💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید سید مجتبی علمدار:
باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر!
یعنی نسل جدید را با شهدا آشنا کنیم
در نتیجه جامعه بیمه میشود و یار
برایِ امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تربیت میشود.
#نسال_الله_منازل_الشهدا
🌹@tarigh3
🥀🥀
پرسـیـد :
"ناهار چی داریم مـادر؟
مادر گفت :
"باقالی پلو باماهـی.
باخـنـده رو ڪردبه مـادرش وگفـت:
"مـاامـروزایـن مـاهـی ها را مـیخـوریـم و یـک روزی ایـن مـاهـی هـا مـارا.."🌱
چنـدوقـت بـعـد در عـملـیات والفـجـر ۸ درون ارونـدرود گـم شد...
مادر تا آخر عمرلب به ماهی نـزد...🌾😭
شھید_غلامرضـا_آلویـی
🌹@tarigh3
♦️هیچ زمان آدم هایی که تو را به خدا نزدیک میکنند، رها نکن!
بودنِ آنها یعنی خدا هنوز حواسش بهت هست..
_شهیدجهادمغنیه
🌹@tarigh3
تصاویر جذاب از علامت دست دانشجویانی
که دیروز به دیدار رهبر انقلاب رفته بودند✊
#وعده_صادق۳
🌹@tarigh3
.
🌼🍃
أولئك الذِّين يتركُون كّل شِيء فِي يد اللّٰه، سَوف يرُون يَد اللّٰه فِي كل شِيء..
«کسانی که همه چیز را به دستِ خدا میسپارند، دستِ خدا را در همه چیز خواهند دید..»🤍🍃
🌹@tarigh3
🚨 افشاگری از جاسوسی اسرائیلیها برای #ایران که تا امروز نظیرش دیده نشده بود!
🔻اریک هریس-باربینگ، مسئول سابق امنیت داخلی رژیم اسرائیل (شاباک): اکثر صهیونیستهایی که توسط اطلاعات ایران استخدام شدهاند، میدانستند که برای چه کسی کار میکنند، و این یک پدیده بسیار خطرناک است که به منزله «خیانت به کشور» محسوب میشود. جاسوسی برای ایران، پدیدهای خطرناک و خیانت به اسرائیل است. شاباک قبل از این هیچگاه با این حجم از اسرائیلیهایی که برای ایران کار میکنند، مواجه نبوده است!
🔸طی هفتههای اخیر رژیم اسرائیل تعدادی از صهیونیستها را به اتهام جاسوسی برای ایران بازداشت کرده است از جمله اینکه برخی تلاش داشتند نتانیاهو را ترور کنند.
#ایران_قوی
4_5819169245669362784.mp3
4.3M
داستان زیارت امام علی(ع)
#شیخ_احمد_کافی
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🚀سردار سرتیپ حاجی زاده:موشک خرمشهر 4 یک شلیک برای 80 هدف است
#ایران 🇮🇷
#ایران_قوی 🚀
33.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ بیان چند مهارت هنگام گفتگو
🎙#دکتر_سعید_عزیزی
#مهارت_گفتگو
تمام ترسها و غمهای ما به جهت فاصلهایه که از خدا گرفتیم.
کافیه خودت رو به آغوش امن خدا بسپری؛ اون دوتا چیز رو ازت میگیره:
ترس و غم.
پس نترس، قلبت رو آزاد کن!
بیا و زندگی بدون ترس رو شروع کن...
🔴 خیلی اتفاقی
در شرایطی که دشمنان عاجزانه به دنبال ایجاد بحران داخلی در #ایران هستند؛
خیلی اتفاقی یک زن بدحجاب وحشیانه به یک خانم چادری حمله می کند!
چند روز بعد خیلی اتفاقی یک موتور سوار با لباس سربازی به یک زن بی حجاب حمله می کند!!
و در فاصله زمانی کمی ، خیلی اتفاقی یک زن در دانشگاه آزاد شمال تهران عریان می شود و فیلم این اتفاقات هم خیلی اتفاقی و عادی در فضای مجازی فراگیر می شود!!!
چقدر دنیای ساده لوحان و ساده اندیشان ، آرام ، راحت ، ساده، بدون دغدغه و اتفاقی است!!! ...
#نفوذ
✍ "قاسم اکبری"
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
گل نرگس نظریکن کہ جهانبیتاب است روز و شب چشم همہ منتظر ارباب است مهدی فاطمہ پس کی بہ جهان می تابی
علت خاصی نمیخواهد،
نیازی به باران و غروب جمعه هم نیست،
زود به زود و بی دلیل میگیرد...
دلی که گیرِ کسی باشد!
#طاهره_اباذریهریس
🌹@tarigh3
از عتاب مولا رنجور نباش
شیخ حسنعلی؛ مولا وقتی کسی
را دوست داشته باشد، او را ادب
میکند! و این ویژگی امیرالمؤمنین
است که ریشههای شِرک را در قلب
متوسلان به درگاهش میسوزاند...
- کتاب کهکشان نیستی
#السلام_علیک_یا_امیرالمؤمنین
🌹@tarigh3
خدایا
بابت همه اون لحظه هایی که ازت ناامید بودم و فکر کردم حواست بهم نیست ولی بود، ممنونم ازت...🌸
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#قسمت_پانزدهم #شهيد_مهدي_زين_الدين فردا خواهرم آمد دنبالم . گفت " لباس بپوش باید برویم جایی . "
#قسمت_اخر
#شهيد_مهدي_زين_الدين
مدتی در خانه ی آقا مهدی ماندم . بعد برگشتم پیش خانم همت و باکری . حالا من هم مثل آن ها شده بودم . دیگر منتظر کسی و چیزی نبودم . حادثه ای که نباید پیش آمده بود . آن ها خیلی هوایم را داشتند . تجربه های خودشان را به من می گفتند . صبر بعد از مدتی آمد و من آرام تر شدم . می نشستیم و از خاطرات شهدایمان حرف می زدیم . آن روزها آن قدر مصیبت ریخته بود که گریه کردن کار خنده داری به نظر می رسید .
یادگاری های زندگی با او همین خاطرات ریز و درشتی است که بعضی وقت ها یادم می آید و آن مرجان بزرگی هم که آن جاست ، او یک بار برایم آورد . یک قرآن و تسبیح هم به من داد . از دوستش گرفته بود که شهید شده .
باز هم انگار اتاق ذهنم دو قسمت شده و او پشت آن دیوار کمیل می خواند . صدای کمیل خواندش را می شنوم . باورتان می شود ؟
#شهيد_مهدي_زين_الدين🌸
🌹@tarigh3
🔹️ محل استقرار بهداری و درمانگاه لشکر در سمت راست ورودی پادگان، نزدیک چادر فرماندهی بود.
در چادر بودم که آقا مهدی درجلو چادر تدارکات بهداری مرا صدا کرد.
یک گونی را با یک دست گرفته بود و تکه نانی از داخل آن برداشت، تا آخر قضیه را خواندم.
سلام کردم، جواب سلامم را داد و تکه نانی را ا به من نشان داد و گفت: برادر رحمان! این نان را می شود خورد؟!
گفتم: بله، آقا مهدی می شود.
دوباره تکه نان دیگری را از داخل گونی بیرون آورد و گفت: این را چطور؟ آیا این را هم می شود استفاده کرد؟
من سرم را پایین انداختم. چه جوابی می توانستم بدهم؟
آقا مهدی ادامه داد و گفت: الله بنده سی... پس چرا کفران نعمت می کنید؟
آیا هیچ می دانید که این نانها با چه مصیبتی از پشت جبهه به اینجا می رسد؟
هیچ می دانید که هزینه رسیدن هر نان از پشت جبهه به اینجا حداقل ده تومان است؟ چه جوابی دارید که به خدا بدهید؟
بدون آنکه چیز دیگری بگوید سرش را به زیر انداخت و از چادر تدارکات دور شد و مرا با وجدان بیدار شده ام تنها گذاشت.
◇منبع: کتاب «خداحافظ سردار»
#شهید_مهدی_باکری
🌹@tarigh3
📌درست وسط اتاقش یک نخ بسته بود؛ طوریکه وقتی میخواستی از این طرف اتاق بری اون طرف، باید حتماً خم میشدی! ازش پرسیدم: "چرا بند رختت رو اینجا بستی؟!" بهجای جواب بهم میوه تعارف کرد!
🔸 بعدها فهمیدم که چون هماتاقیش اهل مشروب خوردنه، با هم توافق کردن که هر طرف اتاق مخصوص یک نفر باشه! تازه طرف، عکس هنرپیشههای زن و مرد خارجی رو هم زده بود به دیوار!
🔹از اون به بعد هر بار که برای تمرین درسها میرفتم اتاقش، میدیدم ارتفاع نخ بیشتر میشه! تا اینکه یک روز دیگه اثری از نخ نبود.
وقتی از عباس دلیلش رو پرسیدم با خوشحالی به اون طرف اتاق اشاره کرد، سرم رو چرخوندم و دیدم نه عکسی روی دیواره و نه بطری مشروبی روی میز! گفت: "دوستمون هم با ما یکی شده"!
#شهید_عباس_بابایی
🌹@tarigh3