفتم،مردی در آن کتابفروشی برای خرید کتاب آمده، و کمر بند چرمی خود را روی زمین پهن کرده بود؛ ومقداری از کتابهای ابتیاعی خود را بر روی کمربند چیده بود؛ از قبیل قرآن، و مفاتیح"الجنان"، و کلیله و دمنه، و بعضی از کتب دیگر مشغول بود تا بقیّه کتابهای لازم را جمع کند؛ و بالاخره پس از إتمام کار، مجموع کتابها را که در حدود پنجاه عدد شد، در میان کمربند بست؛ و آماده برای خروج بود که: ناگهان گفت: حبیبم الله. طبیبم الله یارم. یارم. جونم. جونم.
چون نگاه به چهرهاش کردم، دیدم. خیلی قرمز شده، و قطراتی از عرق بر پیشانیش نشسته؛ و چنان غرق در وَجْد و سرور است که حدّ ندارد. گفتم: آقاجان! درویش جان! تنها تنها مخور، رسم أدب نیست!
شروع کرد یک دور، دور خود چرخ زدن؛ آنگاه با صدای بلند و سوزناک این أبیات از باباطاهر عریان را بسیار شیوا و دلنشین خواند:
اگر دِلْ دلبرِ دلبرْ کدام است؟ وگر دلبر دلِ دل را چه نام است؟....
در اینحال ساکت شد، و گریه بسیاری کرد؛ و سپس شاد و شاداب شد، و خندید.
گفتم: أحسَنت! آفرین! من حقیر فقیر وامانده هستم. انتظار دعای شما را دارم! شروع کرد به خواندن این أبیات:
مو از قالوا بلی تشویش دیرُم گنه از برگ و بارُون بیش دیرُم...
گفت: الحمدالله راهت خوب است. سیّد! سر به سرما مگذار! من بیچاره وامانده ام؛ تو هم باری روی کول ما میگذاری؟! آنگاه گفت:من شما را می شناسم؛ در مسجد قائم نماز میخوانید؛ به آن مسجد آمده ام؛ بازهم میآیم. من جای معینی ندارم. شبها خواب ندارم؛ در طهران پارس، طهران نو، طَرَشت. و این طرف و آن طرف میروم، به قهوه خانهها میروم؛ و سرمیزنم. منزل سابق ما نزدیک دروازه شمیران بوده است. ولی از وقتیکه مادرم فوت کرده است، کمتر به آن منزل میروم.
گفتم: عنایات از جانب خداوند است. ولی آیا به حسب ظاهر برای این عنایاتی که به شما شده است؛ سبب خاصّی را در نظر داری؟!
گفت: بلی! من مادر پیری داشتم، مریض و ناتوان، و چندین سال زمین گیر بود؛ خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برمیآوردم؛ و غذا برایش میپختم؛ و آب وضو برایش حاضر میکردم؛ و خلاصه بهرگونه درتحمّل خواستههای او در حضورش بودم. و او بسیار تند و بدأخلاق بود. بَعْضاً فحش میداد؛ و من تحمّل میکردم، و بر روی او تبسّم میکردم. و بهمین جهت عیال اختیار نکردم، با آنکه از سنّ من چهل سال میگذشت. زیرا نگهداری عیال با این خلقِ مادر مقدور نبود. و من میدانستم اگر زوجهای انتخاب کنم، یا زندگانی ما را بهم خواهد زد؛ و یا من مجبور میشدم مادرم را ترک گویم. و ترک مادر در وجدانم و عاطفه ام قابل قبول نبود؛ فلهذا به نداشتن زوجه تحمّل کرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
گهگاهی در أثر تحمّل ناگواری هائی که از وی به من میرسید؛ ناگهان گوئی برقی بر دلم میزد، و جرقّهای روشن میشد؛ و حال خوش دست میداد، ولی البته دوام نداشت وزود گذر بود.
تا یک شب که زمستان و هوا سرد بود – و من رختخواب خود را پهلوی او و در اطاق او میگستردم، تا تنها نباشد، و برای حوائج، نیاز به صدا زدن نداشته باشد – در آن شب که من کوزه را آب کرده – و همیشه در اطاق پهلوی خودم میگذاردم که اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم – او در میان شب تاریک آب خواست.
فوراً برخاستم و آب کوزه را در ظرفی ریخته، و باو دادم و گفتم: بگیر، مادر جان!
او که خواب آلود بود؛ و از فوریّت عمل من خبر نداشت؛ چنین تصوّر کرد که: من آب را دیر داده ام؛ فحش غریبی به من داد، و کاسه آب را بر سرم زد. فوراً کاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگیر مادر جان، مرا ببخش، معذرت میخواهم! که ناگهان نفهمیدم چه شد؟
إجمالاً آنکه به آرزوی خود رسیدم؛ و آن برقها و جرقهها تبدیل به یک عالمی نورانی همچون خورشید درخشان شد؛ و حبیب من، یار من، خدای من، طبیب من، با من سخن گفت. و این حال دیگر قطع نشد؛ و چند سال است که ادامه دارد.
در اینحال گیوه خود را وَر کشید؛و کتابها را به دوش گرفت، و خداحافظی کرده و گفت: إنشاء الله پیش شما میآیم؛ و به سمت دَرِ أنبار برای خروج رفت. در اینحال روی خود را به طرف ما کرده؛ و این غزل را با همان آهنگ خواند:
منم که گوشه میخانه خانقاه منست دعای پیر مغان وردِ صبحگاه منست
گرم ترانه چنگ و صبوح نیست چه باک نوای من به سحر آهِ عذرخواه منست.....
#علامه_طهرانی #خدمت_به_مادر #سیر_و_سلوک
@tareagheerfan
✴️حضرت استاد علاقه و شیفتگی خاصی نسبت به ائمه طاهرین صلوات الله و سلام علیهم اجمعین داشتند وقتی نام یکی از آنها برده میشد اظهار تواضع و ادب در سیمایشان مشهود میشد و نسبت به امام زمان ارواحنا فداه تجلیل خاصی داشتند و مقام و منزلت آنها و حضرت رسول الله و حضرت صدیقه کبری را فوق تصور میدانستند
🔺در تابستانها از قدیم الایام رسمشان این بود که به زیارت حضرت ثامن الائمه علیه السلام مشرف میشدند و دوران تابستان را در آنجا میماندند ارض اقدس را بر سایر جاها مقدم میداشتند مگر در صورت محذور. در ارض اقدس هر شب به حرم مطهر مشرف میشدند حالت التماس و تضرع داشتند و هرچه از ایشان تقاضا میشد که در خارج از مشهد_ چون طرقبه سکونت خود را به علت مناسب بودن آب و هوا_ قرار دهد و گهگاهی برای زیارت مشرف گردند ابداً قبول نمیکردند و میفرمودند ما از پناه امام هشتم جای دیگر نمیرویم
📕مهر تابان صفحه ۹۵
#امام_رضا علیه السلام #شهادت_امام_رضا #ماه_صفر #علامه_طهرانی #علامه_طباطبایی
@tareagheerfan
هدایت شده از طریق عرفان
در روز جمعہ صد نفحہ یا صد رحمت نازل مے شود. نود و نہ تاے آن براے کسے است کہ سوره قدر را در عصر جمعہ یکصد باربخواند و براے او همچنین نصیبے درآن یک رحمت دیگر هم هست.
📚 #المراقبات #میرزا_جواد_اقا_ملکی_تبریزی
@tareagheerfan