eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
918 دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
7.6هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
حضور فاطمه و یاسمین فیاضی در راهپیمایی گلشهر
من و دختر خاله هام در نماز جمعه
سلام زهرا سادات یاسینی
محمد حسن اعظمی وفاطمه اعظمی از گلپایگان
دینا فصاحت و زهرا نیکنامی دو دوست صمیمی از گلپایگان
حضور فاطمه یاوری در راهپیمایی روز قدس گلشهر
فاطمه وهانیه حیدری از گلپایگان
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عصر جمعه است و این هفته هم مهدی (عج) زهرا (س)نیامد 😭😭😭😭 حافـــظ کجای کاری؟ فالت غلط در آمــد گفتی غمـت سرآیـــد این عمر من سرآمـــد مهدی ولی نیامـــد 😔 🌹@tarigh3
محل آرام گرفتن مجاهدی که تمام عمر در جهاد بود سردار شهیدحاج علی کنار همرزمان خود شهیدان حاج حسین وحاج احمد 🥀 🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 #بهشت_جی‌پی‌اس_ندارد 🌸🍃 قسمت دهم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل اول: بله‌ی پرماجرا معصومه خانم بر
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت یازدهم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل اول: بله‌ی پرماجرا این بود که موقع پخت‌وپز ناهار، آمد توی آشپزخانه و کنار اعظم ایستاد: اعظم جان! من دارم برمی‌گردم قم. می‌خوام برای عباس جواب ببرم. چی بهش بگم؟ انگار دنیا را به اعظم داده بودند. یک فرصت دوباره، همیشه برای انسان یک گنج ارزشمند است‌. چه برسد به اعظمِ امروز که بعد از آن شب سخت _که دست‌کمی از یک جنگ تمام‌عیار نداشت_ این فرصت برایش حکم چشمه‌ی آب حیات را پیدا کرده بود. سعی کرد ذوق‌زدگی در نگاهش، در صدایش، در جمله‌هایش به چشم نیاید. گلو صاف کرد و خونسرد در قابلمه را برداشت و غذا را هم زد. بعد با آرامش تکیه داد به کابینت و گفت: آخه معصوم جان! من این‌همه درس‌خوندم برای پزشکی. حالا عباس راحت می‌گه دور همه‌ی اینا رو خط بکش. خب بهش بگو یه‌کم هم اون کوتاه بیاد. چشم‌های معصومه خانم برق زد. حدسش درست بود. خواهرهای بزرگ‌تر برای خودشان یک نصفه مادرند! خریدن ناز دخترخاله‌ی کوچکی که نُه ماه قیافه گرفته و حالا هم جواب منفی تحویلش داده، کار خواهری است که بوی دل‌دادگی را از همان جواب منفی هم حس می‌کند و تجربه‌ی زندگی به او می‌گوید: این دخترخاله، لیاقت داشتن یک فرصت دیگر را دارد. لبخندی زد و گفت: راستش عباس به من گفته بود که اعظم اصرار داره برای پزشکی؛ ولی بهش بگید ... 🌹@tarigh3