وقتی پولی میدی به فقیر یعنی داری بهش میگی
من که نمیتونم این پول رو با خودم بیارم برا آخرت، ولی تو میتونی برام بیاریش...😉
بعضی از آدما انگار از بهشت اومدن یه جور عجیبی خوبن، آرومن، دلنشینن، امن هستن...
کنارشون می تونی خیلی راحت و بدون هیچ تکلفی خودت باشی!
من این آدما رو دوست دارم، آدم های مهربون که حال دنیامون رو خوب می کنن...
زندگی "بالا" و "پایین" دارد: گاهی آرام و دلنواز ، و گاهی سخت و خشن
گاهى بايد از ميان " تاريكى "
"بگذرى" ، تا به "روشن" ترين روزهاى زندگيت برسى...
الهی قایق زندگیتون همیشه در حال حرکت بسوی بهترین های این دنیا باشه ....
🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یــک دنـیـا آرامـش !
خواب از سرم برده است💔
این خواب
راحت تو...!✨
شهیدعلۍفخارنیا:)🌿
✨﷽✨
🌼شب اول قبر شیخ مرتضی حائری
✍شب اول قبر آيتالله شيخ مرتضي حائري، برايش نماز ليلة الدّفن خواندم و يک سوره ياسين قرائت کردم. چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم، پرسيدم: آقاي حائري، اوضاعتان در آن طرف چطور است آقاي حائري گفت: وقتی مرا دفن کردند، روحم از بدن خارج شد. کم کم بدنم را از بيرون ميديدم. ناگهان متوجه شدم از پايين پاهايم، صداهايي وحشتناک می آید. به زير پاهايم نگاه کردم؛ بياباني بود برهوت و دو نفر بودند که از دور، نزديکم ميشدند. تمام وجودشان از آتش بود و مرا به هم نشان ميدادند. خیلی ترسیدم و بدنم می لرزید. داشت نفسم بند ميآمد...
خدايا به دادم برس در اينجا جز تو کسي را ندارم...ناگهان متوجه صدايي از پشت سرم شدم. صدايي آرامش بخش، سرم را که بالا کردم نوري را ديدم که از بالاهاي دور دست به سوي من ميآمد. هر چقدر آن نور به من نزديکتر مي شد آن دو نفر آتشين عقبتر می رفتند تا اینکه ناپديد شدند. آقايي بود بسیار نورانی و با عظمت، از من پرسيد: آقاي حائري ترسيدي من هم به حرف آمدم که: بله آقا خیلی ترسيدم، اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک ميشدم. بعد پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد. و آقا که لبخند بر لب داشتند و با نگاهی بسیار مهربان به من مينگريستند فرمودند: من علي بن موسي الرّضا(ع) هستم. آقاي حائری شما 38 بار به زيارت من آمديد من هم 38 بار به بازديدت خواهم آمد، اين اولين دفعه بود، 37 بار ديگر مانده.
✨﷽✨
🌴«عمرسعد» آدم عجیبیست. آدم فکر نمیکند کسی مثل او فرمانده تاریکترین سپاه تاریخ بشود. ماها تصور میکنیم سردستهی آدمهایی که مقابل امام حسین میایستند، باید خیلی آدم عجیب و غریبی توی ظلم و قساوت باشد. ظاهراً اما اینطور نیست. عمرسعد، خیلی هم آدم دور از دسترس و غریبی نیست. ماها شاید شبیه «شمر» نباشیم یا نشویم هیچوقت، اما رگههایی از شخصیت عمرسعد را خیلیهایمان داریم. رگههایی که وسط معرکه میتواند آدم را تا لبهی پرتگاه ببرد.
از همان لحظهی اول ورود به کربلا شک دارد به آمدنش، به جنگیدنش با حسین. حتی جایی آرزو کرده که کاش خدا من را از جنگیدن با حسین نجات بدهد. عمر سعد «علم» دارد. «علم» دارد به اینکه حسین حق است. به اینکه جنگیدن با حسین، یعنی قرار گرفتن توی سپاه باطل. اما چیزهایی هست که وقت «عمل» میلنگاندش. زن و بچههاش، مال و اموالش، خانه و زندگیاش و مهمتر از همهی اینها؛ گندمهای ری؛ وعدهی شیرین فرمانداریِ ری. شب دهم امام میکِشدش کنار، حرف میزند با او. حتی دعوتش میکند به برگشتن، به قیام در کنار خودش. میگوید؛ میترسم خانهام را خراب کنند،امام جواب میدهند: خانهی دیگری میسازم برایت. میگوید؛ میترسم اموالم را مصادره کنند! امام دوباره میگویند؛ بهتر از آنها را توی حجاز به تو میدهم. میگوید نگران خانوادهام هستم، نکند آسیبی به آنها برسانند..
ماها هم «شک» داریم، همیشه در رفت و آمدیم بین حق و باطل. با آنکه به حقانیت حق واقفیم. مال و جان و زندگی و موقعیتمان را خیلی دوست داریم؛ از دست دادنشان خیلی برایمان نگرانکننده است. و اینها نشانههای خطرناکی هستند. نشانههای سیاهی از شباهت ما با عمرابنسعدابنابیوقاص. هزاری هم که هر بار توی زیارت عاشورا لعنتش کنیم. عمرسعد از آن خاکستری هایی بود که کربلا تکلیفشان را با خودشان معلوم کرد. رفت و آمد میان سیاهی و سفیدی تمام شد دیگر. رفت تا عمق سیاهیها و دیگر همانجا ماند...
یادت باشه
همیشه اونی که خدا برامون میخواد
خیلی قشنگتر از اونیه که خودمون میخواییم
بهش اعتماد داشته باش رفیق🌟😍🌟
آدم هایِ بی معرفتی هستیم !
زود برایِ هم تکراری می شویم
زود از هم خسته می شویم .
انگار عاشق شدن را یادمان نداده اند
پایِ حرف ماندن را ،
وفاداری را ؛
یادمان نداده اند .
اولش برای به دست آوردنِ هم ، به هر دری می زنیم
به هم که رسیدیم ؛
مقایسه می کنیم ،
دنبالِ عیب هایِ هم می گردیم ،
و راحت از هم سیر می شویم .
انصافا که آدم هایِ بی اراده و سر درگمی هستیم ،
به حرف و قول هایمان هیچ اعتباری نیست .
ما یک مشت بازنده ایم
که انتقامِ نداشته هایمان را ؛
از رابطه ها و آدم هایِ بی گناه می گیریم .
⚫️چهل روز است که دلتنگیهای غروب را بدون وجودنازنینت سپری میکنیم و
ناباورانه روزهایمان را به شبهایمان گره زده ایم و شبهایمان را به امید آن که هلال
ماهگونه ات را یک بار دیگر در خواب به نظاره بنشانیم به صبح
رساندیم.
طنین صدای دلنشینت همچنان در گوشمهایمان، مهربانیت در قلبمان و زیبایی چهرهات
همیشه در یادمان هست.
حسن جان....
شادی روحش فاتحه مع الصلوات.....
هرگز جزئیات زندگی خود را جایی بازگو نکنید
علاوه بر اینکه از مشکلات شما کم نمیشود
بلکه از ارزش شما نیز می کاهد...
و مایه پشیمانی میشود...
سلام
*سلام از پدری که تاریخ گَرد مظلومیتش را توان زدودن نداشته و نخواهد داشت* ...
سلام از پدری دلسوز و خیرخواه به فرزندانی سراسر غرق دنیا و پر از آرزو...
فرزندم !
۱۴ قرن پیش مشیت الهی بر آن شد تا پس از برادرم « خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله » ، بر منصب خلیفة الهی بنشینم و راهگشای سعادتتان باشم !
صراط مستقیم را برایتان سراج گردم و نجم زاهر شوم برای شبهای گمراهیتان !
اما افسوس... !
افسوس که دزدان، دستان عده ای را از حبل متین الهی بریدند و سرگردانی روزی مردمان شد !
آنقدر تاریکی بر همه جا سایه انداخت که روشنای حضور من که هیچ ، حضور فرزندانم را نیز از دست دادند
آنقدر بر ِکشته های خویش آفت پاشیدند و گناه بر گناه بیفزودند تا آخرین خورشیدمان را در پس ابرها ، غریب و فرید و وحید رها کردند !
*حال که در موسم روزگاران غدیر الهی هستیم،از تو میخواهم که دستانم را به گرمی بفشاری و با موعود امم نیز تجدید بیعت سازی که او یگانه چکیده و وارث غدیر است* !
*اوست که سفینه اش نجات بخش است و مصباحش روشنگر شبهای دنیای تار*!
*دعایش کن و خدمتش را از دست مده که خدمتگزاری اش آرزوی خاندان ما بود* !
*برسان به دیگران ، بگو از او و بر ظهورش دعاگو باشند* ....
*مبادا ،مبادا، دامنش رها کنی که این وانفسا را نجات ، تنها از دعای بر آمدنش ممکن خواهد بود*.....
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌸🍃میان آرزوی تو و معجزه خداوند،
دیواری است به نام اعتماد. پس
اگر دوست داری به آرزویت برسی
با تمام وجود به او اعتماد کن.
هیچ کودکی نگران وعده بعدی
غذایش نیست زیرا به مهربانی
مادرش ایمان دارد.
ای کاش ایمانی از جنس کودکانه
داشته باشیم به خدا…🌹🍃
AUD-20210507-WA0009.
14.16M
اولین نماز کنار تو
با شکوه ترین نماز جماعت تاریخ خواهد شد!
و خدا را چه دیدی
شاید زمان را متوقف کند
و سالیان سال فرشتگان به همین صحنه زل بزنند..🍃
تکیه به ذوالفقار زده و خطبه میخوانی..❤️
#اللهمعجللولیکالفرج💚
ای
دلارامی
که جانِ ما تویی
بی تو ما را یک نفس آرام نیست...
😍😍😍😍😍
● *بسم رب الشهدا*
*۵ مرداد سالروز عملیات غرور آفرین مرصاد علیه منافقین کوردل و لعین به فرماندهی امیرسپهبد شهید حاج علی صیاد شیرازی فرمانده ی وقتِ دلاور و محبوب نیرو زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران گرامی باد.*🌹🇮🇷
⭕شادی ارواح طیبه شهدا، به ویژه شهدای گرانقدر عملیات مرصاد فاتحه و صلواتی عنایت فرمایید.🙏
*روحشان شاد ، راهشان نورانی و ادامه دار انشالله .*