⚘🤍 #شهید_مهدی_باکری
بر اثر اصابت تیر، از ناحیه کتف مجروح شده بود. یک روز تصمیم گرفت برای سرکشی و کسب اطلاع از انبارهای لشکر بازدید کند مسئول انبار، پیرمردی بود به نام حاج امرالله با محاسنی سفید که با هشت جوان بسیجی در حال خالی کردن کامیون مهمات بود، او که آقا مهدی را نمیشناخت تا دید ایشان در کناری ایستاده و آنها را تماشا میکند فریاد زد جوان چرا همین طور ایستادهای و ما را نگاه میکنی بیا کمک کن بارها را خالی کنیم یادت باشد آمدهای جبهه که کار کنی شهید باکری با معصومیتی صمیمی پاسخ داد: «بله چشم»😇 و با آن کتف مجروح به حمل بار سنگین پرداخت نزدیکیهای ظهر بود که حاج امرالله متوجه شد که او آقا مهدی فرمانده لشکر است بعض آلود برای معذرت خواهی جلو آمد که مهدی گفت: «حاج امرالله من یک بسیجی ام 🍃
چراانقدردیربهدیـدنماآمدی؟
ماصبـحتاشب،شبتاصبحمنتظرتوبودیم💔!
- امامزمانخطاب به علی بن مهزیار
#جرعهای_از_معرفت
راه تشخيص بهشتی بودن...
#امام_باقر(علیه السلام) به شخصي فرمودند:
«اگر اراده كردی كه بفهمی بهشتی و يا جهنمی هستی، به قلبت مراجعه كن! اگر ديدی اهل طاعت را دوست داری، اهل بهشت و اگر اهل گناه را دوست داری، اهل جهنم هستی و انسان در قيامت با كسی كه او را دوست دارد، محشور میشود»
در دوره آخرالزمان قلب مؤمن آب میشود؛ زيرا گناه را میبيند و استطاعات تغيير وضع را ندارد.
🖋آیتالله مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه
🔰شهید دهقان، تکه کلامی داشت که میگفت:
🔸یه چادری از #حضرت_زهرا(سلاماللهعلیها) به خانم ها #ارث رسیده و داشتن این حجاب و حفظ کردن اون #لیاقت میخواد
🔹و حجاب دری ست به سوی بهشت🌸
همان حجابی که تقوا را افزون میکند.
خدایا ، هرچه دوست داشتم از من گرفتی .
به هرچه دلبستم،دلم را شکستی.هر زمان
به چیزی امیدوار شدم تو امیدم را کور کردی
تا بهچیزی دل نبندم،و کسی را جز تو نپرستم
و جز تو به کسی دیگر یا جایی دیگر و نقطهای
دیگر آرامش نیابم و فقط تو را بخوانم و تو را
بخواهم و تو را پرستش کنم و تو را بجویم :))
-شهیدچمران
📣 گناه، مانع پرواز انسان
🔸 رهبر انقلاب: در دعاى ابى حمزه، امام سجّاد عليه الصّلاة و السّلام عرض مىكند: «فَرِّق بَينِى وَ بَينَ ذَنبِىَ المانِعَ عَن لُزومِ طاعَتِك» يعنى اى پروردگار من! بين من و گناهى كه نمىگذارد ملازم با اطاعت تو باشم، جدايى بينداز. پس معلوم مىشود كه گناهان كه اساس در معناى گناه، همين چيزهايى است كه انسان به تبع شهوات و نفسانيّات خود، به آنها دست مىزند و مرتكب مىشود نمىگذارند كه انسان پرواز كند و اوج بگيرد.
⭐️ #بهار_معنویت
- خودت رو معرفی کن پيش خدا!
+ الْمُذْنِبُ الَّذِي سَتَرْتَهُ.
گناهکاری که آبرویش را حفظ کردی
#دعای_ابوحمزهثمالی
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_چهل_و_یکم بهش گفتم چرا فقط مردا رو راه میدن منم میخو
#رمان
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_چهل_و_دوم
نمیرفت از خُدام تقاضای تبرکی کند.
میگفت:« اقا خودشون زوار را میبینن.اگه لازم باشه خدام رو وسیله قرار میدن»
معتقد بود همان آب سقاخانه ها و نفسی که تو حرم میکشیم همه مال خود اقاست😍
روزی قبل از روضه داخل رواق حوس چایی کردم.
گفتم: « اگه الان چایی بود چقدر میچسبید! هنوز صدای روضه می امد ک یکی از خدام دوتا چایی برایمان آورد.. خیلی مزه داد»😁
برنامه ریزی میکرد تا نماز ها را داخل حرم باشیم.
تا حال زیارت داشت در حرم میماند.
خسته ک میشد یا میفهمید من دیگر کشش ندارم، میگفت: نشستن بیخودیه!
خیلی اصرار نداشت دستش را ب ضریح برساند. مراسم صحن گردی داشت.
راه می افتاد در صحن ها دور حرم میچرخید. درست شبیه طواف😢
از صحن جامع رضوی راه می افتادیم، میرفتیم صحن کوثر بعد انقلاب، ازادی جمهوری تا میرسیدیم باز به صحن جامع رضوی.
گاهی هم در صحن قدس یا رو ب روی پنجره فولاد داخل غرفه ها مینشست و دعا میخواند و مناجات میکرد ..
چند بار زنگ زدم اصفهان جواب نداد..
بعد خودش تماس گرفت.
وقتی بهش گفتم پدر شدی، بال در اورد!😍
بر خلاف من ک خیلی یخ برخورد کردم!
گیج بودم، ن خوشحال ن ناراحت..
پنچ شنبه و جمعه رو مرخصی گرفت و خودش رو زود رساند یزد
با جعبه کیک وارد شد
زنگ زد ب پدر و مادرش مژده داد❤️
اهل بریز و ب پاش ک بود، چند برابر هم شد😬
از چیزایی ک خوشحالم میکرد دریغ نمیکرد: از خرید عطر و پاستیل و لواشک خریده تا موتور سواری.
با موتور من را میبرد هیئت...
هر کس میشنید کلی بد و بیراه بارمان میکرد:« مگه دیونه شدین؟
میخواین دستی دستی بچتون رو ب کشتن بدین؟؟؟»
حتی نقشه کشیدیم بی سر و صدا بریم قم.
پدرش بو برد و مخالفت کرد☹️
پشت موتور هم میخواند و سینه میزد..
حال و هوای شیرینی بود .دوس داشتم
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_چهل_و_دوم نمیرفت از خُدام تقاضای تبرکی کند. میگفت:« اقا
#رمان
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_چهل_و_سوم
تمام چله هایی را ک در کتاب ریحانه بهشتی آمده، پا ب پای من انجام میداد.
بهش میگفتم:« این دستورات مال مادر بچه است»
میگفت :«خب من پدرشم خب جای دوری نمیری ک»😉
خیلی مواظب خوردنم بود. این ک هر چیزی رو از دست هر کسی نخورم.
پیشنهاد داد که:« بیا بریم لبنان»
میخواست هم زیارتی برویم، هم آب و هوایی عوض کنیم
آن موقع هنوز داعش و اینا نبود..
بار اول بود میرفتم لبنان.
او قبلا رفته بود و همه جا را میشناخت.
هر روز پیاده میرفتیم روضة الشهیدین..
خیلی با صفا بود😍
بهش میگفتم: کاش بهشت زهرا (س) هم اجازه میدادن مثل اینجا هر ساعت از شبانه روز ک میخواستی بری..
شهدای آنجا را برایم معرفی کرد و توضیح میداد ک عماد مغنیه و پسر سید حسن نصر الله چگونه به شهادت رسیده اند!
وقتی زنان بی حجاب را میدید اذیت میشد😔
ناراحتی را در چهرا اش میدیدم..
در کل ب چشم پاکی بین فامیل و اشنا شهره بود!
برایم سنگ تمام گذاشت و هر چیزی ک ب سلیقه و مزاجم جور می آمد، میخرید.
تمام ساندویچ ها و غذاهای محلی شان را امتحان کردم
حتی تمام میوه های خاص انجا را.....✨
رفتیم ملیتا، موزه مقاومت حزب الله لبنان.
ملیتا را در لبنان با این شعار میشناسند،"ملیتا حکایت الارض والسما"
روایت زمین برای اسمان..
از جاده کوهستانی و از کنار باغ های سیب رد شدیم.
تصاویر شهدا...
پرچم های حزب الله و خانه های مخروبه از جنگ ۳۳ روزه..!
محوطه ای بود شبیه پارک.
از داخل راه رو های سنگ چین جلو میرفتیم.
دوطرف، ادوات نظامی، جعبه های مهمات، تانک ها و سازه ها جاسازی شده بود.
از همه جالب تر تانک های اصلی اژیم اشغالگر بود ک لوله آن را هم گره زده بودند!
طرف دیگر این محوطه، روی دیوار نارنجی رنگ، تصویری از یک کبوتر و یک امضا دیده میشد!
گفتند نمونه امضا عماد مغنیه است💟..!
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_چهل_و_سوم تمام چله هایی را ک در کتاب ریحانه بهشتی آمده،
#رمان
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_چهل_و_چهارم
به دهانه تونل رسیدیم ، همان تونل معروفی که حزب الله در هشتاد متر زیر زمین حفاری کرده است ..
ارتفاعش هم به اندازه ای بود که بتوانی بایستی .
عکس های زیادی از حضرت امام (ره) ، حضرت آقا(مدظلهالعالی )، سید عباس موسوی ودیگر فرماندهان مقاومت را نصب کرده بودند .
محلی هم مشخص بود که سید عباس موسوی نماز می خواند .
مناجات حضرت علی (ع) در مسجد کوفه که از زبان خودش ضبط شده بود ، پخش می شد .💔
از تونل که بیرون می اومدیم رفتیم کنار سیم های خاردار ، خط مرزی لبنان و اسرائیل .
آنجا محمد حسین گفت :« سخت ترین جنگ ، جنگ توی جنگه !»
یک روز هم رفتیم بعلبک ، اول مزار دختر امام حسین (ع)را زیارت کردیم 😍 حضرت خولة بنت الحسین (ع). اولین باربود می شنیدم امام حسین (ع) چنین دختری هم داشتند .
محمد حسین ماجرایش را تعریف کرد که :«وقتی کاروان اسرای کربلا به این شهر می رسند ، دختر امام حسین (ع) در این مکان شهید می شود ، امام سجاد (ع) ایشون رو در اینجا دفن می کنند و عصاشون رو برای نشونه ، بالای قبر توی زمین فرومی کنن!»
از معجزات آنجا همین بوده که آن عصا تبدیل می شود به درخت و آن درخت هنوز کنار مقبره است که زائران به آن دخیل می بندند😇
رفت خوش و بش کرد و بعد آمد که «بیا برویم روی پشت بوم !»
رفتیم آن بالا و عکس گرفتیم ، می خندید و می گفت :
« ما به تکلیفمون رو انجام دادیم ، عکسمونم گرفتیم!»😂
بعد رفتیم روستای شیث نبی (ع) روستای سر سبز و قشنگی بود .
بعد از زیارت حضرت شیث نبی (ع) رفتیم مقبره شهید سید عباس موسوی ، دومین دبیر کل حزب الله .
محمد حسین می گفت :« از بس مردم بهش علاقه داشتن ، براش بارگاه ساختن!»
قبر زن و بچه اش هم در آن ضریح بود ، باهم دریک ماشین شهید شده بودند😢
هلی کوپتر اسرائیلی ها ماشینشان را با موشک زده بود ، برایم زیبا بود که خوانوادگی شهید شده اند ..هم
پشت ارامگاه، به ماشین سوخته شهید هم سری زدیم.
ناهار را در بعلبک خوردیم .
هم من غذاهای لبنانی را می پسندیدم ، هم او
خداروشکر کرد بعد هم در حق آشپز دعا 😁
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⸢💛| #سالگرد_ولادت
تولدت مبارک عزیز برادر 💕
🎙صحبت های دلنشین مادر شهید محمد رضا دهقان امیری
[✍🏻| #میدونستی_شهید_دهقان]
یه روز میون قبور بهشت زهرا دل داد به
مزار شیشهی رسول ؛ اسم مزار رو خوند
و برگشت سمتم و پرسید : شبیه منه !
: اره خیلی 🦋
عجیب محبت شهید خلیلی به دلش بود
یادم نمیره روزی که پدر شهید رو سر مزار
شهید دید ؛ غروب ماه مبارک رمضان بود ✨ از
آقای خلیلی دعای شهادت میخواست به
عاقبت بخیر بشی پدر شهید راضی نشد و
میخواست فقط دعای شهادت براش کنند؛
دست آخر پدر شهید گفت :
ان شاالله عاقبتت ختمِ شهادت باشه .
و تویی که رزق اون سال رمضان رو گرفتی
عزیزِ ارباب حسینم ♥️
🖇#روایتازخواهرشهید
•••❈❂🌼🍃
#یک_نکته
از جزء بیست و چهارم قرآن کریم:
یادمون باشه
درسته که قرآن منبع هدایت و شفاست، اما شرط بهرهمند شدن از این انوار، اینه که ایمان داشته باشیم.
🌼 سوره فصّلت، آیه ۴۴
•••❈❂🌼🍃
#یک_نکته
از جزء بیست و چهارم قرآن کریم:
یادمون باشه
اگر با گناه به خودمون ظلم کردیم، بازم از درگاه خدا نا امید نشیم. خدا همهی گناها رو میبخشه؛ به شرط اینکه توبه کنیم و تسلیم خدا بشیم.
🌼 سوره زمر، آیه ۵۳ و ۵۴
•••❈❂🌼🍃
#یک_نکته
از جزء بیست و چهارم قرآن کریم:
یادمون باشه
اگر میخوایم به آرامش روحی و روانی برسیم و ترس توی زندگیمون نباشه، شرطش اینه که ایمانمون همراه با استقامت باشه.
🌼 سوره فصّلت، آیه ۳۰
🍃معنای زندگی
کسی گفت که من در دلم تو را دوست ندارم و سهمم از محبت تو جز ادعا چیز دیگری نیست. آسمان روی سرم خراب شد. زمین زیر پایم گویی بیقرار شد. حرفش درست یا اشتباه، مرا دربارۀ محبتم به تو به تردید انداخت. به دلم نگاه کردم، نشانههای محبتت را دیدم. به حرف او فکر کردم، شاید راست میگوید و من دچار وهم و خیال شدهام و حالا منم و این تردید دهشتناک. میشود محبتم را به امضای خویش مزیّن کنی، تا دلم آرام بگیرد؟ التماس میکنم امضا کن.
شبت بخیر معنای زندگی!✨💫
#سلام_امام_زمانم💕
🌾السَّلامُ عَلیکَ یا خَلیفةَ اللّه وَ ناصِرحقّه🌾
سلام بر تو ای نماینده پروردگار بر روی زمین که آینه وجودت نمایانگر اوست.
سلام بر تو ای مولایی که حق خدا به دست تو احیا خواهد شد و همه خلایق را زیر پرچم توحید جمع خواهی کرد...
🍂 #اللهمعجللولیکالفرج
مولای مهربانم ، #امام_زمان جان
شما حجت خدایید روی زمین
مثل آب برای تشنهها
مثل باران وسط ماه مبارک رمضان
کاش بیایید و مرهم این تشنگی شوید ...💫🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
روزتون_مهدوی ✨