🔘صهیونیسم وآموزه های کابالایی
این جنبش با در نظر گرفتن دودستگیهای لشکرهای مسلمانان و از هم پاشیدگی موقعیّت صلیبیها، کمتر از آنچه امروز به نظر میرسد، دونکیشوتوار بود... بنا بر یکی از نظریّهها، ستارة شش پر داوود که روی پرچم «اسرائیل» کنونی است با جنبش داوود الروی نشانة ملّی گردید. بارون مینویسد:
▫️گفته میشود از آن به بعد بود که ستارة شش پر، علامت داوود که تا به آن روز، صورتی تزئینی یا علامتی جادویی داشت، راه خود را برای اینکه نشان اصلی ملّی و مذهبی یهودیان بشود، باز کرد. ستارة شش پر مدّت زیادی مترادفاً با ستارة پنجپر یا «مهر سلیمان» مورد استفاده بود و از قرن سیزدهم به بعد، در ادبیات اخلاقی و عرفانی ژرمنی به داوود نسبت داده میشد و در سال 1527م. در «پراگ» بر پرچم یهود نقش بست.
▫️به جز داوود الروی، موسوم به David Reubeni که به نام موعود منجی یهودی، پرچم ادّعا بلند کرد، گزافهگویان دیگری نیز در طول تاریخ یهود بر این ادّعا پای فشرده و جماعتی را به گرد خود جمع کردند.
▫️آنچه که در بررسی رویکردهای «مشیحانی» قابل تأمّل و مطالعه است، تلاش مدّعیان و پیامبران دروغین یهودی، اعمّ از «شبتانیستها»، «دونمهها» و «فرانکیستها» برای برنامهریزی و حیلههای انسانی یهودیانه، برای به جلو انداختن وعدهای بود که تنها در وقت ظهور مسیح حقیقی و در وقت مقدّر خویش میتوانست جامة عمل بپوشد؛ در حالیکه «بنیاسرائیل» ضرورتاً میبایست دوران تبعید و پراکندگی را به تمامی پشت سر میگذاشتند و صبورانه به انتظار تحقّق مشیّت الهی و ظهور ماشیح میماندند.
▫️المسیری در مجموعة «دائرةالمعارف یهود، یهودیّت و صهیونیسم»، با اشاره به یکی از بزرگترین انحرافات عقیدتی یهود، یعنی حلولگرایی، رابطة میان رویکرد مشیحانی و آموزههای کابالایی را بیان میکند. وی مینویسد:
▫️...ماشیح و پیروان وی، شریعت را نقض میکردند و زیرپا می گذاشتند تا از آزادی سرچشمه گرفته از آن، بهرهمند شوند. آنها در نهان با باقیماندة هویّت یهودی خود و به شکلهایی که از یهودیّت بویی نبرده بود، زندگی میکردند. چه بسا این بدان سبب است که لحظة مشیحانی، لحظة حلول کامل خدا در انسان (ماشیح) است. چنین لحظهای، لحظة وحدت وجود و در نتیجه، کمرنگ شدن و حتّی مرگ خداست؛ زیرا خدا به مادّهای بشری تبدیل میشود. اگر چنین اتّفاقی بیفتد، شرایع ارسال شده از سوی وی به عنوان خدا نیز بیاعتبار میگردد.
▫️مشیحانیّت با تجلّی ناگهانی خدا و نمودهای خشونت آمیز که گاهی به صورت قیام نظامی جلوهگر میشود، ارتباط دارد. این موضوع در مورد ابوعیسی اصفهانی، داوود الرائی، دیوید رئووینی و یاکوب فرانک و در نهایت، «صهیونیسم» نیز صادق است.
▫️حلولگرایی از مشخّصات اصلی عرفان یهودی یا همان کابالا است.
اندیشة حلول خداوند در تاریخ، طبیعت و انسان، به جای تجلّی او، از جمله انحرافات بزرگی است که از میان آموزههای شیطانی و جادویی کابالا سربرآورده است. دو کتاب مشهور و کابالایی «باهیر» و «زوهر» این آموزه را به جان یهود و پس از آن، بسیاری از روشنفکران و حتّی سیاستمداران تزریق کردهاند.
▫️صهیونیسم با اتّکا به عقیدة مشیحانی برگرفته شده از آموزههای کابالایی (و نه حقیقت دینی بازگشت مسیح موعود؛ چنانکه در ادیان توحیدی بیان شده است)، پا بهپای نهضت برنامهریزی شده برای برانگیختن احساس مظلومیّت و بیوطنی یهودیان و تحریک انتظارات مشیحانی در آنها، موجد شکلگیری واقعهای شد که قرن بیستم و پس از آن، قرن بیست و یکم میلادی را به خود مشغول داشت و موجب بروز بحرانهایی بزرگ در «خاورمیانه» و در میان کشورهای مسلماننشین گردید.
▫️ با آغاز دوران مدرن و حرکت امپریالیسم و پیدایش اندیشة مادّی و تجربی و شیوة معرفتی سکولاریستی و مادّی و تفسیرهای حلولی و تحتاللّفظی از عهدعتیق، یک اندیشة ارتجاعی در میان مسیحیان پروتستان پدیدار شد که بر گروههای یهودی اروپا تأثیر عمیقی گذاشت و جنبشهای مشیحانی، به منظور تبدیل ایدة بازگشت از یک پدیدة دینی مجازی به یک پدیدة عملی، به تدریج ظهور کردند. ایدة یادشده با پیدایش اندیشة ملّیگرایانه در غرب و ارائة تعریفهای نژادی از انسان، ریشهدارتر شد.
📚#سیاحتدرغرب/#قبیلهلعنت۴
@tarikh_farda
🔘فرزند دیگر نامشروع یهود
▫️چنانکه میدانیم پس از تخریب دوم عبادتگاه «بنیاسرائیل» در سال 70م. و پراکندگی یهود در اقصاء نقاط جهان، دیگر هیچگاه یهود روی آرامش به خود ندید. آوارگی، تقدیر مقدّر آنان واسپس جرم رفته و گناهان مرتکب شدة بنیاسرائیل شناخته شد؛ چنانکه گروههای بسیاری از یهود این آوارگی را کیفر مصلوب ساختن مسیح ع دانستند و از پراکندگی به عنوان پروسهای یاد کردند که تا زمان بازگشت ماشیح و قضاوت دربارة آنچه در گذشته واقع شده، ادامه خواهد یافت.
▫️در اینباره، در صفحات قبلی و هنگام بررسی فرقههای سنّتی و مدرن یهودی سخن به میان آمد.
در این میان و در عصر جدید، گروهی با ایدئولوژی جعلی «صهیونیسم» پروژهای جدید را رقم زدند.
▫️3. صهیونیسم (Zionism)
«صهیون» نام تپّهای در «اورشلیم» است که گفته میشود در سدة دهم قبل از میلاد، به تصرّف حضرت داوود ع درآمده، بعدها لقب اورشلیم و نیز لقب کلّ سرزمین اسرائیل گردیده است و صهیونیسم عنوان جنبشی قرار داده شد که طرفدار بازگشت یهودیان به سرزمین «فلسطین» و ایجاد دوبارة کشور ويژة «بنیاسرائیل» بود.
▫️در اواخر قرن نوزدهم، گروه بزرگی از یهودیان «روسیه» اخراج شدند. عدّهای از آنان در غرب اروپا ساکن شدند و گروهی هم به فلسطین رفتند و در مکانی نزدیک «دریای مدیترانه» ساکن شدند و نام صهیون را برای آنجا برگزیدند.
▫️عبدالوهّاب المسیری، در تعریف از صهیونیسم، به معنای دین مینویسد:
واژة صهيون در میراث دینی یهود، به کوه «صهیون» و «بیتالمقدّس» و به طور اعمّ، به سرزمین مقدّس اطلاق میشود. یهودیان خویشتن را زادة صهیون میدانند. همچنین این واژه برای اشاره به یهودیان، به عنوان یک گروه دینی به کار میرود.
▫️بازگشت به صهیون در نسخ دینی یهود، یک اندیشة محوری است؛ زیرا پیروان این مکتب اعتقاد دارند که ماشیح رهاییبخش [حضرت مسیح ع، منجیّ یهودیان] در واپسین روزها ظاهر خواهد شد تا ملّتش را به سوی سرزمین صهیون، رهبری کند و با فرمانروایی بر جهان، دادگری و آسایش را برقرار سازد.
▫️المسیری در ادامه میگوید: «صهیونیسم»، به عنوان یک اصطلاح؛
بر یک دیدگاه یهودی مشخّص که در اروپا پدید آمده است، اطلاق میشود. طبق این دیدگاه، یهودیان بخشی ارگانیک از ساختار تمدّن غرب نیستند که حقوق و وظایفی همانند سایر شهروندان داشته باشند؛
▫️بلکه به آنان به مثابه یک ملّت برگزیده و یک گروه مقدّس نگریسته می شود که وطن مقدّس آنان در «فلسطین» است و باید به آنجا مهاجرت کنند. این جریان طرفدار اسکان یهودیان در فلسطین، حتّی پس از فروکش کردن التهاب مذهبی که با حرکت اصلاحگری دینی توأم بود، استمرار یافت.
▫️بهرغم تصوّر بسیاری از مردم در سراسر زمین، «صهیونیسم»، جریانی سیاسی، اجتماعی و برخاسته از تمایل سیاسی جمعی از یهودیان ساکن غرب نیست؛ بلکه این رویکرد سیاسی جدید، متکّی و مبتنی به رویکردی مذهبی قابل شناسایی است که بنیادهای نظری آن را میبایست در قرن شانزدهم میلادی، عصر نهضت اصلاح دینی جستوجو کرد.
▫️تاریخ صهیونیسم سیاسی، به اواخر قرن نوزدهم میلادی برمیگردد.
سازمان جهانی صهیونیستها در ماه اوت 1897م. در شهر «بال» در نخستین کنگرة جهانی صهیونیستها بنیاد نهاده شده است. چندی پس از آن، سازمان مزبور «تراست مستعمراتی یهود» را که یک شرکت سهامی جهانی بود، به وجود آورد.
▫️یهودیان، از لحاظ خصوصیات اخلاقی و روحیة قومی، به دلیل آنکه خود را ذاتاً افضل و برگزیده به حساب میآوردند، هماره به عنوان جماعتی خاص، در میان سایر جوامع و در حاشیه زندگی میکردند. «گتو»ها یا محلّههای یهودی در شرق و غرب عالم، مأمن و محلّ زندگی متمایز و حاشیهای یهود بوده است. همین امر نیز باعث بوده تا زندگی خصوصی، رویکردها و عملکردهای آنان در میان سایر ملّتها آمیخته با سؤال، ابهام و گمان باشد.
▫️این حاشیهنشینی، هیچگاه برای یهود و برای اقوام میزبان، خالی از چالش نبوده؛ بلکه سبب بروز مشکلات بسیاری در مناسبات و معاملات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز بوده است و در عصر جدید و پس از شکلگیری جریان سرمایهداری در سراسر اروپا و پیدایش احساس ضرورت شکستن دیوارهای انحصار ویژه و ضرورت هضم همة قومیّتها در نظام اجتماعی، سیاسی واحد، برداشتن دیوار «گتوها» و محلّههای یهودی نیز خود را نشان داد.
▫️همزمانی بروز بحران هویّت حاخامی و تلمودی در یهودیّت و ناتوانی یهودیّت سنّتی در مطابقت دادن خود با شرایط جدید واقع شده در جامعة غربی، (از انقلاب تجاری گرفته تا انقلاب صنعتی) موجد بروز جنبشهای اصلاحطلب شد. این جنبشها که سعی در رهاییسازی یهودیّت از سنّتهای پیشین داشتند، برای همگون ساختن خود با تحوّلات اجتماعی و سیاسی غرب، مهیّای برچیدن دیوارهای حائل میان یهودیان و سایر اقوام شدند.
📚#سیاحتدرغرب/#قبیلهلعنت۴
@tarikh_farda
🔘سابقه حضور مسلمانان در اروپا
چنانکه پیشتر بیان شد، حضور مسلمانان در اروپا، به سالهایی برمیگردد که «اسپانیا» توسط مسلمانان فتح شد و برای چندین قرن، بخش بزرگی از این قارّه و از جمله «اندلس» تحت حاکمیّت مسلمانان قرار گرفت. این حضور باعث شکلگیری یک حوزة فرهنگی و تمدّنی جدید اسلامی در این منطقه از «اروپا» شد.
▫️با بروز ضعف و تفرّق در ارکان نظام سیاسی، اجتماعی مسلمانان - از اواسط قرن پانزدهم میلادی - به تدریج دست پادشاهان مسیحی بر این سرزمینها گشوده شد.
▫️این واقعه، سرآغاز سلسله نبردهایی بود که به تدریج، عرصه را بر مسلمانان تنگ کرد و موجب سقوط «اندلس» و سلطة مسیحیان بر «اسپانیا» شد. طیّ آن، مسلمانان بسیاری قتل عام شدند. عدّهای نیز ناگزیر به مهاجرت گردیدند و اندکی نیز به زندگی مخفی در «اسپانیا» ادامه دادند.
▫️مستندات بسیاری وجود دارد که نشان میدهد یهودیان ساکن اروپا، نقش مهمّی در تجهیز سپاهیان مسیحی برای چنگ انداختن بر اسپانیا و اخراج مسلمانان ایفا کردهاند.
▫️جناب عبدالله شهبازی در اینباره میگوید:
اسحاق آبرابانل (1437-1508م.) مهمترین اندیشهپرداز الیگارشی زرسالار یهودی در
مطالعه و بررسی آراء و نظرات سایر محقّقان دربارة حضور و عمل یهودیان در اروپای مسیحی و نقشآفرینی دو گروه اجتماعی و مذهبی مسیحی و یهودی در تحوّلات قرون 16تا 18م. برای دستیابی به تحلیلی واقعی ضروری است.
▫️اواخر سدة پانزدهم و اوایل سدة شانزدهم میلادی است. او سرمایهگذار و طرّاح اصلی تهاجم به «غرناطه» بود؛ بلکه در مهاجرت یهودیان از شبهجزیرة «ایبری» نیز نقشی مهم و مرموز ایفا کرد و سپس به عنوان یک اندیشهپرداز سیاسی برجسته، موجی از آرمانهای مسیحایی را در کالبد فرهنگ رنسانس ریخت.
▫️میلیونها مسلمان در مجموعة تهاجمات مسیحیان به «اسپانیا» قتل عام شدند تا آنکه این شبه جزیره به تمامی، در تملّک و تسلّط فرماندهان اروپای مسیحی درآمد.
▫️سرمایهداران یهودی برای تسخیر «غرناطه» مبالغ هنگفتی پول به شاهان اروپایی وام دادند.
«دائرةالمعارف یهودی» میزان سرمایهگذاری آبرابانل در لشکرکشی به غرناطه را 5/1 میلیون سکّة دوکات طلا ذکر کرده است.
▫️یهودیان اسپانیا به عنوان کارگزاران دولتهای مسیحی، مسئولان گردآوری مالیات، صرّافان و... عمل میکردند.
▫️دکتر عبدالهادی حائری مینویسد:
بعد از سقوط «غرناطه»، مسلمانان آن خطّه در وضع بدتری قرار گرفتند. از آن پس، اسپانیای مسیحی تا جایی که توانست برای از هم گسستن مسلمانان و آسیب رساندن به جهان اسلام کوشید. مسیحیان پیروز «اسپانیا» دست به شکنجه و آزار و تفتیش عقاید گروههای میلیونی مسلمانان زدند و در فاصلة ميان سقوط غرناطه و نخستين دهة سدة هفدهم ميلادي در حدود سه ميليون مسلمان را از وطن آواره كردند يا كشتند.
▫️در این دوران سخت که دسته دسته مسلمانان قتل عام میشدند، یهودیان در جوامع بسته و گتوها و محلّههای خود، چونان جزایری مستقلّ در سرزمینهای مسیحی به سر میبردند؛ در حالیکه رهبرانشان، در همدستی با خاندانهای اشرافی مسیحی و فرماندهان، نه تنها وظیفة خدمتگزاری به مسیحیان را به عنوان پزشک و مترجم و تاجر و صرّاف عهدهدار بودند، نقش عمدهای را نیز در تار و مار مسلمانان بینوای «اسپانیا» ایفا نمودند.
▫️پس از سرمایهگذاری مالی سران یهودی در توسعهطلبی حکمرانان اروپایی و کمک به آنان در فتح «اسپانیا» و اخراج مسلمانان، این وقایع؛
حرص دستیابی به ثروتهای کلان از راه غارت را شعلهورتر ساخت. با سقوط «غرناطه»، سرمایهگذاری در غارتگری زمینی، به بنبست رسید و به ناچار، عصر «اکتشافات دریایی» آغاز شد. این راهی است که با «کلمب» گشوده شد.
▫️در اوایل قرن شانزدهم میلادی، کریستف کلمب (1451-1506) از سوی ایزابل، مأمور به سفر به ماوراء بحار و گردآوری پول برای خاندان سلطنتی اسپانیا شد.
به گمان برخی از محقّقان، [کلمب] از زمرة یهودیان مخفی بود و برخی اسناد تازهياب در جنوب «ایتالیا»، تردیدی در تبار یهودی او برجای نگذاشته است... گفته میشود که وی از یک خاندان یهودی ایتالیایی، به نام کُلُن بود که در گویش اسپانیایی همان کلمب است.»
▫️جز این به نوشتة «دائرةالمعارف یهود» در سایر جغرافیای اروپای مسیحی نیز، یهودیان نقش به سزایی در سرمایهگذاری مالی داشتند.
همین دائرةالمعارف مینویسد:
▫️در سدة پانزدهم میلادی، یهودیان نقش مهمّی در سرمایهداری سلطنتی «پرتغال» ایفا نمودند.
این رابطة حسنه میان مسیحیان و یهودیان، دامن گسترد و دامان پاپهای «واتیکان» را نیز گرفت.
در نیمة اوّل سدة شانزدهم، رابطة حسنة الیگارشی یهودی با پاپها اوج گرفت و این در زمانی است که از دوران لئو دهم (1513- 1521م.) اعضای خاندان مدیچی به مقام پاپی رسیدند.
📚#سیاحتدرغرب/#قبیلهلعنت۴
@tarikh_farda
🔘مهاجرت یهودیان به اروپا
مهاجرت يهوديان به نقاط مختلف «اروپا»، در خود و با خود موج بزرگ تكاپوي مالي خاندان هاي يهودي را پنهان داشت. آنان به هر كجا كه پاي ميگذاشتند، در عرصههاي مختلف تجاري، صرّافي، رباخواري، اعطای وام، توليد و تجارت مشروبات الكلي وارد ميشدند و سرانجام با ستمگري بيحد، بر عموم طبقات اجتماعي ساكنان اروپا فشار وارد ميآوردند:
▫️اين ستمگري نميتوانست بيپژواك باشد. استثمار بيرحمانة روستاييان از سوي رباخواران و مباشران و مستأجران و پيمانكاران يهودي اشرافيّت «لهستان»، در سالهاي 1648- 1649م. شورشهاي گستردة دهقاني را سبب شد.
▫️روژه پريفت نويسنده و سياستمدار فرانسوي، در سال 1968م. كتابي با عنوان «يهود» منتشر كرد. دو فصل طولاني اين اثر، بر محور نفرت اروپائيان از يهود دور ميزند، پريفت، در ترسيم پيچيدگي شخصيّت يهوديان مينويسد:
▫️يك يهودي همواره در بسته جامعه يا ملّتي را ميكوبد، گريه و التماس ميكند، جلب عواطف نموده و اظهار بينوايي و كوچكي ميكند؛ امّا چون در را به روي او ميگشايند و به او اجازة ورود ميدهند تا در كنار مردم زندگي كند، به چيزي كمتر از سيادت و رياست بر ايشان رضا نميدهد. سپس شروع ميكند به يادآوري آنچه بيرون در، بر او گذشته است.
▫️از اينرو، با سماجت و جلب عواطف و اصرار فراوان، سعي ميكند دل ايشان را از احساس ارتكاب گناه پر كند. آنگاه چون مردم به منظورهايي از مزاحمتها و سماجتهاي او، تسليم خواست وي ميشوند، بيدرنگ تقاضاي جبران و عوض دارد و به پوزش و اعتذار نيز قانع نميشود؛ بلكه تاوان و غرامت مالي ميخواهد و مال و ثروت، خود يك سلاح مخوف در چنگ يهود است.
▫️عملكرد چند وجهي و نادرست يهوديان، به تدريج موجي از نفرت و انزجار از يهوديان را در دل اروپائيان به وجود آورد.
▫️روژه پريفت فرانسوي مينويسد كه نفرت يهود را در «اروپا» نميتوان به آساني از دلها زدود. اگر مسيحيان اروپا ايرادي بر پاپ يوحنّاي بيست و سوم (1958-1963م.) ميگيرند، به سبب دعوتي است كه وي جهت اخوّت با يهود به عمل آورده است.
▫️خلاصة کلام اینکه، حاصل مطالعات فرهنگي دربارة منشأ «صهيونيسم» حاكي از آن است كه از يكسو، تحوّلات فرهنگي غرب، موجد شكلگيري نهضت اصلاح ديني قرن شانزدهم و شكلگيري صهيونيسم غيريهودي شد و باعث گرديد تا انديشه بازگشت مسيحيايي از مسير مذاهب جديد و نوپاي «پروتستانتيزم» و پس از آن، «پيورتانيسم»، تبديل به آرماني شود كه طرفدارانش همة سعي خويش را معطوف گسيل داشتن قوم برگزيده (بنياسرائيل) به «فلسطين» كردند؛ به آن اميد كه اين واقعه، زمينهساز سلسله حوادثي شود كه به بازگشت حضرت مسيح ع مدد ميرساند؛
▫️ امّا از ديگر سو، تحوّلات سياسي اروپا، پس از فتح «اسپانيا» و به وجود آمدن دولت هاي ملّي و گشوده شدن دست يهوديان در همة مناسبات و معاملات اجتماعي، سياسي و اقتصادي ساكنان غرب مسيحي، به بروز موجي از نفرت از يهود، دامن زد و بسياري از سران دول اروپايي را بر آن داشت تا براي خلاصي از دست يهود، دربارة مهاجرت دادن يهوديان و اسكان عمومي آنان در سرزمين ديگری بينديشند.
▫️شايان ذكر است «مسيحيان صهيونيسم»، بازگشت يهوديان به «فلسطين»، تأسيس دولت يهودي فراگير، بازسازي «هيكل سليمان» و سرانجام واقعة آرمگدون را پيشنياز و شرط ضروري بازگشت دوم حضرت مسيح ع اعلام ميكردند.
📚#سیاحتدرغرب/#قبیلهلعنت۴
@tarikh_farda
🔘هرتزل و دولت يهودي
«صهيونيسم مسيحي»، مقدّم بر «صهيونيسم يهودي» بود و به عبارت ديگر، پيشنياز آن به شمار ميرفت. ضرورت انتقال يهوديان پراكنده، در وجه نظري، در گسترة برداشت صهيونيسم مسيحي اتّفاق افتاد. به واقع، ابتدا به اين امر نامقدّس، وجه مقدّس، مذهبي و حتّي مؤكّد در ميان منابع توراتي و انجيلي داده شده است تا افكار بخش بزرگي از مسيحيان بدان معطوف و دربارهاش مشتاق شود.
▫️«پروتستانيسم» در قرن شانزدهم میلادی و پس از آن، «پيوريتانيسم»، به اين انديشه مشروعيّت بخشيدند و از آن، به عنوان شرط لازم و بازگشت حضرت مسيح ياد كردند. از اينرو در «اروپا» و ميان مسيحيان، اين امر ضروري فرض شد و جمعي از روشنفكران و پس از آنها، مردان سياسي از آن پشتيباني كردند. پس از آن، لازم بود تا در ميان يهوديان پراكنده و مستقرّ در گتوها و محلّهها، موضوع مهاجرت، به عنوان امر ضروري جلوه داده شود.
▫️اشرار يهود، معلّمان اصلي و پنهان دو آموزة «صهيونيسم مسيحي» و «صهيونيسم يهودي» بودند.
جداساختن يهوديان از گتوها و محلّهها و گسيل آنها به «فلسطين» طيّ فرآيندي پيچيده اتّفاق افتاد. ايجاد بلواهاي سياسي، اجتماعي در اروپا، دامن زدن به خشونتهاي نظامي، ناامن سازي فضاي زندگي يهوديان و دامن زدن به تنفّر موجود در ميان مسيحيان دربارة يهوديان، همگي در ساية انديشة شيطاني اشرار يهود و جماعتي كه سر در پي حكومت جهاني داشتند، اتّفاق افتادند.
▫️جماعتي روشنفكر نيز وظيفة مشروعيّت دادن به اين پروژه را عهدهدار بودند.
ساكنان شرق اسلامي، همة نگاهشان معطوف به «صهيونيسم يهودي» است و يهود و عملكردش را در همين موضوع خلاصه كرده و پيگيري ميكنند.
🔘سازمان جهانی صهیونیسم و صهيونيسم يهودي
▫️تئودور هرتزل در سالهاي آخرين از قرن نوزده (1860-1904م.) تنها عملهاي بود كه به خاستگاه صهيونيستها صورت عملي ميداد.
او طرّاح و معمار «سازمان جهانی صهیونیسم» بود. او میان صهیونیسم مسیحی (غیریهودی) و صهیونیسم یهودی، نقش رابط را داشت.
▫️هرتزل موفّق شد دلنگرانی یهودیان غرب اروپا را برطرف و آنان را در اجرای طرح خود جذب نماید. او مشوّق صهیونیستهای شرق «اروپا» برای پیوستن به صهیونیسم بود. ساختار فکری هرتزل، وی را نامزد ایفای نقش پل ارتباطی کرده بود. هویّت یهودی او بیاندازه سطحی بود و از نظر دینی، به یهودیّت ایمان نداشت و هیچیک از شعائر مذهبی یهودی را برپا نمیداشت.
▫️از لحاظ نژادی، به فرهنگ آلمانی خود افتخار مینمود و با آنچه فرهنگ یهودی نامیده میشود، کمترین آشنایی را داشت. وی با وجود تسلّط بر چند زبان اروپایی، عبری نمیدانست.
▫️هرتزل که در حقیقت، بنیانگذار جنبش صهیونیسم سیاسی و سازماندهندة اوّلین کنگرة صهیونیستی در شهر «بال سوئیس» در سال1897م. است، شخصیّتی غیرمذهبی داشت و تا مدّتها به ادغامگرایی جوامع یهود در سایر جوامع اروپایی میاندیشید.
▫️هرتزل با جلوه دادن مشكل قومي و نژادي يهود و غير ممكن خواندن تأمين صلح و آرامش يهود در ميان ساير ملل اروپايي، اعلام كرد:
▫️يهوديان در هر كشوري كه زيست كنند، هر اندازه هم كه آمار جمعيّتشان زياد باشد، مشكلشان پابرجاست. حتّي به هر كشوري هم كه مهاجرت كنند و در آنجا، ستم و آسيبي هم نبينند، چون خود، حامل عناصر دشمنيبرانگيز بر ضدّ خويشند. از اين سرزنشها بركنار نيستند. همچنين ممكن است يهوديان در كنار ملّتهاي ديگر، به گونهاي همزيستي كنند و حتّي در طول دو نسل، در صلح و آرامش به سر برند؛ امّا گذشت زمان، به سود ايشان نيست.
▫️در واقع هرتزل، با انگشت گذاردن بر خصيصة قومي و نژادي يهود، طرح خويش را پي ميگرفت.
ديويد هرست، در كتاب «تفنگ و شاخة زيتون» ميگويد:
▫️از همان آغاز، خشونت از اجزاي لاينفكّ صهيونيسم بود. پيامبر صهيونيسم، پيشبيني ميكرد كه جبر و زور اجتنابناپذير است و اين دو براي هرتزل، چيزهاي ناشناختهاي نبودند كه از روي درماندگي، به آن توسّل بجويد.
▫️بر اساس خاطرات هرتزل كه 26 سال بعد از مرگش به چاپ رسيد، او همواره بر اين باور بوده است كه فشار نظامي، عنصر لازمي در استراتژي صهيونيسم و كمال مطلوب آن است كه صهيونيستها سرزمين انتخابي خود را به زور مبارزة مسلّحانه به دست بياورند؛ ولي او در سخنرانيهاي عمومي، همواره مراقب بود كه اين اعتقاد را پنهان سازد... روشهاي پيشنهادي او براي نيل به اين هدف، شامل نفوذ يهوديان در مطبوعات، امور مالي و تشديد تضادّها و بهرهبرداري از آمال استعماري كشورهاي رقيب بود.
▫️او كوشش ميكرد كه ترس از يهوديان، واهمة از نفوذ آنها و به ويژه، ترس از ذهنيّت انقلابيشان را به غير يهوديان القاء كند. او همكيشان خود را به عنوان دو ميليون جاسوس تصوير ميكرد.
📚#سیاحتدرغرب/#قبیلهلعنت۴
@tarikh_farda
🔘دوراهی هرتزل برای اروپاییان
هرتزل سعي داشت تا دولتمردان اروپا را بر سر دوراهي قرار دهد: يا صهيونيسم يا انقلابي به تحريك يهوديان. همة آنهايي كه مايل نبودند يهوديها همه چيز را خراب كنند، ميبايد از صهيونيسم پشتيباني ميكردند. او مدّعي بود كه جنگ جديدي در اروپا،نه تنها به صهيونيسم صدمهاي نخواهد زد؛ بلكه آن را به پيش خواهد راند.
▫️هرتزل براي دستيابي به مقاصد خود، اقدام به برگزاري كنفرانسهاي سالانة متعدّدي كرد تا طيّ آن، روشهاي اجرايي كردن آرمان صهيونيستي خود را به دست آورد.
▫️سريال كنفرانسهاي هرتزل، معروف به «كنفرانس بال»، از سال 1897م. تا 1997م. ادامه يافت و باعث ايجاد وحدت روّيه و انسجام در ميان يهوديان پراكنده شد.
حاصل تلاشهاي هرتزل و پس از آن، رهبران «سازمان صهيونيسم»، همچون حاييم وايزمن (1874-1957م.) كه در سال 1948م. به عنوان رئيس جمهور رژيم صهيونيستي برگزيده شد، صدور «اعلامية بالفور» بود.
▫️لرد آرتور جيمز بالفور (1848-1930م.)، نخستوزير انگليس كه خود يهودي و صهيونيست تمام عيار بود، در دوران نخست وزيرياش، بدون درنگ و با انعطافي سريع، طرح مكتوبي را در خصوص اسكان يهوديان در «فلسطين» آماده ساخت كه در آن آمده بود:
▫️هدف، كسب رضايت ساكنان بومي فلسطين نيست. گر چه كميتة آمريكايي ميكوشد تا آن را حاصل كند. هم اينك قدرتهاي چهارگانة بزرگ جهان، خود را نسبت به صهيونيسم، متعهّد ميدانند. خواه صهيونيسم حقّ باشد يا باطل؛ خوب باشد يا بد؛ زيرا آن، ريشههاي عميقي در سنن گذشته و نيازهاي فعلي و آرمان ها و آرزوي آينده دارد. قطعاً صهيونيسم براي ما از خواستهها و اميال هفتصد هزار عرب ساكن در آن سرزمين كهن، بسي بيشتر اهمّيت دارد.
▫️اين اعلاميه را صهيونيستها ديكته كرده بودند و به نحوي خاص، يكطرفه و جانبدارانه تنظيم شده بود.
دولتهاي اروپايي، بلافاصله پس از صدور «اعلامية بالفور» آن را تأييد و حمايت خود را از آن اعلام كردند. شش هفته پس از صدور اعلامية بالفور، «انگليس»، «بيتالمقدّس» را در نهم دسامبر 1917م. به تصرّف خود درآورد و به دنبال آن، در يازدهم دسامبر، ژنرال آلنبي، فرماندة نظامي انگليس، وارد بيتالمقدّس شد و در ميان مردم اعلام كرد:
▫️امروز جنگهاي صليبي به پايان رسيد.
📚#سیاحتدرغرب/#قبیلهلعنت۴
@tarikh_farda
🔘4. یهودیان محافظهکار (Conservative Judaism)
یهودیّت محافظهکار یک فرقة جدید یهودی است که در «آمریکا»، در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی تأسیس شد. یهودیّت به منظور همگام شدن با جهان معاصر، این فرقه را به وجود آورد که بزرگترین و مهمترین جنبش دینی یهود در جهان به شمار میرود و سولومون شختر از مهمترین نظریّهپردازان آن است.
▫️در کتاب «دین یهود در جهان مذهبی» در اینباره آمده است:
در موقعیّتی که دو گروه «اصلاح طلب» و «ارتدوکس»، در نزاع میان پذیرش سنّتهای پیشین یا مدرنتیة عصر روشنگری در نزاع و کشکمش بودند، گروه میانهرو محافظهکار به وجود آمد. گروهی که راه میانة دو گروه را میپیمود و «یهودیّت محافظهکار» خوانده میشد.
▫️دکتر عبدالوهّاب المسیری نیز در اینباره مینویسد:
یهودیّت محافظهکار، هدف اصلی خود را حفظ جوهر میراث یهودیّت میداند؛ امّا موارد دیگر، یعنی عبادات و اعتقادات، هر زمان به شکل عضوی و خودکار نو میشوند. بر همین اساس، یهودیّت نوسازی شده از درون یهودیّت محافظهکار بیرون آمد، اگر چه اعتقاد داشت یهودیّت، تمدّني است كه دين فقط بخشي از آن را تشكيل ميدهد...
▫️اگرچه يهوديّت محافظهکار واکنشی به یهودیّت اصلاحطلب بود؛ ولی یک عنصر مهمّ مشترک داشتند و آن اینکه، هدف هر دو حلّ دشوارة حلول الهی در قوم یهود و نهادهای قومی آن است. در حلولگرایی سنّتي، قوم یهود مقدّس و مطلق و خود محور دانسته ميشود؛
▫️در حالیکه حکومتهای ملّی جدید که خود را مقدّس و مطلق میدانند و همچنین دوران معاصر که علم را مطلق میداند، پذیرای چنین چیزی نیست. یهودیّت اصلاحطلب و یهودیّت محافظهکار هر دو میکوشند تا با پذیرش مطلق دنیايی به نام «روح»، شکلجدیدی از یهودیّت به دست دهند. اصلاحطلبان به «روح زمان» اعتقاد دارند و محافظه کاران به «روح ملّت اندامی» که در طول تاریخ به شکلهای مختلف تجلّی یافته است...
▫️محافظهکاران اعتقاد دارند که امید بازگشت به «صهیون»، برای یهودیان، آرزویی جالب است که باید آن را حفظ نمود. البتّه این امید و آرزو با وفاداری آنان نسبت به کشوری که در آن زندگی میکنند، هیچ منافاتی ندارد.
▫️محافظهکاران به بازگشت عملی شخصی، به نام ماشیح ایمان ندارند و به جای آن، ایدة مشیحانی را مطرح میکنند که به تدریج تحقّق مییابد. تأسیس کشور «اسرائیل» نیز اوّلین گام به سوی تحقّق این دوران به شمار میرود...
▫️به رغم تشابه ریشههای فکری محافظهکاران و اصلاح طلبان، مشابهت ساختاری آنها با ارتدوکسها نیز روشن و قوی است و تفاوتهایشان جزئی و غیرجوهری مینماید؛ زیرا هر دو در چارچوب حلولگرایی سنّتی قرار دارند و برخلاف اصلاحطلبان حاضر نشدهاند چارچوب خود را به منظور دربرگرفتن غیریهود توسعه دهند. به همین دلیل میبینیم که یهودیان محافظهکار و ارتدوکس به تثلیث حلولی خدا، ملّت و سرزمین ایمان دارند؛
▫️ البتّه ارتدوکسها بر اهمّیت خدا، وحی و تورات تأکید دارند؛ در حالیکه محافظهکاران به ملّت و میراث و تاریخ آن توجّه دارند؛ البتّه هر دو گروه به زندگی و تاریخ یهود هالهای از قداست بخشیدهاند. ارتدوکسها برای این قداست، ریشههای الهی قائلند؛ امّا محافظهکاران آن را نشئت گرفته از قوم و روح ملّت میدانند...
▫️در نظام حلولگرا، کفّة قوم به تدریج از کفّة خداوند سنگینتر میشود تا آنجا که قوم و میراث آن، منبع قداست میگردد و در نتیجه، بقای یهودیان، اصل و گوهر یهودیّت میشود تا الهیات بقا.
▫️به جز موارد ذکر شده، فرق دیگری نیز در مجموعة آموزههای یهودیّت سنّتی و مدرن قابل شناسایی است که برای جلوگیری از اطالة کلام و در جستوجو از موضوع اصلی این رساله، یعنی «قبیلة لعنت» از پرداختن به آنها خودداری میشود.
📚#سیاحتدرغرب/#قبیلهلعنت۴
@tarikh_farda
🔘یهودیان مخفی
مسیحیان، یهودیان را به عنوان «قاتل مسیح »، ربایندة کودکان مسیحی برای تقدیم کردن آنها به عنوان قربانی به یهوه، جادوگری و... میشناختند و از این رو، بر پذیرش دین مسیحی از سوی یهودیان اصرار میورزیدند.
▫️تا آنجا که یهودیان را به زور وادار به پذیرش آئین مسیحی میکردند و در کلیساهای مسیحی غسل تعمید میدادند، در این موقعیّت، یهودیان، خود را در میان دو راهی قبول تبعید یا پذیرش آئین مسیحی میدیدند.
▫️کتاب «نقشآفرینی یهودیان در مسیحیّت» در اینباره مینویسد:
آنهایی که ناچار به ماندن در کشور «اندلس» شدند، از روی تقیّه به دین مسیحیّت گرویدند؛
▫️به عبارت دیگر، مسیحیّت خود را آشکار و یهودیّت خود را مخفی کردند و اینها، همان یهودیانی هستند که نام «یهودی مخفی» یا «مارانوس» بر آنها نهاده شد.
▫️ابا ابان نیز مینویسد:
در «اسپانیا» اینگونه یهودیهای مسیحی شده را مارانو میگفتند. اینها به ظاهر مسیحی، ولی در باطن یهودی بودند... این دسته مسیحیان ظاهری و یهودیهای حقیقی، اعیاد و جشنهای خود را پنهانی مراعات و برگزار کرده، از خوردن گوشت غیر کاشر (حرام) خودداری میکردند.
▫️قاعدتاً این جماعت در بین خود و گاهی نیز با یهودیان وصلت کرده، مخفیانه برای عبادت به کنیسه میرفتند. موضوعی که از همه بیشتر، از نظر کلیسا قابل اهمّیت بود، این بود که این جماعت اطفال خود را تحت تعلیمات غیرمسیحی بزرگ کرده و رسم وفاداری به دیانت موسی را در نهاد اینان پرورش میدادند. ٭
▫️به هر روی، یهودیان مخفی، همچون ویروسی (به تعبیر دکتر عبدالوهّاب المسیری) هستند که از سلولی به سلول دیگر منتقل می شوند تا همواره بر سر مسیحیان آوار شده و برای خود، کمربند امنیّتی ایجاد کنند؛ در واقع، «مارانوس» یکی از ابزار تخریب دیانت مسیحیّت بودند.
📚#سیاحتدرغرب/#قبیلهلعنت۴
@tarikh_farda
🔘فرقههای مخفی در عصر جدید
مارانو یا مارانوس
اگر چه یهودیان - حسب تقدیری آسمانی- تبعید و پراکندگی در میان سایر اقوام و ملل را پذیرفته بودند، امّا دو عامل بیرونی و درونی، همواره آنان را وادار به اتّخاذ نوعی روش محافظهکارانه در تعامل با غیریهودیان میساخت؛ اوّلی، بار سنگین گناهان گذشتة یهود بود.
▫️موضوع «تصلیب مسیح ع» و «آزار و اذّیت مسیحیان»، و... چیزی نبود که از خاطرة ذهنی مسیحیان زدوده شود. از این رو، یهودیان همواره حامل بار سنگین اتّهامات و جرائم بودند و دومین عامل، عملکرد آنان در زمان حال بود؛ همة آنچه که از خارج یا داخل محلّهها و گتوها، از آنان سر میزد و به نحوی از انحاء، موجب آزرده خاطر شدن مسیحیان و حتّی مسلمانان میشد. به همین سبب، گاه روش محافظهکارانه برای در امان ماندن «پیگرد و کیفر»، در میان یهودیان به نوعی مشیّ مخفیکارانه تبدیل میشد.
▫️عنوان «یهودیان مخفی» جامهای بود که یهودیان بر اندام خود دوخته بودند تا از این مسیر، از کینه، تنفّر و خشم غیریهودیان در امان بمانند و در ضمن، به حیات آکنده از شرارت خود ادامه دهند.
▫️«مارانو»، یا «مارانوس»، نامی برای گروهی از یهودیان بود که در قرن پانزدهم میلادی در «اسپانیا» و «پرتغال» به مسیحیّت گرویدند. از آن زمان که مسلمانان، با گذر از کانال «جبل الطّارق» (92 ه .ق.711م.) و با فرماندهی طارقبن زیاد، بر شبه جزیرة «ایبریا» که شامل کشورهای اسپانیا و پرتغال بود، مسلّط شدند. نام «اندلس» بر این شبه جزیره نهاده شد.
▫️در میانة سالهای هشتم تا پانزدهم میلادی، یعنی طیّ قریب 700 سال، مسلمانان باشکوهترین حوزة فرهنگی و تمدّنی را در این منطقه رقم زدند. مورّخان اروپایی از این دوره، به عنوان درخشانترین صفحات تاریخ در اروپای قرون وسطی یاد میکنند.
▫️مستشرق انگلیسی، لاین پل در اینباره مینویسد:
اعراب در زماني، حكومت «قرطبه»، اعجوبة قرون وسطا را تأسيس كردند كه اروپا در تاريكيهاي ناداني سرگردان بود و جز مسلمانان كسي نبود كه منارههاي دانش و مدنيّت را برپا نمايد ... مسلمانان، همچون بربرها، القوطها و الوندالها، پشت سر خود، خرابي و مرگ باقي نگذاشتند؛ زيرا «اندلس» هرگز حكومتي عادلتر و صالحتر از حكومت آنان را به خود نديده بود.
▫️به اعتراف همة محقّقان اروپایی، در طول سالهای زمامداری مسلمانان بر این شبه جزیره، پیروان سایر ادیان و از جمله یهودیان در نهایت امنیّت، برخورداری و آزادی عمل، در حفظ آئین و مرام خود بهرهمند بودند.
▫️به اعتراف محقّقان بزرگ یهودی و مسیحی، یهودیان «شبهجزیرة ایبری» (اندلس) در سایة حکومت اسلامی، درخشانترین و بهترین دوران تاریخی خود را تجربه کردند. ویل دورانت دربارة این موقعیّت مینویسد:
▫️این سه قرن (دهم، یازدهم و دوازدهم) عصر طلایی یهودیان «اسپانیا» و شادترین و ثمربخشترین دورانهای تاریخ قرون وسطای عبری بود.
با سقوط حکومت اسلامی «اندلس»، که حاصل اختلافهای وارد شدة میان حکّام مسلمان، توطئههای مسیحیّت کاتولیک و... بود، حکومت مسیحی در این منطقه برقرار شد. شهر «گرانادا» در سال 1496م. سقوط کرد و پادشاهی متعدّدی در شبه جزیرة ایبری برپا شد.
▫️ از این زمان، اگرچه یهودیان برای حفظ موقعیّت خود، دست یاری به سمت مسیحیان دراز کردند و در بیرون راندن مسلمانان از شبه جزیره، با آنان هم آوا شدند، امّا به رغم انتظارشان، با سلسلة آزار و اذّیت مسیحیان کاتولیک مواجه شدند.
▫️ابا ابان، نویسندة «قوم من، تاریخ بنیاسرائیل» که خود در زمرة محقّقان یهودی و صاحبمنصب در دولتهای صهیونی بود، مینویسد:
در سال 1479م. زمانیکه سلطنت در ناحیة «کاستیل» و «آراگون» به وسیلة ازدواج «فردیناند» و «ایزابل» پادشاهان کاتولیک یکی شد، اقدامات ضدّ یهود به اوج شدّت خود رسید؛ چون هر دو پادشاه کاتولیک لازم دانستند که هر دو ناحیه را به یک کشور کاتولیک خالص تبدیل کنند؛ لذا تصمیم گرفتند کلّیة افراد غیر مسیحی را از کشور اخراج یا معدوم نموده و کشور را از وجود کافران و انکارکنندگان نام مسیح پاک نمایند.
▫️ بنابراین اوّلین دستور آنها، اخراج و تبعید کلّیة یهودیان از کشور «اسپانیا» در سال 1492م. بود. روز دوم ماه می همان سال، یا روز نهم ماه آب (سالروز خرابی بیتالمقدّس) و روزی که «کریستف کلمب» برای اکتشاف دنیای جدید از «اسپانیا» خارج میشد، آخرین فرد یهودی، کشور اسپانیا را ترک گفت.
📚#سیاحتدرغرب/#قبیلهلعنت۴
@tarikh_farda
🔘یهودیان مخفی و مکّاری تاریخی
▫️از این به بعد، فقط دو کشور در شرق اروپا برای اقامت یهودیان باقی مانده بود؛ یکی کشور «لهستان» که یهودیان اشکنازی (یهودیان شمال اروپا) بودند و دیگری کشور «عثمانی» که در آن روز، یهودیهای سفارادی بودند. (یهودیهای اسپانیا که در اصل لاتین زبان بودند.) به جز این دو محل، سایر کشورها از پذیرفتن یهودیها خودداری میکردند.
▫️عیبجویی مسیحیان کاتولیک دربارة یهودیان بسیار بود و اتّهاماتی که بر یهودیان وارد میساختند.
مرکز این گروه، ابتدا در «ادونه» قرار داشت و سپس به «سالونیکا» منتقل شد. هر یک از یهودیان دونمه دارای دو اسم بود: یکی نام اسلامی، ترکی و دیگری نام عبری که در میان اعضای این گروه سرّی شناخته شده بود. آنها خود را یهودی میدانستند.
▫️آنان «تلمود» را به همراه دیگر یهودیان فرا میگرفتند و در هنگام برخورد با مشکلات، از حاخامها فتوا میخواستند و به تمامی آداب و رسوم یهودی، به استثنای تعطیلی کار در روز شنبه پایبند بودند؛ زیرا نمیخواستند دیگران را متوجّه یهودی بودن خود نمایند. آنها به اعیاد یهودی، عیدی دیگر، یعنی روز تولّد شبتایزوی را افزودند...
▫️آمار جمعیّت دونمه، تنها به صورت تقریبی در دست است. گفته میشود که تعدادشان قبل از جنگ جهانی به ده تا پانزده هزار نفر میرسید... چندی پیش، نقاب از چهرة این فرقه افتاد، فرقهای که برای مدّتی طولانی توانسته بود، حقیقت خود را هم از مسلمانان و هم از یهودیان پنهان سازد؛ زیرا اسناد و دستنوشتههای کشف شده مشخّص کرد که آنها عمیقاً هیچانگارند و کاملاً از اسلام و یهودیّت دور بودهاند...
▫️به نظر میرسد برخی از اعضای فرقة دونمه با جنبشهای فراماسونری «ترکیه» ارتباط تنگاتنگ دارند و نقش فعّالی در سکولاریزاسیون ترکیه ایفا کردهاند.
▫️دونمهها در طیّ برگزاری جشنی که به مناسبت پیروزی مقطعی در جنگ جهانی اوّل برگزار کردند، زنانی از «سالونیک» را برای کشف حجاب و انقلاب اجتماعی آماده ساختند. زنان و دختران دونمهای که با برداشتن حجاب های خود، قصد تخریب پایة اجتماعی و حذف اصول اسلامی را داشتند، با مخالفت جدّی مسلمانان رو به رو شدند؛ امّا بعد از فروپاشی کامل امپراتوری عثمانی، «رشدی بیگ قرهقاش زاده» که از سران انشعاب دونمههای قرهقاشی بود، با جرئت تمام در روزنامة «وقت»، به تشریح اعتقادات دونمههای یهودی پرداخت و چنین نوشت:
▫️مراسم عید قربانی گوسفند، مصادف با 22 مارس عیدی است که هنگام شب برپا میشود. در این مراسم، برای نخستین بار در سال جدید، از گوشت گوسفند استفاده میشود و برای اجرای این جشن، حضور حدّاقل دو زن و دو مرد ضروری است.
▫️این تعداد را مشروط به شرکت دو جنس به تعداد مساوی و به همراه هر مردی و همسر او، میتوان افزایش داد. آنگاه زنان، با نفیسترین زیورآلات و لباسهای خود، در جشن شرکت کرده و در تهیّة غذا و چیدن آن در سفرهها بر روی میزها اقدام میکنند و پس از صرف غذا، مجلس خوشگذرانی آغاز گشته و سرانجام با خاموش شدن شمعها، در نزدیکی محض فرو رفتن زنان و مردان، جشن به پایان میرسد. نطفة نامشروع هر نوزادی که در این شب و در این جشن منعقد گشته و متولّد گردد، نوزادی مبارک و خوش یمن محسوب میشود.
▫️به جز این پنج گروه از فرقههای اصلی یهودیّت، در مناطق مختلف جهان، فرقههای دیگری را میتوان برشمرد که به نحوی و نوعی زیر چتر جریان یهودیّت نوین قرار میگیرند.
فرقههای ماسونی (فراماسونرها) و سایر مجامع مخفی نیز در این زمرهاند که در آینده، به آنها خواهیم پرداخت؛ انشاءالله.
📚#سیاحتدرغرب/#قبیلهلعنت۴
@tarikh_farda
🔘دونمه ها
کلمة دونمه از دو واژة به هم پیوستة «دو» و «نمه» تشکیل شده است. دو همان دو فارسی و نمه به معنای عقیده است و دونمه به اشخاصی اطلاق میشود که دارای دو عقیدهاند و در اصطلاح، به معنی برگشته از دین و جدیدالاسلام است.
▫️دونمهها، گروهی از سرشناسترین فرقة یهودیان مخفی ساکن امپراتوری عثمانی بودند که در سدة هفدهم میلادی به پیروی از شبتای صبی، یهودیای که خود را مسیح موعود یهودیان معرّفی میکرد، در ظاهر تظاهر به مسلمان بودن میکردند و در باطن، یهودی بودند.
▫️نویسندة و محقّق محترم، آقای محسن فرسایی که کاملترین رسالة تحقیقی را دربارة «براندازی صهیونیستی امپراتوری عثمانی» به رشتة تحریر درآورده است، در فصلی از این کتاب مینویسد:
▫️بعد از استقرار یهودیان «اسپانیا» در «سالونیک»، «ازمیر» و «ادرنه» [از شهرهای عثمانیّة آن زمان و ترکیة امروزی] آنان بدون هیچگونه محدودیّتی، مناسک مذهبی [یهودیانة] خود را به جا میآوردند.
▫️آنان به دلیل برخورداری از علوم و فنون دریایی، ارتباط بازرگانی و تجاری بسیار خوبی که با کشورهای اروپایی داشتند، از سطح زندگی مرفّهتری نسبت به بقیة اجتماع برخوردار بودند؛ ولی اندیشة محوری «بازگشت به صهیون» نیز در میان آنان به عنوان یک وعدة الهی جاری بود.
▫️تا اینکه در سال 1648م. فردی به نام شبتای صبی خود را منجی بنیاسرائیل معرّفی کرد. او در سال 1626م. در یک خانوادة یهودی به دنیا آمده بود و مطالعات زیادی در حوزة «تورات» و «تلمود» و «قبّالا» داشت و چون ریاضتهای زیادی انجام میداد، از جاذبة ظاهری نیز برخوردار بود.
▫️پس از تکفیر وی توسط «یوسف اسکاپا»، رئیس جامة یهودیان «ازمیر» در سال 1651م. از آن شهر تبعید شد و به «سالونیک» رفت. در آنجا نیز به تبلیغات خود به عنوان مسیح موعود ادامه داد و در حضور مریدانش، طیّ نمایشی با به دست گرفتن «طومار تورات» با «کتاب مقدّس» ازدواج کرد و مدّتی بعد به «اورشلیم» رفت و ضمن اقامت در آنجا، به تقویت معنوی [یهودیانة] خویش پرداخت، که باعث افزایش مریدانش شد.
▫️شبتای صبی در سال 1665م. به ازمیر، وطن خود برگشت. در این زمان، خود را مسیح واقعی و نجاتدهندة قوم یهود معرّفی کرد...
▫️بحران اجتماعی حاصل از اقدامات شبتای، باعث شد تا سلطان محمّد چهارم، او را در سال 1045 ه .ق. (1666م.) در باب عالی احضار کند. سلطان در جمع حاضران از او خواست با معجزاتی، صحّت ادّعای خود را تأیید کند و تیرهای تیراندازان را که به سمت او نشانه رفته بودند، نگه دارد یا منحرف سازد.
▫️شبتای سریعاً کلاه خود را به زمین زد و تقاضای عمّامهای کرد و مدّعی اسلام شد و نام محمّد افندی را برای خود برگزید. او به اسلام گروید، بدون آنکه مسلمان شود.
▫️شبتای صفت مسیحیایی خویش را نگه داشت و مجاز بود به عنوان تبلیغ اسلام میان یهودیان، با آنان تماس بگیرد. وی کتاب «زوهر» [از منابع کابالایی] را تفسیر میکرد و یک فرقة یهودی، اسلامی را پدید آورد که اعضای آن بیدرنگ به رسم مسلمانان عمّامه بر سر گذاشته، پیرو آداب اسلامی شدند و به بازگشت سریع شبتای به عنوان منجی حقیقی بنیاسرائیل امیدوار ماندند.
پیروان جدیدالاسلام شبتای، توسط ترکها به دونمه، یعنی از دین برگشته معرّفی شدند. آنها بسیار ماهرانه ضمن حفظ هویّت یهودی خود، به صورت سازماندهی شده، با هدایت شبتای، خود را مسلمان خواندند.
▫️شبتای به دلیل رفتارهای مخرّب سیاسی و برگزاری محافل مرموز، توسط حاکمیّت عثمانی به «آلبانی» تبعید شد...
زندگی شبتای در سال 1676م. در سنّ 49 سالگی، در تبعید به پایان رسید؛ امّا مأموریت صهیونیستی او، بعد از مرگ توسط پدر همسرش که نام اسلامی عبدالغفور افندی را داشت و همچنین ژوزف کوریدو، برادر همسرش که نام عبدالله یعقوب چلبی بر خود نهاده بود، ادامه یافت.
▫️ضمن آنکه همسر و برادر شبتای نیز به ترویج آموزههای انحرافی شبتای میپرداختند. فرد یهودی دیگری به نام آبراهام ناتاللوی (1643- 1680م.) به افکار و عقاید شبتای با استعانت از «تلمود» و «تورات» ماهیّت ایدئولوژیکی بخشید.
▫️او که یک اشکنازی لهستانی بود، به عثمانی و شهر «غزّه» رفت و نام مستعار «ناتای غزّهای» را برگزید و اصول حفاظت از دیانت یهودی را در قالب هویّت ظاهری اسلامی برای دونمهها ترسیم کرد.
▫️در طول تاریخ، یهودیان، در شرایط خاصّ اجتماعی و به قصد رخنه در سایر جوامع و در هنگام زندگی در میان سایر ملل، مشی مخفیکاری را پیشه کرده و با زیست منافقانه، در حالیکه دیانت خود را محفوظ میداشتند، در لباس پیروان سایر ادیان ظاهر میشدند؛ برخی به دین مسیحیّت درآمده و برخی مسلمان.
▫️در جهان اسلام، عبدالله بن سبأ در زمرة اوّلین کسانی بود که با همین شیوه در صفوف مسلمانان رخنه کرد و باعث تفرقه و اختلاف میان آنان شد.
📚#سیاحتدرغرب/#قبیلهلعنت۴
@tarikh_farda
🔘جنگ صلیبی چهارم (۱۲۰۲-۱۲۰۴م.)
پس از شکست سنگین صلیبیها در جنگ سوم و از دست دادن «اورشلیم»، دیگر اشتیاق زیادی در اروپاییان برای دست زدن به جنگ جدید باقی نمانده بود. دکتر سّتار عودی در اینباره مینویسد:
▫️در سال ۱۲۰۲م. به درخواست «پاپ اینوسنت سوم» با انگیزة حمله به سرزمینهای مقدّس از راه «مصر»، جنگ صلیبی چهارم درگرفت.
تعدادی از امیران اروپا و خیل عظیمی از اشراف تیول داران «فرانسه»، «هلند» و «ایتالیا» به رهبری «بونيفاس ماكیر مونتفرات» قول مشارکت در این حمله را دادند.
▫️صلیبیون برای تأمین کشتی با حاکم جمهوری «ونیز» قرارداد بسته بودند؛ امّا صلیبیها قادر به پرداخت هزینة کشتیها نشدند... پس از کشمکش و درگیریهای زیاد، ونیزیها پذیرفتند به شرط آنکه صلیبیها آنان را در استرداد بندر «زارا» که به تصرّف مجارها در آمده بود، کمک کنند، کشتیهای مورد نیاز صلیبیها را تأمین نمایند و آنان هیچگاه به اورشلیم نرسیدند.
▫️نتایج جنگ صلیبی: فروپاشی غرب مسیحی
قریب به دویست سال رفتوآمد غربیان صلیبی به شرق، اگرچه منجر به تسلّط تمام عیار مسیحیان بر سرزمین مقدّس و تصرّف بخش مهمّی از شرق اسلامی در حاشیة شرقی «مدیترانه» نشد؛ امّا در خود، نتایج اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ویژه ای پنهان داشت. از اینرو، در ابتدا از این واقعه، به عنوان نقطهعطف مهمّی در تحوّلات مادّی و فرهنگی شرق و هم غرب یاد کردم.
▫️ج. م. ترولیان مورّخ انگلیسی در اینباره مینویسد:
جنگهای صلیبی یک جلوة نظامی و مذهبی از یک احتیاج عمومی بود که نیروهای تازهنفس و احیاشدة اروپا را به سوی شرق میکشاند. اروپا با جنگهای صلیبی نتوانست آرامگاه مقدّس را آزاد سازد. همچنین وحدت مسیحیان هم با این جنگ، تحقّق نپذیرفت. سراسر تاریخ ممتدّ این جنگها، این حقیقت را بیان میدارد...
▫️پاداش عمدهای که اروپا از جنگهای صلیبی با خود آورد، آشنایی با تمدّن شرق بود. پس از این جنگ ها، هنرهای زیبا، کارهای دستی هنرمندانه، تجمّل، علوم و کنجکاوی فکری به اروپا راه یافت و اینها، همة چیزهایی بود که پتر زاهد و پیشوایان کلیسا، حقیر و بیارزش میشمردند.
▫️«گوستاو لوبون» فرانسوی نیز معتقد است که در هنگام جنگهای صلیبی، مشرق از برکت اسلام، اعلی درجة ترقّی را دارا بود و برعکس، اروپا کاملاً در ظلمت و بربریّت فرورفته بود. صلیبیون یک عدّه وحشی بودند که دوست و دشمن، خودی و بیگانه را قتل وغارت نموده، حتّى ذخایر نفیسة علمی و فنّی قسطنطنیّه را که از «يونان» و «روم» باقی مانده بود، بر باد داده و به کلّی نیست و نابود نمودند؛ لذا اهل مشرق از این وحشیها انتظار فایدهای نداشته و واقعاً هم هیچ فایدهای نبردند.
▫️تنها نتیجة غیرمفید که عاید مشرق شد، تنفّری بود که از غرب حاصل نمود. جهالت و رذالت و توحّش و درّندگی آمیخته به جنون، خلف عهد و نقض قسم صليبيون، مسلمانان را از آنها متنفّر ساخت.
انتقال حوزه تمدّنی کهنسال آسیایی واقع در شرق دریای مدیترانه به غرب، پس از چند صد سال درخشندگی و تنومندی و آغاز سیر نزولی این حوزه تا سدههای اخیر، از مهمترین نتایج این واقعة دویست سالة صلیبی است.
▫️قرار گرفتن نظام سیاسی، اجتماعی پرقدرت مسیحی کلیسای کاتولیک، در سراشیبی سقوط و اضمحلال، نیز از مهمترین پیامدهای این جنگ بزرگ و خودکامگی بزرگتر نظام پاپی، قابل شناسایی است.
استاد جلالالدّین آشتیانی در اینباره مینویسد:
▫️با این همه، جنگهای صلیبی بر فساد و سقوط اخلاقی روحانیت بیشتر افزود و از آبرو و حیثیت کلیساکاست. خودخواهی و جاه طلبی پاپها و روحانیّت تشکیلاتی در عین اینکه برملا گردید، بیشتر نیز تحریک شد. به همین جهت، کلیسا که از این خونریزیهای دویست ساله به مقصود خود دست نیافته و مسلمانان هم بیش از پیش به قلمرو خود توسعه داده بودند، به راه دیگری برای تحمیل قدرت خویش متوسّل شد و مجدّداً بر شدّت تعقیب مخالفان افزود.
📚#سیاحتدرغرب/#قبیلهلعنت