eitaa logo
گذرگاه «انجمن علمی‌پژوهشی تاریخ‌جامعةالزهرا(س): قم»
1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
139 ویدیو
310 فایل
گذرگاه «کانال‌انجمن‌علمی‌پژوهشی‌تاریخ‌جامعةالزهرا(س)؛ قم» 📜پل ارتباطی @tarikh_jz مالکیت فکری و محتوایی کانال، متعلق به انجمن علمی تاریخ جامعةالزهرا(س) است. انتشار فایل‌های صوتی، تصویری، عکس نوشته‌ها و پست‌ها صرفا با ذکر منبع بلامانع است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پس از قتل عثمان، اصلی ترین عامل رسیدن امام علی(ع) به قدرت، بیعت مردم با ایشان بود .در پاسخ به این سؤال که امام علی (ع) چگونه خلافت رسید؟ از دو منبع به توصیف آن روز می پردازیم. آن حضرت در خطبه‌ شقشقیه، درباره نحوه بیعت مردم مینویسند: «ناگهان دیدم، مردم از هر سو روی به من نهادند و چون یال کفتار پیش هم ایستادند، چندان که حسنان فشرده گشت و دو پهلویم آزرده، به گرد هم فراهم و چون گله گوسفند بر نهاده به هم و به کار برخاستم». و در ادامه این خطبه درباره علت پذیرش خلافت می‌فرماید: « اگر این بیعت کنندگان نبودند و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند و به یاری گرسنگان بشتابند رشته این کار از دست می‌گذاشتم». در این خطبه علت پذیرفتن خلافت را سه عامل می‌دانند: حضور حاضران، تمام شدن حجت به سبب وجود یاری کنندگان و عهد خداوندی در گرفتن حق مظلوم از ظالم.امام علی ع درباره هجوم و اصرار مردم می‌فرماید: «چنان بر من فشار آوردند که شتران به آبشخور روی آرند و چراننده پای بند آنها را بردارد و یکدیگر را بفشارند، چندان که پنداشتم، خیال کشتن مرا در سر می‌پرورانند یا در محضر من بعضی خیال کشتن بعضی دیگر دارند». در خطبه‌ای دیگر علت عدم پذیرش خود را اوضاع نابسامان زمانه معرفی می‌کنند و از مردم می‌خواهد از او دست بردارند که اگر وی را به خلافت برسانند، آن گونه که خود تشخیص دهند، عمل می‌کند: «مرا بگذارید و دیگری را بدست آرید، و بدانید که اگر من درخواست شما را پذیرفتم، با شما چنان کار می‌کنم که خود می‌دانم و به گفته گوینده و ملامت سرزنش کننده گوش نمی کنم.. @tarikh_j
از دیدگاه منقری، علی(ع) در حالی که از پذیرش قدرت اکراه داشت، با اصرار مردم که ایشان را شایستة این مقام می‌دانستند و برای جلوگیری از تفرقه، خلافت را پذیرفت. او به متمردان از بیعت و فشار شورشیان اشاره ای نکرده است؛ فقط ذکر می‌کند که طلحه و زبیر مدتی بعد، نقض بیعت کردند و معاویه هم گویا اصلاً بیعت نکرد. منقری به ذکر بیعت مردم با علی(ع) می‌پردازد و از قول آن حضرت در پاسخ به شرحبیل بن سمط کندی می‌نویسد: «مردم به سوی من سرازیر شدند، در حالی که من خود را از این غوغا برکنار ساخته بودم. گفتند: دست بیعت بگشای و من امتناع کردم، باز گفتند: مهیای بیعت شو که جز تو را سزاوار نمی‌بینیم، من بیم داشتم، اگر امتناع کنم، تفرقه ایجاد شود، پس با آنان بیعت کردم، لیکن مرا چیزی بیمناک نساخت، جز شقاق و دشمنی آن دو نفر که با من بیعت کردند، طلحه و زبیر و مخالفت معاویه که سابقه‌ای در اسلام نداشت». ابن سعد (د: 230ه) نیز معتقد است که همة صحابة رسول خدا (ص) در داخل و خارج مدینه و نیز همه مردم این شهر، در یک بیعت عمومی با رضایت و بدون هیچ گونه فشاری با علی(ع) پیمان بستند و هیچ کس از بیعت با آن حضرت امتناع نکرد. برخی مورخان بعد از ابن سعد، افرادی چون، محمد بن مسلمه، زید بن ثابت، سعد بن ابی وقاص، اسامه بن زید را جزء سرباز زنندگان از بیعت با علی (ع) بر شمردند .(پرتال جامع علوم انسانی/ مقاله چگونگی بیعت مردم با امام علی ع ) تنظیم: زهرا حسینی @tarikh_j
از آثار ناصر خسرو می‌توان به سفرنامه و دیوان اشعار اشاره کرد. در آثار او ارادت به پیامبر و اهل بیت نمود فراوان دارد. در دیوان این شاعر بیش از ۶۰ مضمون و اندرز که ترجمه و یا برگرفته از سخنان امیرالمؤمنین است، یافت می‌شود. شهرت ناصرخسرو در بین مردم به شعر است. ولی ناصر پیش از آن که شاعر باشد، متکلم است. وی به اهل بیت ارادت داشت. در آثارش به ویژه در دیوان شعرش این علاقه زیاد دیده می‌شود. ناصرخسرو در کتاب جامعُ الحِکمَتَین که در اواخر عمرش آن را نوشته، به اثبات وجود وصی برای پیامبر(ص) می‌پردازد و شرافت هر دو را ذکر می‌کند و این گونه نتیجه می‌گیرد: «وصایتی که در غدیر خم به همگان اعلان شد در فرزندان امام علی جاری است.»وی در تفسیرحدیث سفینه می‌نویسد:«کشتی نوح چوب نیست؛ بل اهل بیت رسول است و نیز طوفان نوح آب نیست؛ بل جهل و ضلالت است که هلاک عاصیان است.» @tarikh_j
مصر شهر مصر بر کنار نیل نهاده است، به درازی، و بسیار کوشک‌ها و منظرها چنان است که اگر خواهند آب به ریسمان از نیل بردارند، اما آب شهر همه سقایان آورند از نیل، بعضی به شتر و بعضی به دوش و سبوها دیدم از برنج دمشقی که هریک سی من آب گرفتی و چنان بود که پنداشتی زرین است و در پیش مصر جزیره ای در میان نیل است که وقتی شهری کرده بودند و آن جزیره مغربی شهر است و در آن جا مسجد آدینه ای است و باغ هاست و آن پاره سنگ بوده است درمیان رود. و این دو شاخ از نیل هر یک به قدر جیحون تقدیر کردم اما بس نرم و آهسته می‌رود. و میان شهر و جزیره جسری بسته است به سی و شش پاره کشتی، و بعضی از شهر دیگر سوی آب نیل است و آن را جیزه خوانند و آن جا نیز مسجد آدینه ای است اما جسر نیست به زورق و معبر گذرند، و در مصر چندان کشتی و زورق باشد که به بغداد و بصره نباشد. اهل بازار مصر هرچه فروشند راست گویند و اگر کسی به مشتری دروغ گوید او را بر شتری شنانده زنگی به دست او دهند تا در شهر می‌گردد و زنگ می‌جنباند و منادی می‌کند که من خلاف گفتم و ملامت می‌بینم و هرکه دروغ گوید سزای او ملامت باشد. @tarikh_j
سفرنامه ناصر خسرو را درباره اصفهان: « ....هشتم صفر سنه اربع و اربعین و اربعمایه بود که به شهر اصفهان رسیدیم. از بصره تا اصفهان صد و هشتاد فرسنگ باشد. شهری است بر هامون نهاده، آب و هوایی خوش دارد و هرجا که ده گز چاه فرو برند آبی سرد خوش بیرون آید وشهر دیواری حصین بلند دارد و دروازه‌ها و جنگ گاه‌ها ساخته و بر همه بارو کنگره ساخته و در شهر جوی های آب روان و بناهای نیکو و مرتفع و در میان شهر مسجد آدینه بزرگ نیکو و باروی شهر را گفتند سه فرسنگ و نیم است و اندرون شهر همه آبادان که هیچ از وی خراب ندیدم و بازارهای بسیار، و بازاری دیدم از آن صرافان که اندر او دویست مرد صراف بود و هر بازاری را دربندی و دروازه ای و همه محلت‌ها و کوچه‌ها را همچنین دربندها و دروازه های محکم و کاروانسراهای پاکیزه بود و کوچه ای بود که آن را کو طراز می‌گفتند و در آن کوچه پنجاه کاروانسرای نیکو و در هر یک حجره داران بسیار نشسته و این کاروان که ما با ایشان همراه بودیم یک هزار و سیصد خروار بار داشتند که در آن شهر رفتیم هیچ بازدید نیامد که چگونه فرود آمدند که هیچ جا تنگی موضع نبود و نه تعذّر مقام و علوفه. و چون سلطان طغرل بیک ابوطالب محمدبن میکاییل بن سلجوق رحمة الله علیه آن شهر گرفته بود مردی جوان آن جا گماشته بود نیشابوری، دبیری نیک با خط نیکو، مردی آهسته، نیکو لقا و او راخواجه عمید می‌گفتند، فضل دوست بود و خوش سخن و کریم. @tarikh_j
تبریز «در بیستم صفر سنه ۴۳۸ به شهر تبریز رسیدم و آن پنجم شهریورماه قدیم بود و آن شهر قصبه بزرگ آذربایجان است. شهری است آبادان طول و عرض را پیمودم. هر یک هزار و چهارصد گام. مرا حکایت کردند که بدین شهر زلزله افتاد شب پنجشنبه هفدهم ربیع‌الاول سنه ۴۳۴ بود. گویند در این شهر منجم ابوطاهر شیرازی می‌زیست و حکم کرد که در فلان شب این شهر به زلزله خراب شود، حاکم به الزام مردم شهر را از آن بیرون کرده به صحرا برد تا در زیر خاک هلاک نشوند و آن حکم منجم راست آمد. شهر در آن شب به کلی خراب شد چنان که بیش از چهل هزار آدمی در آن واقعه هلاک شدند. امیر وهسودان بی محمد بین روادی الازدی که از قبل قائم خلیفه حاکم آن دیار بود در سنه ۴۳۵ به اختیار مذکور به طالع برج عقرب از نو بنیاد عمارت تبریز کرد.» تنظیم: فاطمه میری @tarikh_j
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل‌لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْكَاذِبِینَ ﴿۶۱ .آل عمران﴾ ⚡️ به مناسب روز بزرگ مباهله در ادامه ی واکاوی کتب اهل سنت👇 @tarikh_j
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا