#سیمای_خدیجه_سلام_الله_علیها_در_آینه ی_دل_پیامبر
🍃 پس از گذشت مدت ها از رحلت جانسوز حضرت خدیجه علیهاالسلام روزی در حضور پیامبر، نام آن بانوی بزرگ به میان آمد؛ حضرت در حالی که باران اشک از دیدگانش فرو می بارید فرمود: خدیجه و چه کسی میداند خدیجه کیست؟!.
یکی از همسران حضرت گفت: ای رسول خدا چرا گریه؛ آن هم برای بانوی سالخورده ای که سالهاست جهان را بدرود گفته است؟ آیا انسان والایی چون شما باید برای او گریه کند؟!.
پیامبر فرمود: "صَدَّ قتَنی اِذ کَذَبتُم وَ آمَنَت بی اِذ کَفَرتُم وَ وَلَدت لی اِذ عَقَمتُم"؛ [خدیجه] تصدیق کرد مرا هنگامی که مرا تکذیب کردید، به من ایمان آورد هنگامی که کافر شدید و و به لطف خدا برای من فرزندانی آورد و خدا نسب و تبارم را از او قرار داد.
📚 کشف الغمه/ ج۱/ ص۵۰۸؛ اسد الغابه/ج۶/ص۸۵.
تنظیم :زهرا محمدی
@tarikh_j
قسمت اول# سیره سیاسی
شاخصه:اهتمام به برقراری عدالت 🍀عدالت از ریشه عدل و به معنی راستی، سادگی، داد و انصاف و داوری و درستی است و در اصطلاح به معنای اعتدال و توازن در امور، استقامت در طریق و منحرف نشدن از راه راست به سوی هوای نفس، تساوی برقرار کردن میان دو چیز آمده است.
☘در اسلام عدالت اجتماعی مترادف با عدالت انسانی است که حیات مادی و حیات معنوی بشر را در بر میگیرد.(فیروزآبادی، یعقوب؛ القاموس المحیط، ص 581، طریحی، فخر الدین؛ مجمع البحرین، تحقیق السید الحُسید، ج 5، ص 420) روایتزنی از طائفه بنیمخزوم ـ از قبیلههای سرشناس ـ دزدی کرد. هنگامی که پیامبر(ص) خواست حکم خداوند را درباره او اجرا کند، خویشاوندان زن برای رهایی از بدنامی قبیله اُسامه را - که فرزند پسر خوانده پیامبر(ص) و نزد ایشان دارای منزلتی بود - واسطه کردند تا حد، درباره این زن اجرا نشود. پیامبر خشمگین به اسامه فرمود: «اسامه، آیا واسطه میشوی تا حکم خدا اجرا نشود؟! علت هلاکت امّتهای پیشین، این بود که از اجرای حدود الهی نسبت به افراد سرشناس، چشم پوشی؛ و تنها درباره افراد فرودست و گمنام، اعمال میشد. به خدا سوگند که اگر دخترم فاطمه هم سرقت کند، دستش را قطع میکنم.(ابن کثیر السیره النبویه،ج3،ص601)
#سیره_سیاسی
@tarikh_j
🍀مصداق اهتمام به عدالت در #سیره امام علی
☘امام علی(ع) در آغاز زمامداری خود، تمام فرمانداران سابق را از کار برکنار کرد که در بین آنها معاویه، والی نیرومند شام بود. همچنین در مقابل خواسته های نامشروع طلحه و زبیر برای به دست آوردن مقام در حکومت، به خاطر بی کفایتی آنها برای احراز این پستها، سرسختانه ایستادگی کرد. او در سیاست، مساوات را اجرا کرد، و در توزیع اموال میان مردم با اینکه آنها از نظر فضیلت یکسان و در یک سطح نبودند فرقی نگذارد. و هنگامی که از آن حضرت در این باره گلایه کردند، ایشان در مقام تشریح سیاست عادلانه خود بر آمده و فرمود: «أَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْماً لَوْ کَانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّه»(نهج البلاغه،خطبه 126)
آیا به من دستور می دهید که برای پیروزی خود از جور و ستم، در حق کسانی که بر آنها حکومت می کنم، استمداد جویم؟! به خدا سوگند تا عمر من باقی، و شب و روز برقرار،و ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب می کنند هرگز به چنین کاری دست نمی زنم. اگر اموال از خودم بود، به طور مساوی در میان آنها تقسیم می کردم تا چه رسد به اینکه این اموال، اموال خدا و متعلق به بیت المال است
#سیره سیاسی
@tarikh_j
قسمت دوم#سیره سیاسی شاخصه:اهتمام به امنيت همگانى :اهل بيت(عليهم السلام) در حكومت خود، در برقرارى امنيت همگانى تلاش مى كردند و زمينه هاى آن را پديد مى آوردند.
روایت:على(عليه السلام) برقرارى امنيت را يكى از اهداف تأسيس حكومت خود مى داند و مى فرمايد: «خدايا، تو مى دانى حكومت را كه تأسيس كرديم، نخواستيم با سلطنت طلبان و آنان كه در فكر حكومتند، رقابت كنيم و مال و ثروت زيادى به دست آوريم; مى خواستيم دين را زنده كنيم و اصلاح به وجود آوريم و بندگان مظلوم تو را پناهگاه باشيم. هدف حضرت على(عليه السلام) از تأسيس حكومت، ايجاد امنيت فكرى، مالى و روانى از همه جهت بوده است.نيز مى فرمايد: «سربازان به فرمان خداوند، قلعه هاى محكم مردم، زينت فرمانروايان و باعث عزّت دينند و راه هاى امنيت به اين وسيله تأمين مى شود. (نهج البلاغه، نامه 53 )
همچنين مى فرمايد: «شنيده ام لشكرى از سوى معاويه وارد شهر انبار شده و يكى از آنان گوشواره و خلخال يك زن مسلمان و يك زن غير مسلمان را، كه در پناه اسلام بوده، ربوده است سپس فرمودند:اگر مسلمانى بشنود كه به امنيت لطمه اى وارد شده است، چنانچه از غصه بميرد، نه تنها بر او ملامت نيست، بلكه از نظر من هم شايسته است كه از غصه بميرد. (نهج البلاغه خطبه 95)
#سیره_سیاسی
@tarikh_j
قسمت سوم#سیره سیاسی شاخصه: رعایت تقیه:تقیّه در لغت به معنای تقوا و پرهیز و نگهبانی لفظی اسلامی است.در اشاره به دورویی پیشگیرانه یا انکار باور و تقید مذهبی در مواجهه با آزار. لفظ دیگری که به این مفهوم اشاره دارد، کتمان در لغت به معنای پوشاندن است. معنای خاص تر دورویی از طریق سکوت یا بیتوجهی را میدهد. تقیه در اصطلاح انجام دادن کاری است که از روی عقیده قلبی نباشد و در دل، غیر از آن باشد .بعضی دیگر گفتهاند یا به خاطر مصلحت چیزی را به زبان آوردن که در دل، غیر آن باشد.بعضی دیگر گفتهاند: تقیه بمعنای پرهیز کردن و خودداری کردن و در شرع بمعنای خودداری از اظهار مذهب خویش است در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عرضی متوجه شخصی باشد. (لسان العرب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج۱۵، ص۳۷۹،فرهنگ نفیسی؛ علی اکبر نفیسی به نقل از کتاب رساله تقیه ص ۱۳،فرهنگ دهخدا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ص۸۵۸)امام صادق (علیه السلام) به عبدالله بن زراره فرمود: به پدرت سلام برسان و بگو که عیبجویی و نکوهش من نسبت به تو، به دلیل دفاع و صیانت از تو میباشد؛ زیرا که دشمنان ما نسبت به کسی که محبوب و مقرب ما باشد، از هیچ گونه آزاری فروگذار نکرده، او را در دوستی و نزدیکی به ما سرزنش مینمایند و آن را که ما نکوهش نماییم، ستایش میکنند. چون تو در بین مردم به دوستی و گرایش به ما شهرت پیدا کردهای، از این جهت مورد توجه دشمن و سرزنش مردم هستی، خواستم تا با نکوهش تو، مردم، در امر دین، تو را ستایش کنند و افکار دشمنان از تو منصرف گردد؛ زیرا خدای تعالی در کلام مجید میفرماید: «اما کشتی از آن مستمندانی بود که در دریا کار میکردند، پس من خواستم معیوبش کنم تا از چشم طمع پادشاه ستمگری که در راهشان بود و تمام کشتی های سالم را به زور میگرفت، محفوظش دارم این مثل را بفهم، خدای تو را رحمت کند، به درستی که تو در نزد من، از تمام مردم دوست داشتنیتر و از تمام اصحاب پدرم محبوبتر هستی. چرا که تو بهترین کشتی دریای بیکران امامت بوده و پشت سرت پادشاه ستمکار غاصبی قرار گرفته که مراقب گذشتن کشتیهای نیکویی است که می خواهد سرنشینانش را از روی ستم در اختیار خود قرار دهد. رحمت خدا در زندگی و حیاتت و (همچنین) رحمت و خشنودی خدا در ممات و مرگت بر تو باد. همانا پسرانت حسن و حسین پیغام تو را به من رساندند، خداوند ایشان را حمایت کند و به سبب نیکویی پدرشان در پناه خود نگاه دارد.( کشى، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص ۱۳۹)
#سیره_سیاسی
@tarikh_j
روزی متوکل عباسی از امام هادی پرسیدند فرزند پدر تو در باره عباس ابن عبدالمطلب چه می گوید ؟امام درپاسخ فرمود :ای خلیفه فرزند پدرم درباره شخصی که خداوند اطاعت فرزندانش رابر مردم و اطاعت او رابر فرزندانش واجب کرده جز نیکی چه می تواند بگوید .متوکل هم که پاسخ امام را مطابق میل خود یافت خوشحال شد ویکصد درهم به امام بخشید.(مسعودی مروج الذهب ،ج4 صص11-10)
علی ابن جعفر از حلبی نقل می کند در یکی از روز ها که قرار بود امام عسکری به دارالخلافه برود ما در عسکر به انتظار دیدار وی جمع شدیم در این حال از طرف آن حضرت توقیعی رسید :کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند ؛زیرا که در امان نیستید.(الخرائج والجرائح ،راوندی ،ج1، ص425)
#سیره
@tarikh_j
وقتی خبر هلاکت معاویه به مردم کوفه رسید در مورد یزید به تردید افتادند و احساس خطر نمودند. در این هنگام آنها باخبر شدند که امام حسین (ع) از بیعت با یزید خودداری کرده و به مکه رفته است. از این رو، شیعیان در کوفه در منزل سلیمان بن صرد خزاعی گرد آمدند و درباره هلاکت معاویه سخن گفتند و خدا را به این خاطر سپاس گفتند. آنگاه سلیمان بن صرد گفت:
معاویه به هلاکت رسید و حسین (ع) از بیعت کردن با آن قوم خودداری نمود و به مکه رفت و شما شیعیان او و شیعیان پدرش هستید؛ پس چنانچه از خود یقین دارید که او را یاری میدهید و با دشمنانش مبارزه میکنید، او را خبر کنید؛ و اگر از شکست و ضعف ترس دارید، این مرد را فریب ندهید و جانش را به خطر نیندازید.
آنان گفتند: بلکه با دشمنش میجنگیم و خود را فدای او میکنیم. سپس به امام حسین نامه نوشتند.
در دهم تا چهاردهم ماه مبارک رمضان سیل نامه های کوفیان به سمت امام حسین (ع) سرازیر شد. کوفیان در صدد دعوت ایشان به کوفه بودند. متن نامه هایی که بزرگان کوفه و به دنبال آن مردم عادی به سمت امام حسین روانه کردند همگی داری یک مضمون هستند که امام را به کوفه دعوت میکنند.
@tarikh_j
اولین نامه:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ للحسین بن علی علیه السلام من سلیمان بن صرد و المسیب بن نجبه و رفاعه بن شداد البجلی و حبیب بن مظاهر و شیعته المؤمنین و المسلمین من أهل الکوفه سلام علیک فإنا نحمد إلیک الله الذی لا إله إلا هو أما بعد فالحمد الله الذی قصم عدوک الجبار العنید الذی انتزى على هذه الأمه فابتزها أمرها و غصبها فیئها و تأمر علیها بغیر رضى منها ثم قتل خیارها و استبقى شرارها و جعل مال الله دوله بین جبابرتها و أغنیائها فبعدا له کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ إنه لیس علینا إمام فأقبل لعل الله أن یجمعنا بک على الحق و النعمان بن بشیر فی قصر الإماره لسنا نجتمع معه فی جمعه و لا نخرج معه إلى عید و لو قد بلغنا أنک قد أقبلت إلینا أخرجناه حتى نلحقه بالشام إن شاء الله.
@tarikh_j
بسمالله الرحمن الرحیم
به حسین بن علی علیهماالسلام از سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعه بن شداد، حبیب بن مظاهر و شیعیان او از مؤمنان و مسلمانان کوفه..درود بر تو و ما با تو سپاس میگوییم خدایی را که جز او خدایی نیست.
امّا بعد، سپاس خدایی را که دشمن ستمکار و سرکش تو را در هم شکست، آنکه بر این امّت حمله کرد و خلافت را به یغما برد و اموال امّت را غصب کرد و بدون رضایت آنها فرمانروایی آنها را به دست گرفت، آنگاه نیکان آنها را کشت و اشرار را ابقا کرد و مال خدا را میان ستمکاران و ثروتمندان قرار داد. پس دور باد از رحمت خداوند همچنان که قوم ثمود از رحمت خداوند دور ماندند.همانا امامی بر ما نیست، پس به سوی ما بیا شاید که خداوند ما را بهوسیله تو بر حق گردآورد و نعمان بن بشیر در کاخ امارت است و ما نه در جمعهها با او نماز میخوانیم و نه در عید با او بیرون میرویم؛ و هرگاه به ما خبر رسد که تو به سوی ما آمدهای، ما او را از شهر بیرون میکنیم تا اینکه او را به شام روانه سازیم، ان شاء الله.»
@tarikh_j
نامه دوم
دو روز پس از فرستادن نامه اول، مردم کوفه قیس بن مسهر صیداوی و عبدالرحمن بن عبداللّه ارحبی و عماره بن عبد سلولی را به همراه صد و پنجاه نامه نزد امام حسین (ع) فرستادند. برخی از این نامهها تنها از سوی یک نفر نوشته شده بود و برخی دیگر از سوی دو نفر یا چهار نفر بود.
قیس بن مسّهر صیداوی، عبدالرحمن بن عبدالله ارحبی و عماره بن عبد السّلولی همراه با ۵۰ نامه از بزرگان کوفه روز دوازدهم ماه مبارک رمضان به مکه رسیدند.
نامه سوم
دو روز پس از آن نیز هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبداللّه حنفی را به سوی آن حضرت روانه کردند و با آنان نامهای برای امام حسین (ع) فرستادند که در آن آمده:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ مِنْ شِیعَتِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ أَمَّا بَعْدُ فَحَیَّهَلَا فَإِنَّ النَّاسَ یَنْتَظِرُونَکَ لَا رَأْیَ لَهُمْ غَیْرُکَ فَالْعَجَلَ الْعَجَلَ ثُمَّ الْعَجَلَ الْعَجَلَ وَ السَّلَامُ.
بسمالله الرحمن الرحیم
«نامهای است به حسین بن علی از سوی شیعیان او از مؤمنان و مسلمانان. امّا بعد، بشتاب زیرا که مردم منتظر شما هستند و همه بر شما اتفاق نظر دارند، پس بشتاب بشتاب! و باز بشتاب بشتاب! والسلام.»
منبع:
ارشاد مفید ص332-333-ص35
اخبارالطوال ص 231
تاریخ طبری ج4ص262
این شهر آشوب مناقب ج4ص97
تنظیم :صدیقه آقاسی
@tarikh_j