نقارهها ز اوج مناره وزیدهاند
مردم صدای آمدنت را شنیدهاند
زیباتر از همیشه شده آستان تو
آقا، چقدر ریسه برایت کشیدهاند
صلی الله علیک یا ابالحسن یا علی بن موسی الرضا
#میلاد_امام_رضا
#دهه_کرامت
میلاد امام رضا(ع) را تبریک عرض می کنم و ان شاءالله آن حضرت شفیع شما در دنیا و آخرت باشند🌹
حکایت کوتاه
در زمان فتحعلی شاه قاجار از طرف يكی از دولتهای خارجی بستهای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد. "اسماعيل خان" كه جزء ملتزمين بود و از فرماندهان فتعلی شاه، از شاه استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود؛ چرا که احتمال سوء قصد را نمیتوان از نظر دور داشت. اتفاقا هنگام باز كردن بسته منفجر شد و خساراتی هم به بار آورد.
فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سرداراسماعيلخان سكههای طلا به او مرحمت شود؛ چنين كردند و اسماعيل خان معروف به "زر ريز خان" شد! اسماعیل خان هم که ارادت ویژه ای به امام رضا داشت، طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد! تا گنبد و پایههای سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود از آن زمان این سقاخانه را به "سقاخانه اسماعیل طلا"معروف شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال خوب...😍
چه حیاط خوشگلی داری....😍
21.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞🎥 اول داورهای عصر جدید و تماشاچیان با تعجب نگاهش میکردند، اما بعد از چند لحظه با اجرای عالیاش همه حاضران را منقلب کرد...
🪐غم زدایی از مؤمن
#حدیث
⚪️مَن فَرَّجَ عَن مُؤِمنٍ فَرَّجَ اللّهُ عَن قَلبِهِ یومَ القیامَةِ.
💎هر که غم مؤمنى را بزداید، خداوند در روز قیامت، غم را از دل او مى زداید.
📘الکافی: ج۲ ص۲۰۰ ح۴، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۴۶۲
.
🌟شهید مدافع حرم حسن عبداللهزاده ارادت خاصی به ساحت امام هشتم (ع) داشت. او عاشق زیارت امام رضا (ع) از صحن گوهرشاد بود. خودش را مقید کرده بود که حداقل سالی چند بار پابوس آقا برود. وقتی از مأموریت برمیگشت، چند روزی را با خانواده همراه میشد، بعد از دیدن پدر و مادر، بار سفر را میبست و همراه با همسر و فرزندانش راهی دیار امام رئوف (ع) میشد.
🌟لذت خواندن زیارت جامعه کبیره
وقتی وارد صحن گوهرشاد میشد، بعد از عرض ادب به ساحت ابالجواد (ع) یک گوشهای مینشست و یک دل سیر به گنبد طلای حرم نگاه میکرد و بعد مشغول خواندن زیارت جامعه کبیره میشد. از میان زیارات مأثور، عاشق زیارت جامعه کبیره بود
💥شگفتانهای خاص برای یک عاشق امام رضا (ع)
🌟قبل از عید نوروز ۱۴۰۰ وقتی از مأموریت برگشت، خانواده را به مشهد الرضا برد. در این سفر فرزندش عباس را که یک سال و نیم از تولدش گذشته بود، مشهدی کرد. در واقع این زیارت، اولین زیارت عباس و آخرین زیارت حسن بود. البته از نوع ماقبل آخر!
🌟وقتی پیکر شهید عبداللهزاده به ایران بازگشت، خانواده این بار شگفتانهای خاص برای او که عاشق امام رضا (ع) بود، آماده کرده بودند، اتفاقی از جنس زیارت سهچهارساعته حرم. همراهان پیکر خونین این شهید را در حالی در اطراف ضریح امام رضا (ع) طواف میدادند که انگار حسن آقا در آن حال به امامش میگفت: «أَوَفَیْتُ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ؟»
شهید مدافع حرم🕊🌹
#حسن_عبداللهزاده
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸برضامن غربت غریبان صلوات
💫بر پادشه ملڪ خراسان صلوات
🌸یارب به رضای تو رضا بود، رضا
💫خشنودی جمله اهل ایمان صلوات
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸
🎉🎈میلاد عالم آل محمد، هشتمین حجت سرمد،نگین درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت رضا (علیه السلام ) مبارک باد🎉
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌼🌿 چند تا «رضا» داریم بین اعضای طريق الشهدا علیرضا چی؟ محمدرضا؟ امیررضا؟ احمدرضا؟ ...رضا؟ همه آما
🌼🌿
چند تا «رضا» داریم بین اعضای طريق الشهدا
علیرضا چی؟
محمدرضا؟
امیررضا؟
احمدرضا؟
...رضا؟
همه آماده باشن 😉
شناسنامهها دم دست ☺️
🌼🌿
🌸🍃
آقایون محترمی که عضو کانال هستن و به نام آقا علی بن موسی الرضا مفتخر هستن،
از صفحه اول شناسنامهشون یه عکس بگیرن و بفرستن برای من ☺️
@yazahrar
🌸🍃
فقط آقا رضاهایی که خودشون عضو کانال باشن.
رضا
علیرضا
محمدرضا
امیررضا
احمدرضا و...
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت...
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت؛)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همسر شهید:
آقا نوید خیلی امام رضا (ع) رو دوست داشت،، خیلی زیاد
ازهر فرصتی برای زیارت امام رئوف استفاده میکرد حتی به قول خودش یک روزه هم که شده بااتوبوس هم میرفت
گاهی تا زیارت راازدست ندهد بطور متوسط ماهی یکبار به زیارت میرفت
لقب "اباالجواد" راهم بیشتر از بقیه القاب حضرت به کار میبرد وغالبا بالقب اباالجواد امام را صدا میکرد
یکبار که یکی از آشنایان مشهد بود گفتم بگیم نائب الزیارمون باشند. گفت "ازطرف ما حضرت را اباالجواد خطاب کنند کافیه"
گفتم چرا اباالجواد؟ بابغض گفت: خیلی حضرت این لقب رو دوست داره، دلش میره
پ. ن: این فیلم وسلامش به آقا، مربوط به آخرین زیارت آقانوید هست حدود سه ماه ونیم قبل شهادت و دو هفته بعد این زیارت به سوریه رفت🥀
حتما ببینید👌
#شهید_نوید_صفری
#میلاد_امام_رضا
💕همسر شهید:
آقانوید یک وصیتنامه داشت قبل از شهادت که به دوستش داده بود. سه وصیت داشت برای تشییع. یکی این که حتما با لباس پاسداری دفن شود؛ دیگر این که پیکرش را به حرم امام رضا علیه السلام ببرند و طوری بگردانند که پیکر، ضریح را ببیند❤️🔥
حرم امام رضا که رفتیم، با برنامه ریزی سپاه بود اما ما فقط یک ساعت در حرم بودیم. آقانوید خیلی امام رضایی بود. کتاب شهید نوید را هم که بخوانید، ارادت ایشان مشخص است. پیکر آقانوید که به مشهد آمد، گفتند تابوتشان را ایستاده بگیرید تا سلامی به حضرت رضا علیه السلام بدهد. با خودم گفتم خوش به حالت آقانوید؛ آخرین سلام را هم با بدن بی سر به آقا دادی🥀🍂🥀🍂
#شهید_نوید_صفری
#میلاد_امام_رضا
آقا نوید عاشق این بودند که امام رضا را با لقب" اباالجواد" صدا کنن
بیایید در روز ولادت امام رضا جان
به نیابت از داداش نوید این طور سلام بدیم محضرشون ؛
💕السلام علیک یا ابالجواد یا علی بن موسی الرضا علیه السلام 💕
عاشق هاتون را دریاب امروز
امام رضا جان 💜
#عند_ربهم_یرزقون
یکی از زیباترین عکسهای دفاع مقدس معروف به عکس شش برادری چرا که در عکس سه برادر بزرگتر ایستاده و سه برادر کوچکتر زیر پای برادر بزرگتر نشسته و از همه جالبتر اینکه پنج نفر به درجه رفیع شهادت و یک نفر به درجه جانبازی مفتخر گردیدند # همیشه مدیون_شهدای و خانواد هاشون هستیم چه بی توقع گذشتن از هستی خود
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
°•🌱
سالروز اولین وتنهاشهیدمدافع #حرم،
استان کردستان
منوچهر #سعیدی
🌷🕊🌷
اولین و تنها شهید استان کردستان است که دهم خرداد ۱۳۹۴ در شهر الرمادی عراق به شهادت رسید. او درست در روزی به دنیا آمده بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد. یکم مهر ۱۳۵۹، در روستای میمنتآباد شهرستان قروه کردستان، فرزند پسری به دنیا آمد که هرچند سنش به جهاد در دفاع مقدس نمیرسید، اما مقدر بود سالها بعد در جبهه دفاع از حرم حضور یابد و به شهادت برسد. شهید سعیدی به عنوان تنها شهید مدافع حرم استان کردستان، نمادی از مقاومت و ایستادگی مردمانی است که در همه حوادث و رویدادها، در کنار سایر هموطنانشان ایستادند و خون دادند.شهادت پدر، متولد شد.
این شهید عاشق یك سال پس از ازدواج یعنی 1384 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و لباس سبز پاسداری از مام وطن بر تن كرد و یك دهه بعد با اوج گرفتن جنگ در سوریه داوطلبانه برای مقابله با عوامل تكفیری - تروریستی داعش به این كشور اعزام شد.
مدتی در این كشور در جنگ با داعشیان بود و پس از بازگشت از سوریه به صورت خودجوش و داوطلبانه و در راستای كمك به روستاهای محروم عراق برای 2 ماه به این كشور رفت اما این ماموریت فقط 10 روز طول كشید منوچهر سعیدی در دهمین روز از آخرین ماه بهار در حمله انتحاری عوامل تكفیری تروریستی داعش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
یادش گرامی وراهش پررهرو🌱
.
🍃🌱
بخشی از وصیت نامه شهید منوچهر سعیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم:
'درود بر امام امت كه صلاح دنیا و آخرت ما در پیروی از ولایت فقیه می باشد'
وصیت می كنم كه راه امام و شهدا را ادامه دهید كه خیر دنیا و آخرت شما در آن است. از مردم مسلمان و غیور كشورم می خواهم كه نگذارند خون این شهیدان پایمال شود كه ما هر چه خون بدهیم انقلابمان پایدارتر می شود.
از مردم و برادران و خواهرانم می خواهم كه همگی بسییجی باشند كه بسیج عزت و اقتدار كشور است از شما مردم و فرزندانم می خواهم كه با انقلاب به سستی برخورد نكنید و همیشه پشتیبان رهبری باشید.
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🍃 آقایون محترمی که عضو کانال هستن و به نام آقا علی بن موسی الرضا مفتخر هستن، از صفحه اول شناسنام
یادآوری
بشتابید بشتابید
منتظر اسامی هستیم😁
#میلاد_امام_رضا
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸🌱 🌱🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشه قسمت ۲۴ حمید کت قهوه ای روشن با شلوار قهوه ای تیره و لباسی که خر
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد
قسمت 25
با عمه و مادرم روبوسی کردیم برای زیر لفظی یک النگو خریده بودند که آن هم کوچک درآمد قرار شد ببرند عوض کنند دستبند بخرند.یک چمدان پر از وسیله هم آورده بودند قرآن ،چادر نماز، اسپند، مسواک به همراه یک ادکلن خیلی خوشبو که همه را حمید با سلیقه خودش انتخاب کرده بود.
وقتی داشتیم از محضر بیرون می آمدیم حمید به من گفت : وقتی رفته بودم کربلا می خواستم برات چادر عروس بخرم ولی گفتم شاید به سلیقه تو نباشه
ان شاءالله با هم کربلا رفتیم با سلیقه خودت یه چادر عروس قشنگ می خریم.
مراسم که تمام شد سعید آقا که آن ها هم نامزد بودند گفت : شما تازه عقد کردین با ماشین ما برین بیرون شام بخورید.
سعيد آقا مامور نیروی انتظامی بود و معمولا برای ماموریت و دوره آموزشی سيستان و بلوچستان می رفت خیلی کم پیش می آمد که قزوین باشد، حتی روزی که صیغه کردیم و همه فامیل مهمان ما بودند آقا سعيد زاهدان بود.
حمید گفت : نه داداش شما تازه از ماموریت اومدی با خانمت برو بیرون ما پای پیاده رفتنمون بد نیست.
از بقیه خداحافظی کردیم و بعد از خواندن نماز در مسجد به سمت بازار راه افتادیم .به خاطر رانندگی شوماخری حمید و نحوه پارک کردن ماشین و افتادن در جوی آب فرصت نکرده بودم دنبال جوراب بگردم با عجله یک جفت جوراب سفید پوشیده بودم، به حمید گفتم:با این جوراب سفید من خیلی معذبم، اولین مغازه ای که دیدیم بریم جوراب مشکی بخریم.
پای پیاده نبش چهار راه عدل به خرازی رسیدیم فروشنده گفت: جوراب نازک بدم بهتون یا ضخیم؟ گفتم مهم نیست فقط رنگ مشکی که توی چشم نباشه، حمید بالافاصله گفت: نه خانم ،ضخیم باشه بهتره.
خنده ام گرفته بود این رفتارش خیلی تو دل برو بود این که احساس
می کردم همه جا حواسش به من هست.
سبزه میدان که رسیدیم به رستوران رفتیم حمید طبق معمول کوبیده سفارش داد،تا غذا حاضر بشود پانزده هزار تومان شمرد به دستم دادو گفت : این هم مهریه شما خانوم!.
پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه! حمید خندید و گفت: هزار تومان بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده دور سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که اونجا بود انداختم و گفتم: نذر سلامتی آقای من!
ادامه دارد....
#شهیدحمیدسیاهکالی