🌾یڪی دیگر از ابعاد شخصیت شهید آقا #یوسفالهـے، بُعد #مدیریتے بود.
🌾حسین فقط حسین نبود، #حسین_ساز بود. شخصیتهایـے ڪه درڪنار حسین تربیت مےشدند، خودشان بہ تنهایـے یڪ حسینِ بزرگ بودند👤دنیایـے از #عرفــان و معرفت بودند..
روایت حاجقاسم از خصوصیات #شهید_محمدحسین_یوسف_الهی
✳ درست نبود لباسم را مرتب کنم!
📌 بعد از نماز میخواستم حسین آقا را ببینم و دربارهی موقعیت منطقه و یک سری مسائل مربوط به اطلاعات و عملیات با هم صحبت کنیم. دنبالش فرستادم و داخل ستاد لشکر متظرش ماندم. او در حالی که اورکتش را روی شانههایش انداخته بود وارد شد. معلوم بود که از نماز میآید و فرصت اینکه سر و وضعش را مرتب کند پیدا نکرده. در حالی که به او لبخند زدم، نگاه معنیداری به او انداختم. سریع از نگاهم همه چیز را فهمید و قبل از اینکه حرفی بزنم، گفت: وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در مقابل بندهی او به سر و وضعم برسم!
📚 از کتاب #حسین_پسر_غلامحسین؛ خاطراتی از #شهید_محمدحسین_یوسف_الهی
👤 راوی: سردار شهید حاج #قاسم_سلیمانی
❤ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
📘 #کتاب_خوب_بخوانیم
✳ شاید بچهای پدر نداشته باشد
🔻 دست محمدحسین را گرفت و او را در مدرسهی اربابزاده که خودش مدیر آن بود ثبت نام کرد. ظهر، محمدرضا و محمدحسین خسته و کوفته به خانه آمدند. محمدحسین پرسید: پدر! چرا امروز ما را با ماشین به خانه نیاوردی؟ مسیر طولانی است. ما خسته شدیم. پدر او را در آغوش کشید، بوسید و گفت: بهخاطر اینکه شاید در بین بچهها کسانی باشند که پدر نداشته باشند. این کار خوبی نیست که جلوی آنها شما هر لحظه با پدر باشید.
📚 برگرفته از کتاب #حسین_پسر_غلامحسین؛ خاطراتی از #شهید_محمدحسین_یوسف_الهی
📖 صفحات ۲۷ و ۲۸
📘 #کتاب_خوب_بخوانیم