eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
656 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
7هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
‏شرط عاقبت بخیری از نگاه دو سپهبد شهید صیاد شیرازی و شهید قاسم سلیمانی هر دو یک حرف: ولایـــت
‏شهید مدافع حرم عباس دانشگر چه زیبا گفت؛ روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم! خدایا تو هوشیارمان کن ، تو مرا بیدار کن... 🇮🇷
💗 آغاز سال نو برای انسان مؤمن! ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: در حقیقت از شب قدر، انسان مؤمن روزه‌دار، سال نویی را آغاز میکند. در شب قدر تقدیر او در دوران سال برای او از سوی کاتبان الهی نوشته میشود. انسان وارد یک سال نو، مرحله‌ی نو و در واقع یک حیات نو و ولادت نو میشود.
🔴 یک داستان یک پند ✍ با پیرمردِ مؤمنی، در مسجد نشسته بودم. زن جوانی صورت خود گرفته بود و برای درخواست کمک داخل خانه‌ی خدا شد. پیرمردِ مؤمن٬ دست در جیب کرد و اسکناس ارزشمندی به زن داد. دیگران هم دست او را خالی رد نکردند و سکه‌ای دادند. جوانی از او پرسید: پول شیرین است چگونه از این همه پول گذشتی؟ سکه ای می دادی کافی بود!! پیرمرد تبسمی کرد و گفت:پسرم صدقه٬ هفتاد نوع بلا را دفع می‌کند. از پول شیرین‌تر، جان و سلامتی من است که اگر این‌جا٬ از پولِ شیرین نگذرم، باید در ساختمانِ پزشکان بروم و آن‌جا از پولِ شیرین بگذرم و شربت تلخ هم روی آن بنوشم تا خدا سلامتیِ شیرینِ من را برگرداند! بدان که از پول شیرین‌تر، سلامتی٬ آبرو٬ فرزند صالح و آرامش است. به فرمایش حضرت علی (ع) چه زیاد است عبرت و چه کم است عبرت‌گیرنده. وأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (سوره‌ی بقره آیه‌ی 195) و (از مال خود) در راه خدا انفاق کنید و خود را با (دوری از انفاق) به مهلکه و خطر در نیفکنید و نیکویی کنید که خدا نیکوکاران را دوست دارد.
👆 مسلمانان دو قبله دارند،کعبه برای عبادت،قدس برای شهادت 🔷 شهید سید عبدالصمد امام پناه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•••❈❂🌼🍃 از جزء بیست و سوم قرآن کریم: یادمون باشه یه روزی در پیش داریم که اعضای بدن‌مون علیه ما شهادت می‌دن! دهن‌هامون بسته می‌شه و هیچ توجیه و بهونه‌ای هم نمی‌تونیم بیاریم! 🌼 سوره یس، آیه ۶۵
•••❈❂🌼🍃 از جزء بیست و سوم قرآن کریم: یادمون باشه به باورها و عقاید درست خودمون به خاطر حرف‌ها و تردیدهای دیگران شک نکنیم و متزلزل نشیم. روزی می‌رسه که اونا از وسط دوزخ به حال آدمای معتقد غبطه می‌خورن. 🌼 سوره صافات، آیه ۵۱-۶۱
•••❈❂🌼🍃 از جزء بیست و سوم قرآن کریم: یادمون باشه خداوند از ما انتظار داره علاوه بر خودمون، خانواده و بستگان‌مون رو هم به مسیر درست راهنمایی کنیم و از «خسران» روز قیامت نجات بدیم. 🌼 سوره زمر، آیه ۱۵
•••❈❂🌼🍃 از جزء بیست و سوم قرآن کریم: یادمون باشه اگه بعضی خصوصیت‌ها رو داشته باشیم، خدا توی زندگی دست‌مون رو می‌گیره: یکی اینکه زیر بار حرف طاغوت نریم. یکی هم اینکه هر حرف و تبلیغی بهمون می‌رسه، تحلیلش کنیم و فوری نپذیریم. 🌼 سوره زمر، آیه ۱۷ و ۱۸
. «أذکُرکُم» یعنی: گوشه به گوشه‌ی این جهان خدایی هست که فراموشمون نکرده. 😍 خداجون خیلی دوستت داریم❤️
🍃 یه‌بزرگی‌میگفت‌: رفقاحواستونوبدید بزرگترین‌ فرق‌شمابا شهدا اینه‌که شما،خودتون‌ دنبال‌ شهادت‌ هستید اما‌شهداشهادت‌ دنبالشون‌بود... شماهم‌بایدکاری‌ کنیدكه‌ شهادت‌ دنبالتون‌باشه! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شھید‌ غواص‌،‌یوسف‌قربانۍ‌ در‌این‌ دنیاۍ فانۍ‌هیچکس‌را‌نداشت‌.. همرزم‌یوسف‌مۍ‌گوید: هر‌روز‌‌ مۍ‌دیدم‌ یوسف‌ گوشہ‌اۍ‌نشستہ‌و ‌نامہ‌مۍ‌نویسد‌ با‌خودم‌ مۍ‌گفتم‌ یوسف‌کہ کسۍ‌را‌ندارد‌براۍ‌ چہ‌ کسۍ‌نامہ‌ مۍ‌نویسد آن‌ هم‌ هر‌ روز..؟ یک‌روز‌گفتم‌یوسف‌ نامہ‌ات‌ را‌پست‌نمۍ‌کنۍ؟ دست‌مرا‌گرفت‌و‌کنار‌ ساحل‌اروند‌برد‌‌ نامہ‌را‌از جیبـــــــش‌ در‌آورد‌،‌ پارھ‌کرد‌و‌داخل‌آب‌ ریخت‌ چشمانش‌ پر‌از‌اشک‌ شد‌و‌آرام‌گفت: من‌براۍ‌آب‌نامہ‌مۍ‌نویسم‌، کسۍ‌را‌ندارم‌کہ.. 🍂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مرد باید سختی‌های کار همسر در خانه را ببیند. باید خودش را جای زن بگذارد. امام علی علیه السلام می‎فرمایند: «فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیحَانَةٌ، لَیسَتْ بِقَهْرَمَانَة». زن که خدمتکار نیست زن گل است. مرد وقتی در خانه کار بکند، مثل جهاد است. اگر کمکِ زنش ظرف بشوید، خیاطی بکند، بچه داری بکند، ‎جارو بکند، تمام اینها عمل به وظائف شرعی است و برایش حسنه نوشته می‌شود. زنی هم که در خانه کار می‌کند،‌ ثواب بزرگی به او می‌دهند. نمی‌گویند وظیفه است بلکه می‌گویند جهاد کرده و پیش خدا ماجور است. شان زن در نگاه اسلام اینگونه است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تذکر اثر دارد ، نه فورا ، اما حتما! 🔹باور میکنید تذکر آقایان موثر تر از بانوان است؟
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_سی_و_هشتم گاهی به بهزیستی سرمی زد وکمک مالی می کرد. وقت
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 تفحص را خیلی دوست داشت. اما بعداز ازدواج ، دیگرپیش نیامد برود ولی زیاد هم از ان دوران برایم تعریف می کرد. و می گفت:((با روضه کار رو شروع می کردیم ،با روضه هم تموم!)) از حالشان موقعی که شهید پیدا می کردند می گفت. جزئیاتش را یادم نیست،ولی رفتن تفحص را عنایت می دانست. کلی ذوق داشت که بارها کنار تابوت شهدا خوابیده است😢 اولین دفعه که رفتیم مشهد، نمی دانستم باید شناسنامه همراهمان باشد. رفتیم هتل ، گفتند باید از اماکن نامه بیاورید. .نمی دانستم اماکن کجاست. وقتی دیدم پاسگاه نیروی انتظامی است، هول برم داشت. جداجدا رفتیم در اتاق برای پرس وجو. بعضی جاها خنده ام می گرفت طرف پرسید: ((مدل یخچال خونه تون چیه؟چه رنگیه؟شماره موبایل پدر مادرت؟)) نامه که گرفتیم و امدیم بیرون تازه فهمیدم همین سوال هارا از محمد حسین هم پرسیده بودند ..😂 اولین زیارت مشترکمان را از باب الجواد علیه اسلام شروع کردیم. این شعر را خواند: ((صحنتان را می زنم بر هم جوابم را بده این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتراست جـان من اقا مرا سرگرم کاشی هانکن میهمان مشغول صاحب خانه باشد بهتر است گنبدت مال همه، باب الجوادت مال من جای من پشت درمیخانه باشد بهتراست اذن دخول خواندیم. ورودی صحن کفشش را کند و سجده شکر به جا آورد ، نگاهی به من انداخت وبعدهم سمت حرم: ((ای مهربون،این همونیه که بخاطرش یه ماه اومدم پابوستون. ممنون که خیرش کردید! بقیه شم دست خودتون ، تااخرِ آخرش😍!)) @tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_سی_و_نهم تفحص را خیلی دوست داشت. اما بعداز ازدواج ، دیگ
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 گاهی ناگهانی تصمیم می‌گرفت. انگار می‌زد به سرش... اگه از طرف محل کار مانعی نداشت بی‌هوا می‌رفتیم مشهد 😍 یادم است یک بار هنوز خانواده‌ام نیامده بودند تهران . خانه خواهر شوهرم بودم ، که زنگ زد الان بلیط گرفتم بریم مشهد. من هم ازخداخواسته کجا بهتر از مشهد😁 ولی راستش تا قبل از ازدواج هیچ‌وقت مشهد این شکلی نرفته بودم. ناگهان بدون رزرو هتل .. ولی وقتی رفتم خوشم آمد. اصلا انگار همه چیز دست خود امام بود .. خودش همه‌چیز را خیلی بهتر از ما مدیریت می کرد.🙃 داخل صحن کفش‌هایش را در می‌آورد.. توجیهش این بود که وقتی حضرت موسی (ع) به وادی طور نزدیک می‌شد خدا بهشت گفت " اخلاق نهعلیک " صحن امام رضا را وادی طور می‌پنداشت. وارد صحن که می‌شد بعد السلام و اذن دخول گوشه ای می‌ایستاد و با امام رضا حرف می‌زد😢 جلوتر که می‌رفت محفل و روضه ای بود در گوشه‌ای از حرم ، بین صحن گوهرشاد و جمهوری .. که معروف بود به اتاق اشک .. آن اتاق که با دو سه قالی سه در چهار فرش شده بود غلغله می‌شد 😍 نمی‌دانم چطور این‌همه آدم آن داخل جا می‌شدند و فقط آقایان را راه می‌دادند و می‌گفتند روضه خواص است. اگر می‌خواستند به روضه برسند ، باید نماز شکسته ظهر و عصرشان را، با نماز حرام می‌خواندند این‌طوری شاید جا می‌شدند. از وقتی در باز می‌شد تا حاج محمود، (خادم آن‌جا ) در را می‌بست شاید سه چهار دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید .. خیلی‌ها پشت در می‌ماندند. کیپِ کیپ می‌شد و بنده خدا به‌زور در را می‌بست.. چند دفعه کمی دورتر اشتیاق این جماعت را نظاره می‌کردم که چطور دوان دوان خودشان را می‌رسانند😁 @tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_چهلم گاهی ناگهانی تصمیم می‌گرفت. انگار می‌زد به سرش...
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 بهش گفتم چرا فقط مردا رو راه می‌دن منم می‌خوام بیام 😕 ظاهراً با حاج محمود سروسری داشت. رفت و با او صحبت کرد. نمی‌دانم چطور راضیش کرده بود :((می‌گفت تا آن موقع پای هیچ زنی به آن‌جا باز نشده )) قرار شد زودتر از آقایان تا کسی متوجه نشده بروم داخل.... فردا ظهر طبق قرار رفتیم و وارد شدم.. اتاق روح داشت.. می‌خواستی همان‌جا بنشینی و زارزار گریه کنیم ، برای چه اش را نمی‌دانیم اما معنویت موج می‌زد😭 می‌گفتند چند سال ظهر تا ظهر در چوبی این اتاق باز می شود . تعدادی می‌آیند روضه می‌خوانند و اشک می‌ریزند و می‌روند دوباره در قفل می‌شود تا فردا.. حتی حاج محمود همه را زودتر بیرون می‌کرد که فرصتی برای شوخی و شاید غیبت و تهمت و گناه پیش نیاید.. انتهای اتاق دری باز می‌شد که آن‌جا را آشپزخانه کرده بودند و به زور دونفره می‌ایستادند پای سماور و بعد از روضه چای می‌دادند. به نظرم همه‌کاره آن جا همان حاج محمود بود.. از من قول گرفت به هیچ‌کس نگویم که آمده‌ام این‌جا .. در آشپزخانه پله‌های آهنی بود که می‌رفت روی سقف اتاق. شرط دیگری هم گذاشت نباید صدایت بیرون بیاید. اگر هم خواستی گریه کنی یک چیز بگیر جلوی دهنت😢 بعد از روضه باید صبر می‌کردم همه بروند و خوب که آب‌ها از آسیاب افتاد بیایم پایین.. اول تا آخر روضه آن‌جا نشستم و طبق قولی که داده بودم چادرم را گرفتم جلوی دهانم تا صدای گریه ام بیرون نرود. آن پایین غوغا بود یه نفر روضه را شروع کرد . بسم‌الله را که گفت صدای ناله بلند شد همین طور این روضه دست‌به‌دست می‌چرخید.. یکی گوشه‌ای از روضه قبل را می‌گرفت و ادامه می‌داد.. گاهی روضه در روضه می‌شد. تا آن موقع مجلسی به این شکل ندیده بودم .حتی حاج محمود در آشپزخانه همین‌طور که چای می‌ریخت با جمع ،هم ناله بود 😭 نمی‌دانم به خاطر نفس روضه‌خوان‌هایش بود یا روح آن اتاق.. هیچ کجا چنین حالی را تجربه نکرده بودم! توصیف نشدنی بود..! هر چند دقیقه یک با روضه به اوج خود می‌رسید و صدای سیلی‌هایی که به صورتشان می‌زدند به گوشم می‌خورد.. پایین که آمدم به حاج محمود گفتم حالا که انقدر ساکت بودم اجازه بدین فردا هم بیام😢 بنده خدا سرش پایین بود ، مکثی کرد و گفت :((من هنوز خانم خودم رو نیاوردم این‌جا ولی چه کنم ... باشه!)) باورم نمی‌شد قبول کند 😍 @tarigh3
بندگان خوب خدا حواستان هست نامه اعمالتان سفید شد ؟؟ دیگه سیاهش نکنید حیفه تصمیم جدی بگیرید که عمدا معصیت نکنید، تا معصیتی سر زد سریع با استغفار سفیدش کنید.. ‌‌‎‎‎‎‎‎‌‌🌺🍃🌺🍃🌺
امام غریب هنوز دل‌بسته بودن به تو نمادی برای ما که نام دین را یدک می‌کشیم نشده. خدا نکند تا ما این گونه هستیم، این نماد شکل بگیرد. قبول کنیم یا نه، ما آن قدرها خوب نشده‌ایم که مردم دوست داشته باشند شبیه‌مان شوند. اگه دل‌بسته بودن به تو بشود نماد ما، زبانم لال شاید برخی دلشان را از تو بکَنند. کی ما خوب می‌شویم و به اندازه‌ای که سنگ تو را بر سینه می‌زنیم، شبیه تو می‌شویم؟! کاش کسی فتوا می‌داد، کسانی که شبیه تو نیستند، حرام است که سنگ تو را به سینه بزنند. این گونه شاید کمی از غربت در می‌آمدی. شبت بخیر امام غریب!✨🌙
همین یه نفر برای نابودی اسرائیل کافیه 😀
روزه خواری در روز قدس 😳😳😳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟 🌿 می‌گن انسان به امید زنده است اما چه امیدی؟ به هیچ و پوچ که نمی‌شه امید بست! مثلاً به کسی باید امید بست که امید هیچ امیدواری رو ناامید نکنه! یکی مثل او... 🌟🌿
♥️ هر صبح وقتی سلامتان می کنم ، همچون ذره ای در برابر آفتاب ، جان می گیرم ... سر تا پا سرشار از امید می شوم ... در پرتو نگاهتان ، بال های یخ زده ام ، کم کم جان می گیرد و با اعجاز نام زیبایتان به پرواز در می آیم ... پر می کشم تا اوج ... من به شما زنده ام ... 🌤الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّڪَـــ‌الْفَـــرَج🌤
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی که شدی "ساحل امن من و کشتی نجاتم" 💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
به مسئولان توصیه می‌شود یک نسخه از این عکس را قاب بگیرند و در دفتر کارشان نصب کنند تا یادشان نرود چه بدهی کمرشکنی به این ملت دارند و چه مسئولیت سنگینی بر دوش
خدایا خودت مواظب گند زدنام تو قسمت‌های حساس و مهمِ زندگیم باش :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘🤍 بر اثر اصابت تیر، از ناحیه کتف مجروح شده بود. یک روز تصمیم گرفت برای سرکشی و کسب اطلاع از انبار‌های لشکر بازدید کند مسئول انبار، پیرمردی بود به نام حاج امرالله با محاسنی سفید که با هشت جوان بسیجی در حال خالی کردن کامیون مهمات بود، او که آقا مهدی را نمی‌شناخت تا دید ایشان در کناری ایستاده و آن‌ها را تماشا می‌کند فریاد زد جوان چرا همین طور ایستاده‌ای و ما را نگاه می‌کنی بیا کمک کن بار‌ها را خالی کنیم یادت باشد آمده‌ای جبهه که کار کنی شهید باکری با معصومیتی صمیمی پاسخ داد: «بله چشم»😇 و با آن کتف مجروح به حمل بار سنگین پرداخت نزدیکی‌های ظهر بود که حاج امرالله متوجه شد که او آقا مهدی فرمانده لشکر است بعض آلود برای معذرت خواهی جلو آمد که مهدی گفت: «حاج امرالله من یک بسیجی ام 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خدایا ! ببخش مرا که یک عمر عاشقانه هایم را خرج این و آن کردم!