تاریخ حوزه طهران
📷سمت راست: آیتالله #شیخ_مرتضی_آشتیانی تولیت #مدرسه_مروی سمت چپ: شیخ محمد واعظ خیابانی ماجرای با
🗓دهـــۀ آخـــر مـــاه مــبــارک رمــضــان ســال
۱۳۲۳ق
#بانک_روسی برای تأسیس شعبهای در مرکز تهران به زمینی مناسب نیاز داشت. در نزدیکی #مسجد_خازن_الملک که #شیخ_مرتضی_آشتیانی در آن به اقامۀ جماعت میپرداخت، مدرسۀ علمیه و قبرستانی کوچک قرار داشت که از رونــق چندانی بــرخــوردار نبود.
باوجود هشدارهای علما، دولت وقت و کارگزاران بانک روسی توجهی نکرده، دویست کارگر و بنّا در آن مکان مشغول ساخت بنای بانک شدند.
🔹کسروی مینویسد: «روز سوم آذر (۲۶ رمضان)، که آخرین آدینۀ رمضان بود و در چنان روزی مسجدها پر از انبوه مردم شدی، در مسجد خازنالملک، حاجی شیخ مرتضی آشتیانی، خود به منبر رفت و باز داستان کاویدن گورستان و ساختن سرای را به میان آورد و گله و نالۀ بسیار کرد. با آن دلبستگی که مسلمانان به گورستان داشتندی و آن ارجی که به علماء گزاردندی، پیداست که این گلهها و نالهها چه هنایش در دلها میکرده. مردم برای یک تکانی آماده شده بودند.»
📚#تاریخ_مشروطه ص۵۶
فردای آن روز حاج #شیخ_محمد_واعظ خیابانی در حضور مرحوم حاج شیخ مرتضی به منبر رفت و سخنان تکاندهندهای در همین رابطه گفت.
🔹 #ناظم_الاسلام_کرمانی مینویسد: «این کلام معلوم است در روز روزه، در وسط طهران، با آن جمعیتی که در مسجد همه وقت حاضر است، که اکثر آنها طلاب و محصلین و مقدسین است، چه اثری خواهد نمود؛ وانگهی از دهان چنین واعظی که خودش از علماء باشد و حضور مجتهدی مانند حاج شیخ مرتضی که احدی اندک خلاف و ذره هوس و هوا در او ندیده، با آن نطق کذائی که روز قبل، این مجتهد بزرگ در همین محل فرمود، با آن مقدماتی که سابقاً تمهید شده بود. مجملاً دو ساعت به غروب ماندۀ روز شنبه، حاج شیخ محمد واعظ در بالای منبر مشغول موعظه بود، نیم ساعت به غروب مانده، اثری از عمارت بانک باقی نمانده بود، جز زمین مخروبه. متجاوز از دویست نفر بنّاء و عمله همگی فرار کردند. هرگاه هزار نفر عمله با بیل و کلنگ میخواستند این عمارت را خراب کنند، هرآینه ده روز لااقل طول داشت؛ به فاصلۀ یک ساعت چنان منهدم شد که گویا خبری از آن نبوده.»
📚 #تاریخ_بیداری_ایرانیان ج۱ ص۲۶۵
🕌 @tarikh_hawzah_tehran